کتاب «گرگ می آد می بردت!» نمایشنامهای منتشرشده از مجموعهی «نمایشنامه ی کودک امروز» دربارهی دوستی گرگ و گوسفند است. با خواندن این نمایشنامه، کودکان باورها و قضاوتهای پیشین خود را دربارهی خوبی و بدی کنار میگذارند و اینبار با گرگ و گوسفندی متفاوت آشنا میشوند که بهجای دشمنی با هم دوستی را انتخاب میکنند. شعرهایی که شهرام کرمی، در مقام نمایشنامهنویس، در برخی دیالوگها گنجانده در ریتمیک شدن این نمایشنامهی جذاب تأثیرگذار بوده است.
گوسفندی به نام ونوش گم شده است و گرگی به نام کوهستان او را پیدا میکند و کمکش میکند تا به مزرعه برگردد. اما در مزرعه همه شنیدهاند که گرگ، گوسفندها را میخورد و این موضوع برای کوهستان عجیب است چون او اصلاً میلی به خوردن ونوش ندارد. دوستان و همراهان ونوش هم زمانی که با کوهستان روبهرو میشوند، حسابی میترسند. اما کوهستان نظر دیگری دارد: همهی گرگها که مثل هم نیستند. او کتاب میخواند، لباس مرتب میپوشد، بیسکوییت یونجه میخورد و… چون دلش میخواهد توی مزرعه زندگی کند. به نظر شما، پایان این دوستی تازه به کجا میانجامد؟
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران