محصولات مرتبط
"انسان امروز، انسان سیاسی است"
کتاب آتش بدون دود نوشتهٔ نادر ابراهیمی در انتشارات روزبهان چاپ شده است.
بسیاری از نویسندگان در مورد ارزش ادبیات متعهد شک داشتند، ولی آندری ژادنف همه شکها را کنار زد و گفت: "در زمانی که تضاد طبقاتی وجود دارد، نمیتوان از ادبیاتی صحبت کرد که غیر سیاسی باشد و خالی از هر نوع گرایش"
در ادبیات جهان و بالطبع ادبیات ایران، سیاست سهم پررنگی در ادبیات و داستان داشته است. آنچه در این بین اهمیت دارد آن است ما بتوانیم به خوبی، مفاهیم مهمی چون سیاست و عشق و تقابلهای مرتبط و درهم روندگیشان و بازخوردشان در جامعه را تمیز دهیم.
ادبیات مجال دارد برای پرداختن به همهی جنبههای انسانی و اجتماعی. نویسندگان ایرانی با تسلط بر داشتههای خود، دست به کار شده و در دو موضوع عشق و سیاست و یا انقلاب هنر نمایی کرده اند. دهههای چهل و پنجاه برای ادبیات ایران، جزو دهههای طلایی و پر اثر و آثار محسوب میشود. آثاری که هنوز جز پرفروشها و خواندنیهای حال حاضر هستند. در بین آنها میتوان دست روی نادر ابراهیمی با رمان بلند "آتش بدون دود" و محمود دولت آبادی با رمان بلند "کلیدر" گذاشت.
در رمان "آتش بدون دود"، نادر ابراهیمی در هفت جلد، به سرگذشت مردمان ترکمنصحرا، شرح جنگهای قبیلهای و همچنین مبارزاتشان با حکومت فاسد پرداخته است.
این داستانها که زندگی چند نسل را شامل میشود، زیست این مردمان تا اواسط دوران پهلوی را روایت میکند.
در این رمان دو داستان مبارزهای با یک عشق گره خورده است. رمان با داستان عشق گالان و سولماز روایت میشود که هر کدام از قبیلهای متفاوت هستند، گالان از یک طرف اربابی بیرحم است از طرفی فردی شاعر. او سولماز را هنگام بردن آب از چشمه میبیند و یک دل نه صد دل عاشق او میشود. سپس او را میرباید. عاقبت چنین عشقی پرشور و رسوا، خونریزیهای فراوان و کشت و کشتار بیشتر است. در نسلهای بعدی خواننده با دو شخصیت جدید رو به رو میشود. آلنی و مارال، زن و مردی که عاشق، همدوش و همسنگر یکدیگر هستند. در این داستان مارال، زنی است که شخصیت منفعلی ندارد و شخصیت متعادلی دارد که در داستان فارسی کمیاب است. روایت داستانی دایره ای دارد از عشق و مبارزه گالان شروع و به عشق و مبارزه آلنی ختم میشود. ابراهیمی حواسش به مهندسی و ساختار و زبان داستان هست.
در آتش بدون دود همه شاعرند. آدمکش و منجی، باسواد و بیسواد، کودک و پیر همگی لحن و زبان شاعرانه دارند. همگی پخته حرف میزنند و سرشار از حکمت زندگیاند. شاید همین ویژگی است که باعث شده کتابی که بنمایهی اصلیاش خشونت و مبارزه است، به عنوان رمانی لطیف و عاشقانه شمرده شود.
در رمان «آتش بدون دود» با شخصیتی منحصر به فرد روبرو هستیم. گالان یموتی تقابل می سازد. اطاعت پسران از پدران رسمی بسیار ریشه دار و استوار در صحرا بود. اولین کسی که اصول جامعه ترکمن را هرچند در سطحی محدود برهم میزند، اوست.
در جلد اول صفحه 6٣ میگوید: «اگر دلت میخواهد بچههایت از تو اطاعت کنند، بعد از این، همان چیزی را بخواه که آنها میخواهند.» در جلد دیگر آلنی ظهور میکند و با توجه به مخالفتهای اهالی اوبه، به شهر میرود، تحصیل میکند و با اطلاع یافتن وی از اوضاع اجتماعی جامعه ایران، دوران جدیدی از تقابل افراد با ایدئولوژیهای مرسوم در جنبههای مختلف زندگی را شکل میدهد.
سفر آلنی به شهر و تحصیل او ایستادگی در برابر تفکری است که سالهای سال مردم خود را مجبور به رعایت آن دانستهاند و اکنون از بر هم خوردن این قانون واهمه دارند تا حدی که آق اویلر از پیامدهای این سفر تحت عنوان «جنگی که در پیش دارد» یاد میکند.( صفحه: ٢4٠)
نادر ابراهیمی در کنار داستانی عاشقانه و سیاسی و مبارزطلب، دین و خرافه را دستمایه کتاب خود قرار می دهد و و به درخت مقدس جان می دهد. آلنی را در تقابل با خرافه به صحنه میآورد و در مقابل یاشویلی و آیدین را برپا میکند. مخالفت افکار عمومی بنابر عرف و عادت دیرین جامعه، ترس مردم از محو شدن فرهنگ ایدئولوژی قومی خود در دل ایدئولوژی حکومتی، ترس ارتباط با خارج از صحرا و ترس تسلط فارسها بر طایفه، همچنین فرصت طلبی ملا آیدین، به عنوان متولی درخت و بیم از دست دادن سلطه خود بر اندیشههای دینی و مذهبی آمیخته با خرافه مردم، ترسش از رنگ کفری که در اوجاها دیده بود و نگرانی از تسلط افکارشان بر طایفه و تبر زدن به تنه درخت مقدس، داستان را پر جاذبه و کشش پیش میبرد. رفتن آلنی به شهر و سواد آموزیش اولین ایستادگی در برابر اندیشه تقدس درخت است.
خود آلنی با سخنانش اندیشههای مذهبی ملا آیدین را به مبارزه میطلبد:
«من درخت نیستم، انسانم و روزی باید که وظایف انسانها از همه درختها و همه دروغهای وابسته به آسمان پس گرفته شود و به انسانها سپرده شود» ( جلد اول .صفحه ٢٧٢).
نادر ابراهیمی تقابل علم (وجود آلنی و کیف طبابتش همراه با علم و آگاهی) در برابر خرافه (اندیشه واهی و اثر بخشی درخت مقدس و القای آیدین که درخت نمایندهی خداست) را میآفریند و پیش میبرد: «آلنی جلوی چادرش درست روبهروی درخت مقدس و نزدیک راه باریکی که به درخت میرسید سایهبانی بر پا کرد. جامهدان و کیف طبابتش را کنار دست نهاد و خود، دوزانو بر خاک نشست در انتظار بیمار و چنان نشست که گویی برای ابد نشسته است و به خاک چسبید که گویی ریشه تا اعماق زمین دوانده است. اگر نفس نمیکشید و لبخند نمیزد خود درختی بود در برابر درخت مقدس» ( صفحه 56٧).»
به این ترتیب آلنی با اندیشه تقدس درخت جنگید و به تدریج آن را محو نمود.
یکی از زیباییهای آتش بدون دود وامداری نام کتاب از ضربالمثلی ترکمنی است، کاشغری حدود هزار سال پیش در "دیوان الغات" آورده است: اوت توسه سیزبولماز، یگیت یاریق سیز. آتش بدون دود نمیشود، جوان بدون گناه."
و توانسته در روایتهایی پر از جزئیات با نگاه قهرمانی و تاریخی و سیاسیش، به خوبی مصداقی برای ضربالمثل در قالب رمان به وجود بیاورد.
نادر ابراهیمی در کتاب دوم، به ضرب المثل دومی اشاره می کند که نشان از آشنایی عمیقش با فرهنگ ترکمن صحراست: «ترکمن میگوید: با نصف خندهات بخند تا مجبور نشوی گریه کنی.» ابراهیمی از فولکور و ادبیات عامه و ضربالمثلها سود میبرد و حالت تعلیمی دارند و غالبا شکل نصیحت آمیزی از ادبیات عامیانه هستند که محصول ذهن عوام و مبتنی بر تجربههای عادی زندگی هستند. در سراسر رمان "آتش بدون دود" از ضرب المثلهای اصیل ترکمنی به خوبی استفاده شده است.
در انتها به جد میتوان گفت نادر ابراهیمی با شناخت کامل به سراغ مردمان ترکمن رفته و کتابی در خور این طایفه نوشته که بی شک کم نظیر میباشد.
به قلم "معصومه خوانساری"
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران