کتاب هایی که حال آدم را خوب می کند
آیا در لیست غذای روحی شما، برای خوب شدن حالتان کتابها جایی دارند؟
اصلا کتابها میتوانند حالمان را خوب کنند؟
هر کدام از ما آدمها در لیست غذای روحمان اولویتهایی داریم که برای خوب شدن حالمان و گذران زندگیمان از کوران حوادث از آنها استفاده میکنیم. لیست غذای روح هر فرد بنا به سلائق، تجربههای زیسته، فرهنگ، آداب و رسوم و شرایط اجتماعی که در آن بزرگشده و زیست میکند، متفاوت است. البته که شاید زن بودن یا مرد بودن نیز جزء عوامل و مواردی است که بر روی انتخاب این منو تأثیر میگذارد.
گوش دادن به موسیقی، نواختن ساز، روی آوردن به هنرهای تصویری اعم از نقاشی، عکاسی، خوشنویسی، ورزش کردن، بودن در کنار خانواده، سفر، اشتغال به کارهایی که با طبیعت سر و کار دارند همچون کشاورزی و پرورش حیوانات مختلف تنها قسمتی از کارهایی است که هر فرد بنا به مواردی که گفته شد برای اعتلاء و ارتقای وضعیت روحیاش از بد به خوب انجام میدهد؛
اما در این میان هستند آدمهایی که در کنار همه اینها یا فارغ از همه این کارها، خواندن و نوشتن حالشان را خوب میکند. آنها زمانی که با کلمات در ارتباطند حالشان بسیار خوب است و اگر زمانی برسد که روزمرگیها آنها را از کتابها و خواندنیهایشان جدا کند، در هر فرصتی به دنبال جبران این از دسترفتگی هستند.
حال خوب با کتاب
این مطلب برای کسانی است که حالشان با کتابها خوب است؛ حال بدشان با کتابها خوب میشود و منوی غذای روحشان پر است از کتابهای رنگ و وارنگ؛ از روانشناسی و مذهبی و ادبیات گرفته تا فلسفه و هنر و عرفان.
گاهی کتابها کار مسکن را میکنند و گاهی خودشان درمان هستند و حالمان را خوب میکنند. ما آدمها در طول زندگی هم به مسکن نیاز داریم هم اگر نیاز به درمان قطعی داشته باشیم به مراقبت بیشتر...
در این مطلب به مرور و معرفی 24 کتاب حالخوبکن و آرامش بخش میپردازیم؛ تشخیصش با خودتان، ما به عنوان کتابشناس تنها کتابها را معرفی میکنیم، انتخابش با خودتان.
معرفی 24 کتاب که حال آدم را خوب می کند
1. شازده کوچولو
ترجمه خوب از کتابهای خوب، در تأثیرگیری مخاطب از کتاب و مطالب آن بسیار مؤثر است. شازده کوچولو از آن دست کتابهایی است که افراد زیادی دست به ترجمهاش زدهاند؛ اما یکی از بهترین ترجمههایی که در بازار کتاب از شازده کوچولو موجود هست، ترجمه آقای احمد شاملوست که به عنوان ترجمهای دقیق و کامل میتوانید از آن بهره ببرید و ساعتها در کنار شازده کوچولو لحظههای خوشی را بگذرانید.
شازده کوچولو حول محور داستان سقوط یک خلبان است که در صحرایی سقوط میکند و در پی این حادثه سنت اگزوپری یک رمان فلسفی را خلق میکند که سالهاست جزء محبوبترین کتابها در کل دنیا قرار گرفته است. این خلبان بینام با یک پسرکوچک آشنا میشود و روایتگری فلسفی این رمان کوتاه از همینجا آغاز میشود.
این کتاب به دلیل داشتن لحن شاعرانه و ارتباط گیری با کودک درون خواننده، مورد استقبال افراد زیادی بوده و همچنان هم هست.
در بخشی از کتاب شازده کوچولو میخوانیم:
جز با دل هیچی را چنان که باید نمیشود دید. نهاد و گوهر را چشمِ سَر نمیبیند.
شازده کوچولو برای آن که یادش بماند تکرار کرد: نهاد و گوهر را چشمِ سَر نمیبیند.
ارزش گل تو به قدرِ عمری است که به پاش صرف کردهای.
شازده کوچولو برای آن که یادش بماند تکرار کرد: به قدر عمری است که به پاش صرف کردهام.
روباه گفت: انسانها این حقیقت را فراموش کردهاند اما تو نباید فراموشش کنی. تو تا زندهای نسبت به چیزی که اهلی کردهای مسئولی. تو مسئول گُلِتی...
شازده کوچولو برای آن که یادش بماند تکرار کرد: من مسئول گُلمَم.
2. انسان در جستجوی معنا
انسان در جستجوی معنا شرح زندگینامهای از ویکتور امیل فرانکل است. فرانکل سعی دارد تا در این کتاب از نظریه خود یعنی معنادرمانی یا لوگوتراپی دفاع کند. هسته اصلی فلسفه فرانکل این است که عمیقترین آرزوی یک انسان، یافتن معنایی در زندگی خود است و اگر بتواند آن را پیدا کند، قادر است از هر چیزی جان سالم به در ببرد.
نویسنده انسان در جستجوی معنا به جای آنکه بپذیرد محکوم به فناست، تصمیم گرفت از فرصتی که میتوانست در اردوگاه کار اجباری داشته باشد استفاده کند و با در آغوش گرفتن دردهای آن، معنایی را برای زندگیاش پیدا کند.
از نظر فرانکل با وجود آنکه انسان در شرایط زندگی، تحت تأثیر موقعیتها و شرایطی است که در آن قرار میگیرد، اما در نهایت آزاد است که مسیر زندگیاش را خود انتخاب کند.
در بخشی از کتاب انسان در جستجوی معنا میخوانیم:
در این هنگام به معنای بزرگترین رازی پی بردم که بشر و اندیشه و ایمان بشری باید آن را آشکار سازد و دانستم که «نجات بشر در عشق و با عشق است»
در آن سپیده سحری و در آن حال دریافتم که اگر همه چیز را از انسان بگیرند، باز هم حتی اگر یک لحظه و یک دم هم که شده میتواند خوشبخت بماند و آن زمانی است که به محبوب خویش بیندیشد.
انسان در حالی که خلاء کامل را تجربه میکند و نمیتواند نیازهای درونیاش را به شکل عملی و قابل پذیرش ابراز دارد، کاری جز پذیرا شدن رنجها و گرفتاریهایش به طرزی شرافتمندانه از او ساخته نیست.
در اینجاست که میتواند از راه اندیشیدن به محبوب و تجسّم خاطرات خوشی که از او دارد خویشتن را خرسند و شاد سازد.
3. تسلی بخش های فلسفه
آلن دوباتن در تسلی بخش های فلسفه میکوشد تا با استناد به آثار شش فیلسوف بزرگ، راهحلهایی برای مشکلات روزمره خوانندگان ارائه کند.
مخاطبان با خواندن تسلی بخش های فلسفه از سقراط میآموزند که عدم محبوبیت را باید نادیده انگاشت. سنکا به آنها کمک میکند تا بر احساس یأس و ناامیدیشان غلبه کنند و اپیکور چاره بیپولیها و مشکلات مالی را پیش رویشان میگذارد. مونتنی راهنمای مناسبی برای درمان ناکارآمدیهاست؛ عشاق دلشکسته میتوانند با خواندن آثار شوپنهاور تسلیخاطر یابند؛ و کسانی که در زندگی با سختیهای زیادی روبرو هستند با نیچه همذاتپنداری خواهند کرد.
تسلی بخشیهای فلسفه یکی از آخرین آثار آلن دوباتن است که تاکنون بیش از دویست هزار نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته است.
در بخشی از کتاب تسلی بخش های فلسفه میخوانیم:
باید وقت صرف کنیم تا علت انتقاد را بیابیم. همانطور که سقراط میگفت، بنیان تفکر، هرقدر هم که با دقت تغییر چهره دهد، ممکن است به شدت آشفته باشد. ممکن است منتقدان ما ناشیانه و کورمال کورمال به دنبال نتایج گشته باشند. ممکن است آنها از روی هوس و تعصب عمل کرده و از جایگاه و مقام خود برای پوشاندن نقایص استدلال خود استفاده کرده باشند. ممکن است آنها افکار خود را مثل کوزهگران غیرحرفهای شاد و شنگول شکل داده باشند.
4. دنیای سوفی
دنیای سوفی چکیدهای از تاریخ سههزارسالهی فلسفه است؛ با تمام فراز و نشیبها و نظریات مختلف. در واقع یوستین گردر تاریخ را به قالب رمانی درآورده که مطالعهاش در عین کاربردی بودن، لذتبخش و جذاب است.
دنیای سوفی داستان دختری 15ساله به نام سوفی است؛ سوفی دختر کنجکاو و خلاقی است و ذهن وسیعی دارد. یک روز او وقت چک کردن صندوق پست، با نامهای عجیب روبهرو میشود؛ نامهای خطاب به خودش که در آن نوشته: «تو کیستی؟» همین سوال دوکلمهای جرقهای در ذهن سوفی ایجاد میکند و او را در برابر سؤالهای بسیاری قرار میدهد. نامه بعدی از سوفی میپرسد: «جهان چگونه به وجود آمد؟» و سوفی را بیشتر با معنای زندگی درگیر میکند.
در بخشی از کتاب دنیای سوفی اینگونه میخوانیم:
مگر نه آنکه انتظارات ما موجب میشود باز در نتیجهگیری شتاب به خرج دهیم. از آنجا که در موقعیتی نیستیم که خود قوانین طبیعی را به تجربه درآوریم، چه بسا به آسانی به نتایجی نادرست برسیم. مثل اینکه من چون یک گله اسب سیاه دیدهام، خیال کنم تمام اسب ها سیاهند و یا چون هر چه کلاغ در عمرم دیدهام سیاه بودند، این دلیل آن نیست که کلاغ سفید وجود ندارد. در مورد علت و معلول بسیاری، تصور میکنند رعد، معلول برق است؛ چون رعد همیشه در پی برق میآید، در حالیکه واقعا رعدوبرق همزمان روی میدهند. رعد و برق هر دو نتیجه تولید الکتریسیته است.
5. سه شنبه ها با موری
سه شنبه ها با موری روایتی خواندنی از ملاقاتهای میچ آلبوم با استادش «موری شواتز»، سالها پس از فارغالتحصیلی آلبوم از دانشگاه است. موری که به یک بیماری نادر مبتلا شده و میداند فرصت چندانی برای زندگی ندارد، هر آنچه را در سینه دارد، برای شاگردش میچ که برای او بسیار عزیز است، روایت میکند. درسهایی از زندگی و درک او از مرگ و مسائل مختلف دیگری همچون «عشق»، «ازدواج»، «فرهنگ» و «پول» که دغدغه ذهنی عموم آدمیان است.
بیان شیرین موری که برآمده از حکمت او پس از سالها زندگی عاشقانه و پردغدغه است، سه شنبه ها با موری را به اثری خواندنی، نغز و دوستداشتنی تبدیل کرده است.
در بخشی از کتاب سه شنبه ها با موری اینگونه میخوانیم:
ﻣﺎ درﮔﯿﺮ ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﻬﺎ ﮐﺎﺭ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺷﺪهاﯾﻢ، آن ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﺑﺮای ادامه دادن زﻧﺪﮔﯽ ﻭ رﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﻠﻮ. ﻋﺎدت ﻧﺪاریم ﻟﺤﻈﻪای بایستیم، ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻣﺎت را ﻧﮕﺎه ﮐﻨﯿﻢ، زﻧﺪﮔﯽﻣﺎن را ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮدﻣﺎن بگوییم، زﻧﺪﮔﯽ ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ؟ ﮐﻞ ﭼﯿﺰی ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ؟
6. وضعیت آخر
در کتاب وضعیت آخر، تقریباً به همه سرفصلهای آموزش مقدماتی تحلیل رفتار، اعم از ساختار شخصیت، ویژگیهای شخصیت والد و بالغ و کودک، تجزیه و تحلیل رفتار متقابل، آلودگی بالغ به والد، آلودگی بالغ به کودک، نوازش و سازماندهی زمان اشاره شده است.
همچنین به موضوعات پیشرفتهتر مانند بازیهای اریک برن، ساختار شخصیت در مقاطع مختلف زندگی و تحلیل رفتار در محیط خانواده هم توجه شده و نکات ارزشمندی در این زمینه مطرح شده است.
در بخشی از کتاب وضعیت آخر میخوانیم:
سه چیز مردم را مجبور میکند که بخواهند تغییر کنند: یکی آنکه آنها تا حد تحمل خود رنج کشیدهاند. آنها آنقدر سر خود را به همان دیوار سنگی کوبیدهاند که دیگر میگویند بس است، خسته شدم. آنقدر بیهوده سکه در سوراخ ماشین قمار انداختهاند و نتیجه نگرفتهاند که بالاخره تصمیم گرفتهاند دیگر سعی نکنند، یا به سراغ دستگاه دیگری بروند. سردرد میگرن آنها دیگر قابل تحمل نیست. زخم معده آنها شروع به خونریزی کرده است. سیگار ریههایشان را سیاه کرده است. الکی شدهاند. دیگر به آخر خط تحمل رسیدهاند. تقاضای کمک دارند. میخواهند تغییر کنند.
7. سفر پاندای بزرگ و اژدهای کوچک
کتاب سفر پاندای بزرگ و اژدهای کوچک روایت سفری معنوی برای رسیدن به تعالی روح است. ماجرا از جایی آغاز میشود که اژدهای کوچک حس آشفتگی و نقصان میکند. این حسِ پریشانی، او را به تغییر و ماجراجویی وامیدارد. پاندای بزرگ که دوست و راهنمای اژدهای کوچک در این سفر معنوی، با پندهای عالمانه و خردمندانهاش او را یاری میدهد.
مخاطب همراه این دو شخصیت مرحله به مرحله سفر روحانی را تجربه میکند؛ از دشواری آن آگاه میشود؛ از کشمکشهایش به هیجان میآید و از کشف و کسب تجارب نو مشعوف میشود.
در بخشی از کتاب سفر پاندای بزرگ و اژدهای کوچک میخوانیم:
در یک غروب زمستانی که ماه کامل شده بود، اژدهای کوچک رو به دوستش کرد و گفت: «اینجا بی نظیره پاندای بزرگ، درختان، کوهها، پرندهها و حیوانات، همشون فوقالعاده هستن، ما خیلی خوششانسیم، ولی من حس میکنم یه چیزی کمه؟ چرا احساس میکنم کامل نیستم؟»
8. تو خود کوهی؛ از خودتخریبی تا تسلط بر خود
«تو خود کوهی» کتابی است درباره وضعیت شایع اما کمتر مطرحشده خودتخریبی که کم و بیش همه ما به آن گرفتاریم. امروزه نیازهای ضروری اما متضاد زندگی رفتارهای خودتخریبگر را تشدید کردهاند. بریانا ویست در این کتاب نشان میدهد چرا دست به تخریب خود میزنیم، چه زمان سراغش میرویم و چطور میتوانیم آن را پشت سر بگذاریم. همانطور که کوه زمانی تشکیل میشود که دو بخش از زمین به هم برمیخورند، کوه شما هم از همزیستیِ نیازهای متضادتان برمیخیزد.
در بخشی از کتاب «تو خود کوهی» اینگونه میخوانیم:
خودتخریبی به این دلیل اتفاق میافتد که نمیپذیریم که آگاهانه نیازهای درونی خود را برطرف کنیم؛ زیرا معمولا باور نداریم که قادریم آنها را مدیریت کنیم.
گاهی ما رابطههایمان را تخریب میکنیم؛ چون عمیقا میخواهیم تا خود را بیاییم، هرچند که میترسیم تنها باشیم. گاهی زندگی کاری خود را تخریب میکنیم تا بهدنبال خلق هنر برویم، حتی اگر با این کار از نظر جامعه کمتر بلندپرواز به نظر برسیم. گاهی با روانکاوی، سفر بهبودی خود را خراب میکنیم؛ زیرا این کار به ما اطمینان میدهد از تجربه کردن احساساتم اجتناب میکنیم.
بهترین کتاب های معنوی و مذهبی که حال آدم را خوب می کند
9. رشد از علی صفایی حایری
کتاب رشد تنظیم شده شش سخنرانی در سال 1368 شمسی از استاد علی صفایی حائری (عین . صاد) در همین زمینه است. در کتاب رشد با توجه به سوره عصر، دو عامل از عوامل رشد توضیح داده شد و همان جا مطرح گردیده که عوامل رشد محدود به این دو عامل نیست و عواملی برای رکود و انحطاط نیز وجود دارد که باید بدان پرداخت.
در بخشی از کتاب رشد اینگونه میخوانیم:
ما در قرآن به کلمههایی برخورد میکنیم. این کلمهها در زبان ما، در گفتوگوهای روزمره ما هم جریان دارند و در نتیجه بحران شروع میشود و گرههای کور سبز میشوند؛ چون ما به برداشتهایی دست میزنیم که از عادتهای ما مایه میگیرند. ما به هر کس که ساده و جانماز آبکش بود، مؤمن میگفتیم و به هر کس که از ما کنار میکشید و لب به جام ما نمیزد، متقی میگفتیم و هر کس که دستودلباز میشد، محسن میگفتیم و هر کس که رام میگردید، صابر میگفتیم و هر کس که دهانش همراه تسبیحش باز و بسته میشد، ذاکر و شاکر میگفتیم...
10. نامههای بلوغ
کتاب نامههای بلوغ، مشتمل بر 5 نامه از استاد علی صفایی حائری به فرزندان خود میباشد و در انتشارات لیلةالقدر منتشر شدهاست. در این نامهها که با مضامینی از قرآن و موضوعات دینی فراهم آمده، جایگاه بلوغ در فرآیند زندگی انسان تشریح شده است.
در بخشی از کتاب نامههای بلوغ اینگونه میخوانیم:
تو یک بار از مادر متولد شدی و این بار باید از خودت بیرون بیایی؛ از نفس، از غریزهها، از عادتها متولد شوی؛ که عیسی میگفت: «لا یلِجُ فِی الْمَلَکوتِ مَنْ لایولَدُ مَرَّتینِ»؛ کسی که دو بار متولد نشود، به ملکوت خدا راهی ندارد. و پس از این تولد، باید تولید کنی و زاد و ولد کنی که تنها نمانی و در تنهایی هم مأنوس باشی.
11. داستان های شگفت از شهید آیتالله دستغیب
در کتاب داستان های شگفت داستانهایی از عنایات معصومین علیهمالسلام و کرامات ایشان به افراد نیازمند از شفا دادن و دستگیری در بیابان و داستانهای عبرت آموز دیگری آورده شده است.
در بخشی از کتاب داستان های شگفت اینگونه میخوانیم:
پس در یک لحظه، تمام درهای حرم و رواق و صحن گشوده گردید و بعضی موثقین که مشاهده کرده بودند برای حقیر نقل کردند که میل های آهنین که بین درها و دیوارها بود وسط آنها بریده شده بود. موضوع را به بغداد گزارش می دهند دستور داده میشود که مزاحم آنها نشوید. راستی اگر این عنایت از طرف آن حضرت نشده بود، فتنه عظیمی برپا میشد و خونها ریخته میگردید...
12. ادب الهی از آیت الله مجتبی تهرانی
مجموعه پنج جلدی ادب الهی شامل موضوعات تربیت فرزند، مبانی تربیت، تأدیب نفس، تربیت مربی و حیا موهبتی الهی است. این مجموعه شامل سخنرانیهای آیتالله مجتبی تهرانی در سالهای پایانی عمر شریفشان است.
در بخشی از کتاب ادب الهی اینگونه می خوانیم:
ادب الهی عبارت از مرز شناسی و مرزداری است. در این زمینه با توجه به روایتی که عرض کردیم مرزشناسی و مرزداری یعنی انسان نیروی خود را در راه رضای الهی مصرف کند. او ابتدا باید اوامر الهی را بداند و سپس نیروی خود را در راه امتثال آن اوامر به کار بندد. خلاصه اینکه اگر انسان از قوای درونی خود، در هر بعدی از ابعاد وجودیاش، در راه رضای خداوند استفاده کند، آن بعد وجودی را مؤدب کرده و اگر آن را در راهی غیر از راه رضای الهی مصرف کند، آن بعد وجودی خود را بیادب کرده است.
13. فضیلت های فراموش شده
فضیلت های فراموش شده شرح حال حاج آخوند ملاعباس تربتی، عارف فرزانه و شخصیت کم نظیر تاریخ معاصر و پدر خطیب توانا مرحوم حسینعلی راشد است.
حاج آخوند ملاعباس را باید در زمره متشرعترین عارفان و عارفترین متشرعان قرار داد. او از مردمیترین شخصیتهایی است که در همان حال از عابدترین آنها بوده است.
مردی که برای خدا خود را وقف مردم کرده بود، بر خستگی و گرسنگی غلبه میکرد، بویی از ریاکاری و عوامفریبی و دنیاداری در وجودش نبود. عابد زاهدی بود که زمین را شیار و گندم درو میکرد. عالم عارفی بود که از عملگی و هیزم جمع کردن و بیل زدن پرهیز نداشت. از آبیاری و کشتکاری در مزرعه فارغ میشد و به فقه و اصول و شرح منظومه در مدرسه میپرداخت. مردم به او عشق میورزیدند و صاحبان قدرت به عظمت و شکوه خدایی و مردمی او معترف بودند، اما او در همان حال و در اوج محبوبیت و اقتدار خویش از مدرسه و مسجد به مزرعه میرفت و بیل و کلنگ را نه برای افتتاح، بلکه برای امرارمعاش به دست میگرفت و کار میکرد. او اهل کشف و کرامت، اسوه تقوی و فضیلت، نمونه وارستگی و آزادگی و قناعت، مستغرق در عوالم عشق و خدمت و مجسمه پارسایی و معنویت بود.
در بخشی از کتاب فضیلت های فراموش شده میخوانیم:
حاجآخوند میگفت: بعضی بودند که در همه عمر برای خود رختخواب پهن نکردند و پای خود را هرگز دراز نکردند، تا در هنگام مرگ که پای آنها را دراز کردند گفتند: «دراز کردن پا چه راحتیای داشته است!» لکن خودش از این گونه کارها نمیکرد و کارهای ضروری زندگیش متعارف بود و با همه زهد و عبادتی که داشت از آنها نبود که مقدسی را شغل خود قرار میدهند، بلکه به تمام امور معمولی زندگی میرسید.
14. تفکر از آیت الله حائری شیرازی
روزی چند ساعت فکر میکنید؟ اصلا به چه مسائلی فکر میکنید؟ آیا برای رسیدن به پاسخ یک سوال، مسیر طولانی را در تفکر پشت سر می گذارید یا خیلی زود به جواب دسترسی مییابید؟
اگر این سوالات تا به حال برای شما مطرح نشده، یا اگر پاسخ مشخصی برایشان ندارید، کتاب تفکر از دفتر نشر معارف، صحبتهای بسیاری برایتان دارد .
این اثر از آیتالله حائری شیرازی است، که در ابعاد مختلف اعتقادی، اجتماعی، اخلاقی و حتی سیاسی مسأله تفکر را بررسی و تبیین میکند.
در بخشی از کتاب تفکر اینگونه میخوانیم:
ببینید، خانمها از جلوی ویترین مغازه رد میشوند، یادشان میآید همچنین چیزی در آشپزخانه لازم است؛ یک عمر در آشپزخانه مشقت میکشند، بعد میروند اختراعش میکنند. تو، وقتی که نیازت را رفع کردند، دیگر خلق نمیکنی و تفکر تعطیل میشود؛ تو مصرفکننده هستی، تولیدکننده نمیشوی؛ تولیدکننده آن است که با گوشت و پوست و استخوانش مشکلات را درک کند ، بعد برود و چیز یاد بگیرد.
15. تعلق از آیت الله حائری شیرازی
موضوع کتاب تعلق از دفتر نشر معارف، اثر اخلاق در اسلام است. اخلاق به معنی موضع انسان در برابر مسائل عالم است که با تأکید بر دو امر آگاهی و تعلق تعریف می شود.
در بخشی از کتاب تعلق اینگونه میخوانیم:
«ریشه آرزو دو چیز است: یکی آگاهی انسان، یکی برخورد متعهدانه انسان. اگر انسان با تعقل و با نور با آرزو برخورد کند، درعینحال که آن آرزو او را حرکت میدهد، خود این حرکت، از طریق رشد آگاهی، موجب تغییر آرزو میشود و انسان سیر میکند.»
16. طوبای محبت
تلاش حاج محمد اسماعیل دولابی در محافل خود پیرامون درک متفاوت و فراگیری از دین با تکیه بر مفاهیم محبت و زیبایی بود و این بیان جدید باعث جذب جوانان و قشر تحصیلکرده در جلسات هفتگی وعظ او بود.
این مجموعه هفت جلدی با عنوان"طوبای محبت" به مجالس آقای دولابی می پردازد که، گرچه به مکتب نرفته بودند و به ظاهر در هیچ مجلس درس و بحثی حاضر نشده بودند، اما به دور از قیل و قال ها، در پی کشف حقیقت عشق و حضور در مجلس انس خدای سبحان و امیدوار به عنایات حضرتش، در وادی دلدادگی، ثابت قدم گام نهاد.
در بخشی از کتاب طوبای محبت میخوانیم:
موت، همان تسلیم شدن به ارادهی حق و از خود نظریه نداشتن و اعتراض نکردن است. عبد مؤمن بین دو دست جمال و جلال خداوند همچون جنازهی مرده بین دو دست مرده شوی است که به هر طرف بخواهد میچرخاند و جنازه ایستادگی و اعتراض و نظریهای ندارد. العَبدُ کالمَیِّتِ بَیْنَ یَدَیِ الغَسّال: عبد مثل جسد مرده بین دو دست مرده شوی است. قلبُ الْمُؤْمِنِ بَینَ اصْبَعَینِ مِن أَصابع الرَّحْمنِ یُقلِّبُها کَیفَ یَشَاءُ: قلب مؤمن بین دو انگشت از انگشتهای خدای رحمان است که هر طور بخواهد آن را میگرداند.
بهترین کتاب های داستانی که حال آدم را خوب می کند
17. روی ماه خداوند را ببوس
رمان روی ماه خداوند را ببوس که سؤالاتی را درباره انسان و باورش به خدا مطرح می کند، به زبانهای مختلفی همچون ایتالیایی، عربی، روسی، اندونزیایی و غیره ترجمه شدهاست. مستور در این اثر، تمام داستان و باورهای معنوی خود را از طریق ذهن شخصیتهایش روایت میکند و بر جامعه شناسی و علوم شناختی نیز تأکید ویژهای مینماید.
در بخشی از کتاب روی ماه خداوند را ببوس اینگونه میخوانیم:
فقط پذیرش او کافی نیست. در چنین مواقعی شما باید به چنین بینهایت و چنین توانایی ایمان داشته باشید. منظورم اینه که خداوند برای هرکس همون قدر وجود داره که او به خدا ایمان داره.
18. اتاق شماره شش
اتاق شماره شش شامل داستان مردی آرمانگرا به نام دکتر رابین، مسئول یک آسایشگاه روانی در حومه شهر است که بر گروهی از بیماران نظارت می کند؛ بیمارانی که انگار بازتابی از تمام انسانها و بهخصوص جامعه روسیه هستند. دکتر رابین که به دنبال یافتن پاسخ برای سؤالهایی ژرف است، هم با کارکنان آسایشگاه و هم با بیماران وارد گفتوگو میشود و تلاش میکند تا به درکی بهتر از زندگی خود و تغییرات آن برسد. اما به تدریج مرز میان پزشک و بیمار محو و محوتر میشود.
کتاب اتاق شماره 6 با بیان دغدغه های چخوف در رابطه با نگاه جامعه به بیماران روانی، داستانی تکان دهنده درباره معنای هستی بشر را به مخاطبین ارائه میکند.
در بخشی از کتاب اتاق شماره شش میخوانیم:
غیر از اضطراب و تنش مداوم و شکلکهای صورتش، دیوانگیاش در یک چیز دیگر هم نمودار میشود. بعضی شبها خودش را محکم در لباسش میپیچد و در حالی که سراپا میلرزد و دندانهایش به هم میخورد، به سرعت از یک گوشه به گوشه دیگر میرود و لابهلای تختها به قدم زدن میافتد.
19. آتش بدون دود
ماجرای آتش بدون دود، از یک افسانه ترکمنی آغاز میشود و به قلب تاریخ واقعی ایران معاصر میرود. همراه ماجراهای لبریز از خون و هیجان خود، عاشقانههایی لطیف و باورهایی عمیق را به تصویر میکشد.
داستان و نثر ناب این اثر همچون مرهمی بر قلب خواننده مینشیند آنچنان که هیچ وقت دلش نمیخواهد کتاب را تمام کند.
در بخشی از کتاب آتش بدون دود اینگونه میخوانیم:
گریه؟ چه نعمتی است واقعا!
گمان می برم که اگر خداوند، صد هزارگونه خنده میآفرید اما رسمِ اشکْ ریختن را نمیآوخت، قلب، حتی تاب ده روزْ تپیدن را هم نمیآورد.
گریه، چه نعمتی است واقعا، برای آنکس که قلبی دارد.
20. همسایه ها
داستان همسایه ها از زبان اول شخص یعنی «خالد» پسرکی پانزده ساله روایت میشود.
پسری که در یک محله فقیر نشین در خانه ای با چندین سکنه همراه خانوادهاش زندگی میکند و پدرش مانع ادامه تحصیل او شده است.
همسایه ها اولین رمان احمد محمود است. با این حال او توانست در همین ابتدا سبک و سیاق نگارشش را به مخاطب بنمایاند. شیوهای که تمام مشخصات رئالیسم را در خود گنجانده است و به خوبی تار و پود سیاسی، اجتماعی، تاریخی اهواز به عنوان سمبلی از ایران آن زمان را به تصویر کشیده است.
در بخشی از کتاب همسایه ها میخوانیم:
-بس که وعده شنیدیم، وعده دونمون دراومد. هرچه بیشتر فلاکت می شیم، بیشتر به اون دنیا حوالهمون میدن.
-اگه ما آدمای یهلاقبا به همدیگه کمک نکنیم، کی به دادمون میرسه؟
-آدم ترسو نمیتونه زندگی کنه
-به گونهها و گردنم دست میکشم. جای شلاق ورم کرده است. سوز میزند. ولی هرچه هست، دردش از حرفهایی که گفت بیشتر نیست
-ای زندانیان خوشبخت، خدا را به راه راست هدایت فرمایید.
-گاهی آدم به این نتیجه میرسه که نجابت، نجاسته! گاهی آدم به این نتیجه میرسه که باید نانجیب بود.
-لحظههایی پیش میآید که در شرایط خاص، حتی باید تصمیم اشتباه جمع را پذیرفت و باید پابهپایشان رفت و در عمل نشانشان داد که اشتباه کردهاند.
21. چراغ ها را من خاموش می کنم
داستان رمان چراغ ها را من خاموش می کنم نوشته زویا پیرزاد، در جنوب ایران میگذرد و ماجرای مشکلات یک زن خانهدار ایرانی - ارمنی در برآورده کردن توقعات خانوادهاش را روایت می کند. کلاریس که همسر و مادری نمونه است، زندگی بسیار معمولی و بیاتفاقی دارد.
در بخشی از کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم میخوانیم:
نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هرکی هرچی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن. آدمها عقیدهات را که میپرسند نظرت را نمیخواهند. میخواهند با عقیده خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدمها بیفایده است.
22. ماهی سیاه کوچولو
قهرمان کتاب ماهی سیاه کوچولو از صمد بهرنگی، ماهی سیاه کوچولویی است که از زندگی تکراریاش خسته شده و برخلاف تفکر اطرافیانش، تصمیم میگیرد به انتهای جویباری که در آن زندگی میکند، برود تا راز زندگی را کشف کند. ماهی کوچولو با شجاعت عجیبی سفر خود را شروع میکند و با شخصیتها و حوادث فوقالعاده ای روبهرو میشود که به زندگی واقعی خودمان شباهت دارد.
در بخشی از کتاب ماهی سیاه کوچولو میخوانیم:
مرگ خیلی آسان میتواند الان به سراغ من بیاید، اما من تا میتوانم زندگی کنم نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم – که میشوم- مهم نیست، مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد...»
23. شما که غریبه نیستید
شما که غریبه نیستید زندگینامه هوشنگ مرادی کرمانی به قلم خودش است که همراه با نثری شیوا، بیانی جذاب و همراه با تعلیقاتی واقعی است. در این کتاب مرادی به سادگی و کاملا خالصانه زندگی خودش را به کمک کلمات دوباره مثل فیلمی سینمایی جلوی چشمان خودش و ما خلق کرده است.
خواندن این زندگینامه الگویی در اختیار نوجوانان میگذارد که با همه رنجها و ضربههای عاطفی راه خود را طی میکند و به موفقیت میرسد و اعتبار اجتماعی دلخواه خود را بدست میآورد و به آنان فرصت همانندسازی با شخصیتی را میدهد که هدفی والا دارد و در راه آن همه سختیها را تحمل میکند.
در بخشی از کتاب شما که غریبه نیستید میخوانیم:
بازار بوی نقل و پشمک دارد. بوی نم دارد. بوی زیره دارد. من و پدرم دنبال مشربابه میرویم. من هی عقب میمانم. مشربابه هی برمیگردد، دست مرا میکشد، که گم نشوم. میخواهم همه چیز را ببینم. همه چیز برایم تازه است. یک پیرمردی که مشک بزرگی بر شانه دارد. کاسهای زرد رنگ، رنگ سماور، در دست دارد. کلاه پشمی دارد. زیر مشک، پهلوی مشک تکهای چرم دارد.
24. مدیر مدرسه
مدیر مدرسه رمانی کوتاه است از جلال آل احمد. مدیر مدرسه داستان مردی را روایت می کنید که از معلمی خسته شده و به دنبال گوشهی دنجی برای استراحت و به دست آوردن پول بیشتر میگردد. او به شغل مدیری در مدرسهای دورافتاده رو میآورد اما نمیداند که دردسرهای این کار، چقدر زیاد است. مدیر مدرسه فردی روشنفکر است که در همه کارها و رفتارهایش نمیتواند خوب باشد.
در بخشی از کتاب مدیر مدرسه میخوانیم:
از در که وارد شدم، سیگار دستم بود و زورم آمد سلام کنم. همینطوری دنگم گرفته بود غد باشم. رییس فرهنگ که اجازه نشستن داد، نگاهش لحظهای روی دستم مکث کرد و بعد چیزی را که مینوشت تمام کرد و میخواست متوجه من بشود که رونویس حکم را روی میزش گذاشته بودم.
اگر تا پایان این مطلب با من همراه بودید خداقوت؛
اگر اهل کلمهاید و خواندن کتابها برایتان از نان شب واجبتر است و پیشنهادات دیگری دارید، کتابی را پسندیدهاید به این مطلب اضافه کنید.
اگر هنوز کتابها برایتان تنها یک مسکن هستند از لیست پیشنهادی ما حتما استفاده کنید.
به احتمال نود درصد هر بیست و چهار مورد برایتان در زمینه خودشان به عنوان مسکنی قوی اثر خواهند کرد؛
اما اگر اصلا اهل کتاب خواندن نیستید و ترجیح میدهید به جای پول خرید کتاب، برای خرید تنقلات هزینه کنید، باز هم به شما پیشنهاد میکنیم به جای دو بار خرید تنقلات یک بار یکی از این کتابها را انتخاب کنید، بخوانید و لذت اسکان در میان کلمات را با جان دلتان بچشید.
به قلم "نجمه نیلیپور"
کتابهای معرفی شده در این مطلب را میتوانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران