کتاب «چگونه رنجی را که نمیتوانیم درمان کنیم به دوش بکشیم» نوشته مگان دیواین به شما میآموزد که چگونه بتوانید در مقابل سوگ از خودتان مراقبت کنید. این کتاب یا هیچ کتاب دیگری جایگزینی برای درمان یا راهحلهای پزشکی نیست اما اطلاعاتی به شما میدهد که بتوانید راحتتر دوران سوگ و غم از دست دادن را تحمل کنید. کتاب «چگونه رنجی را که نمیتوانیم درمان کنیم به دوش بکشیم» با عنوان فرعی «جورنالی برای سوگ و اندوه» توسط مهشید شبانیان به فارسی ترجمه شده است و انتشارات میلکان این کتاب را منتشر کرده است.
همان طور که از عنوان کتاب پیداست، موضوع کتاب درباره از دستدادن و فقدان است. سوگهایی که دل افراد را میشکند و کنار آمدن با آن فقدان را برای افراد مشکل میکند. این سوگها بیشتر مربوط به مرگ عزیزان هستند که افراد در زندگی با آن مواجه میشوند. دیواین در کتابش با راهکارهایی میکوشد به خواننده کمک کند از طریق برنامهریزی و ساخت فهرستی برای حواسپرتی یا فعالیتهایی مانند: نقاشی و کلاژ بهره ببرد. او معتقد است حواسپرتی از طریق تماشای فیلم، گوش کردن به موسیقی و غیره یکی از موهبتهایی است که در دوران سوگ میتوانیم به آن توجه کنیم. همچنین راهحلهای دیگری نیز در این موارد بیان میکند. اطلاعاتی که در کتاب با زبانی ساده و قابل درک برای همگان نوشته شده است.
دیواین در این کتاب در سه بخش و هفده فصل اطلاعاتی را برای همیاری با پزشکان و متخصصان ارائه میکند. بخش اول کتاب 5 فصل دارد که عبارتند از: «ماجرا آغاز میشود»، «اگر امتناع کنم چه؟»، «دوام آوردن با کمی کمک: واقعی یا خیالی»، «نمای درونی» و «تمامش درد آور است» بخش دوم شامل فصل ششم تا یازدهم است که عناوین آن عبارتند از: «جادههای ناهموار پیشرو»، «آسایش و ترمیم»، «موهبتها و مخاطرات حواسپرتی»، «خشم سزاوار فصل خاص خود است»، «دیدگاه»، «عطیهی غایی». در بخش پایانی هم کتاب شش فصل با نامهای «نمیخواهم به زندگی عادی برگردم»، «سوگ شما، مسیر شما به پایان میرسد»، «کنارهگیری از حمایت نادرست»، «دوستان و متحدان و درخواست کمک»، «سرور دو جهان» و «آزادی برای زیستن» دارد.
یکی از مشکلات در دوران سوگ واکنشهای اطرافیان است. اگر احساساتتان را بروز دهید، مردم میگویند “بیش از حد احساساتی” هستید و اگر آن را بروز ندهید میگویند در مرحلهی “انکار” هستید و باید با حقیقت روبهرو شوید. با این حساب تعجبی ندارد که بیشتر افراد سوگشان را پیش خودشان نگه میدارند. مسئله این است که شما بنا نیست یکباره در برابر تمام فشار سوگ مقاومت کنید، چنین چیزی ممکن نیست. باید زمانهایی وجود داشته باشد که بتوانید روی برگردانید، نگاهتان را بردارید و در برابر سوگتان بیحس شوید. زمانی که سوگ تازه است، شما هر ثانیه در هر روز در دل آن زخم دردناک عاطفی هستید. بعضی روزها، بعضی لحظات، قادرید نگاه خیره خود را روی قلب شکستهتان حفظ کنید و بعضی روزها و بعضی لحظات، حفظ آن نگاه خیره غیرممکن به نظر میرسد. در لحظاتی که با دردتان همنشین هستید، برداشتن نگاهتان از آن، وقتی بیش از حد تحملتان میشود، شفقت نسبت به خود محسوب میشود. اشکالی ندارد در صورت نیاز روی برگردانید، اشکالی ندارد نسبت به درد و غمتان بیحس باشید. بیاحساسی بخشی از سوگ است. وقتی فقدان شما را سست میکند و به قهقرا میبرد، نیاز به برگرداندن نگاه خود نه تنها طبیعی، بلکه اقدامی سالم است و مهربانی به شمار میآید.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران