سفرکردن علاوه بر جذابیت، اضطراب هم دارد. اضطراب از اینکه کجا باید خوابید، چه باید خورد و چه اتفاقی درپیش است. شاید همین اضطراب باعث می شود عده ای فقط در صورتی بار سفر ببندند که همۀ امکانات فراهم باشد. سفر یعنی دل کندن و جداشدن از آرامشی که آدمی فکر می کند دارد. سفر یعنی پاره کردن پیله هایی که به دور خود پیچیده ایم. سفر یعنی اعتماد به بزرگی خدا و اعتماد به روزی دادن او در هر موقعیتی. سفر یعنی آشناشدن با آدم های گوناگون و مشکلاتی به مراتب بزرگ تر از مشکلات هر روز زندگی. شاید به همین دلیل،قدیمی ها می گفتند بسیار سفر باید تا پخته شود خامی. متأسفانه بیشتر مردم ما تصور می کنند سفرکردن جیب پُرپول می خواهد و سفر همیشه باید با جوجه کباب و تفریح همراه باشد؛درصورتی که بخشی از سفر یادگیری و خودشناسی است.
من این سفرنامه را نوشتم تا بگویم می توان کم خرج هم سفر کرد و در کشور ما مکان های دیدنی غیر از شمال و اصفهان و شیرازهم برای سفرکردن هست و می توانیم با کمی خلاقیت، سفرهایمان را خیلی بیشتر از تور های گران قیمت جذاب و به یادماندنی کنیم.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران