معرفی کتاب دختر شینا

قدم زدن در یک روستای خوش آب و هوا و باغ‌های زیبا. حالا اگر یک نفر از بالای دیوار بپرد رو به روی آدم و فی‌الفور خواستگاری کند! شما باشید قلبتان بومب بومب نمی‌زند؟ دختر شینا، قصه عشقی صادقانه در دل روستای قایش است‌. بهناز ضرابی زاده، خاطرات قدم خیر محمدی کنعان، همسر شهید ستار ابراهیمی را نوشته است. 

خانه پدری و خواستگاری از دختر‌ شینا

دختر نازدانه پدر که با آمدنش همه مریضی های پدر ناپدید می‌شود و نام دختر قدم‌خیر می‌شود! پدر برایش هیچ کم و کسری در زندگی نمی‌گذارد و همه دخترهای روستا حسرت اسباب‌‌بازی‌های او را دارند! وقتی برای او خواستگار می‌آید بیش از همه برای پدرش همه چیز سخت می‌شود.
در روستایی که همیشه برای دختر، بزرگترهای فامیل بریده و دوخته‌اند، او حسابی خوش شانسی آورده و چند کلامی با خواستگارش صحبت می‌کند و همان جا دلش گیر می‌کند‌. ماجرهای خواستگاری و آشنایی و دوران عقد این زوج عاشق بسیار خواندنی و شیرین است. البته سرنوشت در کنار شیرینی‌های زندگی متاهلی سختی‌‌هایی را هم برایشان به همراه دارد. 

فراز و فرود زندگی با شهید ستار ابراهیمی

همسری که راه به راه جبهه می‌رود را بگذارید کنار سختی‌های بزرگ کردن چند بچه قد و نیم قد، آن هم دست تنها! وقت زمستان برف های پشت بام خانه را یک زن پا به ماه می‌روبد، وقت مدرسه بچه‌ها، او حواسش به تکالیف بچه‌هاست و...
شما در کتاب دختر شینا، قصه زنی را می‌خوانید که هر بار خسته می‌شود، اما تلاطم کارها و مسئولیت‌های زندگی اجازه نمی‌دهد یک‌جا بنشیند. شاید هم آن روحیه با نشاط و پرانرژی روستایی‌اش هست که نمی‌گذارد گرد غم و غصه نبود پدر خانواده بر دل بچه‌ها بنشیند. 

دیدار آخر 

قدم خیر در بیست و چهارسالگی، مرد زندگیش را از دست می‌دهد. ده سال زندگی با ستار ابراهیمی هژیر چه زود به پایان می‌رسد. به گفته خود سهمش از زندگی با او، آخرین نفر، آخرین نگاه بوده است ولی به همان هم راضی بوده است. دیدار آخرشان هم همینطور بود، در دلش غوغایی است که چرا نفهمید این آخرین باری است که روی همسرش را می‌بیند؟ و صمد پیشانیش را بی هوا بوسه می‌زند و به سرعت از خانه خارج می‌شود. قدم خیر منتظر است، دیدار آخر باید خیلی تب و تاب بیشتری داشته باشد. با همه وجودش ایمان دارد که بازهم قرار است او را ببیند. شاید مثل روز آشنایی‌شان، در یکی از باغ‌های بهشت منتظر اوست.

راز کتاب دختر شینا

کتاب دختر شینا خاطرات قدم خیر محمدی کنعان، نوشته بهناز ضرابی زاده است و در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. این کتاب، خاطرات شفاهی همسر شهید از زندگی با شهید ستار ابراهیمی و پنج فرزندشان را روایت می‌کند. عنوان این کتاب با توجه به یک اتفاق جالب انتخاب شده و با خواندن کتاب به راز نامش پی می‌برید!

به قلم «فاطمه‌سادات موسویان»