
کتاب من او - ادبیات امروز: رمان 78 نشر افق
محصولات مرتبط
معرفی کتاب من او
تنها بنایی که اگر بلرزد، محکمتر میشود، دل است! منِ او، رمان عاشقانهای برای مخاطب نوجوان، جوان و بزرگسال که بهترین نسخه عشقِ پاک را به تصویر کشیده است.
کتاب من او نوشته رضا امیرخانی است و در انتشارات افق به چاپ رسیده است.
من او، بهترین رمان امیرخانی
من او، رمانی درباره حاج علی فتاح و مهتاب خدمتکار خانه شان است. قصه گرههایی دارد. مثل مرگ کریم، که در میانه راه، گرهها باز میشوند و گرههای جدیدی ایجاد میشود. همین ترفند آقای امیرخانی، خواننده را تا آخر کتاب میکشاند و این کتاب را از بهترین نوشتههای امیرخانی نویسنده معاصر کرده است.
خیلی ها معتقدند که من او، بهترین رمان رضا امیرخانی است. کتاب روایت فراز و فرود عشقی پاک است و مرام لوطیگری باعث میشود سالها به وصال نرسد و آخر قصه شما با یک پایانِ غیر منتظره مواجه میشوید!
قلم لوطی گری رضا امیرخانی در من او
قلم امیرخانی در کتاب من او، سبک خاصی دارد. تمام جملات با ادبیاتِ لوطی گری نوشته شده و بسیار دیالوگهای کنایه آمیز دارد. یکی از کنایههای کتاب من او را بخوانید:
- بیدارشدی؟ صحتخواب، تندرست. بیا نالوطی. بیا از توی بغچ نان تازه بردار و قورمه ی داغ بخور. بخور که داغاند مزه دارند. مزهی این قورمه تا هفتادسال یادت میمونه.
_ هفتاد سال؟ باباجون، هفتادسال خیلی زیاده!
_ مزهاش میمونه. گوشتی که توی روغن خودش سرخ بشه، بوش ماندگاره.
از زیبایی های دیگر این کتاب دیالوگهای درویش مصطفی و با علی فتاح است. برشی از کتابِ من او در این زمینه بخوانید:
_حکما کور بهتر میبیند.
+چرا؟
_چون چشمش به کار دیگران نیست، چشمش به کار خودش است، چشمش به معرفت خودش است.
درباره کتاب من او بیشتر بخوانیم
کتاب از دو زاویه دید نویسنده (دانای کل) و شخصیت اصلی نوشته شده است. استفاده از ضرب المثلهای قدیمی و گویش خاص آن دوران، کتاب امیرخانی را شیرینتر کرده است.
کتاب در یک خانه سنتی در سالهای پیش از انقلاب رخ میدهد و اشارههایی به تاریخ قاجار، کشف حجاب رضاخانی و مبارزات نواب صفوی، جنگ تحمیلی و دفاع مقدس نیز دارد. همچنین از انقلاب اسلامی سال 1357 هم در ساخت تاریخ قصه استفاده شده است و و اشارهای کوتاه به موشکبارانهای تهران توسط دولت بعثی عراق نیز میشود. با این حال، من او را رمان تاریخی نمیتوان دانست؛ زیرا این اتفاقات در حاشیه قصه عاشقانه قرار دارد و فقط بازه زمانی و فضای حاکم بر جامعه را نشان میدهد.
در ابتدا زمان رمان من او، به صورت خطی است و رفته رفته گرههای کور با فلش بک (برگشت به گذشته) باز میشود و برای خواننده رمزگشایی میشود. در کتاب من او، شخصیتهای اصلی، مدام در مواجهه مرگ عزیزانشان قرار میگیرند و عشقی که گذر زمان، آن را از ذهن نشسته و بلکه محکمتر کرده است.
از دیگر ویژگیهای رمان منِ او، شخصیتهای متعددی است که آرام آرام وارد قصه میشوند. علی فتاح و رفیق فابش کریم، دوریش مصطفی، باب جون و زال محمد و هف کور. شخصیت هفت کور بعداً در کتاب بیوتن نیز روایت میشوند. شخصیتهای دوست داشتنی رمان در کتابهای دیگر نویسنده سرک میکشند و جان دوباره میگیرند. این کار از ترفندهای جذاب برای کشاندن مخاطب به کتابهای دیگر امیرخانیاست.
نقدی بر کتاب من او: دعوای تیپ و شخصیت
و اما اگر بخواهیم ذره بین برداریم و شخصیتهای اصلی رمان من او را دقیقتر بررسی کنیم؛ میتوان گفت شخصیت پردازی به طور تخصصی شکل نگرفتهاست. شخصیت رمان من او بیشتر متشکل از تیپهای متعدد است، از جمله عاشق لوطی مرام، فرد صاحب نفس و درویش مسلک، پدر سنتی و بازاری تهران و... نویسنده اگر به تیپهای رایج اگر ویژگیهای مخصوص و متفاوتی را بدهد، انگار آنها را در کوره آدم سازی میگذارد و شخصیت پخته و منحصر به فردی شکل میگیرد.
فرم و محتوای کتاب من او
باورتان میشود که یک فصل از کتاب سفید است؟ فصل بعدی ولی انگار نویسنده با کفش وارد کتاب شده است و فلسفه خالی بودن آن 6 صفحه را گفته است. بازی های فرمی، در کتابِ منِ او به چشم میخورد. فصل ده او نیز همین طور است؛ فرم حسابی بر محتوا قالب شده است و بیشتر بازی با کلمات را میبینیم.
فصلهای پایانی نیز، یکدفعه نویسنده کتاب با علی فتاح رو در رو میشود. تاثیری در روایت جذاب تر قصه دارد؟ نه، ولی زیبایی فرم کار را بیشتر کرده است. در کل چندین مورد بازی های فرمی دیده میشود، منتها به محتوای قصه صدمه نزده و ریل وقایع را خراب نکرده است. اگر چه پایان قصه را تا حدی کش داده است.
رمان من او را چه کسانی نباید بخوانند؟!
هرکسی که میترسد عاشق شود و هر کسی که میترسد در مسیر عاشقی کم بیاورد، نباید این کتاب رضاامیرخانی را بخواند! عشق کار آدم های درست و حسابی ست! آدمی که تا ته خط برود. عشق کارِ لوطی هاست! این کتاب باید دست اهلش بیافتد! شک یقه عاشق را میگیرد و آزمون سختی راه میاندازد. اگر تردید دارید کتاب من او را بخوانید، بهتر است کتاب را به اهلش بسپارید!
به قلم "فاطمهسادات موسویان"
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران