مرد خدا در جامه نویسندگی: زندگی و آثار تولستوی
لیِو نیکلایِویچ تولستوی در سال 1828 میلادی در شهر یاسنایا پالیانا شهری در نزدیکی مسکو کنونی و در روسیه چشم به جهان گشود. در خردسالی پدر و مادرش را که هر دو از اشراف و بزرگان روس بودند از دست داد و سرپرستیاش به عمهاش واگذار شد.
بیوگرافی تولستوی
کودکی، تحصیل در زبانهای شرقی و بعد از آن تحصیل در رشته حقوق نتوانست روح سرکش و هوش سرشار او را ارضا کند و حضور در جنگ راهحل دیگر او بود.
تولستوی در سال 1851 زمانی که تنها 23 سال داشت وارد ارتش شد. در دوران نظامیگری اولین داستانش یعنی کودکی را نوشت و بعد از آن "حکایتهای سواستوپُل" که شامل سه داستان جذاب است نوشت. روح بزرگ تولستوی به دنبال شناخت انسانها و جوانب مختلف روح آنها بود. فقر، جهل و سختیهایی که مردم کشورش بر اثر اشتباهات سیاستهای دولتمردان کشورش تحمل میکردند، قلب او را به درد آورد و او را بر آن داشت که هر چه میتواند بکند تا کشاورزان و دیگر هموطنانش را از این سختی نجات دهد.
در سال 1856 تولستوی زندگی نظامی را ترک گفت و با کولهباری از ایدههای فوقالعاده برای نوشتن به زندگی عادی برگشت. در اولین گام به یک سفر دورهای به کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان، ایتالیا و سوییس رفت. در این سفرها او با جستجوگری هوشمندانه به دنبال راههایی برای زندگی بهتر برای زندگی بود و اما نه مثل یک انسان معمولی بلکه به عنوان مردی بزرگ که مسئولیت جمع بزرگی از کشاورزان و کارگران محل زندگیاش و املاک پدرش بر عهده او بود.
در سال 1862 تولستوی با بانوی جوانی به نام سوفیا آندره یِونا ازدواج کرد، حاصل این ازدواج پر بار 13 فرزند بود که 4 تن از آنها در کودکی از دنیا رفتند. این ازدواج در سالهای آغازین خود محلی امن برای خلق دو کتاب از بزرگترین آثار ادبی کلاسیک تاریخ شد. سوفیا کنار لئو تولستوی همراه و پر تلاش قدم به قدم در خلق رمان جنگ و صلح کمک کرد. گفته میشود همسر تولستوی هفت بار بخشهایی از جنگ و صلح را پاکنویس کردهاست.
جنگ و صلح
کتاب جنگ و صلح، عظیمترین مجموعه داستانیای است که به روند زندگی سه خانواده اشرافی روسی در طول جنگ فرانسه و روسیه می پردازد.
شما را نمیدانم ولی وقتی من خواندن ادبیات روسیه را شروع کردم حدود 15- 16 ساله بودم. جلد اول جنگ و صلح را که کتاب سنگین و قدیمی با برگههای زرد در حالی که جلد گالینگور آن پوست پوست شده بود را از کتابخانه مدرسه امانت گرفتم و هر دو هفته یک بار برای تمدیدش به کتابخانه میبردمش. یادم میآید یک برگه دو رو از اسامی شخصیت ها نوشته بودم و هر وقت جلوتر میرفتم و یادم میرفت کی به کی شده است به آن لیست رجوع می کردم تا نخ داستان از دستم در نرود. اگر این داستان محترم را خوانده باشید که هیچ وگرنه خندهتان میگیرد که یعنی چه؟ مگر میشود داستانی جذاب باشد و آدم شخصیتها را فراموش کند. جواب این سوال این است که میشود که یک داستان آنقدر جذاب باشد که یک نوجوان را وادار کند خودش یک فهرست از اسامی و مشخصات تهیه کند تا بتواند تمام کند.
جهان کتاب جنگ و صلح تولستوی دریایی است که خواننده را غرق در عرفان و انسانشناسی عمیق روح تولستوی میکند. آنچه شما میخوانید زندگی شاهزاده آندری بالکونسکی، کنت پیر بزوخوف، کنتس ناتاشا روستوا، شاهدخت ماریا بالکونسکایا، کنت نیکولای روستوف، شاهزاده آناتول کوراگین، شاهدخت هلن کوراگینا، شاهزاده واسیلی کوراگین و ... نیست. داستان زندگی، عشق، روابط انسانی و الهی است که در بهترین بستر آن یعنی جنگ به نمایش گذاشته شده است.
اما یکی از بزرگترین تفاوتهای رمان بزرگ جنگ و صلح تولستوی با بقیه رمانهای بزرگ جهان شرح مفاهیم تاریخ نگاری، سیاست و عرفان نظری است که جا به جا در میان داستان آمدهاست و خود یک دانشگاه بزرگ برای مطالعهکنندگان است.
آناکارنینا
اما دومین اثر طلایی تولستوی که در کنار همسرش آن را نگاشته رمان آناکارنینا است. کتاب آناکارنینا داستانی پر پیچ و خم از روابط زنان و مردان اشرافی را به نمایش میگذارد. آن چیزی که برای من بعد از این همه سال پس از خوانش اولیه آن جذاب است آن است که نگاه تولستوی به روابط پیچیده زنان و مردان در 200 سال پیش آنچنان با دقت و موشکافانه است که همین امروز هم وقتی به خواندن این داستان مینشینی برایت تازگی دارد و نکات بسیاری برای آموختن دارد.
مرگ ایوان ایلیچ
کتاب مرگ ایوان ایلیچ اما دیگر کتاب درخشانی است که هرگز از ذهن من پاک نمیشود. تولستوی قرار است به ما بگوید ایوان ایلیچ میمیرد اما در همین یک جمله خبری، مردی را که انسانی موفق و نسبتا شناخته شده را در بستر بیماری و مرگ قرار میدهد و گام به گام ما را با جریان این اتفاق آشنا میکند و مرگ این واژه ترسناک برای نوع بشر را تولستوی در این کتاب به تماشا میگذارد و اجازه میدهد 1-عدم پذیرش یا انکار 2-خشم 3-معامله 4 -افسردگی و 5-پذیرش را در زیباترین شکل ممکن تجربه کنیم.
کتابهای بینظیر لئو تولستوی بزرگ اما به این سه کتاب معروف ختم نمیشود. لیست کوتاهی از کتابهای او را در ذیل میآورم و بعد قرار است به سه نمای بزرگ از زندگی این مرد بزرگ بپردازم: به یکدیگر محبت کنید
حرص باعث هلاکت است
رستاخیز
سه گانه کودکی نوجوانی جوانی
قزاقان
حاجیمراد
سونات کرویستر
کوپن تقلبی
سعادت زناشویی
ارباب و بنده
چه باید کرد
اعترافسه نمای کمتر دیده شده از تولستوی
نمای اول: کودکان و تولستوی
کمتر کسی از تلاشهای پر بار تولستوی برای ایجاد فضای آموزشی برای کودکان در روسیه خبر دارد. آنهایی که به نظامهای آموزش و پرورش اولیه مدرن برای کودکان آشنا هستند نام ژان ژاک روسو نویسنده کتاب پر ارزش "امیل" را حتما شنیدهاند. آنطور که اطلاعات باقیمانده نشان میدهد تولستوی در سفری که به کشورهای اروپایی دارد با نظریه تربیتی روسو آشنا میشود و ساختن دبستانهایی برای کودکان روستایی را آغاز میکند. در آن دوران الفبای تولستوی اولین چیزی است که کودکان در این دبستانهایش میآموزند که از روش های آموزشی روسو برداشت شده است. این عشق و دردمندی تولستوی برای آموزش کودکان هم عصرش چیزی است که روسیه مردمانش نباید هرگز فراموش کنند. البته بعدها به دستور دولت تزاری این مدارس هم تعطیل شد.
نمای دوم: ادیسون، گاندی و تولستوی
در این دنیای بزرگ و اتفاقات گوشه گوشه آن ماجراهای جالبی هم رخ میدهد. در یک آشنایی از راه دور ادیسون به توصیه یک خبرنگار آمریکایی یک دستگاه گرامافون به تولستوی هدیه میدهد و از او میخواهد صدایش را برای ادیسون بفرستند. تولستوی در پاسخ جملاتی را به چند زبان برای ادیسون ضبط میکند. بخشی از این اصوات از بین رفته ولی خوشبختانه بخشی از آن موجود است که شنیدن آن برای من خیلی جذاب بود و اینجا لینکی از بخش انگلیسی آن را برای شما میگذارم و البته متن انگلیسی آن (لهجه روسی تولستوی در صدا واضح است):
“That the object of life is self-perfection, the perfection of all immortal souls, that this is the only object of my life, is seen to be correct by the fact alone that every other object is essentially a new object. Therefore, the question whether thou hast done what thou shouldn’t have done is of immense importance, for the only meaning of thy life is in doing in this short term allowed thee, that which is desired of thee by He who or That which has sent thee into life. Art thou doing the right thing."
اما یکی دیگر از اتفاقات جذاب زندگی تولستوی نامه نگاریهای او با ماهاتما گاندی مبارز آزادی طلب هندی است.
کتاب غیر داستانی (The Kingdom of God is Within You) "سلطنت خداوند درون توست" کتابی از تولستوی اثری شگفتانگیز است که بر قلب و روح مبارز جوانی به نام گاندی تاثیری مهم گذاشت. پس از توجه تولستوی به مبارزات گاندی در هند نامه نگاری بین این دو مرد تاریخ ساز رخ داد. تولستوی 80 ساله یکی از کسانی بود که ایده سکوت در برابر استعمارگر و روش گاندی در مبارزه با دشمنان هند را تشویق کرد و میتوان گفت یکی از اثر گذارترین شخصیتها در این پیروزی بزرگ شد.
اگر علاقمند بودید میتوانید از این لینک جزییات این نامه نگاریها را مطالعه کنید.
نمای سوم: دولت و تولستوی
یکی از مظاهر دولت تزاری در زمان تولستوی سانسور مذهبی نویسندگان است. تفکرات نوین و درخشان و عرفانی تولستوی هم همانطور که میشد پیشبینی کرد پس از کتاب رستاخیز موجب اعلام حکم ارتداد برای لئو تولستوی شد.
تکفیر تولستوی مرا به یاد این ابیات منسوب به ابوعلیسینا میاندازد:
کفر چو منی گزاف و آسان نبُوَد محکمتر از ایمان من ایمان نبُوَد
در شهر چو من یکی وآنگه کافر پس در همه شهر یک مسلمان نبود
این تسویه حسابهای سیاسی در دورههای مختلف تاریخی در روسیه رخ داده است و چه عجب که حاصل آن ظهور ناباکوفها و داستایوفسکیها و دیگر ستارگان درخشان آسمان ادبیات روسیه و جهان شده است.
اما تولستوی بزرگ پس از اعلام ارتداد از طرف کلیسای ارتودوکس و از بین رفتن بخش بزرگی از پیشنویسهایش توسط ماموران دولتی کمکم مشکلاتی در خانواده با همسرش پیدا کرد و در حالی که تنها یکی از دخترانش و یک پزشک مخصوص همراهش بود در یک ایستگاه راه آهن جان باخت و در سال 1910 در سکوت و تنهایی در زادگاهش به خاک سپرده شد.
به قلم "زهره عواطفی حافظ"کتابهای معرفی شده در این مطلب را میتوانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید.