داستان چشمهایم در اورشلیم که به قلم سلیس و روان مریم مقانی نوشته شده است با یک قرار ملاقات در آوریل 2035 در پاریس آغاز میشود. این قرار بین سفیر اسرائیل در فرانسه با تاجر یهودی سرشناسی به نام آدریل عُوادیا اتفاق میافتد. موشه شالو قصد دارد تاجر یهودی را در جریان نقشه نابودی مسجدالاقصی به وسیله ماهواره نظامی در جشن سال نو یهودیان قرار دهد. اما سفیر نمیداند آدریل عوادیا، همان بنجامین راحیل افسانهای و فرمانده بخش سایبری جنبش آزادی بخش قدس است. مردی که بیست سال است توسط مهمترین سرویسهای امنیتی جهان تحت تعقیب قرار دارد و آنها را به ستوه آورده است. او شخصا برای نابودی این عملیات وارد فلسطین میشود.
بنجامین راحیل با اطلاعات ذیقیمتی که از موشه شالو به دست آورده تصمیم میگیرد شخصاً برای خنثی کردن نقشه صهیونیستها به فلسطین برود. اما دستور فرمانده مقر اطلاعات و عملیات برای همراه کردن سارا اسلاتر، مامور سابق سازمان جاسوسی ایالات شرقی آمریکا با او، بنجامین راحیل را با چالش جدیای روبهرو میکند. قبول این دستور برای بنجامین سخت است؛ چرا که رابطه عاطفی قدیمی و عمیقی بین او و سارا وجود دارد و بنجامین نمیخواهد سارا را به خطر بیندازد.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران