
بهترین کتاب های ترسناک خارجی
ادبیات ترسناک، همراه کهنسال آدمیان
«ادبیات ترسناک» یکی از قدیمیترین همراهان انسان به حساب میآید؛ زیرا گرچه به عنوان یک گونه ادبی به دوران مدرن برمیگردد اما ریشه در داستانهای کهن دارد. موجوداتی مانند اشباح و ارواح شریر، شیاطین، دیوها و پریان، جنیان، جادوگران و ... تاریخی به درازای خود انسان دارند. درواقع خود ترس و وحشت، از همان آغاز در بطن زندگی انسان بوده است. عاطفهای که انسان هیچگاه از آن رها نشد و رها نخواهد شد.
چرا ژانر وحشت؟
اما پرسش مهم برای ما، میتواند این باشد که چرا انسان امروز، با خلق «ادبیات ترسناک»، «سینمای وحشت» و یا «پارکهای تفریحی با وسایل وحشتبار»، خود را در معرض این ترس قرار میدهد؟ چرا امروز که عوامل مختلف، بسیاری از ترسهای انسان را زدوده، آدمی با خلق موقعیتهای کاذب در صدد وحشتآفرینی برای خود برمیآید؟ و حتی از آن لذت میبرد؟
گییرمو دلتورو، کارگردان و نویسنده مشهور مکزیکی که بهویژه برای دو فیلم «هزارتوی پن» و «پسر جهنمی» شناخته میشود و حوزه مطالعاتی وی، ادبیات ترسناک و داستانهای محیرالعقول است، ترسهای ما را نشاندهنده حد و مرزها و ذات ما میداند. از اینرو فکر میکند که اگر انسان ترسهایش را بشناسد، خودش را خواهد شناخت. همچنین گرچه شاید عجیب به نظر رسد اما گییرمو دلتورو «ژانر وحشت» را آخرین پناهگاه انسان، برای رهایی از چنگال این جهان مادی قلمداد میکند.
اثر عمیق ژانر ترسناک بر انسان
«ادبیات ترسناک» و «ژانر وحشت»، اثر عمیقی بر انسان دارند و با هر لرزی که در پس ترسهایشان بر انسان مینشانند، بینشی از نحوه اندیشه ما درباره جهان، انسان و مرگ میدهند. درحقیقت نیز مهمترین عنصر «ژانر وحشت»، «مرگ» است. مرگ و رنج آن، شاید بزرگترین دلمشغولی انسان باشد. «ادبیات ترسناک» به ما اجازه میدهد تا تشویشهایمان را به بحث بگذاریم و در امنیت کامل درباره تجربه مرگ بیندیشیم.
تاریخچه ژانر ترسناک
همانطور که گییرمو دلتورو میگوید، «رومانتیسیسم» که «ادبیات گوتیک» در بطن آن سر برآورد، در قرن هجدهم و در جدال با عصر روشنگری تولد یافت. سروری علم و پشتکردن به هر چیز جز علوم طبیعی، جان مردم را ملول کرد؛ پس تلاش کردند با خواباندن خرد، هیولاها را بیدار کنند. «ادبیات گوتیک» به عنوان اولین تبلور انسجام یافته «ادبیات ترسناک»، درست در میان سروری علم و زدودن همه آنچه که نسبتی با علوم طبیعی نداشت، نبض گرفت.
«ادبیات گوتیک» در ابتدا مدرنیته را به درون خود راه نمیداد، اما به مرور به عناصری از آن که به کارش میآمد دست انداخت تا با استفاده از علم، روانشناسی و ابزارهای تکنولوژیک، هیولاها و موجودات خیالین خود را باورپذیرتر کند. و اینگونه بود که کمکم، ادبیات ترسناک مدرن و داستانهای ژانر وحشت امروزین، پا به عرصه گذاشت.
به هر روی، علاقه انسان به «ژانر وحشت» و «ادبیات ترسناک» به دلیل میل او به کلنجار رفتن با ترسها و تشویشهای عمیق درونی او باشد یا حس سرخوشی و شعفی که پس از غلبه بر این هراس و وحشت، در آدمی سر بر میآورد، و یا حتی به دلیل میل به تجربه هیجان در زندگی یکنواخت، روزمره و خالی از هیجانی که آدمی امروزه تجربه میکند، افراد بیشماری علاقه دارند ترس را به بند تجربه خویش بکشند و از اینرو خود را به موقعیتهای مشابه میسپرند. برای این تجربه چه راهی بهتر از محیط امنی مثل داستانها؟!
«ادبیات ترسناک» در کنار سینمای ژانر وحشت، میتواند برای علاقهمندان و طرفداران چنین تجربیاتی، بستری امن فراهم کند که بدون خطری واقعی، ترس را بچشند. زیرا واکنشهای انسانی که برای بقا تکامل یافته است، قبل از پردازش منطقی محیط و درک امن بودن آن، به طور غیرارادی برانگیخته میشوند.
بهترین کتابها در ژانر وحشت
اگر شما هم طرفدار «ادبیات ترسناک» و «ژانر وحشت» هستید، همراه این یادداشت باشید تا با تعدادی از «بهترین و مهمترین رمانهای ژانر وحشت» آشنا شوید.
«گجسته دژ هیل یا تسخیر عمارت هیل»
رمان "the haunting of hill house" اثر «شرلی جکسون»، که در ایران با دو نام «تسخیر عمارت هیل» و «گجسته دژ هیل» ترجمه و به چاپ رسیده است، یکی از «مهمترین آثار ادبیات ترسناک و ژانر وحشت» به حساب میآید.
«شرلی جکسون»، نویسنده زن آمریکایی (1916-1965) است که عمدتا برای آثار ترسناک و رازآلودش شناخته میشود. او در طول دو دهه فعالیت حرفهای خود، 6 رمان، 2 شرححال و بیش از 200 داستان کوتاه نوشته است. «شرلی جکسون» اعتبار خود را به عنوان نویسندهای خبره در «ژانر وحشت»، در سال 1948 و با انتشار داستان کوتاهی به نام «لاتاری» در مجله نیویورکر به دست آورد.
تاکنون فیلمها و سریالهای متعددی بر اساس آثار «شرلی جکسون» در «ژانر وحشت» ساخته شده است؛ شاید مهمترین آنها، سریالی باشد که بر اساس همین رمان یعنی؛ «تسخیر عمارت هیل»، ساخته شده است. همچنین فیلمی به نام «شرلی» محصول سال 2020، بر اساس زندگی شرلی جکسون و با بازی «الیزابت ماس» در نقش «شرلی جکسون» ساخته شده است که اگر به این نویسنده علاقهمند هستید، بهتر است از دستش ندهید.
رمان «گجسته دژ هیل»، شاهکاری در «ژانر وحشت گوتیک» است که در سال 1959 نوشته شده است. «ادبیات گوتیک»، از زیرشاخههای «ژانر وحشت» است که با ویژگیهایی چون فضاسازی تاریک و ترسناک، عناصر ماوراءالطبیعه، شخصیتهای پیچیده و مرموز، حس وحشت و اضطراب، تمهای روانشناختی و نفوذ گذشته به حال، شناخته میشود.
کاراکتر اصلی رمان «گجسته دژ هیل» نه دکتر مانتهگییو است که به امور فراطبیعی علاقه دارد و داستان به واسطه علاقه او به عمارت هیل کلید میخورد و نه حتی النور ونس که وقایع عجیب و غریب رمان، حول او چیده شده است. کاراکتر اصلی این رمان، عمارتی قدیمی است بر فراز تپهای که ترس در خشتخشت آن رخنه کرده است. رمان «گجسته دژ هیل»، روایت عمارتی کهنه که در آن، ارواح و موجودات ماورایی دهشتبار به دنبال تسخیر جان آدمیان هستند، نیست. بلکه روایت عمارتی است که گویی خود زنده است و خود شکار میکند! عمارتی که میهمانانش را انتخاب میکند و با دیوارهای بلند و اتاقهای تو در توی خود، آنان را میبلعد و روانشان را به چنگ خود در میآورد. ترس و وحشتی که در این ادبیات ترسناک خلق میشود به دلیل حضور ناگهانی ارواح یا مرگهای دلخراش نیست. شما شوکه نمیشوید و از جای خود نمیپرید. اما ترسی عمیق و دلهرهای خزنده در زیر پوست شما خانه خواهد کرد. عمارت هیل هیچگاه شما را رها نخواهد کرد و برای همیشه بخشی از شما خواهد شد. چراکه این ویژگی این عمارت پیر و زنده است. عمارتی که روان سلیم نیست. در میان تپههایش قد برافراشته و تاریکی و ظلمت را در اندرون خود حفظ کرده است. 80 سال است که این چنین پابرجا است و امکان دارد که 80 سال دیگر نیز این چنین پابرجا بماند. در اندرون، دیوارهایش راست و مستقیم، آجرهایش چفت و بدون مرز، طبقاتش قرص و محکم و درهایش گویی از روی یک حس، بسته است. سکوت ممتد در میان چوب و خشت و سنگ دژ هیل حکم میراند و هر آنچه در آن قدم برمیدارد، تنها است.
پرونده عجیب دکتر جکیل و آقای هاید
«پرونده عجیب دکتر جکیل و آقای هاید» که به طور خلاصه با نام «دکتر جکیل و آقای هاید» شناخته و چاپ میشود، ترجمه رمان کوتاهی است در «ژانر وحشت گوتیک» به نام "The Strange Case of Dr. Jekyll and Mr. Hyde". این رمان کلاسیک را نویسندهای اسکاتلندی به نام «رابرت لویی استیونسن» (1850-1894) در عصر ویکتوریایی نوشته است. استیونسن در بیشتر زندگی خود از بیماری شدید برونشیت رنج میبرد. با اینحال این امر، مانع از سفرهای متعدد و طولانی او نشد. «رابرت لویی استیونسن»، در دهه چهلم زندگیاش و پس از آزمودن طبع خود در مهندسی و وکالت بود که توانست با انتشار رمان «جزیره گنج» شهرت و اعتبار پیدا کند. سه سال پس از رمان «جزیره گنج» و در سال 1886 رمان کوچک «پرونده عجیب دکتر جکیل و آقای هاید» را نوشت و اینبار طبع خود را در «ادبیات ترسناک» آزمود. احتمالا «رابرت لویی استیونسن» فکرش را هم نمیکرد که این رمان کوچک و عجیب و غریب، تبدیل به یکی از شاهکارهای کلاسیک در «ژانر وحشت» شود و بارها و بارها مورد اقتباس و الهام در ادبیات و سینما قرار گیرد.
ممکن است بسیاری از مردم، «ادبیات ترسناک» و «ژانر وحشت» را گونهای سبک و سطحی به حساب آورند که هدفی جز سرگرمی و خلق هیجان ندارند. گرچه خلق هیجان، امر ناچیز و پیشپاافتادهای نیست؛ اما همین رمان کوچک «پرونده عجیب دکتر جکیل و آقای هاید»، به خوبی نشان میدهد که «ادبیات ترسناک» بسیار فراتر از سرگرمی است. محور اصلی رمان «پرونده عجیب دکتر جکیل و آقای هاید»، دوگانگی شخصیت و ماهیت انسان است. مبارزه و کشمکش میان خیر و شر که در درون همه انسانها وجود دارد. اما آن زمان که این تنش پذیرفته نشود و دوگانگی ما انکار شود، وجه تاریک و شر انسان سرکوب و فرافکنی میشود و در نتیجه میتواند جنبه تاریکی مانند آقای هاید ظهور کند.
مطابق نظریه فروید، افکار و امیالی که به ضمیر ناخودآگاه رانده میشوند، انگیزه رفتار ضمیر خودآگاه است. ازاینرو پس راندن شر به ضمیر ناخودآگاه در تلاش برای رسیدن به خوبی کامل، میتواند جنبهای از نوع آقای هاید را در شخصیت فرد، بسازد.
«پرونده عجیب دکتر جکیل و آقای هاید»، درست مانند رمان «فرانکشتاین؛ یا پرومته مدرن» از مری شلی، روایت خود را در میان دوستداران علم و پژوهشگران شکل میدهد. دانشمندانی که با کنجکاوی مهارنشدنی و میل به زیر سلطه گرفتن همه چیز، شری بزرگ میآفرینند که دیگر خود از پس مهار کردنش برنمیآیند.
کاراکتر اصلی در این «ادبیات ترسناک»، شخصیت مرموز و نادیدهای است که زندگی دکتر جکیل دوستداشتنی و مشهور را تحت تاثیر خود قرار داده است. شخصیت نفرتانگیزی که همه او را با نام آقای هاید (پنهان) میشناسند و یا درواقع بهتر است بگوییم نمیشناسند. کسی او را ندیده است و هیچ ردی از او در جایی پیدا نیست. جز اینکه دکتر جکیل در وصیتنامهای همه اموال خود را به او بخشیده است. دوست و وکیل دکتر جکیل یعنی آقای آترسون که نگران راز و رمز این ماجرا است تلاش میکند تا پرده از چهره آقای هاید بردارد و او را بیابد. اما آیا واقعا شخصی به نام هاید وجود دارد؟ این از ناکجا آمده، کیست؟
ربکا
رمان «ربکا» شاهکاری از نویسنده زن بریتانیایی «دافنه دو موریه» است که در سال 1938 نوشته شده و کمتر کسی وجود دارد که آن را نشناسد. این رمان به دلیل اقتباس سینمایی «آلفرد هیچکاک» در سال 1940 که توانست «جایزه اسکار بهترین فیلم» را به دست آورد، در میان عموم مردم بسیار مشهور است.
«دافنه دو موریه» (1907-1989) رماننویس و نمایشنامهنویس بزرگ بریتانیایی است که بیشتر شهرتش را به دلیل نوشتن رمان «ربکا» و رمان کوتاه «پرندگان» به دست آورد. رمان کوتاه «پرندگان» نیز در «ژانر وحشت» است و آلفرد هیچکاک از آن نیز اقتباسی سینمایی ساخته است.
«دافنه دو موریه» از «خواهران برونته» به عنوان الهام دهندگان ادبی خود نام برده است. به همین دلیل است که شاهکار او در «ادبیات ترسناک گوتیک» یعنی رمان «ربکا» از «رمانتیسیسم» مشابه آثار خواهران برونته بهره برده است. رمان «ربکا» بهویژه از رمان «جین ایر» تاثیر گرفته است.
رمان «ربکا» در میان شور و شعف، و حرارت عشقی کلاسیک میان زن جوان خدمتکاری و مردی ثروتمند آغاز میشود. زن که در سراسر داستان بینام است و ما او را تنها با نام خانوادگی همسرش یعنی خانم دووینتر میشناسیم، مدت کوتاهی پس از ورودش به عمارت بزرگ همسرش درمییابد همه چیز، زیر سیطره یک نفر است؛ یک نام. زنی که پیش از او، همسر شوهرش بود و اکنون مرده است؛ ربکا.
راوی داستان، عروس تازه آقای دووینتر، بیآنکه خود نامی داشته باشد در هر کجا قدم میگذارد یک نام تکرار میشود. ربکا... ربکا... ربکا...
سایه ربکا بر زندگی او و بر عمارت سنگینی میکند و نوعروس عمارت، درصدد شناخت او برمیآید. تلاش نوعروس در یافتن ربکا و زدودن سایه او از زندگیش، رازهای مدفون را یکییکی بیرون میکشد و افشا میکند.
رمان «ربکا» در «ژانر وحشت» و در زمره «ادبیات ترسناک گوتیک» قرار دارد. چه که زنی مرموز و پیچیده، زنی مرده در میان فضای ابهامآلود و تاریک عمارتی قدیمی گام برمیدارد و همه چیز را لمس میکند. گذشته عمارت و زندگی زنی که دیگر در این جهان نیست به روز گرم و درخشان این عمارت نفوذ میکند و همه چیز را سرد و تاریک میکند. وحشت رمان «ربکا»، حس اضطراب و هراسی نمناک و مبهم است که شما را میگزد و اجازه نمیدهد با آسودگی از دگرگونی و خوشبختی زندگی این نوعروس لذت ببرید. حس عدم امنیت و ناآسودگی که لحظه به لحظه از کتاب به بیرون تراوش میکند، شادی و خندههای او را برای ما اضطرابساز میکند. او، یکه، تنها و بینام است در دراندردشت عمارتی که زیر سایه سترگ زنی مرده به نام ربکا، نفس میکشد.
فرانکشتاین؛ یا پرومته مدرن
یکی دیگر از بهترین رمانهای ژانر وحشت، رمان شناخته شده و مشهور «فرانکشتاین یا پرومته مدرن» است. این رمان «ترسناک گوتیک» که در سال 1818 نوشته شده، مشهورترین اثر نویسندهای انگلیسی، به نام «مری شلی» (1797-1851) است. رمان «فرانکشتاین؛ یا پرومته مدرن» که بیشتر بهطور خلاصه و با نام «فرانکشتاین» شناخته میشود، محصول مسابقهای است برای آزمودن طبع در ترسناکنویسی میان مری شلی، همسرش پرسی شلی و دوست شاعرشان لرد بایرون که از پیشگامان جنبش رمانتیک بود. از میان این سه تن، تنها مری شلی بود که با الهام گرفتن از کابوسهای شبانهاش کار را به سرانجام رساند و داستان ترسناک کاملی نوشت. داستانی که تبدیل به یکی از مهمترین کلاسیکهای ادبیات ترسناک شد و یک پروتوتایپ در جهان ادبیات خلق کرد. رمان «فرانکشتاین؛ یا پرومته مدرن» سرشار از عناصر رمانتیسیستی و گوتیک است. با این حال این رمان را میتوان سرآغاز ژانر جدیدی در «ادبیات ترسناک» دانست. مری شلی با درهم آمیختن عناصر «علمی» و «ترسناک»، سبک جدید «رمانتیک ترسناک علمی» را به وجود آورد. البته برخی نیز آن را در دسته «علمی - تخیلی نرم» قرار میدهند.
«فرانکشتاین؛ یا پرومته مدرن» داستان دانشمندی است به نام ویکتور فرانکشتاین که با کنجکاوی خستگیناپذیری به دنبال کشف سرآغاز حیات است. علاقه به کیمیاگری، شیمی و سایر علوم تجربی و سالها تلاش بیوقفه در آزمایشگاه، او را موفق به کشف رمز زندگی میکند. ویکتور فرانکشتاین، موفق میشود انسان خود را خلق کند و در مسند خدایگانی بنشیند. او اجزای مردگان را سرهم میکند و انسانی میسازد که هیچگاه برایش نام نمیگذارد. فرانکشتاین آفریدهاش را بینام، بیهویت و بیمعنا طرد میکند. از او میترسد و هیولا میخواندش. ازاینرو هیولای فرانکشتاین در میان خوانندگان رمان، برای اشاره به این مخلوق طرد شده مورد استفاده قرار میگیرد. فرانکشتاین از آفریده خود وحشت دارد و بیآنکه کوچکترین توضیحی به این مخلوق ترحم برانگیز بدهد رهایش میکند و درنهایت نیز در صدد نابودی او برمیآید.
اما این هیولا، این مخلوق طرد شده، موجود پلیدی نیست. او حتی موجود بیمغزی نیست. او در جستوجوی هویت و معنای خود است. در جستوجوی خانهای که پذیرایش باشد. هیولای فرانکشتاین، زبان میآموزد، کتاب میخواند، با تاریخ جوامع آشنا میشود و با امیدواری به دیگران مهر میورزد. هیولای فرانکشتاین بهشت گمشده جان میلتون را میخواند و در زمینی که خود بهشتش را گم کرده است، در جستوجوی بهشت برمیآید.
رمان «فرانکشتاین؛ یا پرومته مدرن»، رمانی است در «ژانر وحشت». وحشتی از جنس رهاشدگی و بیهویتی. هیولای رمان فرانکشتاین، دیوی بدطینت نیست که بیهیچ احساس و دردی، دیگران را سلاخی و شکنجه کند. خشونت او، محصول هیچ چیزی نیست جز خشم و انتقام. طغیانی است در برابر خالقی که او را آفرید و سپس رهایش کرد. خالقی که او را تنها گذاشت بیآنکه حتی نامی به او دهد. بیآنکه بخواهد او را بشناسد. هراس و ترس در این ادبیات ترسناک، هراس روبهرو شدن با تنهایی خودمان است. هراس از هیولایی که رهایش کردهایم و او قدم به قدم دنبالمان میآید. هیولایی که تعقیبمان میکند تا روزی در جایی به آنچه میخواهد، دست یابد…
بچه رزماری
امکان ندارد درباره «ژانر وحشت» و «ادبیات ترسناک» صحبت کنیم و اشارهای به پرفروشترین رمان دهه 1960 یعنی «بچه رزماری» نکنیم. رمان «بچه رزماری» سرآغاز داستانهای ترسناک بیشماری با موضوع شیطانپرستی از جمله «طالع نحس» و «جنگیر» شد. چیزی که بعدها سبب آزردگی نویسنده رمان «بچه رزماری» یعنی «آیرا لوین» شد. زیرا به گمان آیرا لوین، این رمان منجر به شکلگیری باورهایی درباره شیطان شد که حقیقی نبودند و برای او تنها دستمایهای خیالین برای خلق داستانی در «ژانر وحشت» بودند.
«آیرا ماروین لوین» (1929-2007)، نویسنده رمان و نمایشنامه و ترانهسرای آمریکایی است. شناختهشدهترین اثر او رمان «بچه رزماری» است که در سال 1967 منتشر کرد. رمان «بچه رزماری» یکی از کاملترین داستانهای «ژانر وحشت» است که تاکنون نوشته شده است. یک شاهکار واقعی که رندانه، اغواکننده و بینقص نگاشته شده است.
«رومن پولانسکی» در سال 1968 اقتباسی سینمایی در «ژانر وحشت و دلهرهآور» با بازی «میا فارو» و نروث گوردون» از این رمان ساخت که مورد تحسین و استقبال فراوانی قرار گرفت و نامزد چندین و چند جایزه هنری شد. بعدها که «آیرا لوین» ادامهای بر رمان «بچه رزماری» با نام «پسر رزماری» نوشت، آن را به «میا فارو» بازیگر نقش رزماری در اقتباس سینمایی «رومن پولانسکی»، تقدیم کرد.
داستان رمان «بچه رزماری» حول زنی میچرخد به نام رزماری وودهاوس که بهتازگی با همسرش گای وودهاوس به آپارتمانی قدیمی نقل مکان کرده است. در همان ابتدا آنها هشدارهایی دریافت میکنند از سابقه این آپارتمان در اعمال جادوگری و قتل؛ اما این هشدارها را جدی نمیگیرند. گای وودهاوس در تلاش است خود را وارد عرصه بازیگری کند اما تاکنون موفقیت چندانی کسب نکرده است. به همین دلیل با درخواستهای مکرر رزماری برای بچهدار شدن مخالفت میکند. این زوج جوان در میان گرفتاریهای خود با همسایه کناریشان که زوج مسنی هستند، آشنا میشوند. شاید همه چیز خیلی عادی و حتی شیرین به نظر رسد. اما در پس پرده، ماجراهای هولناک و خارج از تصوری در حال وقوع است. این رمان نفسگیر، یکی از بهترین نمونههای ادبیات ترسناک است که طرفداران ژانر وحشت، نباید آن را از دست بدهند.
درخشش
معرفی کتابهای «ژانر وحشت» بدون آنکه اسمی از «استیون کینگ» بیاید، ناممکن و بیمعنا است. «استیون کینگ» متولد سال 1947، از نویسندگان بزرگ آمریکایی در «ادبیات ترسناک و جنایی» است؛ کسی که لقب «پادشاه وحشت» را از آن خود کرده است.
رمان «درخشش» با نام اصلی "the shining"، در سال 1977 منتشر شد. این کتاب سومین رمان استیون کینگ و نخستین رمان پرفروش او با جلد سخت بود. رمان «درخشش» توانست استیون کینگ را به عنوان نویسندهای برجسته در «ژانر وحشت» تثبیت کند.
رمان «درخشش» در برخی صحنهها و شخصیتها از تجربههای شخصی استیون کینگ وام گرفته است؛ از جمله بازید او از هتل استنلی در سال 1974 و کشمکش او در برابر اعتیاد به الکل. سالها بعد استیون کینگ دنبالهای بر این رمان با نام «دکتر اسلیپ» و در ژانر وحشت نوشت که آن هم با تحسین گسترده منتقدین همراه شد. وقایع رمان «دکتر اسلیپ» سالها پس از داستان رمان «درخشش»، رخ میدهد.
در سال 1980 «استنلی کوبریک»، کارگردان نام آشنای سینما، یکی از درخشندهترین آثار «سینمای ژانر وحشت» را بر اساس رمان «درخشش» ساخت. اثری که گرچه در زمان اکران، با انتقادات تند و تیز فراوانی از طرف منتقدین از جمله خود استیون کینگ روبهرو شد، اما رفتهرفته به اثری تحسین برانگیز و کلاسیک در سینما تبدیل شد.
رمان «درخشش» بر شخصیت جک تورنس متمرکز است. نویسندهای مشتاق که در حال بهبودی از اعتیاد به الکل است و مشکل کنترل خشم دارد. جک که شغل معلمی خود را به دلیل برخورد خشن با دانشآموزش از دست داده، سرایداری هتلی تاریخی را در فصل زمستان میپذیرد. او به همراه همسرش وندی و پسرش دنی به هتل اورلوک که در فصل زمستان خالی از سکنه و میهمان است، میرود. رمان «درخشش» نامش را از توانایی منحصربهفرد دنی گرفته است. ویژگیای غیرطبیعی که سبب میشود دنی گاهی اوقات ماهیت چیزها را آنطور که هستند، ببیند. مانند هتل اورلوک، که چیزی بیش از یک هتل تخلیهشده با قدمتی دیرین است. هتل اورلوک درست مانند عمارت هیل، روان سلیم نیست و روان میهمانانش را به چنگ خود درمیآورد.
چه ماجراهایی در انتظار دنی و خانوادهاش است هنگامی که تمام زمستان سرد را تنها در ساختمانی قدیمی، متروک و بدطینت به سر میبرند؟
به قلم «قاصدک حسینی»
کتابهای معرفی شده در این مطلب را میتوانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران