کتاب حبیب حبیب قربان نوشته علی بیافرین است. این کتاب را نشر معارف منتشر کرده است.
قربان قصد داشته برای سفر توریستی به ارمنستان برود اما اتفاقات آنطور که میخواهد پیش نمیرود، او سر از دمش در میآورد، نمیداند باید چهکار کند نمیداند باید چه تصمیمی بگیرد. پس تصمیم میگیرد در دمشق بماند و از حرم حضرت زینب(س) دفاع کند.
در این میان قرابان چشمش به مردی بهنام حبیب میافتد، مردی درشت هیکل که بدنش پر از خالکوبی است. نام آن مرد حبیب است. قربان ابتدا درباره حبیب دچار قضاوت میشود و او را لایق مدافع حرم بودن نمیداند اما اتفاقاتی پیش میآید که همه چیز را تغییر میدهد.
قربان با دیدن تتو های روی بدن حبیب از تعجب شاخ در آورد. افکارش مشوش شده بود با خود گفت: عجب چیزایی پیدا میشه این جا، منو باش فکر می کردم اینا همه شون کار درستن. یارو با این همه خال کوبی معلوم نیست از کجا پا شده اومده اینجا، فکر کرده اینجا چاله میدونه، یا میتونه بیاد اینجا خودی نشون بده.
من مسئول اعزام بودم اینا رو تایلند نمی فرستادم چه رسد به سوریه گنبد نگاهی کرد و گفت: استغفرالله.. لعنت خدا بر شیطون
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران