کتاب «طوقی و پرنده آهنی» ماجرای کبوتری است که با بمباران خانه صاحبش و از بین رفتن آشیانه و صاحب او حسام، آواره میشود و با غروب خورشید به طرف خورشید پرواز میکند. از ویرانه های شهر بمباران شده دور میشود و دیگر اثری از درختان نخل و آب و آبادانی نیست. هنوز خورشید غروب نکرده است که در بیایان بی آب و علف به ساختمانی میرسد با اتاق های زیاد و دیوارهای محصور شده با سیم خاردار و نگهبانی که می خواهد کبوتر را شکار کند و برای شام کباب کند و بخورد.
بال کبوتر با شلیک گلوله نگهبان زخمی می شود و او به یکی از اتاق های تاریک و نمور پناه میبرد. در اتاق آدم هایی را میبیند که مثل خود او زخمی و غمگین هستند و در شرایطی سخت در کنار هم روز و شب را می گذرانند. کبوتر زخمی با سیدی آشنا میشود و از گرسنگی و تشنگی نجات پیدا میکند و در انتظار صبح آزادی در کنار سید علیاکبر ابوترابی، سید آزادگان و بقیه اسیران می ماند.
مسلم ناصری کتاب «طوقی و پرنده آهنی» را برای گروه سنی کودک نوشته شده و مناسب گروه سنی پایان دبستان مناسب است.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران