رمان تاریخی تکراری نمیشود: معرفی کتاب نامیرا
رمان تاریخی، رمانی است که تلاش میکند گذشته و شرایط دوران گذشته را بازگو کند و شخصیتها، زمان رمان و محل وقوع آن، در واقعیت ریشه دارند. رمان تاریخی، عموما پیشزمینه سیاسی یا اجتماعی دارد. دو نوع کنش درباره رمان های تاریخی دینی وجود دارد، یکی رصد، نقد و پالایش است و دیگری تبلیغ و جهت دهی.
میتوان گفت کمال طلبی و فطرت خواهی انسانها، علائق تاریخی به ذوات مقدسین و تاریخ اسلام، آشنا بودن به رمان تاریخی در مقایسه با مراجعه به تاریخ، ناکافی بودن تاریخ در پاسخگویی، آسان بودن هضم و فهم رمانهای تاریخی و ارادت ذاتی انسان به ذوات معصومین از دلایل اقبال رمانهای تاریخی دینی میباشد.
در نگاه اول به تاریخ داستان و رماننویسی، چنین به نظر میآید که میان دین و تاریخ و رمان ارتباط چندانی نیست. ولی باید گفت که بین رمان و دین ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. رماننویسان بزرگ چهبسا مضمونهایی اختیار میکنند که واجد مفاهیم ضمنی دینیاند؛ ولی این مفاهیم ضمنی، پوشیده بیان میشوند و در عمل و تفکر شخصیتهای داستان بروز مییابند، نه در پند و اندرز مستقیم، به همین دلیل شاید با نگاه سطحی، نتوان به مضمون دینی تاریخی رمان پیبرد.
از فرصت های رمان تاریخی، عمومی بودن، احساسی بودن، رفع محدودیت منابع تاریخی و ایجاد عمق تاریخی، ایجاد تطبیق و عبرت گیری، توسعه مخاطبان به کودک و نوجوان است. هر چند باید اذعان داشته باشیم، در مقابل این مزایا امکان تحریف و عرفیسازی شخصیتهای والا از آفات رجوع و نوشتن بدون اطلاع از همهی حقایق و صرفا فقط از ناحیهی ذهن این گونه رمانهاست.
یکی از رمانهای تاریخی- دینی کتاب "نامیرا" از "صادق کرمیار" به همت نشر "نیستان" است. صادق کرمیار نویسنده و کارگردان میباشد و با سریال "یک روز قبل" شناخته میشود. پیکره اصلی نامیرا، جریان پیوستن مردی از قبیله بنیکلب به نام "عبداللهبنعمیر" به سپاه حسین بن علی است. این کتاب روایت سادهای است که از اوضاع کوفه شروع شده و به واقعهٔ کربلا میرسد.
چگونگی واقعه کوفه و پاسخ به چرایی رویداد و همچنین علل و عواملی که در کوفه اتفاق افتاده و عاشورا را رقم زده است روایت میکند و به پیشبرد داستان کمک کند.
نامیرا شروع آرامی دارد و با کمک تصویرسازی به خواننده فرصت همراهی میدهد. شخصیتها بهتدریج وارد داستان میشوند و حضورشان در خدمت کلیت داستان است. نامهای بزرگ مانند مختار ثقفی و هانی و... نویسنده را وسوسه نکرده تا به پررنگتر کردن نقش آنها در داستان بپردازد و رمانش را فربهتر کند.
"نامیرا" جریانی است که همچنان ادامه دارد. این رمان علیرغم اینکه همه داستان را میدانند و از پایانش خبر دارند؛ گیرا و جذبکننده است.
از ویژگیهای خوب کتاب میتوان به چند مورد زیر اشاره کرد:
از اصطلاحات و ادبیات فارسی برای بیان مفاهیم زبان عربی به خوبی استفاد شده و این کار متن را روانتر کرده است. همچنین معنی تعبیرهای کتاب در پاورقی به شیوایی رمان میافزاید، اما قسمتهایی از کتاب از نظر ویرایشی مشکل دارد. گفتنی است بیش از هر چیز اسم کتاب است که خواننده را مشغول میکند؛ ابتدا به ذهن میرسد «نامیرا» فقط اسمی هنری است که برای جلب مخاطب انتخاب شده و یا ناشر و نویسنده خواستهاند ابهام داستان را زیاد کنند. اما کتاب را که تا انتها بخوانی معلوم میشود «نامیرا» ریشه در مفهوم «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» دارد. مفهومی که میگوید پهنهی سرزمین کربلا به اندازهی کل زمین وسعت پیدا کرده و عاشورا همیشه نامیرا ست.
«نامیرا» داستان صحنه انتخابهای لحظه به لحظه آدمی است در واقعهای که دائما در حال تکرار است و داستان آدمهایی که میتوانند به درستی انتخاب کنند اما پس از هزاران لحظه انتخاب پی در پی، همچون بسیاری از کسانی که خود را در مسیر درست میپندارند در آخرین لحظه به بی راهه میروند.
«نامیرا» داستانی شخصیتمحور است؛ رمانی با خردهروایتهایی از تغییر روش، هدف، آرزو و عاقبت آدمها. این روزگار است که آدمها را در محک انتخاب شدن و انتخاب کردن میگذارد و نویسندهی نامیرا فقط تصویرساز صادق این رویدادهاست. نویسنده کتاب را به سبک رمانهای کلاسیک با شروعی آرام آغاز میکند، تصویرسازی میکند، شخصیتها را یک به یک وارد داستان میکند، آنها را معرفی میکند و با داستان پیش میبرد. رمان نامیرا ما را به میان مردمان زمانهای دور برده تا تردید، طمع، ترس و حقیقتطلبی آنها را در بزنگاههای حساس زندگی و تاریخ ببینیم، بسنجیم و حتی قضاوت کنیم و احتمالاً از خودمان بپرسیم اگر من بودم، چه میکردم؟
نامیرا با راوی سوم شخص و روایت خطی در زمان چند قدم مانده به عاشورا با عبداللهابنعمیر کلبی شروع میشود و در آستانۀ آن شبهرستاخیز عظیم و با تصمیم او هم پایان میگیرد. در این کتاب با داستانی شخصیتمحور روبرو هستیم. نویسنده سعی دارد تا با یک روایت اصلی و چند خردهروایت از تغییر روش، تردیدها، اهداف و حتی جستجوگریهای مردم آن زمان بگوید.
کتاب داستان شرایط فتنه دو گروه است، هر دو در ظاهر اهل قبله و نماز و روزهاند، در مقابل یکدیگر صفآرایی میکنند و در چنین شرایطی تشخیص وظیفه چندان آسان نیست. آنچه که عبدالله را هم در این داستان سردرگم کرد، همین ماجراست:
«یزید مسلمانی است که پدرش از کاتبان وحی بود و سالها مانند چوپانی دلسوز مسلمانان را سرپرستی کرد. حسین نیز مسلمانی است که جدش رسول خداست و فرمود حسین از من است و من از حسین» (صفحه 155) با افکار و اذهانی که به این حقیقتِ منقلبشده خو گرفتهاند، چه میتوان کرد؟
حیرت و تردید شخصیت عبدالله و با شدت کمتری در شخصیت ربیع، یکی از عوامل تعلیق و ترغیب خواننده برای ادامۀ داستان است. استواری عقیدۀ عبدالله در وجوب اطاعت از یزید به عنوان خلیفۀ مسلمانان او را به پرتگاه مهلک جزماندیشی نکشاند. هرچند او از دعوتکنندگان امام نبود، جایی که حقیقت در برخورد با ابن زیاد و انس ابن حارث برای او عیان گشت، در پیوستن به لشگر امام لحظهای درنگ نکرد.
نویسنده در ادبیات داستانی به جعل واقعیت میپردازد و هدفش در واقع رسیدن به یک حقیقت است. رمان تاریخی قرار نیست دقیقا بر پایه مستندات تاریخی باشد و ازسوی دیگر همه کتاب نیز تخیل نویسنده نیست و بخشی از آن مبتنی بر یک واقعه تاریخی است و تحلیل و تفسیر نویسنده از واقعیت تاریخی ارائه میکنند. "نامیرا" در این ادعا موفق بوده و توانسته واقعهای تاریخی را در قالب رمان نقش بزند.
به قلم "معصومه خوانساری"
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران