
داستان هایی با موضوع امام زمان و مهدویت
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، بر منبر مسجد کوفه فرمودند:
«بدانید که زمین از حجت خدا خالی نمی ماند، اما خداوند، در اثر ظلم و ستم و اسراف بر نفس(گناهان) مردم، آنان را از دیدن او کور و محروم خواهد ساخت.» یعنی حجتش را از چشمهای خلق پنهان میکند.
تنها دو قرن نعمت وجود و حضور جسمانی امام شیعه بر مردم عرضه شد. امتحان خود را چنان پس دادند که خداوند نور واسط میان خود و بندگان را از دیدهها پنهان کرد. وجود مقدسی که تضمین بقای زمین و ساکنانش است، حاضر است و ناظر. در همان هوایی نفس میکشد که ما نفس میکشیم. باران آسمانی که بر سر ما میبارد بر جسم مبارک او نیز مینشیند. امید ما همین حضور است و توجه.
علاوه بر حضورنادیدنی امام زمان علیهالسلام؛ بین ما افرادی هستند که به دلایل مختلف موفق به دیدار با ایشان گشتهاند. نقل این ملاقاتهای پر جاذبه امیدیست میان این امواج ناتمام ظلم و تاریکی. تاییدیست بر حضور و نظارت ایشان بر احوال شیعیان و مردم زمین. دربارهی چگونگی این دیدارها دلایل عقلی و روایی فراوانی آورده شده است.
در میان کتابهای منتشرشده درباره امام زمان، کتابهای داستانی برای بسیاری از مخاطبان جذاب و خواندنی است. در این یادداشت به معرفی 6 کتاب داستانی مهدوی پرداختهایم. با ما همراه باشید.
داستان هایی با موضوع امام زمان و مهدویت
1- سر بر دامن ماه
هنگام شهادت امام حسن عسگری علیهالسلام، با توجه به زیست پنهان امام زمان عجلالله چه مشکلاتی شیعیان را تهدید میکرد؟ جعفر کذاب عموی تنی امام زمان عجلالله چرا به دروغگویی ملقب شد؟ در کتاب سر بر دامن ماه به پاسخ این سوالات میرسیم. روی جلد کتاب این جمله نوشته شده:
«زندگینامه داستانی بانو حُدَیث مادربزرگ امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف»
در یکی از حساسترین دورانهایی که شیعه در پی امام و زعیم خود حیران مانده بود؛ بانو حُدَیث نقشی مهم و حیاتی در پایداری حقیقت، و هدایت جامعهی شیعه به مسیر درست را داشت. بانو حُدَیث وصی فرزندش امام حسنعسکری علیهالسلام، در امور موقوفات و صدقات بود. و باید وجود امام زمان علیهالسلام را از دشمنان مخفی میداشت. در بخشی از مقدمهی کتاب سر بردامن ماه آمده:
«در این میان بانویی در میدان حاضر شد که به یقین میتوان گفت بسیاری از ما تا به امروز نام مبارکش را نشنیدهایم؛ «بانو» حُدیث همسر امام هادی علیهالسلام، مادر امام حسنعسکری علیهالسلام، و جدهی قائم آلمحمد علیهالسلام. زنی که در اوج لطافت و مادری با ارادهای پولادین، مقابل عباسیان و فرزندش جعفر ایستاد؛ و اجازه نداد آنها ریشهی شک را آبیاری کنند، و کمر به نابودی اعتقادات شیعیان ببندند.»
در کتاب سر بر دامن ماه، داستان بانو حدیث از نوجوانی آغاز میشود. زمانی که همراه دختری به نام جمیله در خانهی فردی به نام زهیر کار میکنند. کتاب سر بر دامن ماه داستان دو خط فکری متفاوت بین دو دوست را از این نقطه آغاز میکند؛ که ابتدا چندان زاویهای با هم ندارند؛ یکی همسر امام هادی علیهالسلام میشود. و دیگری عروس بنیعباس. گذر سالیان آنها را تا هنگامهی شهادت امام یازدهم میکشاند. ماجرای پر تنش این دوران حساس با نثری روان و توصیفاتی جذاب در کتاب سر بردامن ماه آورده شده است.
مشکلاتی که بانو حدیث با آنها روبرو میشود، تنها از جانب بنی عباس نیست. جعفر پسر ناخلف بانوحدیث و امام هادی علیهالسلام به مدد نسب، و پدر و مادر مشترک با امام یازدهم، خود را امام دوازدهم معرفی میکند. در کتاب سر بر دامن ماه ماجرای جعفر کذاب به روشنی تشریح شده است.
مادربزرگ امام زمان عجلالله با همراهی جمعی اندک از شیعیان از جمله نواب خاص، و بانو حکیمه خاتون عمهی بزرگوار امام زمان عجلالله، مقابل این تحریف میایستد. و به عنوان واسطه بین امام زمان عجلالله و مردم نقشی حیاتی ایفا میکند.
کتاب سر بر دامن ماه در267 صفحه، به نویسندگی فاطمه دولتی، توسط انتشارات جمکران به چاپ رسیده است. خواندن کتاب سر بر دامن ماه، به علاقهمندان موضوعات داستانی، تاریخ اسلام، امامت و مهدویت توصیه میشود.
2- رویای نیمه شب
کتاب را که باز میکنیم با این متن روبرو میشویم:
«تشرف ابوراجح به محضر امام زمان عجلالله، و بهبودش به شکلی که در داستان آمده واقعی است. عبقری الحسان، جلد 2، صفحه 192»
رویای نیمه شب داستانی است دربارهی تشرف فردی به نام ابوراجح، که در شهر حُلّه به شغل حمامی مشغول است. ظاهر و نحوهی زندگی ابوراجح حمامی در خلال داستان رویای نیمه شب توصیف میشود. مقدمات این تشرف، و چگونگی آن برای خواننده کاملا واضح بیان شده است. ماجرای تشرف اسماعیل هرقلی، همشهری ابوراجح نیز در داستان رویای نیمه شب آمده است.
اما تمام کتاب رویای نیمه شب مربوط به این تشرف نیست. بلکه تشرف ابوراجح در دل داستانی دیگر گنجانده شده است. داستانی عاشقانه و لطیف بین جوانی زیبا و ثروتمند به نام هاشم، و دختر ابوراجح.
در متن این داستان عاشقانهی جذاب و گیرا، اطلاعات مذهبی و اجتماعی مناسبی از اوضاع آن روزگار به خواننده داده میشود. شیعه از چه زمانی به وجود آمد؟ چرا تعداد مذاهب اهل سنت زیاد شد؟ دلیل این همه ظلم و تعدی به شیعیان چیست؟ دلایلی محکم با استناد به منابع اهل سنت بر جانشینی بر حق امام علی علیهالسلام بین گفتگوهای ابوراجح و هاشم آمده است.
تعداد شیعیان در این شهر زیاد است. اما حاکم جبار آن «مرجان صغیر» ناصبی بوده و شیعیان را آزار میدهد. در داستان رویای نیمه شب، چگونگی این آزارها و اهانتهای مرجان صغیر و اطرافیانش به شیعیان و اعتقاداتشان در قالب گفتگو بین ابوراجح و هاشم آورده شده است:
«برخوردی که با ما دارند با کافران و بیگانگان ندارند. هزاران یهودی را به این شهر کوچ دادهاند تا برتری جمعیت ما را کاهش دهند. جان و مال ما را حلال میدانند. به ما نسبتهای ناروا میدهند. عالمان بزرگ ما مانند سید بن طاووس، و علامه حلی، با ادب و استدلال، به این شبههها و تهمتها جواب میدهند. اما آنها به حقیقت کاری ندارند. باز هم به توطئههایشان ادامه میدهند. دولت عباسی بیش از هر وقت دیگر [...] ما را سرکوب میکنند تا مبادا شورش کنیم. به جای آن که دست از بیعدالتی و خوشگذرانی بردارند، به ستم و جنایت بیشتر پناه میبرند. دارند از درون میپوسند و مراقب تهدیدهای خیالیاند. میبینی که ما شیعیان از این فاصلهها و بیعدالتیها بیشتر رنج میبریم تا شما [ناصبیها]»
توصیف جزئیات در فصلهای ابتدایی کتاب بیشتر است. داستان اگر چه جذاب، اما کندتر جلو میرود. انتظار میرود فصلهای پایانی داستان رویای نیمه شب، که مربوط به ماجرای تشرف ابوراجح است بیشتر به جزئیات پرداخته شده باشد. اما وقایع بصورت کلی و سریع بیان شده.
کتاب رویای نیمه شب، داستانی پرکشش دو عشق آتشین است. عشقی که بین هاشم و ریحانه چارچوب داستان را ساخته؛ و عشقی که ابوراجح به امام زمان عج دارد.
رویای نیمه شب در 284 صفحه توسط مظفر سالاری نوشته شده، و کتابستان آن را منتشر کرده است.
اگر به خواندن داستانهای عاشقانه، تاریخی و مذهبی علاقهمند هستید. یکی از بهترین انتخابها میتواند کتاب رویای نیمه شب باشد.
3- من بر می گردم
«یک هفته پیش من مُردم. در اتاقی که دستم را برای اولین بار گرفتهبود، همانجا که در گوشم زمزمه کرده بود تو بانوی قلب منی. زیر سقفی که برای اولینبار پسرمان امین را دیده و از شوق به سجده افتاده بود.»
سرآغاز داستان کتاب «من بر می گردم» با این متن است. مونولوگی از شخصیت زبیده بنت جعفر. دخترعمو و همسر هارون الرشید. زنی که بسیار کم به او پرداخته شده است. زبیده شیعه بود. برادرش فضل، زندانبان امام موسی کاظم علیهالسلام نیز دشمنی با آل طاها نداشت. چگونه میتوانستند میان بنی عباس بدون دردسر زندگی کنند؟
داستان کتاب من بر می گردم مستند است. بر اساس شواهد متقن تاریخی، چند داستان در این کتاب موازی هم پیش برده میشوند. داستان گذشتهای پر از شور عشق از زبیدهی هفده ساله، در کنار زبیدهای که روزگاری گذرانده و شیعه بودنش فاش میشود. و داستان شش زن دیگر که در روایتی از امام صادق علیهالسلام، نامشان به عنوان یاران امام عصر مطرح شده است.
راوی این روایتها برای زبیده خاتون، حَبابه است. زنی که از دوران امام علی علیهاسلام تا روزگاری که زبیده آشفته و پریشان از قصر اخراج شده است، سنگی را نزد امام زمان برده و مهر امام را میگیرد. حَبابه والِبیه راوی حدیث است. در حالیکه امام هفتم را میجوید شبی را تا صبح با زبیده به گفتگویی خواندنی مینشیند. گفتگویی که در کنار توصیف زندگی زبیده، موضوع اصلی کتاب من برمی گردم است.
«بنابر روایتی در کافی [ج1، ص346 ـ 347.] وی [حبابه] از امام علی علیهالسلام نشانهی امامت خواست. امام سنگ کوچکی از او طلب کرد، و آن را با خاتم خود مهر زد، و جای مهر به صورت برجسته بر سنگ حک شد. امیرالمؤمنین توضیح داد که هر کس مدعی امامت شد. اگر بر این کار توانا باشد امام مفترضالطاعه است.»
کتاب "من بر می گردم" از معدود کتابهایی است که دربارهی زنان تاثیرگذار تاریخ سخن گفته است. آنچه در کتاب "من بر می گردم" میخوانید ذکر زنانی متفکر و راسخ در اعتقاد و اندیشهای است که جان بر سر راه آن می گذارند. اگر چه در تاریخ ثبت شده، اما محدود روایت شده است.
کتاب "من بر می گردم" در 192 صفحه توسط انتشارات جمکران، به نویسندگی فاطمه دولتی، به چاپ رسیده و بارها تجدید چاپ شده است. خواندن کتاب "من بر می گردم" را به علاقهمندان به داستان، تاریخ اسلام، داستانهای زنان قهرمان توصیه میشود.
4- پا در میانی
آیا انسانی معمولی هم میتواند به دیدار حضرت ولیعصر ارواحنافداه نائل شود؟ در مقدمهی کتاب حکایات العبقری الحسان چنین آمده:
«به فکر دیدار آن حضرت بودن و یا متوسّل شدن به ایشان و امثال اینها در بسیاری از اوقات موجب شرفیابی به حضورشان میشود.»
کتاب پادرمیانی داستان تشرف یک انسان معمولی است. وقتی دنیا را همچون سدی در برابر یک به یک خواستههایش میبیند. در عمق بی پناهی و بیکسی به حضرت بقیهالله ارواحنا فداه متوسل و ملتزم میشود به انجام اعمال مسجد کوفه در چهل چهارشنبه. در کتاب شب چهلم، نوشتهی فاطمه دولتی، روایت این تشرف با عنوان «شب چهلم» بصورت کوتاه آمده است. همین روایت در کتاب پادرمیانی بهطور مفصل و طولانیتر نوشته شده است.
پادرمیانی ماجرای سینهی سِل گرفتهی شیخ حسین است. که علیرغم میلش، عشق لیلی میان آن جا خوش میکند. وضعیتی درمانده و مبهم زندگی شیخ را در بر میگیرد. داستان پادرمیانی تلاش شیخ حسین است برای فراموش کردن این عشق، که او را به توسل و دیدار امام زمان عجلالله میرساند.
هر چهارشنبه پیاده از نجف به کوفه میرود. میان گرما و سرما. در محاصرهی دزدهای بین راه یا گرگهای گرسنه. بین امید و ناامیدی دست و پا میزند، مقاومت میکند و هر هفته که به چهلمین شب نزدیکتر میشود شرایط رفتن از نجف به کوفه برایش سختتر میشود.
«خدایا! درست مثل جنینی در رحم مادر، نسبت به دنیای بیرون، سرگردانم. من این سرگردانی را با سلوک طلبگیام پشت سر میگذاشتم اگر مرا به چشمهای لیلی دچار نمیکردی [...] نجاتم بده!»
ثمرهی این تلاشها رسیدن به معرفتیست که آرام آرام بر جان شیخ حسین مینشیند تا لحظهی دیدار.
در بخشی از کتاب پادرمیانی میخوانیم:
«ولایت، تنها عشقی است که در آن ابهام و شک راه ندارد. به خاطر اینکه وقتی عاشق امام می شویم که اول او قبولمان کرده باشد. و این سرمایهی کمی نیست. همین که پایم به تهجد چهل شب باز شده، خودش یعنی که امام زمان اجازه عاشقی را به من داده و معنی این اجازه جز این نیست که او دوستم دارد.»
در سراسر کتاب پادرمیانی، پاسخگویی به شبههها و سوالاتی پیرامون مهدویت، انتظار و ملاقات با امام زمان عجلالله در قالب مکالماتی مطرح و پاسخ داده میشود. برای ذکر زمان از ماههای شمسی و نوروز استفاده شده است.
دلیل انتخاب عنوان پادرمیانی برای این کتاب در انتهای آن مشخص میشود. کتاب پادرمیانی در 123 صفحه توسط انتشارات جمکران به نویسندگی محبوبه زارع منتشر شده است.
خواندن کتاب پادرمیانی برای علاقهمندان داستان، داستان عاشقانه، ملاقات با امام زمان عجلالله جذاب خواهد بود.
5- شب چهلم
از برکات روزگار سختی که در آن زندگی میکنیم. نفس کشیدن در هواییست که نفس مبارک امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف در این هوا جریان دارد. و بر زمینی گام برمیداریم که امید است در همان مسیر قدم گذاشته باشد. به مشکلات ما واقف و آگاه است. در ملاقاتهایی که صورت گرفته به وضوح این رفع مشکلات و پاسخگویی به سوالات، در چرایی این دیدارها مشخص است. که هدایتگری همچون وجود مقدس امام زمان ارواحنافداه به احوال ما آگاه است و چیزی از ایشان مخفی نیست.
کتاب «العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان» منبع روایتهایی است که در کتاب شب چهلم از آن استفاده شده است. العبقری الحسان معتبرترین منبع درباره امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف است که پنج بخش دارد. منبع مطالب کتاب شب چهلم، مربوط به بخش چهارم آن است. که به ذکر ملاقاتهای معتبر و مستند در زمان غیبت کبری با امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف پرداخته است.
فاطمه دولتی سی روایت معتبر از این کتاب را در شب چهلم با نثری روان و خواندنی بازنویسی نموده. عنوان «شب چهلم» از بیست و پنجمین روایت گرفته شده است. که چهل چهارشنبه اعمال مسجد کوفه را به شوق دیدار امام انجام میدهد.
در روایتهای کتاب شب چهلم، راویان هر یک به طریقی لایق دیدار میشوند. و بر اساس ظرفیت روحی موفق به شناخت ایشان شده، یا اینکه فرد بدون شناسایی امامش گذر میکند. و آن زمانی واقف به حضور امامش میشود که اثری از ایشان نمییابد.
بهانهی این دیدارها احساس عجز و ناتوانی بابت حاجتی، یا دریافت پاسخ سوالی بیجواب، شفای جسمی بیمار و ناامید، و از همه سختتر ادعای یاریگر بودن است؛ که پس از دادن امتحان در مقابل وجود مقدسش میفهمد هنوز چندان که باید یاریگر امام زمان عجلالله نیست.
به جز ذکر این ملاقاتها و جذابیت متن داستانی کتاب شب چهلم، سفارشهای ارزشمند فراوانی از امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف در جایجای این ملاقاتها هست. که میتوان از آنها بهره برد. از جمله در روایت «باغبان بهشت» از کتاب شب چهلم میفرمایند:
«شما چرا نافله نمی خوانید؟ نافله! نافله! نافله! شما چرا عاشورا نمیخوانید؟ عاشورا! عاشورا! عاشورا! شما چرا جامعه نمیخوانید؟ جامعه! جامعه! جامعه!»
در کتاب شب چهلم از توجه خاص امام به شیعیان در شرایط سخت و جانفرسا نیز روایتهایی آمده است، که ایشان شیعهی خود را تنها نمیگذارد، در روایت «زخمی جنگ صفین» میخوانیم:
« چون ما را یاری کردی، ما هم تو را یاری نمودیم. وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ هر آینه خدای تعالی کسی را یاری کند که خدا را یاری میکند. »
کتاب شب چهلم، به نویسندگی فاطمه دولتی در 211 صفحه توسط انتشارات جمکران چاپ شده است. خواندن کتاب شب چهلم برای علاقهمندان موضوع مهدویت، و ملاقات با امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف مناسب است.
6- کمی دیرتر
کتاب «کمی دیرتر» با نگاهی عمیق به مفهوم انتظار، خواننده را وادار به تفکر میکند. تضادهای درونی و بیرونی شخصیتهای مختلف اجتماعی را به روشنی نمایان میکند. میان جمعیتی مشتاق که با فریاد «آقا بیا!» از خود بیخود شدهاند ناگهان فریادی متضاد آنها را شوکه میکند. به طوریکه هر یک در مقابل شنیدن فریاد «آقا نیا!» آن را شعاری برگرفته از جناح رقیب میدانند. رقیبی که همین فکر را در قبال ایشان دارد. اما همه در واقع یکی هستند.کتاب کمی دیرتر، دغدغهی فکری هر قشر را در قالب مکالماتی در خور توجه روی دایره میریزد؛ که هر چه هست منفعت شخصیست و انتظار ظهور نیست.
در بخشی از کتاب کمی دیرتر آمده:
«پرندهای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش بند و زنجیر دارد. از انهدام قفس استقبال نمیکند. چرا که ناتوانیاش به چشم میآید و درماندگیاش آشکار میشود. تا وقتی که میلههای قفس هست هر کس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتی که میلههای قفس هست بندهای مرئی و نامرئی خواسته و نخواسته، و دانسته و ندانستهی آدمها مغفول یا مکتوم یا مستتر میماند؛ حتی برای خودشان.»
فصل اول: زمستان
راوی کمی دیرتر نویسندهای است که به جشن نیمهی شعبان رفته. ناگهان ناشناسی فریاد «آقا نیا!» را در میان دم پرشور «آقا بیا، آقا بیا!» جمعیت فریاد میزند و مجلس به هم میریزد.
جوان ناشناس مورد قضاوت اقشار و افکار مختلف قرار میگیرد. حاج اصغر مداح، آقای نورانی نمایندهی مجلس، مهندس یکان که اهل تحقیق و بحث است و «مَن! مَن!» از دهانشان نمیافتد.
«من که عمر ناقابلم رو صرف تحقیق در ماهیت و عملکرد دشمنان قسم خورده قرآن و عترت کردهام من که ردپای استعمار نو وکهنه رو در تشکیل فرقههای ضاله و مکتبهای مضله با چشمهای خودم دیدهام. من که در بستر پژوهشهای طاقت فرسا با موارد حیرتافزایی دست و پنجه نرم کرده ام...»
فصل دوم: پاییز
و هذا یوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک ...
صبح یک جمعهی پاییزی و سرد. خسته و کلافه از شب قبل، که نخوابیدهای. اول صبح در خانهات را بزنند و بگویند: «آب دستته بذار زمین و بیا آقا به یاری تو نیاز دارد.» میروید؟آمادگی دارید که بروید؟ در این فصل از کتاب کمی دیرتر، خواننده با شرایط توصیف شده روبرو میشود.
فصل سوم: تابستان
در این فصل از کتاب کمی دیرتر، خواننده با سوالات جدیدی روبرو میشود. چرا فریاد میزنند آقا بیا؟ مگر آقا جایی رفتهاند؟ اگر آقا نیستند پس ما از دست چه کسی روزی میگیریم؟ سرپرستی مردم دست چه کسیست؟ ایشان غریب هستند یا ما؟
فصل چهارم: بهار
در این فصل از کتاب کمی دیرتر،گفتگوهای طولانی نویسنده و دوست ناشناسش به پایان میرسد. کمی دیالوگها دچار اطناب میشود. و شخصیتهای جدیدی همچون سه روایت از علامه مجلسی، علامهحلی و کربلایی وارد داستان کمی دیرتر میشوند. به نحوی که تکلیف خواننده از این سردرگمی روشن میشود. از زبان مبارک حضرت بقیهالله ارواحنا فداه دربارهی افرادی که هم و غمشان دیدار ایشان شده میفرمایند:
« شما درست زندگی کنید، گفتار و رفتارتان را درست کنید، نیازی نیست دنبال ما بگردید، ما خودمان سراغتان میآییم و...»
داستان "کمی دیرتر" گفتگو محور است. ممکن است پیچیده به نظر برسد، ابتدای داستان کمی کند است؛ و دیر وارد اصل مطلب میشود. اما متن داستان روان است و خواندن آن سریع جلو میرود. کتاب کمی دیرتر را انتشارات نیستان در 272 صفحه چاپ کرده و نویسندهی آن سید مهدی شجاعی است. خواندن کتاب کمی دیرتر را به علاقهمندان موضوعات با محوریت امام زمان عجلالله پیشنهاد میکنیم.
به قلم «زهره مومنیان»
کتابهای معرفی شده در این مطلب را میتوانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران