کتاب های آبنباتی: دنیای آبنبات های مهرداد صدقی
به بهانه کتاب جدید "آبنبات لیمویی" نوشته نویسنده جوان مهرداد صدقی، با مجموعه رمان های طنز آبنباتی آشنا خواهید شد.
مهرداد صدقی با شخصیت کودکیِ محسن از دهه 60 در کتاب آبنبات هل دار آغاز کرده است و بزرگ شدن آن را در جلدهای بعد آبنبات پسته ای، دارچینی و نارگیلی به تصویر کشیده است. یک بسته آبنبات طعم دارِ سوغات بجنورد بهانه نامگذاری هر جلد از این مجموعه شیرین میشود. همچنین در کتاب های آبنباتی با لهجه زیبای بجنوردی و اصطلاحات این شهر زیبا نیز آشنا میشویم.
آبنبات هلدار، ماجرای آقا محسن، پسر بازیگوش و کله شقی که مدام در هچل می افتد. در جلدهای بعدی با نوجوانی و جوانی محسن و چالش های متعدد او مواجه میشویم. محسن بجنورد زندگی می کند و در جلد چهارم، آبنبات نارگیلی برای تحصیل به گرگان میرود.
آبنبات های مهرداد صدقی ما را با نوستالژی های دهه شصت و هفتاد آشنا میکند. اگر از دهه شصت و هفتاد خاطراتی دارید، با خواندن این مجموعه پیش چشمتان زنده می شود و اگر فقط شنیده هایی از آن دوران به گوشتان خورده، تصویرسازیهای طنز و خواندنی از آن دهه، میتواند برایتان جالب و تازه باشد.
خواننده با محسن در خانه، محله، مدرسه و دانشگاه همراه میشود و شاهد رویا پردازیها و عملیاتها و خرابکاریهای اوست. در این چهار جلد میتوانید بزرگ شدن محسن را ببینید؛ اما عاقل شدنش را نه! کودکی، نوجوانی و جوانی محسن کله خراب و موقعیتهای طنزی که ایجاد میشود خواندنی است. در جلد پنجم این مجموعه، کتاب آبنبات لیمویی، آقا محسن میخواهد جدی جدی ازدواج کند و باید دید به شیرینی دیگر آبنباتها هست یا نه؟
کتاب آبنبات هل دار
کتاب آبنبات هلدار نوشته مهرداد صدقی داستانی طنز از حال و هوای پشت جبهه در دوران دفاع مقدس است.
برادر محسن میخواهد به جبهه برود و چالشهایی در این خانواده رقم میخورد. خواندن این کتاب شما را به کوچه پس کوچههای بجنورد میبرد و شما را مینشاند سر سفره تا یک دل سیر قروتو یک غذای محلی را بچشید و در هوای خوش بش قارداش و آب روانش کیف کنید.
در کتاب آبنبات هلدار، محسن در هیاهوی عروسی برادر بزرگترش، پایش به پلاک دوازده بعلاوه یک باز میشود. نه دقیق تر دلش است که در پلاک 12+1 گیر کرده است و او به بهانه کارت عروسی و ماجراهای متعدد دیگر آن طرف ها میپلکد و در سرش خیالات خامی مثل مور و ملخ میچرخد. راز دلش با موقعیت های طنز آمیز همراه میشود و او مراقب است بند را آب ندهد. او که ذاتا خبرتاز (اصطلاح بجنوردی به معنی خبرچین) است میتواند برای حفظ رازش مهر محکمی بر دهان خود بزند؟
برشی از کتاب آبنبات هل دار
"توی راه، خواستم زنگ خانه آقای احمدی را بزنم و فرار کنم، تا به دلیل رکاب زدن سریع با دوچرخه زودتر به مسجد برسم. توی دلم گفتم چون برای کار خیر و رسیدن به مسجد است اشکالی ندارد. نزدیک در، همین که کمی خوردم را مایل کردم، با دوچرخه زمین خوردم. احساس کردم شاید برای کار بدم تنبیه شدهام. برای همین، وقتی دوباره سوار دوچرخه شدم، تصمیم گرفتم زنگ خانه آقای احمدی را نزنم و به جای آن زنگ خانه آقای اشرفی را، که به قول مراد کمیتهای کمی ضد انقلاب بود، بزنم"
کتاب آبنبات پسته ای
هرزهچندی (فضولی) آقا محسن در کتاب آبنبات پسته ای او را به سرک کشیدن در مغازه برنج فروشی پدرش، رصد کردن خواستگارهای خواهرش، بررسی رفت و آمدهای مشکوک همسایه شان آقای اشرفی میکشاند.
در آبنبات پسته ای آقاجان، محسن را ور دست خودش صدا میزند تا در مغازه آموزشهای لازم برای تبدیل شدن به یک کاسب خوب را به صورت تجربی به او بیاموزد. در مغازه برنج فروشی محسن "چگونه در بازار کلاه سرمان نرود" را از آقاجان با پوست و استخوان می آموزد و عاقبت آقاجان ترجیح میدهد محسن را از مغازه بیرون کند.
خواستگارها همان پشت تلفن جواب منفی میگیرند. بی بی معتقد است ملیحه گلویش جایی گیر کرده که همه را ندیده رد میکند. مامان محسن ولی قربان صدقه دختر خانم دکترش می رود و دوست دارد زودتر او را سر و سامان دهد.
در آبنبات پسته ای محسن سر از این ماجرا در میآورد و مگر ممکن است شیطنت هایش را خرج خواهرش و خواستگارهایش نکند؟ وقتی پای خواستگارها به خانه شان باز میشود، تازه شروع شوخی ها و خنده هاست که مخاطب را میکشاند تا پایان کتاب، قصه را دنبال کند.
آقای اشرفی، همسایه مشکوکی است که خلاف های ریز و درشتی دارد و آقا محسن که با نگاه تیزش از دروغ های شاخدار آقای اشرفی خبردار می شود، پی قصه را میگیرد و کشیک میکشد تا ته ماجرا را درآورد. اینجا تازه شروع شیطنتها و دردسرهاییست که گریبان آقای اشرفی را میگیرد. همچنین آبنبات پسته ای در حال و هوای ماه رمضان است و کودکی های محسن شکمو و روزه های نصفه نیمهاش و رد شدن با حسرت از کنار ساندویچی های چرک کنار بازار اتفاقات طنزی را رقم میزند.
به طور خلاصه آبنبات پستهای به رفت و آمد خواستگارهای خواهر محسن میپردازد و به اتفاقات سالهای 70 و 72 اشاره دارد که تغییراتی را در زندگی آنها و همسایگانشان ایجاد میکند.
برشی از کتاب آبنبات پسته ای
- ببین پسرجان، باید بدانی اینجا بازاره. چشمات باز نکنی سرت کلاه رفته؛ اما اگه خوب به حرفام گوش کنی، بعداز چندسال، دو سه تا مغازه دیگهیَم مِتانی بخری.
- آقاجان، پس چرا توی این سی چهل سالی که شما توی بازارین، ما فقط همی یک مغازه رِ داریم؟
- برو بیرون اصلا نمخواد کاسب بشی!
مجبور شدم از ته دل و با خلوص نیت《غلط کردمِ》الکی و ریاکارانه بگویم. فهمیدم اولین اصل موفقیت در بازار و کل زندگی، مخالفت نکردن با آقاجان است و اگر دوباره وسط حرفهایش زبان درازی کنم، نه تنها کاسب نمیشوم، بلکه در آینده از مغازه هم سهمی نخواهم برد.
کتاب آبنبات دارچینی
در آبنبات دارچینی دانشجویان دختر، همسایه های جدید کوچه سیدی هستند. محسن هم دبیرستانی و در حال و هوای کنکور است و درس خواندن تنها کاریست که انجام نمیدهد و شوهر خواهرش آقای دکتر در تلاش است او را برای شرکت در کنکور و خواندن درس ترغیب کند و این اقدام دلسوزانه از عدم شناخت دقیق آقای دکتر بر میآید.
ماجراهای کتاب آبنبات دارچینی بین سالهای 72 تا 74 میگذرد.
آبنبات دارچینی با پیشنهاد سفر دست جمعی به روستای طبر شروع میشود. کوه نوردی پیشنهاد آقا جان است که خیلی هم جدی نگفته و خواسته بگوید روستای ما هم برای خودش جای با صفایی است؛ ولی آقا دکتر، آقا برات، دایی اکبر و حتی احسان کوچولو هم از این ماجراجویی و تفریح مردانه استقبال میکنند.
در آبنبات دارچینی محسن از دختری به نام نرگس خوشش آمده. دانشجویی که مستاجر خانه اعظم خانم است و ظرف نذری را از محسن گرفته و در را محکم رویش بسته بوده. این تنها تصویریست که محسن از او دارد. امتحانات نهایی و کنکور هم نتوانسته بود محسن را از این فکر خلاص کند. وقتی سخت از قبول شدن در کنکور ناامید شده در تکاپوی پیدا کردن کار است. حتی بنایی ساختمان هم فکر و خیالات احمقانه اش را درباره نرگس پایان نمیدهد. چیزی نمانده تا این فکرهای عاشقانه کار دستش دهد. اینکه حتی محسن در خیالاتش هم نمی تواند آدم جدی باشد و با احساسی که پیدا کرده هم همچنان شخصیتش همان محسن قدیم است، همان پسر سر به هوا، گیج و شکمو و پردردسر... و اتفاقات در ریل طنز پیش می روند از نقاط مثبت کتاب است.
برشی از کتاب آبنبات دارچینی
آقاجان جلوی همه شلوارش را در آورد. البته یک بیرجامه زیر آن پوشیده بود و جورابش را روی پارچه های بیرجامه کشیده بود. شلوارش را همین دو دقیقه پیش پوشیده بود. نمیدانستم دیدن همین "صحنه" ساده بعدها سرنوشتم را عوض میکند.
آقاجان دگمه شلوارش را به مامان نشان داد و گفت:《 این دکمه شلوارم باز شل شده. اگه خدای نکرده توی بازار یک دفعه باز بشه و جلوی بقیه شلوارم بیفته چی؟》مامان گفت:《 تو که همیشه از زیرش یک شلوار داری که.》آقاجان گفت:《شانس منه که اونم همون موقع کشش در مِره...》
کتاب آبنبات نارگیلی
در کتاب آبنبات نارگیلی محسن دانشجو شده و اتفاقات در نیمه دوم دهه 70 روایت میشود. ماجرای طنز جزوه های دانشجویی و دردسرهای خوابگاه پسران از سوژه های طنز آبنبات نارگیلی مهرداد صدقی است.
کتاب آبنبات نارگیلی میتواند خاطرات جذاب دانشجویی را زنده کند. از غذاهای سلف، تبادل هدفمند جزوه، خوابگاه پسران و مقررات نانوشته آن. آقا محسن در میان درس نخواندن ها و تقلب هایش، دلش دوباره جایی گیر میکند. محسن دلش در نوجوانی هم چند جایی گیر کرده بود و حالا مانده است که چه کند؟
محسن برای پیشبرد نقشه ها و فکرهای شومش دست به تدریس حرفه ای ریاضی میزند. همان درسی که از 20 میتواند نمره منفی بگیرد.
برای پی بردن به سرانجام این جسارت محسن، در تدریس درسی که هیچی از آن نمیداند، باید خودتان کتاب آبنبات نارگیلی را با لبخند بخوانید.
برشی از کتاب آبنبات نارگیلی
- با تلفن کارتی زنگ مزنی پولت تمام نشه پسرجان! ّدار همون سهشنبه زنگ بزنیم خوابگاهت.
- نه، این تلفن کارتی دانشگاه یک مدلیه که سیمای پشتش موقع زنگ زدن با یک زرورق به هم وصل کنی، اتصال مکنی و از روی کارت پول کسر نمشه. برای همین با خیال راحت حرف بزنین. مجانیه.
آقا جان، وقتی شنید تماس مجانی است و دارم به نوعی تخلف میکنم، گفت این کار درست نیست؛ اما وقتی فهمید بابت غذا و خوابگاه از ما پول میگیرند گفت:《پس چی مگن دانشگاه دولتی مجانیه؟ هرچی خواستی حرف بزن. اشکال نداره.》
آقاجان میخواست برای نماز به مسجد برود. اما به خاطر تماس رایگان ماند توی مغازه تا با هم حرف بزنیم. کم مانده بود برود به مسجد کنار مغازه و همه نمازگزارها را هم دعوت کند که بعد ار تعقیبات نماز بیایند با من مجانی حرف بزنند.
شیرین ترین مجموعه کتاب های طنز
کتاب های"آبنبات هل دار"، "آبنبات پسته ای"، "آبنبات دارچینی" و "آبنبات نارگیلی" به نوبت چاپ شدهاند. اگر چه میشود هر یک از کتاب ها را بدون ترتیب خواند و یک دل سیر خندید اما شخصیت های اصلی پیوسته در هر جلد حضور دارند، آرام آرام بزرگ میشوند و تغییراتی در زندگیشان رقم میخورد. ما به شما توصیه میکنیم کتابها را به ترتیب بخوانید تا با تغییرات زندگی شخصیت های داستان و گذر زمان همراه شوید.
طنزپردازی در جلد اول، کتاب آبنبات هلدار به نظر قوی تر است و شوخی های شیرین تر و همه پسندتری دارد و رفته رفته در جلدهای بعدی شوخی ها نه اینکه کمرنگ شود، اما جنس شوخی ها سطحی تر میشود.
برخی از شخصیتهای کتابهای آبنباتی
در کتاب های آبنباتی شخصیتهای زیادی حضور دارند. از نقاط قوت این کتاب شخصیتهای متعدد و پررنگی است که به طنز و ماجراجویی داستان های آبنباتی کمک کرده است. اعضای خانواده، دوستان مدرسه و هم دانشگاهیها و بچههای محله در تصمیم های عجیب و زیرکانه محسن و نقشههایش تاثیر گذارند و حضورشان اتفاقات را پرهیجان و چالشیتر میکند. در این قسمت با شخصیتهای مجموعه کتابهای آبنبات مهرداد صدقی بیشتر آشنا میشوید:
- ملیحه
ملیحه خواهر زرنگ محسن است. از او بزرگتر است؛ اما محسن حسابی او را اذیت میکند. ملیحه دانشجوی پزشکیست و همچنین اتفاقات جالبی با خواستگارهایش توسط آقا محسن رقم میخورد. در جلدهای بعدی او ازدواج میکند. ملیحه خیلی از محسن رو دست خورده است و همیشه نگاهی مشکوک به محسن دارد.
- بی بی
یکی از شخصیت های شیرین کتاب های آبنبات هلدار، پسته ای و... بی بی است. مادربزرگی، با سمعک و نیاز به توجه بالا. رابطه او با محمد نوه کوچکش و عروس و پسرش موقعیت های طنزی را ایجاد کرده است. شاید بی بی در اکثر مواقع روی تشک در حال استراحت بوده باشد اما با تیزبینی زیادی همراه است که کسی باورش نمیشود از پشت عینک ته استکانیاش بتواند اتفاق بیافتد.
- محمد
شخصیت مثبت محمد، برادر بزرگتر محسن در آبنبات هلدار عروسی میکند و بعد راهی جبهه میشود و در قسمت های بعد او دچار اتفاقات تلخ شده است. نویسنده به زیبایی از موقعیت تلخ و ناراحت کننده، طنز خلق میکند. شخصیت محمد در کنار پدرِ بازاریش بسیار چالش های طنز و نمکی پدر پسری ایجاد کرده است. محمد، در جلدهای بعدی صاحب فرزندی به نام احسان میشود و همه دعا دعا می کنند به داییاش محسن نرود.
- دایی اکبر و زن دایی
دایی اکبر علاف ترین فرد خانواده به حساب میآید و از مهارت های آن میتوان به چتر بودن اشاره کرد. با ورود دایی اکبر به قصه میفهمیم آقا محسن به چه کسی رفته است. دایی اکبر منبع ایده های ناب است. او پس سال ها از سربازی کبرمیگردد و خدای چاخان کردن درباره مهارت ها و رفقای ناشناخته اش است. حالا چه کسی به دایی اکبر زن میدهد؟ در جلدهای بعدی مجموعه آبنبات های مهرداد صدقی رقابت نامحسوس زن دایی با عروس خانواده اتفاقات جالبی را رقم میزند.
شیرینی خانواده در کتاب های آبنباتی
در کتاب های مهرداد صدقی خانواده زنده است و با همه طنزآمیزی که داستان های آبنباتی دارند اما جمع خانوادگی به شیرینی و زیبایی تصویر کشیده شده است. هر یک از اعضای خانوده با شخصیت منحصر به فرد خود وارد قصه می شود. با همه تفاوت هایی که در افراد خانواده حس می شود، اما همچنان خانواده محسن هوای همدیگر را دارند. قسمت های طنزی از تعامل ها وروابط پیچیده بی بی و عروسش(مادر محسن)، پدرانه های آقاجان برای محسن و محمد و... از قشنگی های کتاب آبنباتی مهرداد صدقی است.
مهرداد صدقی و آبنبات لیمویی
کتاب آبنبات لیمویی جدیدترین جلد از مجموعه کتاب های آبنباتی مهرداد صدقی است. چاپ اول این کتاب در سال 1403 توسط نشر سوره مهر منتشر شده و به نمایشگاه کتاب تهران رسیده است. اگر به خواندن مجموعه طنز کتاب های آبنباتی مهرداد صدقی علاقهمند هستید، می توانید کتاب آبنبات هل دار، آبنبات پسته ای، آبنبات دارچینی، آبنبات نارگیلی و آبنبات لیمویی را به ترتیب از جلد اول تا پنجم این مجموعه را مطالعه کنید.
به قلم "فاطمه سادات موسویان"
کتابهای معرفی شده در این مطلب را میتوانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران