مجموعه کتاب داستان «یادداشت های یک دیوانه» در سال 1842 منتشر شد و استقبال گرم خوانندگان و منتقدان ادبی را همراه داشت و او را در مقام قصه نویس تثبیت کرد. نشر نی این کتاب را با ترجمه ی خشایار دیهیمی منتشر کرده است.
وجه مشخصه ی داستان های گوگول سادگی قصه نویسی، ویژگی قومی، امانت محض نسبت به زندگی، و بکر بودن و سرزندگی خنده آور آن هاست که همیشه تحت تأثیر احساس عمیق غم و دلتنگی قرار می گیرد. همه ی این ویژگی ها یک منبع دارند: گوگول شاعر است، شاعر زندگی حقیقی.
اولین تأثیری که هر یک از قصه های گوگول بر خواننده می گذارد این است که با خود بگوید: «چقدر همه ی این ها ساده، عادی، طبیعی، و حقیقی است، و درعین حال چقدر بکر و تازه.» این سادگی قصه نویسی، این صراحت لهجه، این پرهیز از نمایش پردازی، این پیش پاافتادگی و معمولی بودن اتفاقات قصه ها، علائم حقیقی و قطعی خلاقیت هستند: این شعری حقیقی است، شعر زندگی خود ماست.
تقریباً همه ی قصه های گوگول کمدی های سرگرم کننده ای هستند که با هیچ وپوچ شروع می شوند، با هیچ وپوچ ادامه می یابند، و به اشک ختم می شوند، و در پایان، زندگی نام می گیرند. قصه هایش همگی همین طورند: اولش سرگرم کننده، سپس غم! زندگی خود ما هم چنین است: اولش سرگرم کننده، و بعد غم. چقدر شعر، چقدر فلسفه، و چقدر حقیقت در این جا نهفته است!
نیکلای واسیلیویچ گوگول در یکم آوریل سال 1809 در سوروچنسی از ولایت پولتاوا روسیه به دنیا آمد. استعدادهای گوگول در دبیرستان شکوفا شد و همین جا بود که نخستین بار دست به کار نوشتن شد. پس از آن که سال ها رؤیای دیدار پوشکین را در سر داشت سرانجام در سال 1830 با وی ملاقات کرد و کم کم به محافل ادبی راه پیدا کرد. در سال 1835 چهار عنوان کتاب از گوگول منتشر شد و در همان سال ها بود که او را به عنوان هشیارترین و ماهرترین قصه نویس روسیه می خواندند. او در سال 1836 روسیه را ترک کرد و تا سال 1848 در رم زیست و طی این سال ها رمانی بزرگ به نام نفوس مرده را نوشت. انتشار این اثر اوج فعالیت گوگول بود و با استقبالی همگانی مواجه شد. پس از این دوران گوگول دچار وسوا س های مذهبی شد و نارضایتی اش از خویشتن شدت یافت و به نوشتن عقایدش به شکل نصیحت و موعظه پرداخت و برخلاف انتظار گوگول نه تنها استقبالی از آن نشد بلکه حتی پرشورترین طرفدارانش به دلیل عقاید سست و پشتیبانی اش از حکومت به وی تاختند. زمانی بعد به روسیه بازگشت و مجدداً دست به کار تکمیل رمان نفوس مرده شد اما در حالتی از بحران روانی چند روز پیش از مرگش تمام نسخه های دست نویس آن را سوزاند و سرانجام در چهارم مارس سال 1852 درگذشت.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران