loader-img
loader-img-2
بنر بالا - ارسال رایگان سفارشات بیش از 300 هزار تومان
پاتوق کتاب
در پناه تنهایی: راهنمای پناه بردن به کتاب و کلمات

در پناه تنهایی: راهنمای پناه بردن به کتاب و کلمات

نقل است در احوالات جناب بورخس، همیشه از این پرسش که «فایده ادبیات چیست؟» برآشفته می‌شده. او این پرسش را ابلهانه می‌شمرد و در پاسخ آن می‌گفت: «هیچ کس نمی‌پرسد که فایده آواز قناری و غروب زیبا چیست؟!» اگر این چیزهای زیبا وجود دارند و اگر به یمن وجود آن‌ها، زندگی در یک لحظه کمتر زشت و کمتر اندوه‌زا می‌شود، آیا جستجوی توجیه عملی برای آن‌ها کوته‌فکری نیست؟

ادبیات چیست؟

ادبیات شامل مهم‌ترین داستان‌هایی است که بشریت درباره خود روایت کرده است. داستان‌هایی که هرچند پیرنگ‌هایی ثابت داشته‌اند اما هیچ‌گاه تکراری نبوده‌اند. چرا که راویان آن‌ها، شخصیت‌های آنان، قهرمانان و ضدقهرمانان آن‍ها و کلمات خلق‌شده آنها، هر کدام از قلمی صادر شده‌اند.

راویان و نویسندگانی که هر کدامشان در هر گوشه‌ای از جهان، در زمان و مکانی متفاوت، تنها مسئله‌ مهم زندگی‌شان نوشتن و خلق کلمات بوده است.
مثل بورخس که در تاریکی و با چشمانی نابینا می‌نوشته و روزی کتابدار بزرگترین کتابخانه جهان بوده است؛
یا آقای سلینجر که در تنهایی و تنها برای نوشتن می‌نوشته، تا جایی که از یک زمان به بعد تنش را در چهاردیواری اتاقش و ذهنش را در چهاردیواری تنش حبس می‌کند و دیگر هیچ‌کس را به جهان کلماتش راه نمی دهد؛
یا آقای داستایفسکی که از ابتدای نوشتنش حتی یک درصد هم احتمال نمی‌داده کلماتش جایی حتی در حوالی دنیای ادبی زندگی و زمانه خودش خوانده شوند، چه برسد به اینکه در کل تاریخ کلمات، بتواند به عنوان نویسنده‌ای شاخص، ادبیات جهان را مورد حیرت، شگفتی و تأثیر قرار دهد.
همه اینها چرا اتفاق افتاده است؟ چون آن‌ها که می‌نوشته‌اند مؤمن به معجزه کلمات و نوشتن بوده‌اند. نویسندگانی که در کمال ناامیدی باز هم با نور کلمات قلم بر دست می‌گرفته‌اند و می‌نوشته‌اند.

در پناهِ کلمات

همه اینها را گفتم برای چه؟
بر
ای اینکه بگویم کلمات نورند، کلمات پناهند و کلمات هیچ‌گاه از بین نخواهند رفت.
یاد روزی افتادم که کتاب‌های مدرن فعالیت‌شان را در جهان آدم‌ها آغاز کردند. کتاب مدرن که می‌گویم دقیقا منظورم کتاب الکترونیکی یا همان پی‌دی‌اف خودمان است.
کتابی که با آمدنش خیلی‌ها که می‌گفتند کتاب چه دردی از آدمیزاد دوا می‌کند و منتظر این بودند که این درمان را به دردی بی‌درمان تبدیل کنند، اعلام کردند که زمان کتاب‌های کاغذی گذشته است و تمام. می‌گفتند هر چیز تاریخ انقضائی دارد و امروز همان روز انقضای کتاب‌هاست.

حالا در همین زمان، چندین سال از آن روزها می‌گذرد و هر اهل کتاب و کلمه‌‌ای دیگر به این مسئله رسیده است که چنین اتفاقی هیچ‌گاه نخواهد افتاد. ممکن است جایگاه کتاب در بین مردمان هر روزگاری چند پله بالا و پایین شود اما نابودی آن هرگز اتفاق نخواهد افتاد.

اینکه اهل کلمه باشیم و دغدغه‌مان خواندن کتاب باشد خوب است، یعنی می‌دانیم آدابش را چطور به جا بیاوریم و نیازهایمان را برطرف کنیم. اما این مطلب درصدد است تا گره از کار کسانی باز کند که دوستدار ادبیات و کلمه هستند اما آدابش را نمی‌دانند و سردرگم در میان انبوهی از کتابها، نمی‌دانند کدامشان را انتخاب کنند و حالا اگر انتخاب هم کردند، خواندنشان مخصوصا خواندن داستان‌ها چه فایده‌ای برایشان خواهد داشت؟

خاطرات کتابی، تا روشنایی بنویس، آدمی همان است که می‌خواند و آداب کتابخواری، به نظر می‌رسد یک بسته کامل باشند برای اینکه شما را مجاب کنند اگر اهل کلمه نیستید، آب دستتان است زمین بگذارید و از همین لحظه اهلی کلمات شوید.

احمد اخوت در کتاب خاطرات کتابی در یک دستش چاقو به دست گرفته و در دست دیگر یک جعبه پر از شیرینی خامه‌ای. آنچنان که شما با هر بار خواندن یک تکه از کتاب، آن‌چنان سر ذوق می‌آیید برای نوشتن، خواندن، خاطره بازی و زیستن در کنار کتاب ها، انگار که یک جعبه پر از شیرینی خامه‌ای گذاشته‌اید کنار دستتان و تا آخرش را شیرینی به شیرینی نوش‌جان می‌کنید.

اما درست وقتی که شیرینی به جانتان نشست، آقای اخوت چاقوی حقیقت را برمی‌دارد و از تلخی روزگار و فراموشی‌‌هایش می‌گوید، آنچنان که هر کلمه‌اش چاقویی می‌شود به پهلوی امیدتان.

خلاصه که این کتاب پر است از لحظه‌های زیستن در برزخ ترس و امید، جایی بین زندگی و مرگ؛ نوشتن یا ننوشتن، خواندن یا نخواندن.
اما در آخر جایی از کتاب به نقل از رالف والدو امرسون می‌گوید: «الان مدت‌هاست بسیاری از کتاب‌هایی را که خوانده‌ام دیگر به یاد ندارم. همان‌طور که در خاطرم نیست تاکنون چه غذاهایی را خورده‌ام. با این همه غذاها مرا زنده نگه‌داشته‌اند. به‌همین‌صورت کتاب‌ها نیز بر من تأثیر داشته‌اند.»

می‌بینید اگر بخواهید به همین راحتی همین‌جا شما می‌توانید خودتان را مجاب کنید که خواندن برای آن است که روحتان زنده بماند. اما اگر کمی سمج‌تر باشید و دلتان بخواهد بیشتر در مورد خواندن بدانید، می‌توانید بروید به سراغ کتاب «آدمی همان است که می‌خواند».

رابرت دی‌یانی در این کتاب می‌نویسد: «نحوه رسیدن ما به خواندن انواع متون تحت تأثیر واکنش‌های آگاهانه دیگرانی است که احتمالا تجربه زندگی و ادبی متفاوتی با ما داشته‌اند. ما باید در تلاش باشیم تجربه زندگی و خواندن ادبیات به ما توانایی تمییز دادن نوشتار خوب از بد را بدهد، نگاهمان به زندگی را عمیق کند و به ما این فرصت را بدهد که جهان‌ها و دنیاهای نزیسته و ندیده‌مان را توسط افرادی که تجربه کرده‌اند، لمس کرده و به نظاره بنشینیم. آنچنان که انگاری خودمان همان زندگی را داشته‌ایم.»

البته این به شرطی است که به این سطح از توانایی رسیده باشیم که از میان انبوه کتاب‌ها، بهترینشان را و همانی که با سطح انرژی و نیاز ما هم‌کفو است، انتخاب کنیم.

آری به راستی که برای هر مسئله‌ای آدابی است و خواندن و نوشتن نیز از این قاعده مستثنی نیستند. اینجاست که می‌توانید دست به کار خواندن کتاب آداب کتاب‌خواری به قلم احسان رضایی شوید.

احسان رضایی در این کتاب کوشیده است که تمام تجربیات خواندن و نوشتنش را به زبانی کاملا ساده و دلنشین در اختیار مخاطبش قرار دهد.
به عنوان مثال در جایی از کتابش ذیل عنوان «در خدمت و خیانت فهرست‌ها» به نقل از یکی از دوستانش اینطور می‌نویسد که همیشه می‌گفت: انتخاب کتاب خوب از سیگار کشیدن بی‌دردسر سخت‌تر است. این را می‌گفت و بلندبلند می‌خندید. رضایی می‌گوید: از میان تعداد انبوهی از فهرست‌ها و لیست‌هایی که جهت معرفی کتاب به شما معرفی می‌شود می‌توانید با امتحان کردن اولین کتاب از لیست متوجه شوید آیا این فهرست کتاب در حوزه علاقه‌مندی شما برای خواندن هست یا نه؟ یا اینکه از افراد کتابخوان و کتابشناسی که اعتماد دارید بپرسید چه بخوانید. ببینید آنها چه خوانده‌اند شما هم اگر در حوزه علاقه‌مندیتان هست همان‌ها را بخوانید.

او در جایی دیگر از کتابش می‌نویسد: «نوشتن، راهی است برای خلق کردن، برای آفریدن. این گزاره نه فقط شامل حال نوشته‌ها و کلمات است، که در مورد آدم‌هایی که با متن مواجهه دارند هم صدق می‌کند. نوشتن راهی است برای زنده‌ماندن. در این دنیای دیوانه‌وار، فقط بر روی کاغذ و با نوشتن است که کلمات باز هم همان معنایی را می‌دهند که همیشه داشتند. شجاعت، در آنجا شجاعت است و شرافت، شرافت. کلمات معنای واقعی دارند و به ما یادآوری می‌کنند که هنوز، راهی برای نجات هست.»

 

«منصفانه قضاوت کنیم؛ ما در مجموع آدم‌های بدی نیستیم! قانعیم و دلخوشی‌مان به همین دنیای کوچک خصوصی کتابخانه‌هایمان است. حقیقت همان است که آناتول فرانس گفت. کافی است نگاهی به کتاب‌هایت بیندازی تا وحشت کنی چقدر کتاب ناخوانده داری. اما مگر هر کتابی که وارد کتابخانه می‌شود حتما باید اول خوانده شد تا بتواند جواز ورود به قفسه‌ها را بیابد؟»

این قسمت مربوط به کتاب «تا روشنایی بنویس» آقای احمد اخوت است و به راستی که اگر مؤمن باشیم به اینکه هر کتابی که به دست ما می‌رسد، می‌خریم یا هدیه می‌گیریم، جزئی از رزق معنوی و خوراک روحی ماست، خوراکی که باید منتظر زمان مصرفش باشیم، دیگر نگران کتاب‌های نخوانده‌مان نخواهیم بود. چه آنکه آقای بورخس زمانی که رئیس کتابخانه ملی شهر بوئنوس آیرس شد و مسئول مستقیم 900 هزار کتاب، نابینا بود. البته گفتن و دانستن این مطالب نباید ما را از برنامه‌ریزی صحیح و منظم برای خواندن کتاب‌هایمان دور سازد. باید به خودمان عادت به مطالعه و نوشتن را یاد دهیم. هر چقدر کوتاه هر چقدر کم...
ما همگی مضطر به خواندن کلمات و کتاب‌ها هستیم. چرا که آنها در میان طوفان‌های سهمگین زندگی تنها ملجأند.

و به قول مولایمان امام صادق (ع):
«بر مردم روزگار پرآشوبی خواهد شد، که جز با کتاب‌هایشان آرام نگیرند.»

به قلم «نجمه نیلی پور»

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "در پناه تنهایی: راهنمای پناه بردن به کتاب و کلمات" می نویسد
۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک