محصولات مرتبط
چقدر احمقانه پانچلو با خودش فکر کرد داشتن بینی سبز او را سریع تر باهوش تر یا قوی تر نمیکند بلکه فقط او را شبیه بقیه ی مردم شهر میکند.چطور ممکن است کسی بخواهد بینی اش را رنگ گند.در حالی که ایلای(سازنده ی آدم چوبی ها)آن ها را به دلیل خاصی متفاوت از یکدیگر ساخته است.زمانی رسید که پانچلو دیگر به دیدن ایلای نمی رفت و کم کم بینی رنگ شده چندان به نظرش احمقانه نمی آمد.چون بینی رنگ شده او را شبیه دیگر و می کی ها میکرد.پانچلو بیش از هر زمان دیگری نیاز داشت صدای سازنده اش را بشنود که میگفت:من در هر شرایطی تو را دوست دارم و همیشه به تو کمک خواهم کرد تا به همان شکلی برگردی که تو را ساخته بودم.ما هم درست شبیه پانچلو گاهی میخواهیم همرنگ جماعت شویم تا در جامعه مقبول باشیم این نیاز ما را مجبور میکند تا خودمان را به شکل دیگران در آوریم،شبیه آن ها رفتار کنیم و تصور کنیم اگر این طور نباشیم از طرف جامعه طرد خواهیم شد.
درسی که پانچلو کتاب ای کاش بینی من هم سبز بود، به سختی آموخت بیش از پیش به ما نشان میدهد که پایبندی به آن چه هستیم و آن گونه که آفریده شده ایم.اهمیت فراوانی دارد.این داستان یاد آوری میکند که اگر به شکلی بی همتا ساخته شده ایم حتما دلیل خاصی دارد از این مهم تر خاظر نشان میکند در این دنیا کسی هست که همواره ما را دوست دارد و به ما کمک میکند تا وجود بی نظیر مان شکوفا شود.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران