loader-img
loader-img-2
بنر بالا - خرید قسطی
پاتوق کتاب
آشنایی با بهترین کتاب های ترسناک ایرانی

آشنایی با بهترین کتاب های ترسناک ایرانی

تا به حال شده سرگردان میان یک کتاب‌فروشی چرخ بزنید و از خودتان یا فروشنده‌ها بپرسید: یعنی بهترین رمان ترسناک ایرانی چیه...؟ 
اگر پاسختان مثبت است، این مطلب برای شماست. حتی اگر پاسختان منفی است و صرفا دنبال یک کتاب ترسناک درست و حسابی می‌گردید که بخوانید، باز هم این مطلب برای شماست. حتی اگر به دنبال امتحان کردن یک چیز جدید از ژانری که تا به حال سراغش نرفته‌اید هستید، باز هم این مطلب برای شماست. حتی اگر صرفا دنبال یک کتاب خوب می‌گردید، باز هم...
ژانر وحشت و رمان‌های ترسناک، همواره یکی از موضوعات مورد علاقه‌ی مخاطبان بوده‌اند و افراد زیادی به دلایل مختلف، از خواندن چنین داستان‌هایی لذت می‌برند. یکی از خوبی‌های ژانر وحشت، این است که می‌تواند با تقریبا هر ژانر دیگری مخلوط شود و خوانندگان آن ژانر و گونه را هم به سمت خودش بکشد. رمان‌های ترسناک عاشقانه، رمان‌های ترسناک تاریخی، رمان‌های ترسناک فانتزی و امثال این‌ها، همگی ممکن هستند و تجربه نشان داده که می‌توانند آثاری شگفت‌انگیز از آب در بیایند. 

رمان ترسناک، چه فایده ای دارد؟

تجربه‌ی هیجان و تعقیب و گریز و لرزی که سرتاپای وجود آدم را فرا می‌گیرد، بدون این‌که یک خطر حقیقی خارجی وجود داشته باشد... چرا که نه؟ تحقیقات نشان داده‌اند که خواندن رمان‌ها و داستان‌های ترسناک، فواید زیادی هم برای خواننده دارند. فوایدی از جمله سرگرمی، از بین بردن روزمرگی، ارضای حس کنجکاوی و خلاصه مواردی از این دست. البته که همواره باید سن مخاطب و ویژگی‌های شخصیتی هر فرد را هم در نظر گرفت تا بتوانیم میزان آسیب‌های احتمالی را به حداقل برسانیم. مخلص کلام این‌که در پرطرفدار بودن این ژانر و حتی گاهی ضروری بودنش، تقریبا شکی نیست.

رمان ترسناک ایرانی

اما مثل خیلی ژانر‌های دیگر، رمان ترسناک ایرانی هم کودکی تازه‌نفس است که هنوز مانده تا جای پایش را محکم کند. شاید به همین خاطر باشد که خیلی اوقات، رمان‌های ترسناک خیلی قوی‌ای در ایران نوشته می‌شوند و گاهی آن‌چنان موردتوجه مخاطب قرار نمی‌گیرند، چون تصور این است که اصلا رمان ترسناک ایرانی نداریم و اگر هم چیزی پیدا شد، حتما خوب نیست. از همین روست که شاید انتخاب کتاب برای مخاطب سخت بشود و برسد به همان سوالی که ما در ابتدای این مطلب عنوان کردیم: بهترین رمان‌های ترسناک ایرانی کدامند؟
در فهرست پیش‌رو، تلاش کرده‌ام با ذکر کردن چندتایی از بهترین رمان‌های ترسناک ایرانی، تا حدی به این سوال پاسخ بدهم.

بهترین رمان های ترسناک ایرانی

1- مجموعه گورشاه

چه کتابی بهتر از گورشاه، برای شروع کردن فهرست بهترین رمان‌های ترسناک ایرانی؟ هرچه نباشد، اسم سیامک گلشیری بین ترسناک‌خوان‌های ایرانی، اسم معروفی است. خیلی‌ها از دوران نوجوانی‌شان مجموعه خون‌آشام او را می‌شناسند و سال‌ها با داستان‌هایش زندگی کرده‌اند. مجموعه خون‌آشام یکی از اولین‌های ژانر خودش در ایران بود و به نظر من توانست به نوبه‌ی خود، رسالتش را به سرانجام برساند. اما از نظر شخصی من، گورشاه داستانی است که به خوبی پیشرفت نویسنده را در طی کارش نمایش می‌دهد و می‌تواند کسانی که در سال‌های جوان‌تر بودنشان خون‌آشام را خوانده‌اند را راضی کند.
گورشاه یک مجموعه پنج جلدی است که به جرئت می‌توان گفت با گذشتن از هر کتاب، هیجان‌انگیزتر می‌شود! داستانی پر از هیجان، دلهره و معما که پیش‌بینی مسیر پیشرفتش، کار خیلی راحتی نیست. کتاب اول، دختران گمشده، به سادگی آغاز می‌شود: با پسر نوجوانی که به دنبال خواهر گمشده‌اش می‌گردد. اما خیلی زود، عجایب داستان به چشم می‌آیند؛ پسرک ادعا می‌کند که خواهر کوچکش داخل زیرزمین خانه خودشان گم شده. اما کیست که حرف او را باور کند؟ پلیس؟ پدر و مادرش؟ همچین حرف‌هایی اصلا با عقل جور در نمی‌آید. این‌جاست که پسرک یعنی نیما، به فکر کمک گرفتن از افراد دیگر می‌افتد و در نتیجه، پای نویسنده مجموعه خون‌آشام به داستان باز می‌شود.
این‌که نویسنده در مجموعه گورشاه خودش را به عنوان یکی از شخصیت‌ها معرفی می‌کند، می‌تواند حرکت خیلی شجاعانه‌ای در نظر گرفته شود. فکر نمی‌کنم کار راحتی باشد؛ اما گلشیری که از قبل هم تجربه‌ی کارهای این‌چنینی را دارد، به خوبی از پسش برآمده و حضور خودش به عنوان خودش در داستان را تبدیل کرده به ترفندی که برای خواننده‌های قدیمی نوستالژیک است و برای خواننده‌های جدید، غافلگیرکننده و هیجان‌انگیز.
به نظر من، گورشاه مجموعه‌ای است که علاوه‌بر جذاب بودن برای طرفداران رمان‌های ترسناک، می‌تواند نظر کسانی که خیلی طرفدار این گونه نیستند را هم به خود جلب کند. یعنی اگر به دنبال تنوع دادن به مطالعه‌تان و امتحان کردن چیزهای جدیدتر هستید، گورشاه می‌تواند انتخاب خوبی باشد. البته که باید حوصله‌ی دنبال کردن داستان در طی پنجد جلد: دختران گمشده، به سوی قلمرو شاه یوناس، طلسم فرشته مرگ، یاران پادشاه و مردگان قلعه‌ی سیاه را هم داشته باشید.

بخشی از کتاب دختران گمشده، جلد اول مجموعه گورشاه:

وقتی از اتاق‌خواب بیرون آمدم و راه افتادم سمت تلفن، احساس عجیبی پیدا کرده بودم. حال زمانی را داشتم که خون‌آشام‌ها سراغم آمده بودند. یک چیزی در درونم می‌گفت به‌محض اینکه تلفن را جواب بدهم،‌ دوباره زندگی‌ام دستخوش تغییر بزرگی خواهد شد. به‌خاطر همین بود که وقتی رسیدم کنار پیشخان،‌ فقط زل زدم به گوشی تلفن و شماره تلفن همراهی که روی آن پیدا بود. صبر کردم، آن‌قدر که فکر می‌کردم بالاخره خاموش می‌شود. و خاموش شد. هنوز زل زده بودم به صفحه که باز صدای زنگ تلفن بلند شد. آن‌وقت بود که دستم را دراز کردم، نوک انگشتم را کشیدم روی دایره سبز و گوشی را گذاشتم روی گوشم. هنوز نگفته بودم الو که کسی از آن‌طرف خط اسمم را به زبان آورد. صدایش می‌لرزید و نفس‌نفس می‌زد، انگار مسیری طولانی را دویده باشد. خیلی سریع گفت اتفاقی برایش افتاده که حتماً باید مرا ببیند.

 

2- مجموعه دروازه مردگان

یکی دیگر از کتاب‌هایی که بدون شک نمی‌توان فهرستی از بهترین رمان‌های ترسناک ایرانی نوشت و نامی از آن نبرد، مجموعه دروازه مردگان است. حمیدرضا شاه‌آبادی که سال‌هاست برای نوجوانان، بزرگسالان و حتی کودکان کتاب می‌نویسد، بارها امتحان خود را پس داده و به روش‌های مختلف نشان داده که نویسنده‌ی قابلی است. او در مجموعه‌ی دروازه مردگانش، داستانی پر از ترس و وحشت را با چاشنی تاریخ به مخاطب عرضه می‌کند که کافی‌ست تنها یک جلد از آن را بخوانید تا غرقش شوید و دیگر نتوانید از آن دل بکنید. 
دروازه مردگان که با کتاب قبرستان عمودی آغاز می‌شود، مثل خیلی کتاب‌های دیگر این نویسنده با تار و پود ظریف و درهم‌تنیده‌ای از حال و گذشته شکل گرفته است. داستانی که دو خط زمانی مجزا و در عین حال مرتبط به هم دارد و حالش تهران فعلی و گذشته‌اش، تهران قدیم را روایت می‌کند، در قلب شهر و در محله‌ی عودلاجان؛ جایی که عمارت پرآوازه‌ای میزبان ده‌ها کودک است که به انحاء مختلف از خانواده‌هایشان جدا شده و به کار گماشته شده‌اند. عمارتی که هر گوشه‌اش داستانی هولناک در دل خود دارد، از جمله حوض بزرگی که وسط حیاط است و گفته می‌شود ارباب عمارت، تعداد زیادی از دشمنانش را در آن غرق کرده و دیوارهای سیاه و بلندی که با اجساد میانشان، قبرستانی عمودی ساخته‌اند.
شاه‌آبادی در این مجموعه، تخصصش در حوزه‌های تاریخ و ادبیات را باهم ادغام کرده و با دست گذاشتن روی یکی از مهم‌ترین برهه‌های تاریخ ایرانی، به حقایقی اشاره کرده که باید از فراموشی‌شان جلوگیری کنیم. تاثیرات جنگ جهانی، قحطی و بیماری، ابتدای مسیر ساخت مدارس و سواد آموزی، همگی از مواردی هستند که ما در طی داستان دروازه مردگان با آن‌ها روبرو می‌شویم اما در عین سنگین و حساس بودن موضوعات و داستان به صورت کلی، نویسنده با هنرمندی مخاطب را با خود همراه می‌کند و اجازه نمی‌دهد که او دل‌زده شود. اگر از من بپرسید، می‌گویم که داستانی که در قبرستان عمودی شروع می‌شود، در طی جلدهای بعدی یعنی شب خندق و چاه تاریکی، تنها عمیق‌تر و جذاب‌تر شده و با هر صفحه و هر فصل، مخاطب را تشنه‌تر می‌کند. دروازه مردگان، مجموعه‌ای است که با اطمینان می‌توانم بگویم از خواندن آن پشیمان نمی‌شوید؛ چه طرفدار وحشت و تاریخ باشید و چه نه.

بخشی از کتاب قبرستان عمودی، جلد اول مجموعه دروازه مردگان:

همیشه سیاه بود. چه در روز و چه در شب. دیواره های خاکستری دور حوض حجم براق و سیاهی مانند عقیق را در میان گرفته بودند. غروب ها وقتی بساط آفتاب از روی حوض جمع می شد بوی تعفن آب حوض در تمام عمارت پهن می شد. می گفتند سال هاست که آب این حوض عوض نشده. تابستان ها آب با تابش خورشید بخار می شد و زمستان و پاییز با بارش برف و باران دوباره پر می شد. نویان خان هیچ وقت اجازه ی عوض کردن آب را نمی داد از بس که درباره ی آن حوض حرف های مختلف بر سر زبان ها بود. گویا می ترسید با عوض کردن آب حوض، رازهای بسیاری برملا شوند.

 

3- 7 جن

مورد بعدی در فهرست بهترین رمان‌های ترسناک ایرانی، کتاب 7 جن است که خود جلد اول یک مجموعه‌ی چند جلدی به شمار می‌رود. امید کوره‌چی در این کتاب تلاش کرده روایت جدیدی از خیلی مفاهیم آشنا برای ما تصویر کند. مفاهیمی همچون نبرد خیر و شر و هم‌زیستی انسان‌ها و اجنه و خلاصه مواردی از این قبیل.
داستان اصلی این کتاب، چیز جدیدی نیست. همان داستان قدیمی نبرد و مقابله‌ی خیر و شر. اما نکته‌ی جالب و هیجان‌انگیز درباره‌ی این مفاهیم آشنا، این است که اگر نویسنده یا هنرمند کار خودش را به خوبی انجام دهد، می‌توانیم شاهد برداشتی نو و جدید از حکایتی دیرینه باشیم که به نوبه خود خیلی هم هیجان‌انگیز است. جوری که هر هنرمند و آفریننده‌ای با ظرافت‌های خاص خودش به سراغ موضوع می‌رود و جان تازه‌ای به آن می‌بخشد. دقیقا کاری که کوره‌چی در 7 جن می‌کند. شخصیت اصلی 7 جن، فردی بسیار باهوش و مسلط به علوم غیبی است و هدفش، شکست دادن مرتاضی قدرتمند به نام درویش که می‌خواهد مسیری که حضرت سلیمان به روی اجنه بسته بود را باز کند و آن‌ها را تحت کنترل خود قرار دهد.
کوره‌چی خود در دانشگاه درس علوم حدیث خوانده و با مطالعه‌ی 7 جن، می‌توانیم ببینیم که از دانش خود در این زمینه، در داستانش به نحو احسن استفاده کرده است. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، ادبیات گونه‌ وحشت به خودی خود تا حد زیادی در ایران تازه‌نفس و نوپاست و شاید از این روست که دیدن کتابی همچون 7 جن که نه‌تنها در ژانر وحشت قرار می‌گیرد و بلکه از عناصر دینی و مذهبی در داستان استفاده کرده و ردپای عرفان اسلامی در تمام فصول آن دیده می‌شود، می‌تواند برای مخاطبان زیادی جالب‌توجه باشد.
عشقی که در این داستان بین شخصیت اصلی و دختر موردعلاقه‌اش یعنی میرانا تصویر شده هم نکته‌ی دیگری است که به جذابیت داستان می‌افزاید. عشقی که انگیزه‌ی مضاعفی می‌شود برای شکست دادن درویش، چرا که نجات جان میرانا در گرو این کار است.
برای مشاهده بقیه این مجموعه و سایر کتاب های امید کوره چی می توانید اینجا را کلیک کنید.

بخشی از کتاب 7 جن:

دریا ناآرام‌تر از آن بود که فکرش را می‌کردم، تا کمر ایستاده بودم میان آب و طوفان امواج خروشان را چنان به صورتم می‌کوبید که هر لحظه تمرکزم بیشتر به‌هم‌ می‌ریخت و از توانم در مبارزه کاسته می‌شد. حدود یک ساعتی می‌شد درگیر نبرد با دیوی بودم که سرسختانه مقاومت می‌کرد و رام نمی‌شد، که به یک باره دیو اطراف حصار محافظ من چرخید و دیواره‌ای از آتش اطرافم را فرا گرفت، اما چون میان آب ایستاده بودم حرارتی به من نرسید. وقت زیادی نمانده بود، اگر شب از راه می‌رسید قدرت دیو چند برابر می‌شد، تمام عزمم را جزم کردم تا ذکر آخر را بگویم و کار را یک‌سره کنم، که ناگهان موج مهیبی به تنم اصابت کرد و تعادل خود را از دست دادم و یک پایم از حصار بیرون رفت و دیو هم که انگار منتظر چنین فرصتی بود، نعره‌ای کشید و بدن دودگونه‌ی خود را جمع کرد و مثل برق آمد سمت من که ناگهان صاعقه‌ای از آسمان به تنش اصابت کرد و تمام بدنش چون دود از هم پاشید و نابود شد. نفس راحتی کشیدم و خود را از کف دریا جمع کردم. خوب می‌دانستم صاعقه‌ای در کار نیست و این نهاییل فرشته بود که باز هم مثل دفعات قبل خود را برای حفاظت از من به خطر انداخته و شمشیر نورانی‌اش را مثل صاعقه چنان بر سر دیو بدسیرت کوبیده که تمام تنش بی هیچ زخم یا جراحتی به طور کامل دود شد و رفت هوا. لباس‌هایم خیس خیس بود و شوری آب، دهانم را پر کرده بود، کشان‌کشان از میان دریا بیرون آمدم و قدم بر شن‌های ساحل گذاشتم، که چشمم به صورت کشیده و پر از نور نهاییل افتاد. تاج پادشاهی مثل یک خورشید بر سرش می‌درخشید و ردای بلند و سفیدش در وزش باد، موج برمی‌داشت.

 

4- کابوس‌های خنده‌دار

کتاب دیگری که قطعا یکی از بهترین‌ رمان‌های ترسناک ایرانی به حساب می‌آید، کابوس‌های خنده‌دار است؛ اثری دیگر از حمیدرضا شاه‌آبادی.
کابوس‌های خنده‌دار هم تم‌های ترسناک و تاریخی دارد. در این کتاب به ایران اواخر دوره قاجار سفر می‌کنیم که درگیر قحطی است و داستان خانواده‌ای را دنبال می‌کنیم که یک گروه نمایش خانوادگی دارند و از این راه زندگی‌شان را می‌گذرانند. اما در شرایط قحطی و بیماری که کسی نان برای خوردن ندارد، چه کسی به نمایش و سرگرمی و چیزهایی از این دست اهمیت می‌دهد؟
کابوس‌های خنده‌دار هم از آن کتاب‌هایی است که ابتدا یک داستان ساده به نظر می‌آید، اما ذره‌ذره چنان وهمی بر داستان چیزه می‌شود که دیگر راهی برای انکارش باقی نمی‌ماند. تصور این‌که چنین اتفاقات هولناکی در همین دنیای ساده‌ای که تمام ما در آن زندگی می‌کنیم بیفتد، کافی‌ست تا مو به تن هر خواننده‌ای سیخ شود.
یکی از نکات جالبی که در کابوس‌های خنده‌دار مشاهده می‌شود، این است که ما نه تنها با زندگی مردم عادی کوچه و خیابان در آن زمان آشنا می‌شویم، بلکه با راه و روش و زندگی یک طبقه‌ی خاص از آن‌ها روبرو می‌شویم که شاید بتوان گفت تا به حال در حق آن‌ها کم‌لطفی شده‌ است؛ یعنی همین طبقه و دسته‌ای که کارشان نمایش یا به قول خودشان تقلید و تیارت است. این‌که چه می‌کردند و چه می‌خوردند و می‌پوشیدند و خلاصه زندگی‌شان را از چه راهی می‌گذراندند، می‌تواند برای هر خواننده‌ای جالب باشد.
شخصیت‌های این داستان، از پدر و مادر خانواده گرفته تا بچه‌ها و حتی شخصیت‌های فرعی، هرکدام در نوع خود خاص و جالب هستند؛ با ویژگی‌ها و تکیه‌کلام‌ها و رفتارهای مخصوص به خودشان. شخصیت‌هایی که یکی کم‌تر و یکی بیشتر، بالاخره خودشان را در دل خواننده جا می‌کنند و به تعلیق داستان هم کمک زیادی می‌کنند؛ چون دوستشان داریم و دلمان می‌خواهد بدانیم چه اتفاقی برایشان می‌افتد و دعا می‌کنیم از تمام این ماجراها جان سالم به در ببرند. بماند که کابوس‌های خنده‌دار حتی تا پاراگراف آخرِ فصل آخر هم دست از غافلگیر کردن خواننده برنمی‌دارد. خلاصه بگویم، از آن کتاب‌هایی‌ست که وقتی تمام می‌شود، آدم سریع کتاب را می‌بندد و به دور و برش نگاهی می‌اندازد یا ناچار چند لحظه‌ای به دیوار روبرویش خیره می‌شود.

بخشی از کتاب کابوس‌های خنده‌دار:

ننه‌عفت نشسته بود روی زمین و گریه می‌کرد. بابا توی اتاق دور خودش می‌چرخید و با کف دست گاهی به پیشانی‌اش می‌کوبید و گاهی به ران پایش. ننه‌عفت گفت: «یعنی می‌شه دوباره تو خواب راه رفته باشه؟ می‌شه رفته باشه یه جای دیگه خوابیده باشه؟»
بعد انگار چیزی یادش آمده باشد، از جا بلند شد و به دیوارهای دورتا‌دور اتاق نگاه کرد. شک نداشتم دارد دنبال دولابچه می‌گردد. همان چیزی که من هم آرزو داشتم روی دیوار بود و نجیبه از توی آن بیرون می‌افتاد. وقتی که دید همه‌ی دیوارها صاف‌اند و هیچ دولابچه‌ای میان آن‌ها نیست، دوباره نشست روی زمین و آرام گفت: «کاش تو خواب راه رفته باشه.»
بابا دوباره کوبید به پیشانی‌اش و گفت: «من نمی‌فهمم چرا این بی‌همه‌چیز منکر شد که ما بچه داریم... چرا همچین می‌کنه!»
ننه‌عفت گفت: «خدا کنه تو خواب راه رفته باشه، خدا کنه این بلا نباشه.»
بابا آهی کشید و رفت نشست روی صندوقچه. سرش را انداخت پایین و کمی به زیر پایش نگاه کرد و گفت: «عجب بساطیه... ما رو بگو روز اول فکر کردیم اومدیم این‌جا یه حقیقتی رو برملا کنیم؛ حالا خودمون هم نمی‌دونیم چی راسته و چی دروغ، کی هست و کی نیست.»

 

5- ملکوت

یکی از بهترین رمان‌های ترسناک ایرانی که کم‌تر جایی اسمی از آن برده می‌شود، ملکوت است. ملکوت از آن کتاب‌هایی است که با جمله‌ی اول، مخاطب را به خود جذب می‌کند: در ساعت 11 شب چهارشنبه‌ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.
بهرام صادقی، کتاب خود را این‌گونه آغاز می‌کند؛ با گروهی که یک نفر از آن‌ها جن‌زده شده و کسی راه‌حلی برای نجاتش ندارد. ناگهان یکی از آن‌ها، پیشنهاد می‌کند که پیش معروف‌ترین پزشک منطقه یعنی دکتر حاتم بروند تا زمانی که صبح شود و امکان مراجعه به جن‌گیر وجود داشته باشد. در مطب، دکتر حاتم به یکی از دوستان آقای مودت می‌گوید که بیماری به نام م. ل. پیش او بستری‌ست که به‌طور خودخواسته، تمام اعضای بدن خود را جراحی و قطع کرده و حالا برای رها شدن از دست آخرین عضوش، یعنی دست راستش، پیش دکتر حاتم آمده است.
در نگاه اول و در طی فصل اول، به نظر می‌رسد که ملکوت تنها کتابی حاوی یک داستان جن و پری ساده باشد و نه بیشتر، اما حقیقت ماجرا، چیزی فراتر از این است. پزشکی که این گروه دوستی پیش او می‌روند، یک فرد عادی نیست. در واقع شاید بتوان گفت هیچ‌کدام از شخصیت‌های مرموز این داستان، عادی نیستند. رفته‌رفته با ماجراهای هولناک‌تری آشنا می‌شویم و سوالات جدی‌تری در ذهنمان شکل می‌گیرد.
صادقی در ملکوت چنان هنرمندانه این فضا و شخصیت‌های عجیب و خارق‌العاده را خلق کرده که جایی خواننده به خودش می‌آید و می‌بیند که دارد از خواندن یک مکالمه‌ی معمولی بین یک زن و شوهر، به خود می‌لرزد. شخصیت‌های داستان در عین عجیب بودن، به خوبی پرداخته شده‌اند و در عین حال به خوبی خواننده را غافلگیر کرده و تحت‌تاثیر قرار می‌دهند.
داستان‌های ترسناک انواع مختلفی دارند. مثلا بعضی از آن‌ها ترسناکند که باشند؛ برای سرگرم کردن خواننده و البته که چیز بدی در این باره وجود ندارد. اما بعضی داستان‌های ترسناک هم هستند که به آدم تلنگر بزنند و او را به خود بیاورند. همان‌طور که قبل‌تر اشاره‌ای شد، ملکوت در دسته‌ی دوم قرار می‌گیرد. در واقع گویی نویسنده از ابزار داستان استفاده کرده تا به مسائل و سوالاتی جدی در باب انسانیت، خیر و شر و اختیار و موضوعاتی از این دست بپردازد. اصلا کسی چه می‌داند؟ شاید واقعا ترسناک‌ترین موجود این عالم، خود آدمی‌زاد باشد.
راستی، اگر حوصله و علاقه‌اش را داشتید، گوش دادن به کتاب صوتی ملکوت را هم پیشنهاد می‌کنیم. گوینده‌ی آن، بهنام تشکر، چنان به خوبی وظیفه خود را انجام داده که فضای کتاب به خوبی پیش چشم خواننده (یا شنونده!) زنده می‌شود و هر جمله‌ای را کاملا از نزدیک احساس می‌کند.

بخشی از کتاب ملکوت:

مسئله برای من باور کردن یا باور نکردن است. نه بودن یا نبودن. زیرا من همیشه بوده‌ام! در همه سفرهایم، پای پیاده، در دل کجاوه‌ها، روی اسب‌ها و درون اتومبیل‌ها، وقتی که برف و بوران جاده‌ها را مسدود می‌کرد، یا آن زمان که از میان درختان گل می‌گذشتم، و آن غروبی که به شهری می‌رسیدیم و به سراغ مهمانخانه‌اش می‌رفتیم یا در سحری که باران بر سرمان می‌ریخت و درِ خانه رعیتی را می‌کوفتیم که پناهمان بدهد، در صبحی که تک و تنها به میدان دهی می‌رسیدیم و از سر چاه آب برمی‌داشتم و می‌خوردم، اگر یکی از زن‌هایم همراهم بود و اگر تنها بودم، همیشه بوده‌ام. یا اگر برایتان ثقیل است جور دیگر بیان می‌کنم: احساس می‌کنم که همیشه می‌توانم باشم.

 

به قلم "فاطمه حیدری"


کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید.


ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "آشنایی با بهترین کتاب های ترسناک ایرانی" می نویسد
۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک