«انسانِ نویسنده به عنوان یک آفرینشگر، همیشه تنهاست و از همه سو مورد هجوم است.» این عبارات را تنها نمی توان در متن نخستین یادداشت های نصرالله قادری در ابتدای سال جاری دنبال کرد؛ بلکه روح این کلمات را می توان در میان سطور نمایشنامه های منتشر شده از وی در تازه ترین مجموعه نمایشی اش با عنوان «گاهی اوقات برای زنده ماندن باید مُرد» نیز جست که به تازگی از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است.
نمایشنامه هایی که در آن به خوبی می توان تلاش قادری را برای کشف و شهود در دو بستر قلم زدن و تجربه سبک و سیاق های بیانی متفاوت – برای ایجاد ارتباط با مخاطب – و بازروایی مفاهیمی چون آرمان و باور و اعتقادات مذهبی را به بیان های متعدد و شیوه های مختلف دید؛ و به همین دلیل شاید بتوان این مجموعه نمایشنامه را بازخوانی غم های مکرر قادری در اندیشیدن به آرمان های دیروزین و امروزین انسان دانست.
قادری با وجود انتشار بیش از 16 مجموعه از نمایشنامه های خود، در این اثر از چند منظر ظاهری و محتوایی سعی در ارائه نوشتاری بدیع به مخاطبانش کرده است، که بدون شک نخستین آن انتخاب عبارت و ادبیاتی متفاوت در معرفی میزانسن های نمایشی است که از نخستین سطور هر یک از این آثار سعی در فضاسازی ذهنی در مخاطب برای شناسایی جغرافیای داستان دارد.
قادری با استفاده از عباراتی نه چندان ساده و در عین حال روان و خوش خوان و با صلابت، سعی دارد تا فضایی چند پوسته و پر تعلیق و در عین حال جذاب و پر صلابت را برای میزانسن های نمایشی خود به تصویر بکشد و شاید به همین دلیل است که عمده توصیفات او از فضای موسیقایی لازم برای اجرای این آثار و یا مقدمات لازم برای صحنه آرایی آنها با ادبیاتی منحصر به فرد بیان می شود.
از سوی دیگر موضوعات انتخاب شده برای درونمایه هر نمایش از این مجموعه نیز، به خوبی به نمایش باورمندی های این نویسنده به بنیان های الهی و مقدس آفرینش و حضور انسان در پروسه زیست خاکی اش اشاره دارد.
بازتعریف زیبا از فلسفه مرگ و زندگی و ارائه تعابیری متفاوت و تامل برانگیز از آنها، در این اثر به خوبی دست یافته است؛ و در کنار آن تعریف او از زیست شرافت مندانه انسانی در نمایشنامه «اسفنکس» و در کنار آن بیان زیبا و تامل برانگیز او از یک حس ناب انسانی در نمایشنامه «افسانه پدر» نیز از نشانه هایی است که او و متون نمایشی اش در این اثر را نسبت به سایر آثار هم سنخ در روزگارش خواندنی تر می کند.
نمایشنامه های مجموعه «گاهی اوقات برای زنده ماندن باید مُرد» آثاری برای اجرای صرف و بهره مندی مخاطب از فضای حاصل از اجرای آن نیست. متونی است که می توان از دل آن به مانیفست فکری قادری که پس از سی سال فعالیت در عرصه نمایش مدون شده دست پیدا کرد. مانیفستی که قرار است به تعریفی الهی و بدیع از انسان در بستر بازنمایی نمایش و برش هایی از زندگی وی در طول سال های حیاتش نقب بزند.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران