کتاب «مرز خسروی» داستان زنی به نام «حکیمه» در عراق است که در اثر دستگیری همسرش و مهاجرت اجباری، سالها در غربت زندگی میکند و پس از سالها برای پیدا کردن همسرش راهی عراق میشود.
داستان کتاب «مرز خسروی» از این قرار است که پس از دستگیری «احمد» توسط حزب بعث، «حکیمه» و دختر سه ماههاش نیز دستگیر میشوند. حکیمه مدتها در زندان میماند و به واسطه پادرمیانی یک آشنای قدیمی، همراه با معاودین عراقی از زندان آزاد میشود. او و فرزندش در مرزخسروی رها میشوند. این آزادی ماجراهای دیگری را برای شخصیت اصلی رمان «مرز خسروی» رقم میزند. حکیمه بدون اینکه زبانی بلد باشد یا مکانی داشته باشد، با فرزندی که دو سال بیشتر ندارد، بدون غذا حیران میماند که کجا برود و چه کار کند؟
«مرز خسروی» در واقع تلاش دارد بخشی از تاریخ معاصر منطقه و همسایه ایران، عراق، را با زبان داستان بیان کند؛ آنجا که سرنوشت بخشی از جامعه عراق با سرنوشت ایرانیها گره میخورد. بخشی از کتاب به رنجی که راندهشدگان عراقی در طول سالهای مهاجرت اجباری کشیدهاند اختصاص دارد؛ مهاجرتی که صدام برای آنها رقم زده است.
معاودین یا راندهشدگان عراقی، که در سالهای 58 تا 61 تنها به این علت که اجداد ایرانی داشتند یا تفکرشان با انقلاب اسلامی ایران همسو بود، از عراق اخراج شدند؛ قشری مظلوم در تاریخ معاصر که کمتر داستان یا فیلمی به زندگی آنها پرداخته است.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران