آواز نیمهشب داستان نوجوانی است که سودای نویسندگی در سر دارد و در کشوقوس شبهای حمله هوایی به تهران و در پناهگاه سعی دارد با توصیف آنچه در پیرامون او در حال رخدادن است خود را در قامت یک نویسنده معرفی کند. حضور دو برادر او در جبهه و واکنش خانواده و جامعه پیرامونی او به این حضور و اتفاقاتی که به دنبال آن شکل میدهد در کنار انتشار یکی از داستانهای او در یک نشریه دست در دست هم میدهد تا او بهعنوان یک نویسنده جوان در نهایت خود را در محاصره واقعیت پیرامون خود که چیزی جز جنگ با همه تلخی و سیاهیاش است، پیدا نکند و در نتیجه داستانهای خود را نیز به این سمت سوق دهد.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران