داستان کتاب «پناهگاه بی پناه» درواقع درباره یک مکان است که در پارک «شیرین» شهر کرمانشاه قرار دارد، مکانی که در سال های بمباران پناهگاه مردم شهرم و همچنین محل زندگی افراد محروم کرمانشاه بود که در حال حاضر به موزه دفاع مقدس تبدیل شده است.
پارک «شیرین» کرمانشاه یک پناهگاه نسبتا بزرگی داشت که در سال های بمباران پناهگاه مردم بود و هموطنان عزیزم در آن سال ها با شنیدن صدای آژیر خطر به آنجا پناه می بردند که متاسفانه 26 اسفند ماه سال 66 که تنها چند روز به عید نوروز باقی مانده بود، موشکی از تنها راه نفوذ پناهگاه (هواکش) به داخل پناهگاه برخورد می کند و آنجا را به آتش می کشد و در پی این حادثه متاسفانه جمعیت زیادی شهید و زخمی می شوند که شمار زیادی از شهیدان هم کودکانی بودند که در آنجا پناه گرفته بودند. بر اساس توضیحاتی که دادم به نظر خودم داستان کتاب جدیدم متفاوت تر از سایر داستان هایم است.
کتاب «پناهگاه بی پناه» در سه بخش نوشته شده است. در بخش اول این کتاب به عنوان نویسنده نگاهی کاملا گذرا داشتم، بخش دوم شامل خاطرات بازماندگان و بخش سوم نیز برگرفته از مستندات و عکس های مربوط به حادثه می شود. البته ناگفته نماند در بخش دوم به عنوان نویسنده سعی کردم فقط از نگاه جانبازان و خانواده ای شهدا به ماجرا نپردازم بلکه دید کلی داشته باشم و ماجرا را از نگاه آتش نشانانی که برای نجات مردم مظلوم شهرم آمده بودند، مردمی که بای کمک به محل حادثه آمدند، خبرنگارانی که برای تهیه خبر مراجعه کرده بودند و ... روایت کنم. در واقع این کتاب یک موضوع دارد اما با صدها قصه همراه است و بیش از 30 راوی دارد. این کتاب مسائل تکان دهنده زیادی دارد، قصه های تلخی که همه واقعیت دارند.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران