محصولات مرتبط
زنان ماندگار: معرفی کتاب سووشون
رمان سووشون یک اثر رئالیستی است که نخستین رمان تاریخ ادبیات است که نویسندهاش زن است. سووشون بارها منتشر شده و مترجمان مختلفی آن را به زبانهای گوناگونی مانند روسی، آلمانی، انگلیسی، فرانسوی، ژاپنی، چینی و ترکی ترجمه کردهاند.
سیمین دانشور نویسنده و مترجم ایرانی، همسر جلال آل احمد بود. او نویسندهای صاحبسبک در ادبیات و داستاننویسی ایران و فخر نویسندگی ادبی در بین زنان ایرانی محسوب میشود. تاثیری که او بر داستانهای ایرانی بعد از خود گذاشت، ستودنی و غیرقابلانکار است. سیمین دانشور با صراحت درباره نظرات خود در بستر رویدادهای سیاسی و اجتماعی حرف زد، و تفکراتش را در داستان سووشون به تصویر کشید. سبک نگارش او پس از چاپ این داستان، الگویی برای بسیاری از نویسندگان دیگر شد.
سیمین دانشور در کتابهایش، و بهویژه کتاب سووشون، از زبانی ساده و روان استفاده کرده است. نوشتههای او پر از اصطلاحات عامیانه است که البته داستان نیز چنین ویژگیهایی را میطلبد. این کتاب با نثر دلپذیر خود استفاده از تمها و استعارات فرهنگی را فراوان نشان میدهد. یکی دیگر از مسائل مهمی که در این رمان به خوبی قابل بررسی است، جزئینگری دانشور است. او در این رمان تمام اشیا و آداب فرهنگی ما را مانند یک مستند و همچنین مقاومت ایرانیان را روایت میکند.
نام سووشون ازمراسمی ایرانی گرفته شده که در آن عزاداری و سوگواری برای سیاوش، قهرمان ایران باستان انجام میشود. سووشون به معنی سوگواری برای مردی که با خشم و ظلم نبرد کرد و تسلیم نشد.
این داستان در زمان اشغال کشور توسط نیروهای متفقین در جنگ جهانی دوم و در شهر شیراز روایت میشود. زری شخصیت اصلی، مادر و همسری جوان است که در تلاش برای داشتن زندگی خانوادگی سنتی و یافتن هویت فردی خود، با هویت کمالگرای همسرش کنار میآید. قدرتهای انگلیسی تمام محصولات کشاورزی را به نفع ارتششان میخریدند یا به زور میگرفتند. زوجی به نام یوسف و زری در شیراز زندگی میکنند و به لایهی بزرگان این شهر تعلق دارند. آنها سه فرزند دارند. در حالی که شهر شیراز در گرفتاری قحطی قرار دارد، سرجنت سینگر، یک مقام انگلیسی، قصد دارد یوسف را متقاعد کند که محصولاتش را به ارتش انگلیس بفروشد. برادر یوسف به نام خان کاکا سعی میکند او را به این تصمیم ترغیب کند، اما یوسف تصمیم دارد محصولاتش را به مردم شیراز دهد. با وجود تلاشهای زیاد، یوسف به دست انگلیسیها کشته میشود.
داستان از زبان زری، زنی که تقاضای احتیاط از شوهرش میکند، روایت میشود. زری، ملموسترین قهرمان رمان، در همه درگیریها حضور دارد و وقایع را به ترتیب توالی زمان، نقل میکند. ماجراها با ساخت و پرداختی دقیق و هماهنگ پیش میروند.
مدخل ورودی داستان، قطعهای کوچک از آنچه که خواننده باید تا انتها بداند را روایت میکند. در یک جشن عروسی دختر حاکم، همه دعوت شدهاند. زری و یوسف، دو کاراکتر اصلی داستان، نیز در این مجلس حضور دارند. یوسف با دلخوری و زری با نگاهی نقادانه به مجلس نگاه میکنند. ناهمواریهای مجلس از ابتدای آن، توجه خواننده را به خود جلب میکند. مدعوینی که نیمه خارجی هستند با لهجهی خندهدار خود، جو خندهآوری به مجلس منتقل میکنند. یوسف یک ارباب آگاه و تحصیلکرده است که در کشور فرانسه تحصیل کرده و با زندگی مدرن و متنوع آشنا شده است. او همیشه در موقعیت مربی و مشاور مردمش بوده و نمیتواند این تفاوتهای اجتماعی را بپذیرد. بحثها و اختلافاتی که بین او و زری رخ میدهد نمونههایی از تضادها و تعارضات اجتماعی است که تا انتهای داستان ادامه مییابد. یوسف از وضعیت فعلی ناراضی است، زیرا زمینداران و اربابان برای دستیابی به سود بیشتر، مازاد محصول خود را به قدرتهای خارجی میفروشند. او به عنوان نماینده مردم صدا میزند و از ظلم و استثمار جلوگیری میکند، حتی اگر بخواهد انبارهای غلات خود را برای کمک به مردم باز کند، به خصوص در زمانی که مردم در شرایط بد و نیازمند به غذا هستند. از سوی دیگر، خانهای قشقایی نیز قصد دارند با معامله با انگلیس، سلاحها را برای برپایی شورش علیه دولت مرکزی تامین کنند. دیدگاه یوسف به عنوان نقطه تلاقی چند دیدگاه مختلف است و ممکن است این موضوع باعث شده باشد که به یک رهبر مانند سیاوش تبدیل شود. زری که در ابتدا محافظه کارانه تمام تلاش خود را برای حفظ امنیت خانواده بکار میبرد، در انتهای داستان، با دیدگاه جدید و نو به جهان نگاه میکند و رفتارش مانند یوسف، دور از ترس و بیم، میشود. او در مواجهه با بزرگترین ترسش، دیگر هیچ ترسی برای از دست دادن چیزی ندارد. از این رو، پایان داستان در مراسم تشییع یوسف تغییر چشمگیری در دیدگاه زری را نشان میدهد. آن زمان که در مقابل برادر شوهر خود، که خودفروختهای است، قرار میگیرد و حتی نمیگذارد که یک قطره از خون مقدس این قربانی را پایمال شود.
دکتر عبداللهخان، پیرمرد آگاه، طی گفتگویی به زری میگوید: «بدن آدمیزاد شکننده است، اما هیچ نیرویی در این دنیا، به قدرت نیروی روحی او نمیرسد، به شرطی که اراده و وقوف داشته باشد»، تحول او کامل میشود. مرگ یوسف وجود زری را از تردیدها میپیراید و دید او را نسبت به زندگی عوض میکند.
«میخواستم بچههایم را با محبت و در محیط آرام بزرگ کنم. اما حالا با کینه بزرگ میکنم.»
در طول کتاب، نویسنده بر روی ارادهی قوی و مبارزه با ستم و ظلم تاکید دارد، اما این موضوع را به طریقی لطیف و زیبا مطرح میکند. او توانسته است به خوبی این مسئله را به خواننده منتقل کند و حالتی از شجاعت و تمایل به انقلاب را در او ایجاد کند. در آغاز داستان، شخصیتها در حال آمادهشدن برای ازدواج هستند، اما در پایان، تصویر مجلس عزا ظاهر میگردد که نویسنده این صحنه را با واقعهی عاشورا مقایسه میکند. این ارتباط با واقعهی مهم ایرانیان، داستان را برای خواننده باورپذیرتر و جذابتر میسازد.
سووشون، تقابل ذهن زری است با بیرون. تقابل قلمرو محدود به گذشته و تعلقات شخصی محدود به حصار خانه که اندک اندک به حصارهای خانه و محدوده متعلقات زری نفوذ میکند. داستان وفاداری به حقیقت و حس مسئولیت اجتماعی و محبت انسانی است و نشان دهنده این است که یوسف به مردم خود متعهد است. وی ناراضی از شرایط حاکم بر جامعه است، زیرا تمام خانهها و اربابان و زمینداران، محصولات خود را برای سود بیشتر به بیگانگان ارزان میفروشند. اما یوسف به این وضعیت رضایت نمیدهد و به نداهای مردم و خدمتکاران خود گوش میدهد. او به عنوان رهبر برای مردم خود، راه صحیح را نشان میدهد و آنها را به مبارزه با سلب حقوق و بیعدالتی تشویق میکند. در رمان سووشون، هرچند قهرمان داستان یوسف است، اما داستان از زاویه دید زری روایت میشود. نویسنده در این اثر ایستادگی و میهن پرستی را تحسین کرده و ظلم و ستمی که به زنان وارد شده را نشان میدهد.
در داستان سووشون، شخصیتهای مختلفی وجود دارند که میتوان آنها را به عنوان نمادهای مختلفی برای بخشهای مختلف داستان دانست. از خان بختیاری، که بیتاب و تندرو است، تا خان کاکای، که همیشه در جستجوی فرصتهای جدید و حساب شده است، و همچنین خسرو، فرزند یوسف و زری که نماد امید به آینده و پیوستگی برای آنها است.
در این رمان ما خانواده را در دل اجتماع میبینیم و بازتاب همه اتفاقاتی که در اجتماع میافتد، به نوعی در خانه نیز نمود مییابد. دانشور با این روش استادانه نشان میدهد که خانه و اجتماع چقدر به هم شباهت دارند، که این موضوع نیز یکی از برجستگیهای این رمان است. همچنین او برخلاف اینکه گفته میشود زنان در تحولات تاریخی نقش ندارند، نشان میدهد که آنها چقدر در اتفاقات تاریخی و تحولات اجتماعی و جنگها نقش داشتهاند.
تشییع جنازه به تظاهرات ضداستعماری مردم و درگیری آنان با نیروهای امنیتی مبدل میشود. جنازه یوسف را شبانه به خاک میسپارند و مک ماهون در تسلیتی امیدبخش به زری مینویسد:
«گریه نکن خواهرم، در خانهات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرَت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هردرختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که میآمدی سحر را ندیدی؟»
سووشون تکرار نشدنی است. گویی برای همهی دورهها نوشته شده است.
به قلم "معصومه خوانساری"
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران