
کتاب پاییز آمد - (خاطرات فخرالسادات موسوی، همسر شهید احمد یوسفی) نشر سوره مهر
-
ناشر :
سوره مهر
- تعداد صفحه : 240
- قطع کتاب : رقعی
- نوع جلد : نرم
- سال چاپ : 1402
- دسته بندی : ادبیات پایداری
- شابک : 9786000350048
محصولات مرتبط
معرفی کتاب پاییز آمد
پاییز آمد روایتی از زندگی یکی از شهدای دفاع مقدس و همسر ایشان است. اما نه معرفی مردی که روی زمین همانندش پیدا نشود. رواتی از جنس زندگی همه ما. انسانهایی شبیه به همه کسانی که در زندگی دیدهایم اما با افق نگاهی وسیع و با عزمی از جنس پولاد.
پاییز آمد؛ روایت فخرالسادات موسوی از شهید احمد یوسفی
خانم فخرالسادات موسوی، روای کتاب و همسر شهید سردار احمد یوسفی؛ روایت زندگیاش را از سالهای کودکی خودش شروع کرده است. سالهایی کنار خواهرها، برادر یکی یک دانه و مادر و پدرش میگذشت. خانم موسوی از برادرش تاثیر زیادی میگرفت. به لطف برادر، کتابهای جدیدی با خط فکری متفاوتی به دست او میرسید و هر صفحه از کتاب شبیه به آجری از یک دیوار، شخصیت او را میساخت. طوری که در سالهای مبارزه با رژیم شاهنشاهی، دختر نوجوان و نازپرورده خانواده؛ جای اینکه شبیه دیگر دخترها و مادرش درگیر جزئیات زندگی و پوشش باشد؛ به دنبال انقلاب در کوچه و خیابان و تظاهرات حضور پیدا میکرد.
مادر او از کارهایی که فخرالسادات و برادرش میکردند راضی نبود. اما ماجرا برای این خواهر و برادر خیلی جدیتر از این حرفها بود. داداش علاء که الگوی فخرالسادات بود؛ یک ماه به دست ساواک شکنجه شده بود. علاء اما پس از آزادی نه تنها چیزی از شور و شوق انقلابیاش کم نکرد. بلکه پرقدرتتر از قبل به کارهایش ادامه میداد.
فخرالسادات که شاهد تمام این ماجراها بود؛ از خط به خط رفتارهای برادرش درس گرفت و در زندگی پیادهشان کرد. مدرسه برای او مقر انقلابیگری بود که تا پای کتک خوردن از بچههای مدرسه برایش پیش رفته بود. اشتیاق و تلاش فخرالسادات تنها خلاصه به روزهای پیش از انقلاب نشد. او نمونهای زنان و دختران ایراانی است که برای رسیدن به اهداف والای انقلاب، در تمام مراحل زندگیاش، تمام آن چیزی را که در مشت داشت پیشکش کرده بود. دختر بودن برای او دلیلی بر عقب کشیدن و منفعل شدن در جامعه نبود.
پس از انقلاب هرجایی که کاری از دستش برمیآمد؛ پیش از همه خودش را میرساند. از جمع کردن کمک مالی برای زلزله زدگان گرفته تا وارد شدن به سپاه برای اطاعت از امر امام و تشکیل ارتش بیست میلیون نفری و شرکت در دورههای امدادگری.
فخرالسادات که شیفته رهبری امام خمینی شده بود؛ در انجام تمامی کارهایش از ایشان پیروی میکرد. او شیفته ساده زیستی امام شده بود و دوست داشت خودش هم همان طور زندگی کند. تا جایی که غذا خوردن برای او عملی فراتر از بالا بردن قوای جسمش بود. بلکه فکر میکرد غذا میخورد تا تا نیرویی بگیرد برای رشد تفکر و اعتقاداتش.
به مرور در سپاه متناسب با مهارتهایی که آموخته بود؛ به دختران آموزش میداد. او تلاش میکرد تا پازل وظایف زندگیاش را متعادل بچیند و چه در بندگی و چه در خدمت به انقلاب اسلامی، موثر باشد. بالاخره در یک جایی از مسیرش، شهید احمد یوسفی سر راه او قرار گرفت و از او خواستگاری کرد.
فخرالسادات از همسر آیندهاش هرچه که میخواست؛ در شهید یوسفی پیدا میشد. مردی ساده زیست و پاسداری مجاهد که همسفر خوبی برای زندگی فخرالسادات میشد. اما از نظر خانواده فخرالسادات، شهید یوسفی مرد ایدهآلی نبود. پدرش شغل احمد را نمیپسندید و مادر ساده زیستی احمد را.
داداش علاء تنها کسی بود که از خیال سر گرفتن این وصلت، خوشحال میشد.
شهید یوسفی پس از ازدواج، در کنار جهادی که برای رسیدن به هدف والای انقلاب انجام میداد. حامی همسرش بود و همواره همسرش را به حضور در جامعه و فعالیتهایی که تخصصش را داشت تشویق میکرد. با وجود فرزندان کوچکشان، شهید یوسفی دلیلی برای خانه نشینی همسرش نمیدید. از طرف دیگر خانم موسوی با نشان دادن شرایط زندگی خصوصیشان به مخاطب خود نشان داد که چگونه از کمبودها و کاستیهای زندگی چشم پوشی کرده و برای سرپا ماندن زندگی ساده و صمیمیشان تلاش کرده.
کتاب «پاییز آمد» اثر گلستان جعفریان اخیراً به چاپ صد و سیزدهمین خود رسیده است. این کتاب با روایت ساده و صمیمی خودش و نشان دادن زندگی واقعی یک شهید دفاع مقدس با تمام سختیها و شیرینیهای مسیر او و همسرش؛ با استقبال فراوانی از سمت مردم مواجه شد. از طرفی زندگی اثرگذار خانم موسوی و حضور همه جانبه او به عنوان بانویی فعال در عرصههای مختلف زندگیاش توجه مخاطبان را به خود جلب کرد.
تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب پاییز آمد
این کتاب از سوی رهبر معظم انقلاب هم مورد تشویق قرار گرفت. متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به شرح زیر است:
بسمهتعالی
- عشقی آتشین، عزمی پولادین، و ایمانی راستین چهرهنگار زندگی این دو جوان است که با نگارشی زیبا و رسا در این کتاب تصویر شده است. این نیز از همان روایات صادقانه است که شنیدن و خواندن آن امثال این حقیر را خجالتزده میکند و فاصلهی نجومیشان با این مجاهدان واقعی را آشکار میسازد.
آذر 1401
نویسنده در مقدمه کتاب به تجربه خود از ملاقاتهای متعددش با همسر شهید میپردازد. او که در طول چهار سال تالیف کتاب بیشتر از بیستبار به زنجان سفر کرده، حاصل سی ساعت گفتگو منجر به ارائه تصویری بدون روتوش از زندگی واقعی خانواده سردار احمد یوسفی شده است.
به قلم «رقیه پورحنیفه»
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران