کتاب پس از بیست سال نشر شهرستان ادب
- ناشر : شهرستان ادب
- تعداد صفحه : 752
- قطع کتاب : رقعی
- نوع جلد : نرم
- سال چاپ : 1401
- دسته بندی : تاریخی و اسطوره ای تاریخ اسلام
- شابک : 9786008145707
محصولات مرتبط
«نطفهی کربلا در صفین بسته میشود.»
هدف از خواندن رمان چیست؟ آن هم رمانی تاریخی و دینی که بارها در مجالس و تلویزیون و کتابهای درسی و مدرسه و پای سخنرانیها به شیوهای مختلف روایت با آن آشنا هستیم و انس گرفتهایم؟!
چه نیروی محرکهای لازم است تا دوباره قصهای تکراری را در قالب رمانی هفتصد صفحهای در دست بگیریم و رغبت و میل خواندنش را داشته باشیم؟!
اینها سوالاتی است که در شروع رمان تاریخی پرسیده میشود. مگر بعد از گذشت قرنها چیز ناگفتهای از صفین و جمل مانده که کدیور بخواهد برای ما بگوید؟!
به نظر میرسد هوشمندانه نوشتن و جان دادن به داستان تخیلی و موازی با جریان تاریخی است که قصه تکراری را به خورد مخاطب میدهد و خواننده آن را پس نمیزند و شخصیتها و صحنهها و حوادثی که نویسنده ساخته و پرداخته میکند و در لابلای آن داستان اصلی را مینشاند و همچنین نثر منتخب دلایلی باشد که مخاطب تا انتهای کتاب، پای کار بماند.
پس از بیست سال تنها قصهی کشته شدن خلیفه و فتنه جمل و کارزار صفین نیست.
قصهی دو بیست سال از اول رحلت پیامبر تا صفین و از صفین تا کربلاست.
بیست سال هایی که انسانها بر سر دو راهی میایستند و باید انتخاب کنند. قصه توفیقها و لغزیدن هاست.
نمایش انتخاب و اختیاری که کدیور در کتابش راه انداخته، جان مایهی کتاب است. شخصیت های واقعی و تاریخی و تخیلی روی لبه ی تیغ راه میروند. با کوچکترین خطا کار تمام است. نویسنده تقریبا همهی شخصیتها را با این انتخاب به بازی میگیرد و برای مخاطب هم لذت دارد پایان کار.
سلمان کدیور فقط به تصویر درآوردن تاریخ صفین را وظیفهی خود نمیداند، بلکه بارها از اتفاقات و شخصیتهای صدر اسلام قصه اضافه میکند به داستانش. مثل جنگهای احد و بدر، شکنجهی بردهها، قصهی اولین شهید زن اسلام، خوابیدن علی در بستر پیامبر و قضیهی هند و حمزه عموی پیامبر.
ما به کرار شاهد نقل حوادث تاریخی موازی و مکمل با وقایع روز رمان هستیم و همچنین شخصیتهایی که خردهروایت و وقایع را یادآوری میکنند و به اثر میچسبانند تا کتاب محتوایی چند لایه و پختهتر داشته باشد.
گاهی نویسنده عمدا یک روایت را از زبان چند شخصیت بازگویی میکند تا اهمیت شخص و قصه را بالا ببرد. مثل قصهی شهادت ابوذر و عمار یاسر و ... .
کدیور مستقیم به سیبل و اهمیت علی و صفین که نطفهی کربلاست، نمیکوبد. بلکه با زنده کردن شخصیت تخیلی سلیم و محبوبش و مهاجر به کنار سیبل میکوبد تا ما هدف اصلی را روشنتر ببینیم. این شیوه روایت، امتیاز خوبی برای کتاب است.
قصهی عشق سلیم و راحیل و توصیفات مکانی، گاهی روایت را کند و از تک و تا میاندازد که نویسنده به موقع از این ترفند به عنوان پاگرد داستانی استفاده میکند تا خواننده حوادث مهم را در ذهنش حلاجی و مرتب کند و نفسی چاق کند برای خواندن داستان حجیم سلمان.
صحنه تکراری در طول روایت نداریم.
نویسنده با زمان بندی خوب حوادث را در پس توصیفات و تخیلاتش برای دریافت بهتر مخاطب با دقت میچیند و با استفاده از زاویه دید نامه نگاری، هم تعلیق ایجاد میکند و هم تازگی به جان روایت اثر مینشاند.
کدیور همچنین اشراف خوبی به اساطیر و کهنالگوها دارد و برای رنگ و لعاب قصه از آن سود برده است. استفاده از اساطیر یونانی و دینی و قهرمانهایی مثل دیومدوس، زئوس، پرومته و ملکه سبا و هابیل و قابیل و قصه ابابیل ... به بار معنوی و جذابیت کار اضافه کرده است.
تکنیک روایت منقول از درازگویی و اطناب کار برای تعریف کردن قصهای با جزییات بسیار، روشی هوشمندانه بوده و همچنین باعث تعلیق اثر شده است که خواننده به دنبال کشف حوادث و پیش آمدهای داستانی کتاب را ورق بزند.
کدیور نویسندهای است که به نفع اثرش از تاریخ بهره میبرد و بارها قصههای تاریخی را برای کمک به باورپذیرتر بودن شخصیتهای تخیلیاش به کار گرفته است. برابری مصعب بن عمیر و سلیم در صفحه 533.
همچنین شباهت رفتار همسر زید و غلام ماهرش در نیزهاندازی پهلو میزند به قصهی هند مادر جگرخوار.
کدیور دست از قصهپردازی و برابرسازی بر نمی دارد و در سرانجام شخصیت زید که از سرداران یزید در کربلاست، قصه یوسف را علم میکند که مانند مصعب و سلیم از راه پدر و طایفه جدا میشود و به طرف حق میرود.
یکی از پررنگ ترین تعلیقهای کتاب جایی است که سلیم به جای روم به طرف عراق میتازد. از همان آغاز تمرد از دستور پدر، منتظر رویایی هشام و سلیم و سلیم و زید در میدان جنگ هستیم. تقابل سنت و مدرنیته و اسطوره برادرکشی را میبینیم. کدیور مخاطب را به کامش میرساند. سلیم را روی سینهی زید برادرش مینشاند. سلیم در لحظه حساس و با شناختن برادر... .
به صحنه کشیدن معجزههایی که منسوب به حضرت علی میباشد، مثل چشمه آب در برهوت و تکان دادن کوه سفید که برای باورپذیری بیشتر، متن ارجاع پیدا میکند به فتح خیبر هم قابل تامل است: صفحه 529 - 528.
ابوذر به عنوان معلمی تاریخی در سراسر رمان حضور دارد و با اینکه در ربذه دفن میشود، به فراخور داستان و متوالی از آن یاد میشود و تاثیرش بر تحول شخصیتها جالب توجه است. ابوذر ناقل پیشگوییهای پیامبر و نویدها و حذرهایی است که قبل از رحلت به امتش داده است و متناسب با قصه داستان از آنها استفاده میشود.
شخصیت ممتاز امام علی را نه تنها از زبان ابوذر و میثم که کدیور با هوشمندی روایتها را از جبهه مخالف و از زبان دشمنانی مثل معاویه و عمرو عاص و هشام پررنگ میکند.
دیالوگ ها با زبان روایت کاملا توفیر دارند که به زیبایی اثر اضافه کرده است. پیکرهی متن، اکثر مواقع ساده و گفتارها و دیالوگها با نثری فخیم و در خور زبان و موقعیتِ شخصیتها انتخاب شده است که همخوانی با آن دوره و شخصیتپردازیها دارد.
چند صحنهی پر تاثیر و قابل تامل و تفکر داریم. صلابتِ نامهی حضرت علی به معاویه.
«از امیر المومنین علی بن ابی طالب به معاویه بن ابی سفیان؛ همانا بیعتی که مردم در مدینه با من کردند برای تو نیز در شام واجب است...»
و صحنهای که امام علی در نینوا قضیهی واقعه کربلا را بازگو میکند، شمر که بسیار متالم شده است با زبانی که چون تکه چوبی خشک شده است میگوید: «نمیدانم اما کاش خداوند مرا زنده بدارد تا در رکاب آن بزرگ زاده به خون خود آغشته شوم!»
نویسنده رمان تاریخی دینی باید بتواند خطر کند و پیه هر نقدی را بر تن بمالد و نترسد تا بتواند وارد و یا حداقل نزدیک ساحت مقدسین شود و از دل مطالب جعلی و واقعی به هم آمیخته، داستانی در خور آن شخصیت تاریخی فراهم سازد.
کدیور با سلیم به دل تاریخ میزند و به هر شخصیتی نزدیک و سینه به سینه میشود و نقل قول میکند. نویسنده منابعی که از آنها استفاده شده است را ذکر نکردهاست که میتوانست مهری بر صحت وقایع تاریخی کتاب باشد. با سلمان کدیورها شاید بتوان به سیر صعودی داستانهای دینی تاریخی امیدوارتر بود. این کتاب پر مغز و روان را میتوان کتابی در خور اهمیت و توجه دانست.
به قلم "معصومه خوانساری "
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران