خودتان را برند کنید، از استعدادهای خاص خود فرمولی برای موفقیت بسازید.
واژه برند از اواسط قرن نوزدهم در عرصه بازاریابی استفاده شده است. در آن زمان کارخانهها، محصولاتی چون صابون یا کالاهای بستهبندی شده دیگر تولید میکردند. مردم عادت داشتند اقلام مورد نیاز خود را از تولیدکنندگان خرد در مناطق بومی بخرند. اما کارخانهداران میخواستند مشتریانشان به محصولات غیربومی اعتماد کنند. وقتی محصولی برای انتقال آماده میشد، یک مهر قرمز پررنگ روی جعبههای چوبی زده میشد که نشاندهنده علامت یا لوگوی شرکت بود.
امروز تعاریف زیادی از برند ارائه میشود. یکی از مطلوبترین آنها این تعریف است: برند، قولی است که باید به آن وفادار ماند. همانطور که اندی میلیگان، مشاور برجسته برند میگوید: «برند، نمادی است که تجربهای خاص را تضمین میکند.»
اما برند شما چیست؟ برند شما چیزیست که مردم در نبودتان میگویند. وقتی کسی که خوب شما را میشناسد، از شما نزد فرد دیگری، تعریف میکند، چه چیز میگوید؟ آن دو احتمالاً در مورد کاری که انجام میدهید، حرف میزنند. برای مثال میگویند، او بهخوبی مشکلات را مدیریت میکند. ممکن است در مورد سوابق کاری و تحصیلی شما صحبت کنند. ظاهر فیزیکی شما را بگویند و یا به ورزش و سرگرمیتان اشاره کنند. اگر ارتباطی با فردی مشهور داشته باشید، حتماً آن را هم ذکر میکنند.
ما در یک بازار جهانی ایستادهایم. جایی که با پهنای باند موجود و تلفن های بین المللی تقریبا اشخاص میتوانند در هر جایی مشغول به کار شوند. مرز بین استخدام و خوداستخدامی بسیار ظریف شده است. افراد بیشتری بین این دو عرصه در حال رفت و آمد هستند. آنها در شرکتی آموزش میبینند، به شرکتی دیگر ملحق میشوند، شغل خود را از دست میدهند و سپس به بخش دیگری میروند یا در نهایت برای خود کسب و کاری راه میاندازند. آنها در طول روز وقت برای مطالعه یا بچهدار شدن و پرورش فرزند هم دارند. آنها به کشور دیگری میروند و کار دیگری آغاز میکنند. تمامی این تغییرات رخ میدهند و در این میان آنچه حائز اهمیت است، دیده شدن و جذب افرادیست که به خدمات ما نیاز دارند. با رشد روزافزون اینترنت به ویژه رسانههای اجتماعی، روشهای دیده شدن و در نظرماندن متنوعتر شدهاند. و این دقیقا همان چیزی است که باید برای برند شدن بیاموزیم. جان پرکیس در کتاب «خودتان را برند کنید» بسیار ظریف به این موضوع پرداخته است.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران