اکنون نویسندگان بسیاری روایتگر واقعۀ عاشورا بوده اند که هر یک بیشتر و بهتر از دیگری عشق به مولای شان را به تصویر کشیده اند. مریم راهی نیز این بار با «فردا مسافرم» همین عشق را روایت می کند اما اندکی متفاوت.
سطر به سطر «فردا مسافرم» تنها یک کلمه است و آن هم عشق؛ عشق بانوانی شریف که تا به امروز کمتر از زندگی شان شنیده ایم و بیشتر عطش دانستن داریم. ام البنین، لیلی، شهربانو، رباب و سکینه شخصیت هایی هستند که فردا مسافرم برای روایت محبت و مودت آن ها نسبت به امام شان خلق شده است، محبتی که از آغاز تا به انجامش یکرنگ است و شفاف.
اگر چه این رمان بر اساس مستندات تاریخی پیش می رود اما نویسنده وقایع آن را به گونه ای روایت می کند که خواننده با قرار گرفتن در یک فضای احساسی و عاشقانه، هم از سیر تاریخ مطلع گردد و هم داستانی دلچسب مطالعه کند از عشقی شیرین. در کنار اشک و آهی که واقعۀ عاشورا به همراه دارد، آنچه خواننده را تا آخرین صفحه دلخوش می کند داستان دلدادگی دختر و پسری جوان است که به اجبار از یکدیگر فاصله گرفته اند و حال در انتظار دیدار به سر می برند.
از سویی دیگر، فضاسازی بدیع این رمان و توصیف های آن از کوفه و شام آن روزگار به اندازه ای پرکشش است که حس رضایت را به خواننده می چشاند و همین فضاسازی را می توان از نکات مثبت فردا مسافرم دانست. در همین راستا، راهی سعی کرده فضای متشنج کاروان اسارت را آنگونه توصیف کند که در خدمت عشق اسرا باشد. و او که این عشق را منتشر و هدایت می کند رباب، همسر امام حسین و مادر علی اصغر علیهم السلام است. رباب تا پایان رمان، خواننده را قدم به قدم به این حس روحانی نزدیک می کند که ای کاش من هم در روز عاشورا همراه تان بودم.
فرمی که نویسنده برای روایت فردا مسافرم انتخاب کرده فرمی قابل توجه است؛ او به شکلی جذاب، ورود کاروان اسرای بنی هاشم را به کوفه، آغاز رمان خود قرار داده و در عین اینکه رمان در زمان حال و از زبان دختری عاشق پیشه روایت می شود، خواننده متناسب با شرایط و موقعیت، فلاش بک هایی را مطالعه می کند که هر کدام سیری است از وقایع عاشورا و یا زندگی آن پنج بانوی شریف. نویسنده علاوه بر روایت زمان حال و گذشته، از وقایع مدینه نیز در همان برهۀ زمانی غافل نشده و به خوبی توانسته تمامی حوادث را موازی با یکدیگر به پیش برد.
زبانی که راهی برای بیان داستانش در نظر گرفته زبانی است فاخر و متناسب با حال و هوای دوره ای که داستان در آن اتفاق افتاده، زبانی که روان بودنش خواننده را مشتاق بیشتر خواندن می کند و اصالتش برای او حس غرور می آفریند.
«فردا مسافرم» را می توان تجربه ای شیرین دانست از روایت عشق هایی که هر کدام در گوشه ای از خاک این دنیا و در دل بانویی عزیز شکل گرفته و تمام این عشق ها در نهایت رو سوی یک منشاء دارند.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران