بهترین داستان های کوتاه خارجی | 9 کتاب زیبا
یکی از خوبیهای متعدد ادبیات این است که آدم میتواند به انواع مختلفی از آن لذت ببرد. میتواند روزهای متمادی را صرف خواندن یک رمان طولانی کند و با تکتک شخصیتهای آن زندگی کند، میتواند یک نمایشنامه بخواند و از تصور کردن پردههای مختلف نمایش لذت ببرد و میتواند هم کنار چای عصرانهاش، داستانی کوتاه بخواند و نفسی تازه کند.
چرا داستان کوتاه؟
خوبی داستان کوتاه این است که در طی زمانی محدود، همهی اطلاعاتی که لازم داریم را به ما میدهد و اجازه میدهد با صرف مقدار کمی زمان و انرژی، لذت کشف یک دنیای جدید را تجربه کنیم. البته در عین حال، بعضیها معتقدند که نوشتن داستان کوتاه نسبت به رمان برای نویسنده سختتر است چراکه نویسنده صدها صفحه فرصت ندارد تا ما را با شخصیتها آشنا کند، بلکه لازم است در کمتر از 30 صفحه، کاری کند که ما با دنیای داستان آشنا شویم و با شخصیتهای آن همذاتپنداری کنیم.
بهترین داستان های کوتاه جهان
در این راه داشتن راهنمایی که به ما بگوید کدام داستانها ارزش وقتمان را دارند و احتمال اینکه ازشان لذت ببریم بیشتر است، غنیمت است. البته که آدمها روشهای مختلفی برای انتخاب داستانی برای خواندن دارند. بعضیها به اعتبار اسم نویسنده، بعضیها با اعتماد به مترجم و ناشر جلو میروند و بعضیها هم ذرهای از داستان را میخوانند تا ببینند به دردشان میخورد یا نه. خوشبختانه آدمهایی هستند که قبلا نشستهاند و بهترین داستانهای کوتاه را برای ما دستچین کردهاند تا با خیال راحتتری سراغشان برویم.
در مطلب پیش رو، قرار است با چند تا مجموعه داستان کوتاه آشنا شویم که به عقیدهی خیلی از منتقدان، شامل چند تا از بهترین داستانهای کوتاه جهان هستند.
1- یادداشتهای یک دیوانه
برای اهل ادبیات، اسم نیکولای گوگول ناآشنا نیست. نقلقول معروفی از فلوبر هست که میگوید «همه ما از زیر شنل گوگول بیرون آمدهایم.» و بعد از خواندن چند تا از داستانهای او (از جمله همین داستان شنل که مدنظر فلوبر است)، احتمالا متوجه دلیل این حرف فلوبر میشوید.
نیکولای گوگول یکی از شروعکنندگان و حتی شاید سازندگان جادهای است که بعدها نویسندگان بزرگی مثل داستایوفسکی روی آن قدم گذاشتهاند؛ یکی از کسانی که ادبیات روسیه را برای همیشه تغییر داد.
کتاب یادداشتهای یک دیوانه، مجموعهای است از چند داستان کوتاه شاخص گوگول که ممکن است اسم آنها را شنیده باشید یا حتی ماجرایشان را هم بدانید، اما خواندن داستانها قطعا خالی از لطف نیست؛ داستانهایی مثل دماغ و شنل. یکی از خصیصههای گوگول این است که اتفاقات غمانگیز را هم با چنان لحن طنزآمیزی بیان کرده که آدم ناخواسته با وجود موقعیتهای ناراحتکننده داستان، خندهاش میگیرد. مثلا داستان یادداشتهای یک دیوانه، در نوع خود شاهکاریست که به هیچ وجه نباید از دستش بدهید. داستانی که از زبان یک کارمند دونپایه روایت میشود و در عین نشان دادن مسیر تدریجی او به سمت جنون، اطلاعات خوبی درباره اوضاع آن روزهای روسیه و جهان به ما میدهد.
2- این ساندویچ مایونز ندارد
سالینجر که خیلیها او را به خاطر کتاب ناتور دشتش میشناسند، داستانهای کوتاه زیادی دارد که در مجموعههای مختلف چاپ شدهاند و خیلی از این داستانها اتفاقا درباره خود هولدن کالفیلد (شخصیت اصلی ناتور دشت) و خانواده اوست. خود این داستانها هم در کتابهای مختلفی همچون این ساندویچ مایونز ندارد، دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم و... پخش شدهاند. البته هنر سالینجر اینجا خودش را نشان میدهد که تقریبا تمام این داستانها را به نحوی نوشته که هم برای دوستداران هولدن و خانوادهاش جذاب باشد، هم برای کسانی که ناتور دشت را با نفرت به گوشهای پرت کردهاند و هم برای کسانی که تا به حال نام هولدن کالفیلد به گوششان نخورده است!
این ساندویچ مایونز ندارد، یکی از بهترین مجموعه داستانهای سالینجر است و درست است که طبیعتا برخی داستانهای مجموعه از باقی قویتر هستند، ولی به جرئت میتوان گفت داستان بد و ضعیف در مجموعه این ساندویچ مایونز ندارد پیدا نمیشود. به خاطر همین هم هست که من این ساندویچ مایونز ندارد را همیشه به طرفداران سالینجر پیشنهاد میکنم -چون قطعا دوستش خواهند داشت- و هم به آنهایی که طرفدار او نیستند، چرا که احتمال خوبی وجود دارد که آنها هم دستکم از چند داستان این مجموعه لذت ببرند و چیزی که دنبالش هستند را پیدا کنند.
3- مترجم دردها
اگر پای صحبت نویسندههای بزرگ بنشینید، به شما خواهند گفت که یکی از اصلیترین چیزهایی که به انسانها در خلق داستانهای خوب کمک میکند، تجربهی زیسته است. اساسا از دید خیلی صاحبنظران، انسان باید تجربه کند تا بتواند بنویسد. با این حساب به نظر من فردی همچون جومپا لاهیری که چنین تجربههای گستردهای در زندگی دارد، نویسندهای است که نمیتوان نسبت به آثار او بیتفاوت بود.
لاهیری که به سبب مهاجرت والدین هندیاش در انگلیس به دنیا آمده، بعد از چند سال به آمریکا مهاجرت میکند. تجربه زندگی در این دنیاهای متفاوت را کنار هنر نویسندگی بگذارید تا شاهد خلق یک سری از بهترین داستانهای کوتاه جهان باشید.
داستانهای مجموعه مترجم دردها، زاییده طرز فکر و شیوه بهخصوص زندگی لاهیری است و فضای حاکم بر داستانها به خوبی این را نشان میدهد. در خیلی از داستانهای جومپا لاهیری ما ردپای تفاوت فرهنگی و تاثیر تعامل فرهنگ هند با آمریکا را میبینیم و این میتواند به خصوص برای طرفداران این موضوع جذاب باشد.
4- مسخ
فرانتس کافکا احتمالا اگر نه تمام شهرتش را، دستکم بخش عظیمی از آن را مدیون داستان مسخ است. مسخ از آن داستانهاییست که حتی افراد خارج از حلقهی کتاب و ادبیات هم اسمش را شنیدهاند و احتمالا چیزکی دربارهاش میدانند، داستان جوانی که ناگهان تبدیل به یک ساس میشود.
یکی از خوبیهای داستان کوتاه و البته چیزی که هنر کافکا را میرساند، این است که خواننده حتی از ناگهانی بودن این اتفاق شاکی نیست. در واقع سیر داستان چنان ذهن خواننده را درگیر میکند و اتفاقات به نحوی پشت سر هم میافتند که حتی بعد از پایان داستان، اکثر خوانندهها اهمیتی به سوالات بیپاسخشان -اگر سوالی داشته باشند- نمیدهند. مسخ از آن داستانهای روانشناختی است که واقعا آدم را به فکر فرو میبرد و احتمالا تا مدتی از ذهن مخاطب بیرون نمیرود.
با اینکه مسخ معروفترین داستان این مجموعه است، داستانهای دیگر مجموعه هم هر کدام به نوبهی خود جذاب و درگیرکننده هستند. احتمالا خواندن هر کدام از آنها قدری بیشتر از حد معمول طول بکشد و به خاطر اینکه داستانها خیلی باهم متفاوت هستند، احتمالا هر خوانندهای بتواند چیزی باب میل خودش پیدا کرده و از آن لذت ببرد.
5- خواهران باربارن
اریک امانوئل اشمیت که خیلیها او را به خاطر نمایشنامههایش میشناسند، نویسندهای قهار است که دکترای فلسفه هم دارد. شاید همین پسزمینه تحصیلی به او کمک کرده است تا داستانهای عمیق با شخصیتهایی عمیقتر خلق کند.
مجموعه داستان خواهران باربارن که آخرین اثر اشمیت است، تنها شامل چهار داستان میشود. اما اشمیت در طی همین چهار داستان که همگی درباره دو خواهر دوقلو هستند، چنان ما را در بطن زندگی آنها فرو میبرد که خیلی زود احساس میکنیم مدت زیادی است که دو خواهر را میشناسیم.
آثار اشمیت معمولا به خاطر جنبه روانشناسانهشان و کاوشی که در اعماق روان آدمی میکند، شناخته شدهاند. در واقع این هنر اوست که میتواند شخصیتهایش را چنین پیچیده و در عین حال قابل درک خلق کند که خواننده در تمام طول داستان با آنها همراه شود و احساساتشان را احساس کند و درباره دلیل تصمیماتشان، گمانهزنی کند.
خواهران باربارن از آنجا که آخرین اثر اشمیت است، از نظر خیلیها یکی از پختهترین آثار او هم به شمار میرود. مجموعهای که در خلال داستانهایش، نویسنده با نثری ساده و دلانگیز حقایقی را به سمع و نظر خواننده میرسند که شاید قبل از آن حتی به ذهنش هم خطور نکرده بودند.
6- بهترین داستانهای کوتاه گابریل گارسیا مارکز
گابریل گارسیا مارکز، نویسنده نامآشنای کلمبیایی که خیلی از ما به عنوان نویسندهی رمان صد سال تنهایی میشناسیمش، در طی زندگی هنری خود رمانها و داستانهای زیادی نوشته و نظر مخاطبان را در سراسر دنیا به خود جلب کرده است.
لااقل در ایران، رمانهای مارکز به خوبی شناخته شدهاند و خیلی اوقات آنها را در قفسهی پرفروشهای کتابفروشیها دیدهایم. اما داستانهای کوتاه او، به آن اندازه مورد توجه نیستند که البته جای تاسف دارد، چرا که از نظر خیلی منتقدان، داستانهای او در زمرهی بهترین داستانهای کوتاه جهان قرار میگیرند.
مجموعهای که اینجا دربارهاش صحبت میکنم و هر جلد آن مختص یکی از نویسندگان بزرگ جهان است را احمد گلشیری جمعآوری و ترجمه کرده است. گلشیری که از یکی از خانوادههای صاحبنام ادبیات ایران است، در مجموعه بهترین داستانهای کوتاه خود تلاش کرده داستانهای کوتاه این نویسندگان بزرگ -که ما بیشتر به خاطر رمانهایشان میشناسیمشان- را در مجموعهای منسجم قرار دهد که کار مخاطب را هم برای انتخاب داستان، سادهتر کند. داستانهای کوتاه این مجموعه هرکدام در نوع خود عالی بوده و حتی شاید بتوان گفت از نقاط عطف زندگی آن نویسنده بهخصوص به شمار میروند.
در این جلد مجموعه، گلشیری به سراغ مارکز رفته و مجموعهای از بهترین داستانهای کوتاه او را گردآوری کرده. او در خلال این مجموعه به سراغ نویسندههای دیگری از جمله همینگوی و جویس هم رفته است که هردو از بزرگان ادبیات جهان به شمار میروند.
7- بهترین داستانهای کوتاه آنتون پاولوویچ چخوف
احمد گلشیری در جلد دیگری از مجموعه بهترین داستانهای جهان، به سراغ نویسنده و نمایشنامهنویس معروف روسی، آنتون چخوف رفته است و مجموعهای درخور از بهترین آثار کوتاه او را جمعآوری و ترجمه کرده است.
چخوف یکی از نامهایی است که در صحبت از ادبیات روسیه، ناگزیریم به آن اشاره کنیم حتی اگر علاقهای به کارهایش نداشته باشیم، چرا که نمیشود تاثیر او را روی ادبیات زمان خودش و حتی آیندگان خودش نادیده گرفت. آنتون چخوف از آن نویسندگانی است که هنر خود را در نوشتن داستان کوتاه به خوبی نشان میدهد و کافی است یکی از آثار معروفتر او را بخوانید تا به خوبی متوجه شوید که چهطور توانسته تا این حد محبوب، معروف و تاثیرگذار شود.
یکی از شناخته شدهترین داستانهای چخوف، داستان کوتاه شرطبندی است. به نظر من برای هر کتابخوان و حتی نویسندهای واجب است که دستکم یک بار این داستان را بخواند تا ببیند نویسنده بزرگی همچون چخوف، چهطور توانسته در چنین حجم کمی، چنین سوالات مهمی را مطرح کند و به چنین نتایجی برسد. سوالاتی درباره عدالت، مجازات و زندگی. جالب است بدانید که چخوف، مدتی بعد از نوشتن این داستان پینوشت یا ادامهای بر آن هم نوشته است که گویی حرفهای اولیه خودش را به کلی نقض میکند اما معمولا به این پینوشت خیلی اشارهای نمیشود.
8- یک درخت، یک صخره، یک ابر
یک درخت، یک صخره، یک ابر، مجموعهای کامل و جامع است برای هرکسی که به داستان و سیر تکامل آن علاقمند باشد. در این کتاب 48 داستان از نویسندههای مختلف، در زمانهای مختلف و گونههای ادبی مختلف جمعآوری شده و تلاش بر این بوده است که به تمام بهترین داستانهای کوتاه جهان در طی دو قرن اخیر، گریزی زده شود. در واقع تمام داستانهای مجموعه یک درخت، یک صخره، یک ابر، نه تنها از نویسندگان بزرگ هستند، بلکه تلاش شده در انتخاب آنها دو ویژگی حتما در نظر گرفته شود: اول اینکه داستان موردنظر دستاوردی ویژه از نظر هنری باشد و دوم، اینکه آن داستان، حادثهای مهم در تکامل تاریخی داستان کوتاه به حساب بیاید.
خواندن کتابهایی مانند یک درخت، یک صخره، یک ابر که مجموعهای از داستانهای نویسندگان مختلف هستند، مزایای زیادی دارد. مثلا اینکه به مخاطب فرصت میدهند که تعداد زیادی نویسنده را باهم مقایسه کند و در کنار پی بردن به شباهتها و تفاوتها و ویژگیهای بهخصوص سبک هرکدام از آنها، سبکها یا نویسندهها موردعلاقه خود را انتخاب کند تا بتواند در آینده بیشتر در آن حوزه کنکاش کند. اما یکی از ویژگیهای بسیار عالی یک درخت، یک صخره، یک ابر، این است که داستانهای جمعآوریشده را به اشکال مختلف دستهبندی کرده است. از نظر زمان، از نظر گونه ادبی و... این همان خصیصهای است که باعث میشود این کتاب هم برای مخاطب عامه ادبیات و هم برای افرادی که به صورت تخصصی در این زمینه کار میکنند، جالب باشد؛ چرا که به خواننده اجازه میدهد نوعی تاریخچه از داستان کوتاه ببیند و به خوبی درک کند که چه شده که ما حالا در زمینه خلق داستان کوتاه، به اینجا رسیدهایم.
9- به انتخاب مترجم
آخرین کتاب فهرست بهترین داستانهای کوتاه جهان، کتاب به انتخاب مترجم است که توسط احمد اخوت گردآوری و ترجمه شده است. در این کتاب هم مانند یک درخت، یک صخره، یک ابر، ما با مجموعهای از داستانهای نویسندگان مختلف جهان روبرو هستیم که آقای اخوت با دقت و هرکدام را به دلیلی انتخاب کرده است.
همانطور که قبلا گفتم، مطالعه مجموعهای از داستانهای کوتاه نویسندههای متفاوت، مزایای زیادی برای خواننده دارد. اما یکی از ویژگیهایی که کتاب به انتخاب مترجم را متمایز میکند، این است که اخوت تلاش کرده در بین این داستانها، اطلاعاتی هم درباره نویسندههایشان به ما بدهد و البته هرجا که مجالی بوده، توضیحاتی درباره خود داستان هم ارائه شده است. این نوع مطالعه باعث میشود که خواننده بیشتر در عمق داستانها فرو برود و مفاهیم بیشتری را از آنها دریافت کند. در واقع تجربه خواندن داستانها بدین صورت، فراتر از لذت بردن صرف میشود و به مخاطب کمک میکند نگاهی جامعتر به ماهیت داستان، هدف نویسنده و... بیندازد. البته که از آنجایی که صحبتهای مترجم در فصلهایی مجزا از داستانها آمدهاند، مخاطب همچنان کاملا مختار است که آن بخشها را کنار بگذارد و تنها داستانهای مجموعه به انتخاب مترجم را بخواند و از آنها لذت ببرد.
خواندن کتابهایی مانند به انتخاب مترجم، علاوه بر خوانندگان معمول و متخصصان حوزه، به کسانی که تازه میخواهند خواندن داستان کوتاه را شروع کنند هم توصیه میشود؛ چرا که میتواند به آنها کمک کند مسیر آیندهی مطالعه خود را در زمینه داستان کوتاه، بهتر انتخاب کنند.
به پایان فهرست بهترین داستانهای کوتاه جهان رسیدیم. تلاش بر این بود که فهرست جامع و کامل و در عین حال متنوعی تهیه کنیم که افراد با سلایق مختلف و میزان آشنایی مختلف با ادبیات، بتوانند چیزی برای خود پیدا کنند که از آن لذت ببرند. به نظر شما موفق بودیم؟ جای چه کتابها یا نویسندههایی در این فهرست خالی است؟
به قلم "فاطمه حیدری"
کتابهای معرفی شده در این مطلب را میتوانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران