loader-img
loader-img-2
بنر بالا - خرید قسطی
پاتوق کتاب
8 کتاب جذاب درباره حضور داعش در سوریه و عراق

8 کتاب جذاب درباره حضور داعش در سوریه و عراق

اگر هند کشوری است هفتاد و دو ملت، سوریه کشوری است با هفتاد و دو مذهب مختلف اسلامی! کشوری عرب اما، با تنوع گروه‌های قومی و مذهبی از جمله کردها، ترکمان‌ها، آشوری‌ها، ارمنی‌ها و... همچنین بخشی از جمعیت سوریه را فلسطینی‌ها تشکیل می‌دهند. هشتاد درصد مسلمان‌اند؛ با گرایش‌های مختلف مذهبی. شیعیانش یک‌دست نیستند و سنی‌ها اتحاد ندارند. جبهه‌النصره، جیش‌الشعبی و جیش‌الحر، از دل اهل تسنن بیرون زده‌اند، اما با هم می‌جنگند. علویان که چندی قبل حکومت سوریه را در دست داشتند با شیعیان کنار نمی‌آیند.
اما آنچه بین همه مشترک است، رنج جنگ است، رنج کشته شدن عزیزان و محاصره‌های طولانی. موشکی که سفیر‌کشان دل زمین سوریه را می‌شکافد، مذهب نمی‌فهمد، سنی و شیعه را کنار هم به خاک و خون می‌کشد. تراشه‌های رها شده از انفجار، قبل از شکافتن دهلیزهای قلب هر آدمی که نزدیکش باشد، مذهبش را نمی‌پرسد، خانواده‌ای را داغدار می‌کند و کودکانی را یتیم.
اما داعش ماجرایی است متفاوت. اعضای داعش همگی سوری نبودند، ریشه‌ای فرا سوری داشتند. مباحث مفصلی درباره‌ی ماهیت داعش و چگونگی شکل‌گیری آن‌ها بصورت کتاب منتشر شده است. کتاب‌های داستان، یا مستندهای در خور توجه؛ که آیندگان را به تاریخی آگاه می‌کند؛ پر از بوی خون و دود و باروت. در این یادداشت به «معرفی چند کتاب درباره سوریه و داعش» پرداخته‌ایم. امیدواریم علاقه‌مندان به موضوعات «سوریه و داعش» بتوانند «بهترین کتاب درباره سوریه و داعش» را انتخاب و مطالعه کنند.

معرفی 8 کتاب با موضوع جنگ داخلی سوریه و داعش

کتاب ماهرخ 

کتاب «ماهرخ» خاطرات یک زن ایرانی است که در بحرانی‌ترین شرایط جنگ داخلی سوریه حضور داشته و آن را از نزدیک تجربه کرده است. این خاطرات توسط سجاد محقق مصاحبه شده و به قلم مهشید اسماعیلی و انتشارات خط مقدم در 350 صفحه تدوین شده است.
در کتاب «ماهرخ» جنگ سوریه را از آغاز درگیری‌های داخلی، تا آغاز داعش از زوایه‌ی نگاه زنی ایرانی می‌بینیم که مادر چهار فرزند ایرانی_فلسطینی است.
کتاب ماهرخ، گوشه‌ای است از این جنگ ناگهانی؛ که از درعا شروع می‌شود. زنی که ناخواسته میان محاصره‌ای طولانی گرفتار می‌شود، گرسنگی و ضعف کودکانش را می‌بیند و کاری از دستش بر نمی‌آید.
در مقدمه‌ی کتاب آمده:
«هر وقت صحبت از جنگ و قهرمانان جنگ می‌شود، در ذهن ما ناخودآگاه فهرست بلندبالایی از مردانی که در جبهه‌ها جنگیده‌اند شکل می‌گیرد؛ اما نباید فراموش کرد که زنان، قهرمانان گمنام جنگ‌ها هستند که از آن‌ها کمتر یاد می‌شود. «سیده ماهرخ حسینی» یکی از این قهرمانان گمنام است. او در سال‌های جنگ داخلی سوریه برای حفظ اصالت و شرافتش، با شجاعتی که از یک زن ایرانی برمی‌آید؛ غیورانه می‌جنگد. در این مسیر گاه شکست می‌خورد و گاه نومید می‌شود. ولی در نهایت با تحمل رنج‌هایی، که بعضی اوقات از طاقت یک انسان خارج است چهار فرزند کوچکش را از دهان مرگ بیرون می‌کشد.»

روایت ماهرخ روایتی است از زیست پنهانی یک شیعه‌ی ایرانی میان جبهه‌النصره و جیش‌الحر؛ توصیفات دردناکی از جنگ داخلی سوریه، کمک و گاه بی‌رحمی مردم نسبت به هم. آنجا که مرز انسانیت و حیوانیت به قدر مویی باریک می‌شود.
خواندن کتاب ماهرخ را به افراد علاقه‌مند به مناسبات اجتماعی مردم سوریه قبل و بعد از جنگ داخلی، جزئیات دقیق شرایط حصر و قحطی مردم در محاصره، دلیل حضور ایرانی‌ها در سوریه قبل و بعد از جنگ توصیه می‌کنیم.
در همین رابطه مستندی به نام ماهرخ تهیه شده، که دیدنش مطالب این کتاب را تکمیل می‌کند.

 

کتاب ده روز با داعش

نویسنده‌ی کتاب «ده روز با داعش»، یورگن تودنهوفر، نویسنده وروزنامه‌نگار آلمانی است؛ تنها خبرنگاری که توانسته وارد قلمرو داعش شود، و زنده برگردد. او تمام دیده‌ها و شنیده‌هایش از این سفر ده روزه را در این کتاب آورده است؛ و علی عبداللهی و زهرا معین‌الدینی آن را به فارسی ترجمه کرده‌اند. «ده روز با داعش» در 336 صفحه توسط انتشارات کوله‌پشتی منتشر شده.
تصور کنید یک کشور آن طرف‌تر گروهی به قدرت رسیده‌اند که به راحتی کتاب‌ها را می‌سوزانند، خبرنگاران و امداد‌گران را سر می‌بُرند، سیستم منقضی شده‌ی برده‌داری را احیا کرده‌اند، بناهای تاریخی و مذهبی را با خاک یکسان می‌کنند و به راحتی جسم کودکان ایزدی را به عنوان غذا برای مادران بی‌خبر طبخ می‌کنند و شما خودخواسته وارد این قلمرو می‌شوید.
موضوع کتاب «ده روز با داعش»، ملاقاتی ده روزه کنار اعضای «داعش» است؛ با نثری روان و ژورنالیستی.
تودنهوفر در آغاز کتاب «ده روز با داعش» به خوبی توضیحات مبسوطی از چگونگی سر برآوردن داعش از دل تاریک تاریخ به خواننده می‌دهد؛ اینکه چرا جنگ داخلی سوریه به سرانجامی همچون حکومت سیاه داعش انجامید.
نویسنده پس از توصیفات جنایت‌ها و سفاکی‌های «زرقاوی» در عراق، می‌رسد به چگونگی روی کار آمدن «ابوبکر البغدادی» در 2010، و ادامه‌ی آن تا 2011 که بهار عربی است؛ و در ادامه پیوستن فرماندهان خلع سلاح شده‌ی صدام به گروه به اصطلاح دولت اسلامی عراق و شام یا همان داعش را مطرح می‌کند.
تودنهوفر، هشتاد آلمانی جهادگر را در فیس‌بوک شناسایی می‌کند و برای آن‌ها نامه‌ی دعوت به گفتگو می‌فرستد. تنها هجده نفر پاسخ می‌دهند و تا پایان گفتگوی اسکایپی، فقط یک نفر پابرجا به سوالاتش پاسخ می‌دهد و شرایط حضور تودنهوفر و پسر وفادارش فردریک را در دولت داعش فراهم می‌کند. صد البته همراه با امان‌نامه.
تودنهوفر قبل از سفر به قلمرو داعش هر شب با کابوس بریده شدن سرش از خواب بی‌خواب می‌شود ولی عطش دانستن واقعیت‌های سوریه او را آرام نمی‌گذارد. سرانجام ریسک می‌کند و وارد قلمرو داعش می‌شود. حاصل این سفر پرخطر کتاب «ده روز با داعش» است؛ کتابی که به مذاق غربی‌ها خوش نمی‌آید. چنان‌که تودنهوفر در این مورد می‌گوید: «شب‌ها گزارش‌های اینترنتی غربی را می‌خواندم. اغلب با خود فکر می‌کردم رسانه‌های غربی در مورد سرزمینی کاملا متفاوت از کشوری می‌نویسند که من از نزدیک تجربه می‌کنم.»
پایان کتاب حاوی تعداد زیادی عکس رنگی از ملاقات‌ها و شرایط زیست مردم زیر پرچم سیاه داعش است.
خواندن کتاب «ده روز با داعش» را به کسانی توصیه می‌کنیم که به جزئیات دقیق اعتقادات و افکار داعش علاقه‌مند هستند. همچنین اگر سوالاتی پیرامون چگونگی زیست روزانه‌ی مردم زیر پرچم داعش و قوانین اجتماعی داعش دارید، کتاب «ده روز با داعش» گزینه‌ی مناسبی است.

 

کتاب از ام الرصاص تا خان طومان

«مصیب معصومیان» از رزمندگان و جانباز هشت سال دفاع مقدس است. برادر بزرگ‌ترش «شهید محمدعلی معصومیان» هنرمند بود. این علاقه و فعالیت‌های فرهنگی شهید، مصیب معصومیان را سمت نوشتن و ادبیات سوق داد. کتاب‌های زیادی از این نویسنده چاپ شده که موضوع همگی شرح خاطرات و رشادت‌های همرزمانش است. از «ام‌الرصاص تا خان طومان» یکی از بهترین آثار چاپ شده درباره‌ی نبرد لحظه به لحظه‌ی مدافعین حرم با داعش در سوریه است. از «ام‌الرصاص تا خان طومان» در 453 صفحه توسط نشر شهید کاظمی چاپ شده است.
در مقدمه‌ی کتاب می‌خوانیم: «شب چهاردهم دی ماه سال 1365 ام‌الرصاص محل عروج بیش از 3000 شهید از دامن این امت سرافراز بود؛ که 300 شهید آن دست پرورده‌ی مادران مازندرانی بودند[...] و حال بعد از 30 سال[...] خان طومان این بار شد محل نزول ملائک الهی[...]. 13 نفر از بهترین‌های لشکر 25 کربلا در خان طومان کربلایی شدند.»
مقر لشکر 25 کربلا، ساری است. رشادت رزمندگان مازندرانی از این لشکر، جبهه‌های دفاع مقدس را چنان تحت تاثیر قرار داده که کتاب‌های بسیاری از جمله «حاج عمران»، «حبیب لشکر» و... در این مورد چاپ شده است. 
عملیات ناکام کربلای 4، میان سوز و سرمای زمستان 1365 انجام شد. مصیب معصومیان همراه برادرش محمدعلی در این عملیات شرکت داشتند. اما غروب حزن‌انگیز و خونین عملیات کربلای 4 همراه بود با 3000 شهید؛ که 300 تن آن مازندرانی و از لشکر 25 کربلا بودند. بسیاری مفقود شدند و پیکر مطهرشان سال‌ها بعد به ایران بازگشت. از جمله محمدعلی برادر نویسنده‌ی کتاب «از ام‌الرصاص تا خان طومان» که خاطرات جنگ از لحظات سخت و نفس‌گیر عملیات کربلای 4 و دفاع مقدس را نگاشته است.
این خاطرات در 9 فصل نوشته شده. بخش ابتدایی کتاب به خاطرات دفاع مقدس پرداخته و بخش دوم آن با خاطرات خان طومان آغاز می‌شود. تفاوت بخش دوم کتاب در روزانه‌نویسی دقیق خاطرات است. مصیب معصومیان حتی درج ساعت را از قلم نینداخته. روزانه‌نویسی‌های دقیقی، لحظه به لحظه از نبرد با داعش به رشته تحریر درآمده. نویسنده به‌قدری در نوشتن دقیق لحظات و وقایع حساس است که حتی زیر آتش داعش روی مقواهای باقی مانده از جعبه‌ی گلوله‌ی کلاش وقایع را ثبت می‌کند!
با این شیوه‌ی ثبت، خواننده هر لحظه از نبرد با داعش را همراه می‌شود. صدای خمپاره و موشک و عبور تیر قناص‌ها را از بیخ گوشمان حس می‌کنیم. محاصره می‌شویم. می‌جنگیم. تا معراج‌الشهدا با مصیب معصومیان همراه می‌شویم، و تک تک شهدا را می‌بینیم؛ و آه سوزناک دیگران را می‌شنویم که می‌گویند: «حالا کدام پدر و مادری بی پسر شده!»
در کتاب «از ام‌الرصاص تا خان طومان»، نویسنده هر لحظه از نبرد با داعش را نبردی دیگر همسان با جنگ تحمیلی می‌بیند. گندم‌زارهای نبل‌زهرا شبیه گندم‌زارهای والفجر 10 است. حلب سوریه شبیه حلبچه، و هر اعزام به تل‌العیس سوریه را اعزامی دیگر به کربلای 5 می‌بیند.
اما نکته‌ی طلایی کتاب انتهای آن است. ثبت لغت به لغت مکالمات رزمندگان، که با بی‌سیم در ارتباط بودند؛ و میان ساختمان نفرین شده‌ای موسوم به ساختمان زرد به شهادت رسیدند. گفتنی است کتاب از «خرمشهر تا خان‌طومان» به طور مفصل‌تر درباره‌ی شهدای ساختمان زرد به چاپ رسیده است.
کتاب «از ام‌الرصاص تا خان طومان» مناسب کسانی است که علاقه‌مند به تاریخ جنگ تحمیلی و نبرد مدافعین حرم با داعش هستند.

 

کتاب زندگی زیر پرچم داعش

«زندگی زیر پرچم داعش» توسط «وحید خضاب» گردآوری و ترجمه شده و نشر شهید کاظمی آن را در 224 صفحه منتشر نموده است. وحید خضاب پژوهشگر ایرانی مخصوصا در حوزه‌ی تاریخ معاصر است.
«زندگی زیر پرچم داعش» از سه بخش تشکیل شده است. اول، ترجمه‌ی کتابی است به نام «فرار از رقه»، به نویسندگی فردی که با نظام سوریه مخالف است و فعالیت‌هایی در این زمینه انجام می‌دهد، اهل رقه است و با نام مستعار سامر روزانه‌نویسی می‌کند. روزنوشت‌های او شامل روزهایی است از بیرون‌راندن نظام قانونی سوریه از رقه، و زمانی که اهالی شهر گرفتار داعش می‌شوند.
بخش دوم کتاب «زندگی زیر پرچم داعش» گزارش‌های یک خبرنگار بی.بی.سی است به نام کوئنتین سامرویل، که بی طرفانه‌تر از نویسنده‌ی سوری، اتفاقات و جنایت‌های ناشی از ائتلاف غربی‌ها را به زبان می‌آورد.
بخش سوم کتاب «زندگی زیر پرچم داعش» نیز مصاحبه‌ای است با دو تن از اعضای اروپایی داعش. و در انتهای کتاب ضمیمه‌ای از کتاب «اسد: نبرد بر سر خاورمیانه» جهت اطلاعات تاریخی خواننده اضافه شده است.
در کتاب «زندگی زیر پرچم داعش» مشخص می‌شود چرا سوریه ده‌ها سال با وضعیت فوق‌العاده زندگی کرده؛ چرا آزادی‌های سیاسی در آن محدود شده و فضا به شدت امنیتی است. دلایل این فضای امنیتی در بخش نخست کتاب «زندگی زیر پرچم داعش» به وضوح بیان شده است. همچنین وحید خضاب به روشنی دلایل حضور ایران و حزب الله را در مقدمه‌ی کتاب بیان کرده است.

در بخش آغازین کتاب «زندگی زیر پرچم داعش» از زبان سامر، نویسنده‌ی سوری چنین می‌خوانیم:
«از زمانی که داعش رقه را در شرق سوریه اشغال کرد، این شهر تبدیل شد به یکی از ایزوله‌ترین و رعب‌انگیزترین شهرهای روی زمین. فروش تلویزیون را ممنوع کرده‌اند. پوشیدن شلوار کوتاه جرم تلقی می‌شود و استفاده از موبایل تبدیل شده به جنایتی نا‌بخشودنی. به هیچ خبرنگاری اجازه‌ی ورود نمی‌دهند و مجازات گفتگو با رسانه‌های غربی، قطع شدن سر است.»

تمامی خاطرات سامر در این شرایط حکومت داعش بر رقه، به صورت روزانه و گاهی یک‌جا ثبت شده و به صورت پنهانی برای خبرگزای‌های خارجی ارسال شده است.
شرایط رقه به قدری محدود و سخت است که جنگ و کشتار ناتمام حتی نیروهای داعشی را سرخورده کرده، به حدی که نیروهای داعشی نیز‌ از رقه فرار می‌کنند. این فرار با عنوان راز کثیف در صفحه 147 کتاب «زندگی زیر پرچم داعش» مفصل توضیح داده شده است. 
خواندن کتاب «زندگی زیر پرچم داعش» برای افرادی مفید است که سوالاتی درباره‌ی دلیل اختلاف بین نظام سوریه و مخالفین و چگونگی ایجاد داعش دارند. هم‌چنین اگر به دنبال پاسخ مناسبی برای این سوال که نظر مردم سوریه درباره‌ی حکومت داعش و نظر خود داعشی‌ها درباره‌ی جنگ سوریه چیست؟ هستید، این کتاب برای شما مناسب است.

 

کتاب آخرین دختر

کتاب «آخرین دختر» روایت دردناک نادیامراد است، از تسخیر مناطق ایزدی‌نشین در عراق و کشتار مردان جوان، و به بردگی گرفتن زنان و دختران. کتاب به قلم نادیا مراد و یک روزنامه نگار آزاد به نام جنا گراجسکی نوشته شده و در انتشارات ویژه‌ی نشر، سربس نظری، مترجم و روزنامه‌نگار آن را به فارسی ترجمه کرده است. اما انتشارات کوله پشتی، نشر کتاب پارسه، مهر اندیش و کوچه نیز با مترجم‌های دیگر آن را منتشر کرده‌اند.
 رابطه‌ی ایزدی‌ها با اعراب سنی هیچ‌وقت خوب نبود. تنش بین اعراب سنی و ایزدیان همیشه رخ می‌داد. اما اوج آن وقتی بود که دختری به نام دعا خلیل ایزدی توسط خانواده‌اش سنگسار شد. چون می‌خواست اسلام بیاورد و با پسری مسلمان ازدواج کند. این سنگسار نوعی حرکت دشمنانه با اسلام بود و اعراب را به خشم آورد. برایشان مهم نبود که خود ایزدیان هم با این اقدام مخالف بوده‌اند. اما این واقعه بهانه‌ای شد برای حمله به ایزدیان. که در خونبارترین آن هشتصد نفر کشته شدند. این مقدمه‌ای است بر نا‌امنی مناطق ایزدی نشین پیش از ورود داعش.
در کتاب آخرین دختر چنین آمده که سوم آگوست 2014 پیش از طلوع آفتاب، داعش وارد روستای کوچو شد. پیشمرگه‌های کرد در کمال تعجب بدون اینکه به اهالی اطلاع دهند شبانه از ورود داعش مطلع شده و گریخته بودند. اعراب سنی اطراف مناطق ایزدی نشین نیز کمکی نکردند و به زندگی عادی‌شان ادامه دادند. تماس‌های مکرر با بغداد، اربیل و آمریکایی‌های حاضر در عراق نتیجه نداد. نهایتا با پایان ضرب‌الاجل داعش جهت تغییر دین ایزدی‌ها، مردها قتل عام شدند! و زنان به بردگی فروخته شدند…!
کتاب «آخرین دختر» شرح کاملی است بر این وقایع دردناک. و نهایتا چگونگی فرار نادیا مراد از چنگال داعش.

در مقدمه‌ی مترجم، سربس نظری، چنین می‌خوانیم:
«کتاب روایتی است واقعی، و عاری از اغراق. در عین حال پر از بیان احساسات و توصیفات دقیق، و رمان گونه که خواننده را لحظه به لحظه به فاجعه نزدیک‌تر و لمس آن را به رغم تلخی آسان‌تر می‌سازد[...] بافتی روان و درک‌پذیر است از قصه‌ی پرغصه‌ی اسارت نادیا مراد؛ و به خواننده نشان می‌دهد که تجاوز به صورت ابزاری هم جسمی و هم روانی در جهت تخریب قربانی و راندن او به آن سوی مرزهای تحقیر در نزاع‌های بشری به کار آمده است.»

این نکته نیز نباید از نظر دور بماند که در کنار تمام وقایع تلخ و گزنده و اهانت‌های فراوانی که به دین ایزدی‌ها شده است،  در این کتاب نه از حقیقت دین مبین اسلام چیزی گفته شده، نه از نقش موثر ایران و مدافعان حرم در دفع موجودیت خبیث داعش. حتی پوشش زن مسلمان در قسمتی از کتاب علناً مورد قضاوت قرار می‌گیرد. در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: «[...] یک عبای سیاه و نقاب به من داد. اولین باری بود که لباس یک زن تندروی مسلمان را می‌پوشیدم.» و البته مترجم هم با توجه به اینکه در ابتدای کتاب تاکید کرده بسیاری از جنایات را حذف کرده‌ام، در این قسمت‌ها نیازی به حذف یا تعدیل  نمی‌بیند. نشر کوله پشتی این قسمت را چنین ترجمه کرده است: «[...] اولین بار بود لباس یک زن محافظه کار مسلمان را می‌پوشیدم.»

خواندن کتاب «آخرین دختر» برای افرادی مناسب است که به جزئیات جغرافیایی، شرایط زیست ایزدی‌های کردستان عراق و وضعیت آن‌ها پس از ورود داعش علاقه‌مند هستند. همچنین با خواندن کتاب «آخرین دختر» به پاسخ این سوالات خواهید رسید: رابطه‌ی ایزدی‌ها با همسایگان عراقی‌شان چگونه بود؟ چرا هیچ‌کس، حتی پیشمرگه‌ها، به آن‌ها کمک نکرد؟

 

کتاب شبح

داستان‌های فرار از زندان، یکی از جذاب‌ترین موضوعاتی است که مخاطبین بسیاری دارد. چه بهتر اگر این فرار هیجان‌انگیز از زندان تکفیری‌های سوریه باشد! کتاب «شبح» داستان فرار از زندان جبهه‌النصره است. این کتاب در 319 صفحه توسط انتشارات خط مقدم چاپ شده است.

محمدرضا نصرت، نویسنده‌ی کتاب شبح در مقدمه‌ی کتاب می‌گوید:
«اسارت بدترین خبری است که از یک مدافع حرم به خانواده‌اش می‌رسد. که بدانند عزیز دلشان الان توی چنگ تروریست‌های وحشی تکفیری افتاده؛ و ندانند چه بلایی سرش می‌آید. حال خانواده‌ی یک اسیر را به دل شوره‌ای تمام نشدنی، و اضطرابی وحشتناک و وصف ناپذیر می‌کشاند. خیلی از مدافعان حرم وقتی به زیارت حضرت زینب علیها‌السلام می‌روند، آرزوی شهادت دارند. اما بعید است کسی آرزوی اسارت داشته باشد. البته اگر بداند تکفیری‌ها چه بلاهایی سر یک اسیر می‌آورند؛ و اگر تصوری واقعی از رنج‌های طاقت‌فرسای اسارت داشته باشد[...]»

کتاب «شبح» مجموعه خاطرات مدافع حرم، سید علی جعفری است. جوانی پرشور از مدافعین حرم افغانستانی ساکن ایران؛ در قسمتی از متن کتاب آمده: «خیلی دوست داشتم هیجان جنگ را تجربه کنم. غیر از این، دوست داشتم یک بار هم مجانی حرم حضرت زینب علیها‌السلام را زیارت کنم.» مدتی می‌جنگد و مدتی در بهداری امدادرسانی می‌کند. اما در آخرین عملیاتی که شرکت می‌کند به طرز عجیبی تنها و در نهایت اسیر می‌شود.
 هجده ماه در اسارت جبهه‌النصره بود و هیچ‌گاه جرات نمی‌کند بگوید نامش علی است. تمام این مدت بارها شکنجه شد. ماه‌ها در سلول‌های تنگ، مرطوب، تنگ و تاریک محبوس بود. و نهایتا به کمک عده‌ای از اسرای ارتش سوریه موفق به فرار شد.
اما این هجده‌ماه چنان بر سیدعلی سخت گذشت که کاملا تغییر کرد. سید علی شیعه با داعشی‌های تکفیری و مسیحی و اعراب سوری اهل تسنن هم سلول بودند. به حدی که گاه درگیر و گاه با هم کنار می‌آمدند. درگیری لفظی و اعتقادی با داعشی‌های هم‌بندش منجر به شکنجه می‌شود؛ شکنجه‌ای سخت و شکننده که نامش شبح است. هنگام توصیف شبح، قادر به حرف زدن نیست و مدتی سکوت می‌کند.

پس از فرار از زندان کوبرا، سپاه قدس سید علی را به ایران باز می‌گرداند. لحظات پس از آزادی را این‌گونه توصیف می‌کند:
«از همان فرودگاه برای ما محافظ گذاشتند. هر جا می رفتیم، آنها هم دنبال‌مان می‌آمدند. رفتیم هتل. توی هتل می‌دانید کی آمد به دیدنم؟! حاج قاسم[...] از قبل هم نگفته بودند که قرار است حاجی بیاید به دیدنم. حاج قاسم آمد لابی هتل، و کنار من و پدرم نشست و احوالم را پرسید.
یادم هست ازم پرسید: «چی شد که اسم عماد را آوردی، و خودت را با این اسم به تکفیری‌ها معرفی کردی؟»  [گفتم]: «کار خدا بود. یک‌ دفعه این اسم به ذهنم آمد.»
صحبتم با حاجی طولانی شد. دور هم میوه پوست کندیم و خوردیم. یادم هست حاج‌قاسم یک پرتقال برداشت. حاجی خیلی با من گرم گرفت. چند بار  بهم گفت: خدا اجرت بدهد... خدا اجرت بدهد
... بهم گفت: هر چیزی میخواهی بگو. [گفتم]: همین‌قدر که آمدید و بهم سرزدید، برای من یک افتخار است[...] حاج قاسم دست کرد توی جیبش، و کمی پول گذاشت توی جیبم. بعد هم خداحافظی کرد و رفت.»

مصاحبه‌ها و گفتگوهای زیادی با سید علی جعفری در شبکه های مختلف تلویزیونی انجام شده که در سایت‌های مختلف به راحتی قابل جستجو است. خواندن این کتاب به کسانی که داستانی واقعی، متفاوت و هیجان‌انگیز از جنگ در سوریه را می‌خواهند بخوانند توصیه می‌شود.

 

کتاب مقاومت زینبیه

جلد کتاب «مقاومت زینبیه» طرح سنگری‌است از مدافعان حرم، حفره‌ای میان دیوار سنگر کنده شده و حرم عقیله‌ی بنی‌هاشم را قاب گرفته. زیر حفره نوشته شده: «روایتی از شانزده ماه محاصره‌ی حرم حضرت زینب علیها‌‌السلام و شکل گیری جریان مدافعان حرم». اما اینکه مردم سوریه به ویژه شیعیان چطور به این مرحله از جنگ داخلی سوریه رسیدند و چگونه کار به محاصره منطقه زینبیه رسید، به طور دقیق در مصاحبه‌های انجام شده داخل کتاب «مقاومت زینبیه» قابل درک است. این شانزده ماه محاصره، از تیر 81 که به آن چهارشنبه سیاه گفته می‌شود، با یک انفجار شروع شد و عاشورای 23 آبان 92 تمام شد. یعنی لحظه‌ای که مدافعان حرم، «زینبیه» را آزاد کردند.
کتاب «مقاومت زینبیه» در 600 صفحه توسط موسسه فرهنگی هنری ایمان جهادی (صهبا) چاپ شده است. همراه کتاب یک نقشه‌ با مقیاس یک به پانزده‌هزار، از منطقه‌ی زینبیه با جزئیات دقیق چاپ شده. همچنین داخل کتاب «مقاومت زینبیه» نقشه‌هایی با جزئیات مورد نیاز هر فصل چاپ شده است.
راوی کتاب «مقاومت زینبیه» سالم محمدی است؛ شیعه‌ای با اصالت افغانستانی متولد زینبیه. اکثر مصاحبه‌ها عربی بوده که به کمک سالم محمد انجام و سپس ترجمه شده است.
شروع مصاحبه‌ها زمانی‌است که مراحل ابتدایی بحران سوریه بود و تصور می‌شد کار تمام شده و سوریه از دست رفته است. اما در مقابل قساوت و تندروی تکفیری‌ها در قتل عام شیعیان، و حتی سنی‌های مخالف؛ همچنین قصد وجسارتی که جهت تخریب اماکن مقدس از جمله حرم حضرت زینب‌علیها‌السلام از خود نشان دادند؛ جریان مدافعان حرم ایجاد شد.

در بخشی از کتاب «مقاومت زینبیه» آمده:
«طراحان جنگ سوریه تنها شرط پیروزی را مذهبی شدن دعوا می‌دانستند. از نظر آنان تفاوتی میان شیعه و سنی و حتی مسیحی و مسلمان نیست. بهترین گواه بر این ادعا، سکوت غرب در مقابل کشتار مسیحیان و اهل سنتی بود، که پای کار نظام حاکم در سوریه مانده بودند؛ و نمی‌خواستند کشورشان بهشت تروریست‌های تکفیری، و صهیونیست شود.
شروع جنگ داخلی ناگهانی و غافلگیرانه است. اختلافاتی ساده به کشتاری وحشیانه و ناتمام می‌انجامد. اما هیچ‌کس نمی‌توانست تصور کند این جنجال به حکومت داعش می‌انجامد.»

در مصاحبه‌ای در صفحه 32 کتاب مقاومت زینبیه، گروه مسلحین اینگونه توصیف شده‌اند:
«آن وقت با شروع بحران، همه با حیرت متوجه شدند که چند نفر از اراذل و اوباش منطقه ریش بلند کرده‌اند و شده‌اند امیر و برای کشتار مردم فتوا می‌دهند. پشت این‌ها به حمایت مادی و رسانه‌ای خارجی گرم بود. که روز به روز هم بیشتر می‌شد. فیلم صحبت‌های شیخ[...] از عربستان همین طور در موبایل‌ها پخش می‌شد؛ و به کشتارها و غارت‌ها مشروعیت می‌داد[...] که می‌گفت: «اگر علویان از ما تبعیت نکنند آن‌ها را می‌کشیم. گوشتشان را چرخ می‌کنیم. و جسدشان را جلوی سگ‌ها می‌اندازیم.» در زینبیه، سال‌های سال موضوع شیعه و سنی مطرح نبود؛ و همه با آرامش و برادری زندگی می کردیم. اما با شروع بحران آن جماعت تازه متدین شده، با شعارهای مذهبی و ادعای حمایت از اهل سنت، به مردم بی‌گناه حمله کردند.»

مصاحبه‌ها با تمام اقشار و هر ملیتی که در زینبیه حضور داشته انجام شده است. این کتاب برای علاقه‌مندان به مسائل منطقه و سوریه پاسخگوی سوالات بسیاری خواهد بود. 

 

کتاب عاشق داعشی من

چه افرادی جذب داعش می‌شدند؟ با وجود اخبار، تصاویر و ویدئو‌های ترسناک از جنایات داعش؛ مخصوصا درباره‌ی زنان، چطور باز هم افرادی تقاضای عضویت در داعش را داشتند. یا به راحتی جذب می‌شدند. اگر فرد پس از عضویت پشیمان شود چه اتفاقی می‌افتد؟ احساسات و عواطف انسانی بین اعضای داعش کاملا سرکوب می‌شود؟ 
تمام این سوالات ایده‌ای مناسب و جذاب برای تهیه‌ی یک مستند یا روایتی واقعی هستند. اما به جای تحقیق و جمع‌آوری اطلاعات مطمئن از افراد حقیقی، «هاجر عبدالصمد» نویسنده‌ی مصری، رمانی تخیلی نوشته است به نام «عاشق داعشی من». اولین بار این داستان به صورت الکترونیکی در فضای اینترنت با نام «حبیبی داعشی» منتشر شد. بیشتر از محتوا نام کتاب حساسیت‌برانگیز بود و چاپ نمی‌شد. کتاب «عاشق داعشی من» توسط دو انتشارات کوله پشتی و کتابستان در ایران به چاپ رسیده. نسخه‌ی کتابستان را مهدیه داوری ترجمه کرده است.
«عاشق داعشی من» بر اساس تخیلات و تصوراتی که از احتمالات ذهنی نویسنده‌ نشأت می‌گیرد نوشته شده است. اطلاعات نویسنده در حد اخبار تلویزیون و شنیده‌هایش است. خواننده اطلاعات جدیدی به دست نمی‌آورد.
نویسنده تلاش کرده روابط انسانی را در دل خشونت‌های داعش زنده کند و بیشتر به چگونگی جذب زنان توسط داعش پرداخته. علت جذب تک تک زنانی که در «عاشق داعشی من» از آن‌ها سخن به میان آمده این است که توسط جامعه آسیب دیده و طرد شده‌اند. تمام توجیهاتی که در این داستان آمده قانع‌کننده نیست، مخصوصا درباره‌ی قهرمان داستان لیلی.
وقایع کتاب به خوبی چفت و بست نشده‌اند. منطق حوادث داستان عاشق داعشی من، دچار تزلزل است. اطلاعاتی درباره‌ی روابط درون‌سازمانی داعش به خواننده داده نمی‌شود. اتفاقات عاشقانه‌ی داخل کتاب عامه‌پسند است. شخصیت‌پردازی‌ بسیار ناقص  بوده؛ به نحوی که ما تقریبا توصیفی از ظاهر شخصیت‌ها نداریم. دلیل روابط بین افراد، از قبیل عشق و نفرت، جدایی یا وصل؛ قابل درک نیست. به نظر می‌رسد کتاب «عاشق داعشی من» بیشتر به خاطر نام کتاب فروش بالایی داشته است. در هر حال خواندن این کتاب به علاقه‌مندان متون داستانی عامه‌پسند توصیه می‌شود.

به قلم «زهره مومنیان»


کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید.


 

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "8 کتاب جذاب درباره حضور داعش در سوریه و عراق" می نویسد
۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک