معلم های به یادماندنی قصه ها | پیشنهاد 4 کتاب برای روز معلم
اگر شما بخواهید آتش نشان شوید، اما قد کوتاهی داشته باشید، احتمالا پروندهتان را همان اول رد میکنند، یا مثلا اگر مشکل تنفسی داشته باشید ولی با تمام وجود بخواهید که پلیس شوید، آرزوی غیرممکنی کردهاید.
یا اینکه مثلا با دیپلمتان به دانشگاه بروید و درخواست عضو شدن در هیئت علمی را داشته باشید، قطعا در خروج را بهتان نشان میدهند. هر شغلی لازمههایی دارد یعنی چیزهایی که اگر وجود نداشته باشند انجام آن کار را غیرممکن میکنند.
مثلا تصور کنید که چقدر خنده دار است فردی عاشق نباشد و بخواهد معلم شود. از نظر شما ممکن است؟ اصلا شما تا به حال معلم واقعیای دیدهاید که وقتی راه میرود از جای قدمهایش عشق سبز نشود؟ یا وقتی به نکته ای روی تختهی کلاس اشاره میکند سر انگشتانش عاشق نباشند؟
یا وقتی درس را دوباره و سه باره تکرار میکند، به شوخیهای بی مزه و بامزه هزار باره میخندد، هر روز صبح زود میزان گرمی و شوق نگاه شاگردانش را با دقت اندازه میگیرد، بعد خوردن زنگ تفریح منتظر حرفهای آن خجالتی ته کلاس میماند، وقتی فریاد میزند، چیزی غیر از عشق صحنهگردان باشد؟
به مناسبت روز زیبای معلم، در ادامه به معرفی چهار رمان نوجوان میپردازیم که نویسندگان آنها معلمان به یادماندنیای را به دنیای قصهها هدیه کردهاند:
ماتیلدا اثر رولد دال:
حواستان را جمع کنید. صاف بنشینید. اصلا تلویزیون را هم خاموش کنید. چرا؟ چونکه میخواهیم لیست را با یک شاهکار آغاز کنیم. نمیشود که حواستان پرت باشد.
احتمالا خودتان ماتیلدا را میشناسید، همان دختر کوچک مومشکی با چهرهای جدی که از یک و نیم سالگی مثل بلبل حرف میزد، همان که قبل از رفتن به مدرسه تمام کتابهای دیکنز و مارک تواین را خوانده بود و همان که توسط استاد فانتزیهای عجیب و غریب، رولد دال خلق شده بود.
«ماتیلدا ورم وود» با پدر و مادر و برادرش در یک روستای کوچک در انگلیس زندگی میکند. دربارهی او باید بگویم حتی خنگترین آدمهای جهان هم در یک نگاه متوجه میشوند که ماتیلدا یک نابغه است. اما در نظر پدر و مادرش او فقط یک بچهی وراج دروغگو است. در واقع ماتیلدا توسط بزرگترهای بی توجه و اعصابخردکن احاطه شدهاست. تا این که یک روز خانم هانی یکی از به یادماندنی ترین معلمهای دنیای قصهها برای اولینبار به کلاس میآید و از بچهها میخواهد اگر کسی جلو جلو جدول ضرب دو را بلد است دستش را بالا بگیرد. احتمالا میتوانید حدس بزنید چه کسی دستش را بالا گرفته و بعدش تا نفس داشته و تا جایی که خانم هانی بگوید صبر کن جدول ضرب را گفتهاست.
توجه خانم هانی به ماتیلدای قصه جرئت میدهد. برای چهکاری؟ برای رسیدن به حساب بزرگترهای اعصاب خردکن.
ماتیلدا یکی از مهمترین و به اعتقاد بعضیها مهمترین اثر رولد دال است. این اثر که در لیست بهترین رمانهای کودک و نوجوان تاریخ، رتبهی سوم را دارد، توسط پروین علیپور ترجمه شده و نشر افق آن را در دو قطع رقعی و جیبی به چاپ رساندهاست.
آنشرلی اثر لوسی مونتگومری:
آیا کسی در جمع خوانندگان این وبلاگ هست که هنوز آنشرلی را نخوانده باشد؟ خب ظاهرا چند تا دست بالا رفتهاست. آیا کسی هست که تا به حال انیمیشن آنشرلی با موهای قرمز را ندیده باشد؟ خب بازهم دو سه تا دست بالاست. آیا کسی در این جمع هست که اصلا اسم آنشرلی را نشنیده باشد و نداند غذاست، آدم است یا مکان است؟ خب همانطور که انتظار میرود همهی دستها پایین است.
در واقع معرفی آنشرلی و حرف زدن دربارهی آن یک کار تکراری است. اما این خاصیت شاهکارهای ادبی است که گفتن و شنیدن از آنها هیچوقت خسته کننده و تکراری نمیشود. از همهی اینها گذشته اگر خود شما فهرستی از معلمهای به یاد ماندنی قصهها ببینید که نام آنشرلی در آن نباشد خندهتان نمیگیرد؟
شاهکار لوسی مونتگومری، داستان آنه است. دختری یتیم که اصلا قرار نبود به گرین گیبلز بیاید. صبح یک روز زیبا متیو کاتبرت با درشکه به ایستگاه راه آهن رفت تا پسری نوجوان را که قرار بود از پرورشگاه بیاید و در کارهای مزرعه به او کمک کند سوار کند. اما وقتی به گرین گیبلز باز میگشت به جای یک پسر، دختری موقرمز در کنار او نشسته بود که از راه آهن تا خانه را یک ریز حرف زده بودو دربارهی همه چیز از اسم متیو گرفته تا رنگ برگ درختان اظهار نظر کردهبود.
سر او همیشه پر از شور و شوق و رویا بود. رویای خانواده داشتن، درس خواندن و معلم شدن. رویایی که لوسی مونتگومری به هنرمندی تمام آن را جامهی عمل پوشید و یکی از سرزندهترین و عاشقترین معلمها را به دنیای ادبیات هدیه کرد.
اگر آنشرلی را در فصل بهار بخوانید پشیمان نخواهید شد، به من اعتماد کنید.
هشتگانهی آن شرلی با ترجمه سارا قدیانی توسط خوب قدیانی آن را به چاپ رسانده است.
آخرین روز خانم بیکسبی اثر جان دیوید آندرسون:
هر چقدر هم از درس و کلاس و مدرسه بدتان بیاید، احتمالا در طول دوران تحصیلتان معلمی داشتهاید که مدرسه را برایتان قابل تحملتر کرده باشد. اصلا معلم ایدهآلتان چه شکلی است ؟ معلمی که امتحان نگیرد؟ اصلا درس ندهد که بخواهد امتحان بگیرد؟ معلمی که فقط جوک بگوید و به بهترین جوکها بیست بدهد؟ اگر شعبدهبازی کند چه؟
میگویید مگر معلم شعبدهباز هم داریم؟ میگویم بله مثلا همین خانم بیکسبی خودمان.
آخرین روز خانم بیکسبی، نوشتهی جان دیوید آندرسون داستان یک معلم خارقالعاده است که مدرسه را برای خیلی از شاگردانش قابل تحمل کردهاست.
اما داستان از آنجا شروع میشود که روزی خانم بیکسبی به شاگردانش اعلام میکند که به دلیل سرطان دیگر نمیتواند کار در مدرسه را ادامه دهد. خودتان را بگذارید جای شاگردان خانم بیکسبی، اجازه میدادید معلم محبوبتان همینطوری از مدرسه خداحافظی کند و برود و شما هم فقط تا دم در مدرسه برایش دست تکان میدادید؟
یا اینکه زمین و زمان را به هم میدوختید تا بهترین غافلگیری دنیا را برای خوشحال کردنش ترتیب دهید؟ خب باید بگویم شاگردان خانم بیکسبی راه دوم را انتخاب کردند.
کتاب شیرین آخرین روز خانم بیکسبی را هدی نژادحسینیان ترجمه و نشر پرتقال آن را به چاپ رسانده است.
ماهی بالای درخت اثر لیندا مالاهی لانت:
ماهی بالای درخت دربارهی یک راز است. رازی که اَلی آن را شش سال با خود اینور و آنور کشانده و به قیمت برملا نشدن رازش آنقدر به دفتر آقای مدیر احضار شدهاست که میتواند چشمبسته راهش را پیدا کند.
میپرسید راز الی چیست؟ گوشتان را بیاورید جلو. جلوتر. الی نمیتواند بخواند و بنویسد. او امسال به کلاس ششم رفته است اما کلمات روی کاغذ هنوز برایش مثل سوسکهای درهم و برهماند. الی تا به حال شش معلم را به هر روشی گول زدهاست. اما همهی معلم ها مثل هم نیستند و گول زدن بعضیهایشان اصلا کار راحتی نیست. مخصوصا اگر خیلی دقیق باشند، خیلی متفاوت باشند و خیلی خوب باشند.
لیندا مالالی هانت در ماهی بالای درخت در واقع کودکی خود را روایت کرده، که از اختلال خوانش پریشی رنج میبرده و توسط معلمی مثل آقای دنیلز قصهاش، نجات یافته است.
ماهی بالای درخت توسط پرناز نیری ترجمه و در نشر افق به چاپ رسیدهاست. این کتاب با نامهای ماهی روی درخت و ماهیها که پرواز نمیکنند نیز در بازار نشر موجود است.
کتابهای معرفی شده در این مطلب را میتوانید با کد تخفیف ارسال رایگان: blog1 از پاتوق کتاب خریداری کنید.
"به قلم "مریم کمالیپور
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران