«کاری بکن که دوستش داری» در ظاهر نصیحتی روحیهبخش است که ما را ترغیب میکند تصمیم بگیریم از انجام دادن چه کاری بیشترین لذت را میبریم و سپس آن فعالیت را به طرحی درآمدزا تبدیل کنیم. این شعار باعث میشود تا تمرکز ما بر خودمان و بر شادی فردیمان بماند. اما چرا باید لذتمان برای سود باشد؟ مخاطب این حکم کیست؟ چه کسی مخاطب آن نیست؟
میا توکومیتسو، مؤلف کتاب «کاری را بکن که دوست داری» به این همه شادی و حسّ خوب به دیدۀ تردید مینگرد. از نظر بسیاری از ما کار ایدئال کاری است که از آن لذت ببریم و درآمد کسب کنیم؛ و البته پیامبران موفقیت و کامیابی نیز همیشه گفتهاند که موفقیت باید از درون ما زاده شود، از پیدا کردن کاری که به آن عشق میورزیم: وقتی میشود «کار رؤیاییمان» را انجام دهیم و از این راه ثروتمند هم شویم، دیگر چرا باید به وام سیساله با سود ثابت تن دهیم؟
اما میا توکومیتسو، برخلاف این تصویر از «کار با عشق»، نشان میدهد که امروزه شکافی عمیق میان آن خیالپردازیهای عوامانه و واقعیت طاقتفرسای کار وجود دارد؛ کارگران کار بیشتری میکنند و دستمزد کمتری میگیرند. توکومیتسو میگوید وقت آن رسیده که شعار «کاری را بکن که دوست داری» را کنار بگذاریم: باید نشان دهیم که این شعار چگونه همیشه به سود کارفرمایان بوده است و چطور ما با رضایت کامل تن به این بهرهکشی دادهایم؛ این نخستین قدم برای رسیدن به کار ایدئال است.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران