loader-img
loader-img-2
بنر بالا - خرید قسطی
پاتوق کتاب

درباره کتابخانه نیمه شب بیشتر بدانید

کتابخانه نیمه شب کتابی است برای همه آنهایی که رنج زندگی‌های نزیسته همیشه و همه‌جا چون سایه به دنبالشان است.
آوار زندگی‌های نزیسته در زندگی هر کدام از ما به اندازه نرسیدن به‌خواسته‌هایمان همچون خوره یا کک به جانمان است. اینکه ما چگونه و از چه طریقی رنج این نزیستن‌ها را از روی قلب‌ها و احساساتمان آواربرداری کنیم بسیار مهم است. 
ما باید بتوانیم این پروسه آواربرداری را به بهترین و امن‌ترین شکل ممکن به انجام برسانیم. 
مت هیگ در کتابخانه نیمه‌شب پای زندگی‌های نزیسته نورا دختر نوجوانی را به میان داستانش باز می‌کند که در طول عمرش راه‌های زیادی را می‌خواسته تجربه کند ولی به دلیل عدم جسارت یا عدم خواست تقدیر و سرنوشت نتوانسته آنها را تجربه کند و حسرتش بر جانش رسوب کرده است.
مت هیگ، نیمه‌شب نورا را وارد یک کتابخانه می‌کند که پر است از پوشه‌هایی که هر کدامشان یکی از همان انتخاب‌هایی‌ست که نورا آنها را به سرانجام نرسانده است.
حالا در کتابخانه نیمه‌شب نورا است و یک کتابدار و یک عالمه زندگی نزیسته که فرصت این را دارد هر کدامشان را می‌خواهد انتخاب کند و مقداری از آن را در جایی ورای زمان و مکان تجربه کند.
نورا در هر انتخابش فکر می‌کرد به دنبال زندگی‌ای هست که در آن شاد باشد و همه چیز به روال عادی طی شود. نه چیزی را از دست بدهد و نه غمی را تجربه کند؛ اما در انتها به این نتیجه رسید که هیچ زندگی‌ای بی‌نقص نیست. هیچ آدمی زندگیش بدون تجربه غم و اندوه و فقدان طی نخواهد شد. 
در این داستان خواننده با نورا و سفرهایش به دنیاهای موازی همراه می‌شود و تجربیات جدیدی را به دست می‌آورد.

کتابخانه نیمه‌شب انتخاب مناسبی است برای کسانی که همچون نورا از زندگی موجودشان ناراضی اند. خواندن کتابخانه نیمه‌شب به خواننده دید جدیدی را از زندگی در لحظه و اکنون می‌دهد.
هر آدمی در زندگی خودش، انتخاب‌های فراوانی دارد از کوچک‌ترین انتخاب‌ها برای رسیدن به نیازهای روزمره و عادی گرفته تا تصمیمات قطعی و سرنوشت‌ساز. اینکه آدمی بداند تنها خودش نیست که شکست می‌خورد و در مسیر انتخاب‌هایی ممکن است به اشتباه عمل کند، نیاز به تفکری خلاق و عاری از قضاوت خویش دارد که هر کسی نمی‌تواند به آن برسد. مگر اینکه خودش را بشناسد، اطلاعات کافی از زندگی و تقدیر و سرنوشت داشته باشد و بتواند با تصمیمات راهبردی حتی در صورت شکست خوردن، زندگی‌اش را به مسیر درست هدایت کند.
کتابخانه نیمه‌شب از آن دست کتاب‌های خودیاری است که هر به آخر خط‌رسیده‌ای می‌تواند با خواندن آن نور امید را دوباره در دلش روشنایی بخشد.

واقعیت آن است که در طول تاریخ آدمیزاد هیچ‌گاه نتوانسته به جواب چنین سؤالاتی به صورت قطعی برسد: سؤالاتی از این دست که؛ آیا می‌توان همیشه خوشحال بود؟ آیا می‌شود درد رنج و فقدان و مرگ را از زندگی دور کرد؟ آیا جاودانه زیستن برای آدمیزاد امکان‌پذیر است؟ آیا می‌شود زندگی را همان‌طور که خودمان می‌خواهیم بدون جابجا شدن طرح و نقشه‌هایمان به پیش ببریم؟ آیا می‌شود برنامه زندگی را طوری ریخت که بدون چالش و اشتباه به پیش رفت؟
مت هیگ در کتابخانه نیمه‌شب با کمک داستان نورا به خواننده می‌فهماند که آدمیزاد است و انتخاب و چالش و رنج و درد... چیزهایی که برای هیچ آدمی راه گریزی از آنها نیست. مخاطب در کتابخانه نیمه‌شب با نورا همراه می‌شود، چالش‌های او را می‌بیند، زندگی های نزیسته‌اش را تجربه می‌کند، بالا و پایین زندگیش را به وسیله همذات‌پنداری از طریق کلمات لمس می‌کند و قانع می‌شود هر زندگی مسیر و جریان خودش را دارد و باید بدون تأسف و حسرت نسبت به گذشته فرزند زمان حال بود.
چیزی که ما انسان‌ها در دست داریم زمان حال است، سرمایه همه ما لحظه‌هایی اکنون است، باید با تمام قوا در آن زندگی کنیم و لذت ببریم. 
خواننده در کتابخانه نیمه‌شب به این نتیجه می‌رسد که برای لذت بردن از زندگی باید قدر داشته‌هایش را بداند، و به جای حسرت نسبت به نداشته‌هایش، جسم و روح خود را از تلاش بیهوده منصرف کند و به پذیرش شرایط موجود برساند. این کار باعث می‌شود تا آدمیزاد با فکری رها به رسیدن به شرایط مطلوب فکر کند و راه را برای رسیدن به آن هموار کند.
اینکه بتوانیم زندگی دیگران را بفهمیم، در قالب کلمات آن‌ها را تجربه کنیم و به جای آزمون و خطا در زندگی و لحظات خودمان از تجربیات دیگران استفاده کنیم، فرصتی است که مت هیگ در کتابخانه نیمه‌شب برای ما فراهم آورده است.

کتابخانه نیمه‌شب به خواننده می‌گوید این تنها تو نیستی که در رنج زندگی زیسته و نزیسته دست و پا می‌زنی، همه آدم‌ها بار این رنج را به دوش کشیده‌اند و خواهند کشید. 
برای همه چیز بودن لازم نیست همه چیز را تجربه کنیم، چون همین حالا هم بی پایان هستیم، تا زمانی که زنده‌ایم، بی نهایت احتمال متفاوت برای زندگی آینده پیشِ رویمان است. (نقل از کتاب)

در قسمتی از کتاب کتابخانه نیمه شب می خوانیم:

کتاب‌های فسلفه قدیمی همچون ارواحی به جامانده از دوران دانشجویی‌اش دورانی که زندگی هنوز پر از احتمالات ممکن بود از بالای قفسه‌ها به او خیره نگاه می‌کردند.
یک گل یوکای زنگوله‌ای و سه کاکتوس کوچک توی گلدان. نورا تصور می‌کرد داشتن زندگی بدون ادراک و تمام روز را در گلدان گذراندن احتمالاً راحت‌تر است.
پشت پیانوی الکتریک کوچکش نشست اما آهنگی ننواخت. به زمان‌هایی فکر کرد که کنار لئو می‌نشست و یادش می‌داد چطور پیش‌درآمد شوپن را در گام می مینور بنوازد. لحظات خوش هم اگر به اندازه کافی مهلت داشته باشند، می‌توانند به درد تبدیل بشوند. کلیشه‌ای در دنیای موسیقی هست که می‌گوید هنگام پیانونوازی هیچ نتی اشتباهی نیست. اما زندگی نورا ترکیبی از تمام سروصداهای ناموزون بود؛ قطعه‌ای که می‌توانست به اشکال زیبایی نواخته شود اما در بدترین مسیر پیش رفت. زمان گذشت و نورا بی آنکه جایی را ببیند به اطراف خیره ماند. پس از خوردن نوشیدنی به درکی کاملاً واضح و آشکار رسید؛ برای این زندگی ساخته نشده بود.

به قلم "نجمه نیلی پور"

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک