کتاب ارتداد - (داستان فارسی) نشر سوره مهر
- ناشر : سوره مهر
- تعداد صفحه : 248
- قطع کتاب : رقعی
- نوع جلد : نرم
- سال چاپ : 1402
- دسته بندی : داستان و رمان
- شابک : 9786000334079
محصولات مرتبط
چرا باید رمان ارتداد را خواند؟ یادداشتی بر کتاب ارتداد، نوشته وحید یامین پور
رمان ارتداد به قلم وحید یامین پور و از انتشارات سوره مهر است که سال 1398 وارد بازار کتاب شد و در قفسه رمانهای انقلاب، جایگاه خوبی برای خودش پیدا کرد. یامین پور در دومین اثر خودش دست به حرکتی بدیع و جذاب زده است و همین مسئله باعث شده تا ارتداد رمانی متفاوت با دیگر رمانهای انقلابِ پیش از خودش باشد.
ارتداد (در سه فصل «حیرت»، «ارتداد» و «رجعت»)، روایت شک است و این شکِ ناشی از شوک، نه تنها گریبان شخصیتهای داستان را میگیرد بلکه از همان صفحات ابتدایی کتاب، خواننده را هم به شک و تامل میاندازد که آنچه میخواند چه نسبتی با واقعیت دارد؟
یامین پور به شکلی آشنازدا، خلاف مسیر تاریخ حرکت کرده و با دستکاری تاریخ در سال 57، روایتی خیالی اما قابل تامل به خواننده عرضه میکند. پرداخت ادبی و خیالی او از تاریخ انقلاب باعث میشود هنگام خواندن کتاب، مدام چنین سوالی در ذهن مخاطب تکرار شود: اگر این «خیال» رنگ «واقعیت» به خود گرفته بود، چه میشد و چه سلسله حوادثی به دنبالش پیش میآمد؟
داستان ارتداد نه از سُرور و شکوه صبح بیست و دوم بهمن 57، بلکه از حزن، حبس و سرخوردگی شکست انقلاب شروع میشود! روزی که قرار بود درخشانترین روز در پیشانی تاریخ این سرزمین باشد اما در نهایت به روزی سیاه و شوم تبدیل شد! در روایت وارونه نویسنده از تاریخ، امام خمینی (ره) همان روز به دست رژیم پهلوی کشته شده و جریان سازمان یافته انقلاب به شدیدترین شکل ممکن سرکوب میشود. کشتار بی حساب و کتاب رژیم، در کوچهها و خیابانها جوی خون راه میاندازد و بیشتر نیروهای مبارز یا کشته شده و یا آواره این خانه و آن خانه میشوند. آفتهای این شکست، زندگی زن و شوهر جوان و مبارزی به نام دریا و یونس را هم دستخوش تغییراتی کرده و باعث میشود دریا در راستیِ آرمانهای انقلاب و تحقق وعدهها دچار تردید شود. به تدریج او به این نتیجه میرسد که نهضت انقلاب نه از طریق دعوت و بیداری تودهها بلکه اینبار از راه مبارزه مسلحانه باید آغاز شود.
عشق در همه آثار هنری، جاذبهای است که میتواند مخاطب را تا پایان داستان همراه خود کند. عشق، همان موتور محرّکهای است که به مضمون داستانها عمق و بُعد میدهد و روایت داستانی را پرکشش و جذاب میکند. ارتداد هم بدون شک، رمانی با درونمایه سیاسی و اجتماعی است اما عشق در این میان بهانهای است برای نمایش مبارزه. عشق در اینجا همچون زندگی، بخشی از مبارزه است نه مانعی در مقابل آن.
«ما میجنگیدیم، تمرد میکردیم، مخفی میشدیم، میدویدیم، از دیوار بالا میرفتیم، شعار مینوشتیم و گاهی لا به لای کوچههای پرتلاطم شهر، حادثه عشق رخ میداد»
اما آنچه ارتداد را خواندنیتر میکند، نثر پرکششی است که میتواند احساسات عمیقی را به خواننده منتقل کند. یامین پور به واسطه بهرهگیری از دایره واژگانی گستردهاش، توانسته دیالوگهای ماندگار، جملات نغز و واگویههای ذهنی قابل تاملی از دریچه نگاه یک مبارز انقلابی بسازد. جملات نابی که بدون شک صدای نویسنده لابلایشان شنیده میشود و ارزش بارها خواندن دارد.
با این حال، ارتداد نقاط ضعفی هم دارد که نمیشود بی اعتنا از کنار آن گذشت. ارتداد همان قدر که شروعی طوفانی دارد و در همان صفحات آغازین خود حس کنجکاوی خواننده را تحریک میکند، در پایانبندی دچار ضعف است. پایان کتاب بیشتر از آنکه انقلابی و رهاییبخش باشد، ایرانیزه شده است! برخی از وقایع داستان در نگاه خواننده چندان باورپذیر نیست و شاید بتوان اوج این باورناپذیری را در پایان کتاب دانست. ضعف در پایان داستان بیشتر ناشی از ضعف داستان در شخصیتپردازی و کاستی در نشان دادن ابعاد مختلف شخصیت آدمهای داستان است. آدمهایی مانند دریا، حاج احمد و حاج مهدی که خودشان را نه به واسطه کنشگری در موقعیتهای مختلف بلکه اغلب از طریق دیالوگها به مخاطب میشناسانند. همچنین به نظر میرسد داستان در بخشهای زیادی به دلیل واگویههای شخصیت اصلی، فلسفهزده و گرفتار اطناب شدهاست.
ارتداد با همه ضعفها و کاستیهایش، پنجره جدیدی در ادبیات انقلاب و در ذهن علاقمندان این حوزه ایجاد کرد. وحید یامین پور در نگاهی نو و «ساختارشکنانه»، با به تصویر کشیدن ایرانِ بدون انقلاب اسلامی در فرم داستانی نشان داد چطور لحظهای شک و تردید بیموقع، میتواند منجر به شکست، سرخوردگی و انحطاط جریانی عظیم و خروشان شود.
گزیده ای از کتاب ارتداد
«شب پیش، ما شاد بودیم و هیجانزده. دریا بلند میخندید. گونههایش گل انداختهبود. ده روز از دوازدهم بهمن، از برگشتن امام، میگذشت. ده شب، هر شب بوی اسپند و عود کوچهها را معطر میکرد. اما صبح روز بیست و دوم بهمن، همان صبح بارانی، با ابرهایی که بوی حادثه میدادند، بلورهای رویاهای ما تکهتکه شد. همان صبحی که دریا سراسیمه به خانه وارد شد و گفت امام را شبانه از مدرسه رفاه دزدیدهاند و هرکسی را که آن اطراف بوده با خود بردهاند... ماجرا برای ما تمام شدهبود. پیروزی، درست در کوتاهترین فاصله، از دستهای ما سُر خورد و افتاد در چاهی که انتهایش ناپیدا بود!»
به قلم "زهراسادات طباطبایی"
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران