زلزله ده ریشتری - (داستان تخیلی)
160,000 تومانـ
در کتاب روزی که پنجره دنیایش را دید! ماجرای پنجرهای روایت شده که منتظر است هر چه زودتر نصب شود تا دنیایش را ببیند؛ اما وقتی نصب میشود دیواری کهنه و قدیمی را مقابل خود میبیند. پنجره از پذیرفتن این حقیقت که دنیای او فقط یک دیوار کهنه و قدیمی است غمگین میشود؛ اما در ادامه اتفاقاتی میافتد که باعث تغییر، زیبایی و دلبستگی او به جهان اطراف میشود.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«پنجره منتظر بود که نصب شود تا بتواند هر چه زودتر دنیایش را ببیند. یک روز انتظارش به سر رسید اما چیزی که مقابل خود میدید را باور نمیکرد؛ روبهرویش دیواری کهنه و قدیمی بود با دقت به دیوار نگاه کرد باز هم نگاه کرد بله، دنیای مقابل پنجره فقط یک دیوار کهنه و قدیمی بود!...»
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران