loader-img
loader-img-2
پاتوق کتاب
  1. خانه
  2. بلاگ
  3. Mag | ادبیات
اقتباس های سینمایی از جهان ادبیات
اقتباس های سینمایی از جهان ادبیات
سینما و اقتباس از ادبیات پیوند میان سینما و ادبیات بر کسی پوشیده نیست و ادبیات، دین بزرگی بر گردن سینما دارد. سینما، پس از آن‌که تولد یافت و پا به عرصه هنر گذاشت، به زودی دریافت که فراتر از تصاویر متحرکی که نمایش می‌دهد، نیازمند قصه و داستان است تا بتواند با مخاطب خود حرف بزند و جادوی حقیقی خود را آشکار کند. در نتیجه، بدیهی بود که به سراغ ادبیات برود و در میان کتاب‌ها و رمان‌های موفق و تاثیرگذار، داستان‌های خود را بجوید. سینما، به سرعت به سمت اقتباس از ادبیات رفت و این‌گونه سینمای اقتباسی رشد کرد و استقلال یافت. و امروز نه تنها آکادمی اسکار به عنوان مهم‌ترین مرجع اعتبارسنجی آثار سینمایی، رشته جداگانه‌ای برای فیلمنامه آثار اقتباسی سینما در نظر گرفته، بلکه ادبیات سهم موثر و بزرگی در موفقیت آثار سینمایی دارد و بسیاری از آثار سینمایی بزرگ و مورد اقبال، اقتباس از دنیای ادبیات هستند.  فیلم سینمایی یا کتاب؟ اما یک اقتباس سینمایی، هرچند موفق و شاهکار، نمی‌تواند جای منشا و مادر خود را بگیرد. کتاب‌ها و رمان‌ها همیشه چیزی بیشتر از آثار اقتباس شده از خودشان هستند. سینمای اقتباسی، اگرچه شکوهمند است و با جادوی تصاویر خود و البته موسیقی، می‌تواند به تخیل ما کمک کند، اما همین ترسیم‌ها هم می‌تواند از تخیل ما بکاهد. جایی که تصویر باشد، ذهن کمتر می‌آفریند و شخصیت‌هایی که به هزاران صورت مختلف، می‌توانستند در اذهان خوانندگان خلق شوند؛ در قامت یک هنرپیشه قالب می‌خورند و برای همیشه ماندگار می‌شوند. گویی ذهن آفریننده عوامل یک فیلم، بر آفرینش ذهنی هزاران خواننده رمان، تفوق می‌یابد و شناخت و برداشت خود را بر آنها دیکته می‌کند. این البته، تنها تفاوت جهان واژگان و تصاویر نیست. فیلم، محدودیت‌های خود را دارد و به لحاظ زمانی، آنقدر دستش باز نیست. پس ناگزیر از دست اندازی در رمان‌ها و کتاب‌ها است؛ از کمرنگ کردن برخی شخصیت‌ها و رخدادها گرفته تا حذف کامل آنها.  مهم ترین تفاوت اقتباس سینمایی با رمان اما شاید مهمترین تفاوتی که میان یک اقتباس‌ سینمایی و رمان‌ اصلی باشد، حضور مولف، در اثر است. ایده و اندیشه مولف، چه در رمان و چه در فیلم حضور پیدا می‌کند و یک اثر اقتباسی، قطعا مطابق با دریافت، خوانش و جهان‌بینی خالقان فیلم، روایت خواهد شد و از این جهت کمتر امکان دارد به نویسنده اصلی، وفادار بماند؛ به ویژه پس از ظهور نظریه مولف در تاریخ سینما. فیلمسازان خود آفرینش‌گر هستند و در جریان ساخت یک فیلم اقتباسی، به خلق دوباره اثر دست می‌زنند. از این رو، گرچه سینما با آفرینش شاهکارهای سینمایی که از اقتباس از ادبیات هستند، کاری سترگ و سزاوار تحسین انجام داده است، اما نباید از نسخه‌های اصلی و مادران این اقتباس‌های سینمایی، غافل شد. ادبیات همیشه چیزی بیشتر، در چنته دارد، اگر که به سراغش بروید. سینما قطعا هنر مستقلی است که بر پای خویش ایستاده، اما در این میان نمی‌توان و نباید فراموش کرد که سینما همواره چنگ در دامن پرسخاوت ادبیات دارد و برای اعتلای خویش، از آن تغذیه می‌کند. 8 اقتباس شاهکار سینمایی از جهان ادبیات در این یادداشت، به سراغ تعدادی از مهم‌ترین شاهکارهای سینمایی می‌رویم که در واقع اقتباس از ادبیات هستند و سپس درباره کتاب و رمان اصلی صحبت می‌کنیم. 1- پدرخوانده (1972، 1974، 1990) قطعا اولین اقتباس سینمایی در این لیست، سه‌گانه پدرخوانده به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا است. شاهکاری در تاریخ سینما که اقتباس از ادبیات آمریکا است. امروز و پس از گذشت حدود نیم قرن از اکران نخستین فیلم از این سه‌گانه، همچنان اثری تازه، درخشنده و تمام عیار به حساب می‌آید. اقتباس سینمایی پدرخوانده، بی‌شک اثری کلاسیک است و هر چه بر قدمت آن افزوده می‌شود به جای آنکه در دالان‌های تاریخ گم شود، توسط نسل‌های جدید بازیافته می‌شود و از نو مورد واکاوی، نقد و تحسین قرار می‌گیرد.  پدرخوانده به دلایل مختلفی، نقطه عطفی در سینمای ژانر گانگستری است. این اقتباس سینمایی نه تنها فراتر از انتظارات عمل کرد بلکه حتی معیارهای جدیدی را برای سینمای آمریکا ایجاد کرد. معمولا مجموعه فیلم پدرخوانده را نمونه‌ای کم‌نظیر از موفقیت هم‌زمان هنر و تجارت به شمار می‌آورند؛ چراکه تحسین منتقدین و مردم را توامان به دست آورد و در گیشه نیز بسیار موفق بود. سه‌گانه پدر‌خوانده از پرفروش‌ترین‌ فیلم‌های تاریخ سینما شد و توانست در مجموع نامزد 28 جایزه اسکار شود و در نهایت 9 جایزه را به دست آورد که از آن جمله اسکار بهترین بازیگر نقش اول و نقش مکمل مرد، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین فیلم است.  اقتباس سینمایی پدرخوانده، در ارتباط با مافیای آمریکایی ایتالیایی است و به همین دلیل از ابتدا توجه اتحادیه حقوق مدنی آمریکایی - ایتالیایی‌ها را به رهبری جوزف کولومبو، به خود جلب کرد. خانواده کولومبو خود از خانواده‌های تبهکار مافیاییِ آمریکا با ریشه ایتالیایی بودند. آنها این اتحادیه را برای دفاع از آمریکایی‌های ایتالیایی‌تبار و زدودن تصورات کلیشه‌ای از آنها ایجاد کرده بودند. خانواده کولومبو خواستار حذف واژه‌های مافیا، کوزا نوسترا (مافیای سسیل) و سایر واژگان ایتالیایی، از فیلم‌نامه بودند. در نهایت و پس از تهدیدشدن تهیه کننده فیلم پدرخوانده به طور ناشناس، فورد کاپولا این واژه‌ها را به‌کلی از فیلم‌نامه اقتباسی پدرخوانده، حذف کرد.  فیلمنامه این اقتباس سینمایی را، کاپولا به همراه نویسنده اثر اصلی یعنی ماریو پوزو نوشت. در ابتدا فورد کاپولا علاقه‌ای به ساخت فیلمی از این رمان نداشت. کاپولا، رمان پدرخوانده را اثر کم ارزشی می‌دانست و تنها به دلایل مالی مجبور به پذیرش ساخت فیلم شد. اما در نهایت مایه عمیق‌تری برای فیلم پیدا کرد و تصمیم گرفت اقتباس سینمایی پدرخوانده نه درباره جنایت‌های سازمان‌یافته، بلکه داستان سرگذشت یک خانواده باشد. در نهایت هم به همین دلیل، سه‌گانه پدرخوانده ژانر گانگستری را در سینما متحول کرد و مضامین پیچیده‌تری را به آن تزریق نمود.  فیلم پدرخوانده با بازی درخشان ستارگانی مانند مارلون براندو، آل پاچینو و جیمز کان، در سال 1990 برای قرار گرفتن در فهرست ملی ثبت فیلم کتابخانه کنگره انتخاب شد. این فهرست، به ثبت فیلم‌های آمریکایی اختصاص دارند که از نظر فرهنگی، تاریخی یا زیبایی‌شناسی قابل توجه هستند. همچنین بنیاد فیلم آمریکا، این اقتباس سینمایی را به عنوان دومین فیلم بزرگ سینمای آمریکا پس از فیلم همشهری کین رتبه‌بندی کرد. اقتباس سینمایی پدرخوانده بر اساس رمانی پرفروش از ماریو پوزو به همین نام و محصول سال 1969، ساخته شد. ماریو فرانسیس پوزو نویسنده‌ای ایتالیایی آمریکایی است که برای رمان‌های جنایی خود شناخته شده است. ماریو پوزو، واژه پدرخوانده یا همان ‌godfather را خود ایجاد کرد تا به جای چند واژه دیگر ایتالیایی که در این خصوص کاربرد داشت، برای مخاطب انگلیسی زبان به کار برد.  ماریو پوزو همچنین رمان سیسیلی‌ها را در سال 1984 به عنوان دنباله‌ای بر رمان پدرخوانده، نوشت. سایر کتاب‌های مجموعه رمان پدرخوانده از او نیست و حاصل کار نویسندگان دیگری است.  رمان پدرخوانده، رمانی جنایی است و به خانواده خیالی تبه‌کاری به نام کورلئونه در فاصله سال‌های 1945 تا 1955 می‌پردازد. خانواده کورلئونه به رهبری دون ویتو کورلئونه (پدرخوانده) یکی از 5 خانواده مافیای نیویورک است و در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم وارد جنگ خونینی با دیگر خانواده‌های مافیایی می‌شود. رمان به فراز و نشیبی می‌پردازد که ویتو کورلئونه و پسرانش در این جنگ قدرت طی می‌کنند. گرچه عنوان کتاب به ویتو کورلئونه اشاره دارد اما شخصیت اصلی داستان، پسر ویتو کورلئونه؛ مایکل است. خط اصلی رمان پدرخوانده به سرنوشت مایکل می‌پردازد که علی‌رغم میلش به سبک زندگی آمریکایی و دور بودن از جرم و جنایت‌های خانواده مافیایی‌اش، چه طور مجبور می‌شود قدم به قدم برای محافظت از خانواده‌اش جلو برود و جانشین پدرش شود. رمان پدرخوانده، به ویژه در بازنمایی تاریخچه 5 خانواده مافیایی نیویورک و جنگ خونین قدرت میان آنها، بر اساس واقعیت نوشته شده است. ماریو پوزو همچنین در برساخت شخصیت ویتو کورلئونه از دو تن از روسای باندهای جرایم سازمان یافته؛ فرانک کاستلو و کارلو گامبینو، الهام گرفته است. رمان پدرخوانده به عنوان یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های جنایی تاریخ، کتابی است هیجان‌انگیز که روابط اعضای تبهکار یک خانواده مافیایی را فراتر از جرم و جنایت‌هایی که مرتکب می‌شوند، مورد بررسی قرار می‌دهد. رمان پدرخوانده به جای تماشای رخدادهای یک باند تبهکاری از زاویه چشم جامعه یا پلیس، از زاویه چشم آنها است که به همه چیز نگاه می‌کند. یکی از منتقدین نیویورک تایمز به نام راجر جلینک همین امر را دلیل محبوبیت این رمان دانسته است. زیرا آن نیاز ما به چشم‌چرانی در دنیای تبه‌کاران مافیا را ارضا می‌کند بدون اینکه عواقب آن دامن‌مان را بگیرد. سیر وقایع داستان نیز به گونه‌ای است که شما فرصت همدلی با هیچکس جز پدرسالار داستان را نخواهید داشت. شاید بهترین دلیل برای از دست ندادن این رمان همین باشد. اینکه برای مدتی زندگی را از چشم تبه‌کاران مافیا ببینید. شما اگر جای آنها بودید چه می‌کردید؟!   بر باد رفته (1939) دومین فقره از شاهکارهای سینمایی که اقتباس از ادبیات هستند، اثری کلاسیک و عاشقانه به نام بر باد رفته است. بر باد رفته محصول سال 1939 و به کارگردانی ویکتور فلمینگ است. بحث بر سر ساخت این اقتباس سینمایی، حتی پیش از انتشار رمان بر باد رفته، شروع شده بود و در نهایت تهیه‌کننده‌ای به نام دیوید. او. سلزنیک امتیاز این رمان را یک ماه پس از انتشار آن از مارگارت میچل، نویسنده رمان خرید.  اقتباس سینمایی بر باد رفته، پروژه بزرگ و بلندپروازانه‌ای به حساب می‌آمد و از همان ابتدا، درگیری‌های زیادی بر سر انتخاب عوامل آن رخ داد. تنها 2 سال صرف انتخاب بازیگران نقش اصلی یعنی اسکارلت و رت باتلر شد و بازیگر نقش اول زن این فیلم، از میان 1400 نفر داوطلب انتخاب شد؛ رقابتی بی‌مانند در تاریخ سینما برای دستیابی به یک نقش! در فرایند تست و انتخاب بازیگر برای نقش اسکارلت، مارگارت میچل نیز با عوامل فیلم همکاری داشت و به آنان مشورت می‌داد. در نهایت نیز نقش به ویوین لی رسید. کلارک گیبل نیز، برای نقش رت باتلر انتخاب شد. از دیگر مسائلی که ساخت این فیلم را با هزینه و مشکل روبه‌رو کرد، آموزش لهجه و مشی جنوبی، به بازیگران بود. در آخر به توصیه مارگارت میچل، سلزنیک معلمی را برای بازیگران استخدام کرد تا به آنها لهجه و آداب و رسوم جنوبی‌ها را آموزش دهد. اقتباس سینمایی بر باد رفته، دومین فیلم گران‌ قیمت تاریخ سینما شد که تا آن زمان، ساخته شده بود.  نسخه اولیه فیلمنامه اقتباسی بر باد رفته را، سیدنی هاواراد نوشت که بسیار طولانی بود و برای نمایش آن فیلمنامه، به چیزی حدود 6 ساعت زمان نیاز بود. ویکتور فلمینگ؛ کارگردان فیلم بر باد رفته که ساخت اقتباس سینمایی جادوگر شهر اوز را تازه به پایان رسانده بود، نویسندگان دیگری را به کار گرفت تا آن را بازنویسی کنند. فیلمنامه‌ای که در نهایت نوشته شد، باز هم طولانی بود. اولین نسخه‌ای که از فیلم نمایش یافت، حدود 4 ساعت بود و در نمایش‌های بعدی کمی کوتاه‌تر شد. به هر حال یکی از مهم‌ترین نقدهای منفی درباره اقتباس سینمایی بر باد رفته، همواره مدت زمان طولانی و توجیه‌ناپذیر آن، بود.  فیلم، با نقدهایی بر سر مسائل نژادی نیز مواجه شد و برخی آن را دفاعیه‌ای بر برده‌داری و سفیدشویی آن دانستند. ملوین تولسون؛ شاعر آمریکاییِ آفریقایی‌تبار، درباره بر باد رفته نوشت: «فیلمِ تولد یک ملت، چنان دروغ بی‌شرمانه‌ای بود که هر احمقی می‌توانست آن را متوجه شود، اما بربادرفته دروغی چنان ظریف و زیرکانه است که میلیون‌ها سفید و سیاه به طور یکسان، آن را به مثابه حقیقت فرو می‌بلعند». نمایش اقتباس سینمایی بر باد رفته، همچنین با تجمعاتی اعتراضی از سوی سیاه‌پوستان روبه‌رو شد؛ البته برخی نیز اسکار بردن هتی مک دانیل را به عنوان اولین بازیگر آمریکایی آفریقایی‌تبار، دستاوردی دانستند که به تغییراتی در آینده منجر خواهد شد. با این‌حال بازیگران آفریقایی‌تبار فیلم، به دلیل قوانین جیم کرو – قوانین مربوط به جداسازی نژادی با شعار جدا ولی مساوی- نتوانستند در مراسم افتتاحیه فیلم در آتلانتا (مرکز ایالت جورجیا از ایالت‌های جنوبی آمریکا) شرکت کنند. در مراسم اسکار نیز هتی مک دانیل بازیگر نقش مامی (خدمتکار خانه) که برنده جایزه اسکار بهترین نقش مکمل زن شده بود و سایر بازیگران آفریقایی‌تبار، در جایگاه جداگانه‌ای از دیگران قرار گرفته بودند. در کنار این نقدهای منفی، فیلم بر باد رفته که اقتباس از ادبیات آمریکایی است، تحسین‌های بسیاری دریافت کرد و در گیشه نیز بسیار موفق عمل کرد. همچنین 10 جایزه اسکار از 13 نامزدی را دریافت کرد و در زمان خود به پرجایزه‌ترین فیلم سینما تبدیل شد. از مهمترین جوایز اسکاری که به دست آورد، جایزه بهترین کارگردانی، بهترین نقش اصلی و نقش مکمل زن و جایزه بهترین فیلم است. این اقتباس سینمایی پرحاشیه و جنجال‌ساز، بر اساس رمان تاریخی بر باد رفته که مارگارت میچل، نویسنده و روزنامه‌نگار زن آمریکایی در سال 1936 نوشت، ساخته شد. مارگارت میچل برای این رمان برنده جایزه کتاب ملی آمریکا در سال 1936 و جایزه ادبی پولیتزر در سال 1937 شد.  رمان بر باد رفته در بستر جنگ داخلی آمریکا و مبارزه جنوبی‌ها و شمالی‌ها بر سر برده‌داری به زندگی دختر جوان و زیبای جنوبی به نام اسکارلت اوهارا می‌پردازد که دختر مزرعه‌دار بزرگی در ایالت جورجیا است. اسکارلت که دختری کله‌شق و خودخواه است، با خبر ازدواج اشلی ویکلز از نجیب‌زادگان جنوبی مواجه می‌شود؛ کسی که دل در گرو او دارد. تحمل اینکه دختر دیگری بر او ترجیح داده شده برای قهرمان رمان بربادرفته، بسیار سخت است. در گیر و دار کلنجار رفتن اسکارلت با این مساله، او با رت باتلر آشنا می‌شود. مردی شوخ طبع و با صراحت لحن که به اغوای زنان مشهور است. رت باتلر گشاده‌دستانه از او انتقاد می‌کند و برای بیان نگاهش هیچ محدودیتی در نظر نمی‌گیرد. این سرآغاز آشنایی دو شخصیت اصلی داستان است که در زمانی طولانی و در عرصه حوادث مختلف کنار هم قرار می‌گیرند. اسکارلت در طول داستان عشق را می‌جوید اما هنگامی‌ که در کنارش قرار می‌گیرد آن را نمی‌بیند.  عشق، همدلی، شور جوانی، سنت‌های دست‌وپاگیر، رشد شخصیت و انعطاف در مواجهه با شرایط بی‌ثبات و دگرگون‌شونده از مضامین رمان بر باد رفته است. همچنانکه دیدگاه جنوبی‌ها و مبارزه‌شان علیه لغو برده‌داری نیز در پس آن بیان می‌شود. داستان از زاویه نگاه آنان به جنگ داخلی آمریکا و تصویب قانونی که ثروت، سرمایه‌ و راه معاششان را به مخاطره انداخته بود، روایت می‌شود. جنوبی‌ها نه به مثابه کسانی که در برابر به رسمیت شناخته شدن حقوق انسانیِ آفریقایی‌تباران ایستادند، بلکه مردمی که برای حفظ زندگی‌شان تلاش کردند، تصویر می‌شوند. مردمی که به آنها ظلم شد، اما فراموش کردند.   3- بار هستی / سبکی تحمل ناپذیر هستی (1988) فیلم «سبکی تحمل ناپذیر هستی» در سال 1988 به کارگردانی فیلیپ کافمن و با اقتباس از ادبیات، ساخته شد. فیلمنامه سَبُکیِ تحمل‌ناپذیرِ هستی را فیلمنامه‌نویس و بازیگر فرانسوی؛ ژان کلود کری‌یر و کارگردان اثر؛ فیلیپ کافمن، بر اساس رمانی به همین نام از میلان کوندرا، نوشتند. این فیلمنامه، نامزد جایزه اسکار برای بهترین فیلمنامه اقتباسی شد و جایزه بفتا را نیز به دست آورد. ژان کلود کری‌یر، با اینکه در حوزه‌های مختلفی حضور داشت، اما آنچه بیشترین سهم را در شهرتش دارد، همکاری‌هایش با لوئیس بونوئل و فیلمنامه‌های اقتباسی اوست. در میان آثار اقتباسی مهم او می‌توان به سوان عاشق بر اساس رمان «طرف خانه سوان» از مارسل پروست و طبل حلبی بر اساس رمانی به همین نام از گونتر گراس اشاره کرد. ژان کلود کری‌یر، همچنین نمایشنامه‌ای بر اساس داستان منطق‌الطیر از عطار نیشابوری نوشت که پیتر بروک کارگردان مشهور تئاتر، به روی صحنه برد. فیلم سبکی تحمل ناپذیر هستی نیز دیگر اقتباس‌ سینمایی مهم او، از جهان ادبیات است.  البته، بسیاری از منتقدین بر این باورند که فیلمنامه اقتباسی ژان کلود کری‌یر، بسیار متفاوت از رمان میلان کوندرا است و آن لحن و مایه‌های فلسفی که کوندرا درباره نسبی بودن درست و غلط در رمانش به آن پرداخته، در فیلمنامه نیست. ژان کلود کری‌یر، خود نیز در مصاحبه‌ای که با محسن آزرم داشته و در کتاب فیلم کوتاهی درباره دیگران منتشر شده، این مطلب را تایید کرده و گفته است که «خب طبیعی است که فرق داشته باشد. اصلا باید فرق داشته باشد.»  ژان کلود کری‌یر، بارها رمان «بار هستی» را خواند تا بتواند ادبیات را به سینما تبدیل کند. نوشتن اقتباس سینمایی، از رمانی که به شدت ادبی است و کری‌یر خود، آن را با سمفونی‌های بتهوون مقایسه می‌کند، کار حقیقتا سختی است. اما او تلاش کرد تا در پس جملات موزون میلان کوندرا، تصاویر را پیدا کند و با پس زدن لحن فلسفی و ادبی، که تنها در رمان معنا دارد، خودِ داستان، و عاشقانه پر فراز و نشیبی که میان سطور جریان داشت را بیابد. آنچه که در نهایت به دست آمد، فیلمنامه جذابی بود که میلان کوندرا هم آن را بسیار پسندید. این موضوع، اتفاق جالبی است؛ چون به هر حال بخشی از هویت اثر میلان کوندرا کنار گذاشته شد. ژان کلود کری‌یر، این مساله را به نگاه متفاوتشان به رمان بر‌می‌گرداند. او نگرش کوندرا به رمان را تولستوی‌وار و نگرش خودش را داستایوفسکی‌وار می‌داند. فیلم سبکی تحمل ناپذیر هستی که بازی ستارگانی چون ژولیت بینوش، دنیل دی لوئیس و لنا اولین، به آن جان داد، یکی از بهترین آثار اقتباسی سینما است و سبب موفقیت قطعی فیلیپ کافمن، به عنوان یک کارگردان شد. البته نسخه‌ای که کافمن ساخت با فیلمنامه اولیه‌ که ژان کلود کری‌یر نوشته بود، تفاوت دارد. فیلیپ کافمن را از فیلمسازان مولف می‌دانند که همواره آثارش روایتگر دیدگاه شخصی خود او است. یکی از مولفه‌های آثار او که به ویژه در همین فیلم دیده می‌شود حال و هوای تغزلی، لطیف و شاعرانه است. ژان کلود کری‌یر، چندان از نسخه فیلیپ کافمن خوشش نیامد و تغییرات او را به نفع فیلم نمی‌دانست. رمان سبکی تحمل ناپذیر هستی که در ایران برای سهولت با نام بار هستی به چاپ رسیده است، سال 1984 در فرانسه (4 سال پیش از ساخت اقتباس سینمایی آن) به زبان انگلیسی و فرانسوی منتشر شد. نسخه اصلی کتاب که به زبان چکی نوشته شده بود، یک سال بعد در 1985 به چاپ رسید.  میلان کوندرا نویسنده اهل چک رمان بار هستی، پس از اشغال چکسلواکی به دست ارتش سرخ شوروی و قرار گرفتن نامش در لیست سیاه، به فرانسه مهاجرت کرد. بعدها و پس از سلب تابعیت کشورش از او به دلیل بیان عقاید سیاسی، توانست تابعیت کشور فرانسه را به دست آورد. در رمان بار هستی، 5 شخصیت روایت داستان را در پس‌زمینه بهار پراگ و اوضاع آشوبناک آن دوران پیش می‌برند. توماس (یا توما)، ترزا، سابینا، فرانتز و کارنین سگ ترزا و توماس. میلان کوندرا این رمان را با ایده‌ای درست بر خلاف آنچه نیچه در بازگشت ابدی مطرح کرد، نوشت. نیچه در بازگشت ابدی، درباره تکرار بی‌پایان تصمیمات و زندگی ما صحبت می‌کند. که این تکرار پایان ناپذیر، مسئولیتی سنگین و خطرناک بر گرده انسان می‌گذرد. بازگشت ابدی، سهمگینی انتخاب را برای نیچه تداعی می‌کند. اما میلان کوندرا در رمان بار هستی، سهمگینی انتخاب‌ها را نه به خاطر تکرار بی‌انتهایشان، بلکه به دلیل تکرار نشدنی بودن آن می‌داند. چه ارزشی در آنچه ابدی نیست و باقی نمی‌ماند، وجود دارد؟ زندگی زیبا یا زشت، عالی یا دهشت‌بار، وقتی تکرار نمی‌پذیرد، بی‌معناست، در خور اعتنا نیست و وزنی ندارد. اگر از نگاه نیچه، ما با تکرار ابدی مواجهیم و این تکرار ابدی، بار انتخاب را برای انسان سنگین می‌کند؛ میلان کوندرا، خود را در برابر زندگی بی‌وزنی می‌بیند که هیچ چیز در آن تکرار نمی‌شود. اما آیا رهایی از این بار، چیز خوبی است؟ فقدان بار، چه بر سر معنای زندگی می‌آورد؟ کوندرا روایت زندگی این 5 شخصیت مهم را با این پرسش آغاز می‌کند؟ «آیا به راستی، سنگینی، موحش، و سبکی زیبا است؟» ما کدام را باید انتخاب کنیم؟ در رمان بار هستی، ترزا و توماس هر کدام نمادی از این دو وضعیت متضاد هستند. آنها به هم می‌رسند تا با نگاه متفاوتشان به زندگی، ما را با این عمیق ترین و مرموزترین پرسش هستی، مواجه کنند. رمان بار هستی از میلان کوندرا، یکی از بهترین کتاب‌های داستان فلسفی است. از آن کتاب‌هایی که نه تنها جهان ادبیات را از موهبت خود بهره‌مند کرده، بلکه سینما نیز با اقتباس از آن، بهره‌مند گشته است. بار هستی را بخوانید و اقتباس سینمایی آن را از دست ندهید.   4- آرزوهای بزرگ (1946) دیگر فیلم مهم تاریخ سینما که اقتباس از ادبیات انگلیسی است، فیلم مهم آرزوهای بزرگ محصول سال 1946 است که شاید عنوان انتظارات بزرگ برای آن دقیق‌تر باشد. اثری کلاسیک و دلچسب به کارگردانی دیوید لین که در سال 1999 به عنوان پنجمین فیلم برتر بریتانیا در تمام دوران انتخاب شد.  منتقدین، اقتباس سینمایی آرزوهای بزرگ را در زمان اکرانش بهترین فیلمی که بر اساس آثار چارلز دیکنز ساخته شده است، نامیدند و خود دیوید لین که آثار قابل توجهی مانند لارنس عربستان و دکتر ژیواگو را در کارنامه دارد، آرزوهای بزرگ را اثر محبوبش می‌داند. اقتباس سینمایی آرزوهای بزرگ براساس رمانی از نویسنده بزرگ و محبوب انگلیسی چارلز دیکنز، ساخته شده است. چارلز دیکنز رمان آرزوهای بزرگ را به صورت دنباله‌دار و در طول یک‌سال از دسامبر 1860 تا آگوست 1861 میلادی، در هفته‌نامه دیکنز منتشر کرد. آرزوهای بزرگ، در اکتبر سال 1861 به صورت رمانی در 3 جلد به چاپ رسید. رمان آرزوهای بزرگ، درامی در ژانر تربیتی (bildungroman) به حساب می‌آید. ژانری که در آن تمرکز بر بلوغ و شکل‌گیری جهان عاطفی و ذهنی شخصیت اصلی داستان و تحولات اخلاقی و روانشناختی او از کودکی تا بزرگسالی است.  چارلز دیکنز زمانی که ایده رمان آرزوهای بزرگ به ذهنش رسید، آن را ایده‌ای بسیار خوب، نو و گروتسک توصیف کرد. داستان پسربچه یتیمی به نام پیپ، که با خواهر و شوهر خواهرش زندگی می‌کند. درحالیکه انتظار می‌رود پیپ سرنوشت محتومش را دنبال کند و مانند شوهر خواهرش، زندگی فقیرانه‌ای را از راه آهنگری بگذراند، اما سرنوشت راه دیگری پیش پای او می‌گذارد و پیپ، حامی مالی ناشناسی پیدا می‌کند که تصمیم گرفته هزینه‌های زندگی و آموزش او را در لندن پرداخت کند و از او یک مرد محترم تحصیلکرده بسازد.  از دیگر شخصیت‌های مهم رمان آرزوهای بزرگ، خانم هاویشام است. زن عنق و منزوی داستان آرزوهای بزرگ به فرهنگ عمومی راه یافت و به شخصیتی آیکنیک تبدیل شد. خانم هاویشام که در روز عروسی و در محراب ازدواج توسط نامزدش چشم انتظار گذاشته شد، اکنون با لباس عروسی کهنه‌شده بر تن، در عمارتی خاک گرفته و غرق شده در تاریکی به همراه فرزندخوانده‌اش، استلا زندگی می‌کند. استلای زیبا که پیپ از همان کودکی عاشقش می‌شود، در میان تاریکی و سرمای این عمارت نفرین‌شده، بی‌اعتنا با عواطف و احساسات انسانی بزرگ می‌شود. استلا تحت سرپرستی خانم هاویشامِ زخم خورده، بی‌قلب و بی‌احساس بار می‌آید و خود هیچ‌گاه ابایی از بیان این مساله ندارد.  رمان آرزوهای بزرگ، که داستانی نماینده روزگار خویش است، سرنوشت پیپ را در چنین بستری دنبال می‌کند. سرنوشتی که از همان کودکی پیپ، با جنایتکاری فراری، گره می‌خورد. پیپ آرزوی پیشرفت دارد اما نه از سر افاده بلکه به عنوان هدفی ارزشمند و نجیب و بر اساس ارزش‌های عمیق ویکتوریایی درباره آموزش، اصلاح اجتماعی و مادی‌گرایی. اما سرانجام این آرزوها و انتظارات چیست؟ پیپ در نقطه‌ای از زندگی خود، جهانی بزرگ‌تر از آنچه دارد را کشف می‌کند و آنگاه که این را درمی‌یابد بی‌درنگ می‌خواهدش. اما نقطه‌ای که پیپ به این درک و دریافت می‌رسد، آشنا شدن با استلا و خانم هاویشام است. لحظه‌ای که شاید خواننده رمان، کنایه را بهتر از قهرمان خردسال داستان دریابد. چراکه این شناخت و میل، حول خانه‌ای پوسیده پا گرفته که خود نشانه‌ای بر شکنندگی آن است. رمان آرزوهای بزرگ، اثری به یاد ماندنی از نویسنده نامدار؛ چارلز دیکنز است. کسی که تنها نامش برای ترغیب به خواندن این اثر کافی است. اقتباس سینمایی جذابی که دیوید لین نیز از آن ساخته، اثری فراموش نشدنی در تاریخ سینما است که نمی‌شود نادیده گذاشت.   5- فرانکشتاین (1931) صحبت درباره اقتباس از ادبیات بی‌اشاره به اقتباس سینمایی فرانکشتاین، ممکن نیست. فرانکشتاین، فیلمی در ژانر ترسناک به حساب می‌آید که در سال 1931 و براساس نمایشنامه‌ای از نمایشنامه‌نویس و شاعر بریتانیایی مارگارت وبلینگ (پگی وبلینگ) در سال 1927، ساخته شد. البته این نمایشنامه، خود اقتباسی ادبی است از رمان قرن نوزدهمی نویسنده انگلیسی؛ مری شلی.  اقتباس سینمایی فرانکشتاین، توسط جیمز ویل کارگردانی شد. کسی که آثارش در ژانرهای دیگر سینما، زیر سایه سنگین سینمای وحشتش پنهان و ناشناخته ماند. تعدادی از مهم‌ترین فیلم‌های کلاسیک ژانر وحشت، توسط جیمز ویل ساخته شده‌اند که از آن جمله، می‌توان به دنباله‌ای که بر فرانکشتاین ساخت اشاره کرد؛ عروس فرانکشتاین در سال 1935.  اقتباس سینمایی فرانکشتاین، در کنار تحسین‌ها و نقدهای مثبت، همراه بود با ممنوعیت و سانسور. برخی صحنه‌های آن بی‌اندازه خشن تصور شد؛ مانند غرق کردن دختربچه در برکه، و برخی موارد دیگر، کفرآمیز شمرده شد؛ مثل صحنه‌ای که فرانکشتاین گفت: «اکنون می‌دانم خدا بودن چه احساسی دارد». این اقتباس سینمایی، همچنین در برخی کشورها مانند چکسلواکی، ایرلند شمالی، سوئد، ایتالیا و ایالت کبک از کانادا، توقیف شد. چین نیز به دلیل غیرعلمی و خرافی بودن، آن را توقیف کرد.  منتقدین، تصویربرداری فیلم را بسیار خلاقانه و نبوغ‌آمیز دانستند و از بازی بی‌نظیر بوریس کارلوف در نقش هیولای فرانکشتاین، تمجید کردند. در حقیقت بوریس کارلوف و بازی‌ای که در اقتباس سینمایی فرانکشتاین در سال 1931 ارائه داد، بر همه نسخه‌های هیولا در آینده سایه انداخت و همه را تحت تاثیر قرار داد. این اقتباس سینمایی، توسط انجمن منتقدان فیلم شیکاگو به عنوان 14امین فیلم ترسناک تاریخ سینما رتبه بندی شده است و در سال 1991 در فهرست ملی فیلم کتابخانه کنگره ثبت شد. اقتباس سینمایی فرانکشتاین، البته مشخصا با رمان مری شلی تفاوت دارد. مری شلی رمان خود را در سال 1818 نوشت. رمان فرانکشتاین؛ یا پرومته مدرن، در حقیقت حاصل یک طبع‌آزمایی جالب میان مری شلی، همسرش پرسی شلی و لرد بایرون از شاعران انگلیسی پیشگام جنبش رمانتیک، در زمان زندگی‌شان در ژنو بود. خانه مری شلی که در آن زمان 19 سال داشت، محفل ادبی شاعران و نویسندگان شده بود. خواندن داستان اشباح مربوط به اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 رواج بسیار داشت و این سه نفر تصمیم گرفتند داستانی در این زمینه بنویسند. از میان آنها تنها مری شلی، داستان کاملی نوشت؛ رمان فرانکشتاین. او بعدها در مقدمه رمان فرانکشتاین نوشت که ایده اصلی رمان را از یکی از کابوس‌هایش الهام گرفته است. رمان فرانکشتاین، یک رمان دلهره‌آور معمولی نیست. مری شلی در رمان فرانکشتاین، برای نخستین بار علم و داستان‌های ترسناک را در هم می‌آمیزد و نوع ادبی جدید رمانتیک ترسناک علمی را پدید می‌آورد.  فرانکشتاین جوانی است با استعداد فراوان و آینده‌ای روشن، که شوق وافری به علم دارد. زادگاهش ژنو را ترک می‌کند و به لندن می‌رود تا آینده علمی خود را بسازد. علاقه او به کیمیاگری، شیمی و سایر علوم تجربی، او را به کشف رمز زندگی می‌رساند و فرانکشتاین موفق به خلق انسان خود می‌شود. با سرهم کردن اجزای مردگان، موجودی را می‌آفریند که هیچگاه برایش نام نمی‌گذارد. تنها در چند جا با عنوان هیولا از این مخلوق یاد می‌کند. از این‌رو عنوان هیولای فرانکشتاین، برای اشاره به او در میان خوانندگان رمان، مشهور می‌شود. فرانکشتاین پس از تولد این هیولا از مخلوق خود وحشت می‌کند؛ پس او را ترک می‌کند و در نهایت کمر به نابودی‌اش می‌بندد.  هیولای فرانکشتاین برخلاف نسخه‌ای که در اقتباس سینمایی رمان، نمایش داده می‌شود، موجود بی‌مغز و ابلهی نیست. او به تنهایی یاد می‌گیرد، رشد می‌کند و بافرهنگ می‌شود. هیولای فرانکشتاین در رمان مری شلی، با ادبیات و تاریخ آشنا می‌شود، زبان می‌آموزد و به دیگران کمک می‌کند. کتاب محبوبش بهشت گمشده جان میلتون است و در زمینی که مردم به دلیل جثه و قیافه‌اش از او می‌هراسند و طردش می‌کنند، در زمینی که حتی خدایش او را بدون گفتن کلامی رها کرده، بهشت گمشده خود را می‌جوید. خشم و خشونت هیولای فرانکشتاین در رمان مری شلی، نه محصول ذات پلید او است و نه از سر بلاهت و ناپختگی. خشونت او محصول خشم بر تبعیض و طرد است، محصول رهاشدگی از سوی آفریننده‌اش. خشونت هیولای مری شلی طغیانی است در برابر آفریدگارش؛ فرانکشتاین.  به همین دلیل، رمان فرانکشتاین از مری شلی نسبت به اقتباس سینمایی‌اش بسیار جذاب‌تر و عمیق‌تر است. این رمان را بخوانید و بگویید شما در کدام طرف می‌ایستید؟ طرف مخلوقی که در جهان وانهاده شده است؟ یا خالقی که خلقتش را نیک ندید و ترسید.   6- 1984 (1984) اقتباس سینمایی 1984 به کارگردانی و نویسندگی مایکل ردفورد، یکی از آثار موفق تاریخ سینما است که با اقتباس از ادبیات و بر اساس رمانی به همین نام از نویسنده معروف انگلیسی؛ جورج اورول، ساخته شده است. در حالی که پیشتر اقتباس سینمایی دیگری نیز از این رمان در سال 1956، ساخته شده بود، مایکل ردفورد، نسخه خود را هوشمندانه در سال 1984 به روی پرده برد.  فیلم 1984 که چهره‌هایی چون ریچارد برتون، جان هرت و سوزانا همیلتون در آن ایفای نقش کرده‌اند، به ریچارد برتون تقدیم شد؛ این اقتباس سینمایی، آخرین حضور ریچارد برتون در سینما بوده است و فیلم، دو ماه پس از درگذشت این بازیگر سرشناس به نمایش درآمد. فیلم سینمایی 1984، نقدهای بسیار مثبتی دریافت کرد و نامزد دریافت جایزه بفتا برای بهترین کارگردانی هنری شد. راجر ایبرت؛ یکی از بزرگترین منتقدان فیلم و برنده جایزه پولیتزر برای نقدهایش، اقتباس سینمایی مایکل ردفورد را بسیار ستایش کرد. از نظر او، این فیلم نسبت به اقتباس‌های دیگر، بسیار عمیق‌تر به قلب تاریکی رمان نفوذ کرده و جان هرت، وینستون اسمیتی کامل و بی‌نقص را بازی کرده است. البته قطعا این اقتباس سینمایی نمی‌تواند از زیر سایه سترگ منبع اصلی آن، یعنی رمان 1984 از جورج اورول بیرون آید. رمان 1984، رمانی دیستوپیایی است که در سال 1949 توسط اریک آرتور بلر و با نام مستعار جورج اورول منتشر شد. اورول بیش از همه برای این کتاب و اثر دیگری به نام مزرعه حیوانات شناخته شده است. هر دو داستان، مضمونی به شدت سیاسی دارند و در نقد ایدئولوژی کمونیسم و توتالیتاریسم هستند.  خط داستانی رمان 1984، در لندن روایت می‌شود. اما نه آن لندنی که برای مردم آشنا است. لندن، پایتخت اقیانوسیه (اوشنیا) یکی از سه ابر قدرت جهان است و تحت حاکمیتی تمامیت‌خواه اداره می‌شود. زندگی مردم تحت کنترل و سلطه کامل دولت است و گریز از چشمان نظاره‌گر برادر بزرگ (رهبر حزب)، ممکن نیست. نظارت لحظه به لحظه و تبلیغات و پروپاگاندای مداوم، دو ابزار روانشناختی مهم حزب، برای اطمینان از وفاداری مردم است. مردمی که حتی نمی‌توانند برای ثانیه‌ای، به چیزی جز آنچه حزب حقیقت می‌شمارد، فکر کنند. اساسا در نظر حزب هم بزرگترین جرم و گناه همین جرم اندیشه است. اندیشه‌‌ای که اگر متفاوت باشد و اگر راه جور دیگر فکر کردن و تصور کردن را یاد بگیرد، بستر همه جرایم بعدی خواهد بود؛ بستر متفاوت بودن و متفاوت خواستن. شخصیت اصلی رمان 1984، مردی است 39 ساله به نام وینستون اسمیت که در لندنِ تحت حاکمیت اقیانوسیه، زندگی ‌می‌کند. مردی از اعضای غیر اصلی و پایین مرتبه حزب، با دو خصیصه مهم؛ طبعی کنجکاو و تعلق خاطر به گذشته. وینستون اسمیت، به همین دلایل مرتکب جرم اصلی می‌شود؛ جرم اندیشه. او ترسیم می‌کند؛ گذشته را و لندن را در زمانی که جهان به شکل کنونی‌اش نبود. جهانی که به سه بخش شرقاسیا، اوراسیا و اقیانوسیه تقسیم شده است. جهانی که در آن وینستون اسمیت حتی نمی‌داند آیا این شناختی که از تقسیم بندی قدرتهای جهانی دارد، درست است یا نه؟ چرا که تنها راه شناخت خود و جهان از دریچه تبلیغات و بازنمایی حزب، می‌گذرد. همه چیز به طرز اندوهناک و خفقان آوری در چنته حکومت است و حتی تاریخ همان است که نه تنها آنها می‌گویند که آنها می‌سازند و خلق می‌کنند. تاریخ مگر چیست جز ثبت رخدادها؟  جورج اورول به زیبایی در رمان 1984 دو مقوله تاریخ و زبان را در مرکز دستکاری‌های حکومت قرار می‌دهد؛ دو مقوله مهم هویتی و شناختی را که کژ، کم‌مایه و تنگ شدنش، بر ناتوانی در دگر اندیشی تاثیر مستقیم دارد. حکومت تمامیت‌خواه اقیانوسیه در رمان 1984، خوب می‌داند که دگر اندیشی راه اصلی پس زدن این ساختار است و برای جلوگیری از دگر اندیشی، چه چیزی بهتر از نابودی ابزارهای آن. رمان 1984 از جورج اورول یکی از بهترین کتاب‌های داستانی در ژانر سیاسی و علمی - تخیلی نرم است. رمانی که در میان سیل تحسین‌هایی که دریافت کرد، می‌توان به تحسین شخصیت برجسته‌ای چون برتراند راسل اشاره کرد. چسلاو میلوش شاعر لهستانی برنده نوبل ادبیات در سال 1980 که از لهستان استالینی فرار کرده بود، در کتاب ذهن اسیر خود نوشته است؛ رمان 1984 اورول حتی در پشت پرده آهنین نیز تاثیر گذاشت و برخی از اعضای حزب داخلی، مجذوب آن شده بودند. البته تعداد کمی موفق به خواندنش شدند چون هم دسترسی به آن سخت بود و هم در اختیار داشتنش خطرناک. شاید این بهترین و زیباترین تحسینی باشد که هرگز درباره کتابی گفته شده. زیرا رمان 1984 از جورج اورول درباره کتابی است که مخفیانه در حزب داخلی می‌چرخد و آن کتاب خودش بود. 1984 که مخفیانه در حزب داخلی کمونیسم می‌چرخید. رمان 1984 رمانی است که ذهنتان را تیز می‌کند و نفستان را بند می‌آورد. جورج اورول شاهکاری خلق کرده است که بی‌شک در لیست بهترین رمان‌های تاریخ است. اقتباس سینمایی آن نیز شاهکار دیگری است که به غنای فرهنگ و هنر، کمک کرده است.    7- ارباب حلقه‌ها؛ 2001-2003 از دیگر فیلم‌هایی که اقتباس از ادبیات هستند، می‌توان به سه گانه ارباب حلقه‌ها، اشاره کرد. این اقتباس سینمایی توسط پیتر جکسون کارگردان نیوزیلندی، ساخته شده است و فیلمنامه آن را فرن والش و فیلیپا بوینس به همراه پیتر جکسون نوشته‌اند.  ارباب حلقه‌ها یکی از شاهکارهای تاریخ سینما است که توانست شکوه و عظمت جهانی که در واقع جی. آر. آر. تالکین در دنیای ادبیات خلق کرده بود، به تصویر بکشد. اقتباس سینمایی ارباب حلقه‌ها با نام‌های یاران حلقه؛ 2001، دو برج؛ 2002 و بازگشت پادشاه؛ 2003، منتشر شد. از بازیگران آن می‌توان به هنرمندان شاخصی چون کیت بلانشت، اورلاندو بلوم، ایان مک کالن، میراندا اوتو و الایجا وود اشاره کرد.  این مجموعه اقتباس سینمایی، در مجموع برنده 17 جایزه اسکار از 30 نامزدی خود شد که به ویژه می‌توان به جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی اشاره کرد. پیتر جکسون که فیلم‌های مهم دیگری چون استخوان‌های دوست داشتنی و سه‌گانه هابیت را که هر دو نیز اقتباس از ادبیات هستند در کارنامه خود دارد، با خلق سرزمین میانه در جهان سینما، به ویژه در زمینه جلوه‌های ویژه بسیار تاثیرگذار بود و تکنیک‌های جدیدی را در سینما ابداع کرد.  اقتباس سینمایی ارباب حلقه‌ها بر اساس مجموعه رمانی به همین نام از جان رونالد روئل تالکین، فانتزی نویس انگلیسی ساخته شده است که بیشتر با نام اختصاری جی. آر. آر. تالکین شناخته می‌شود. تالکین پیش از نوشتن مجموعه رمان ارباب حلقه‌ها، رمان فانتزی دیگری به نام هابیت را برای کودکان نوشته بود. اما استقبال از آن داستان، سبب شد تا ناشر، تالکین را به نوشتن دنباله‌هایی بر رمان هابیت تشویق کند. سرزمین میانه به عنوان بخشی از جهان بزرگ آردا، این‌گونه خلق شد. جایی که رخدادهای سه‌گانه ارباب حلقه‌ها در آن می‌گذرد. البته جی. آر. آر. تالکین قصد نداشت رمان ارباب حلقه‌ها را به شکل سه‌گانه منتشر کند؛ بلکه ترجیح می‌داد به همراه رمان سیلماریلیون به صورت دو جلدی منتشر شود. اما با مخالفت ناشر، رمان سیلماریلیون کنار گذاشته شد و ارباب حلقه‌ها نیز در 3 جلد «یاران حلقه؛ 1954»، «دو برج؛ 1954» و «بازگشت پادشاه؛ 1955»، منتشر شد. رمان سیلماریلیون نیز پس از فوت جی. آر. آر. تالکین و توسط پسرش کریستوفر تالکین در سال 1977 به چاپ رسید. عنوان کتاب ارباب حلقه‌ها به آنتاگونیست داستان اشاره دارد. سائورون که شاید بتوان او را همان فرشته سقوط کرده دانست، روحی اساطیری است که در کالبد مایاها به سرزمین میانه وارد می‌شود. سائورون که به دنبال فرمانروایی مطلق بر ساکنین این سرزمین، به ویژه الف‌ها (نژادی از ساکنین سرزمین میانه با ویژگی‌هایی شکوهمند) بود، 19 حلقه قدرت به کمک الف‌های صنعتگر و باهوش ساخت و به نژادهای مختلف پیشکش کرد. سائورون، خود به تنهایی حلقه دیگری نیز ساخت. حلقه یگانه، که در آتش کوه هلاکت در سرزمین موردور ساخته شد و می‌توانست هر 19 حلقه دیگر را کنترل کند. اما حلقه یگانه با قدرت عظیمش برای قرن‌ها گم شد. تا اینکه کاراکتر بیلبو بگینز در رمان هابیت، آن را پیدا کرد.  داستان در سه‌گانه ارباب حلقه‌ها با تمرکز بر فرزندخوانده بیلبو بگینز یعنی فرودو، و دوستانش روایت می‌شود. کسانی که بر خلاف داستان‌های ماجراجویانه، نه به دنبال کشف گنجی، که در پی نابود کردن آن گنج هستند؛ حلقه.  در زمانه زندگی جی. آر. آر. تالکین، حوادث هولناک بیشماری رخ داد؛ دو جنگ در ابعاد جهانی، نسل کشی، بمباران غیر نظامیان و استفاده از سلاح‌های هسته‌ای و شیمیایی. شاید به همین دلیل است که سفر قهرمانانه کاراکترها در رمان ارباب حلقه‌ها نه یک جستجو، که یک ضد جستجو است؛ نابود کردن حلقه‌ای که قدرت بی‌پایانی دارد. جی. آر. آر. تالکین، در طرح داستانی خود، این قدرت عظیم را صرفا یک ابزار نشان نمی‌دهد که بتوان قدرتش را در راستای انگیزه‌های نیک، استفاده کرد. حلقه یگانه قدرت، کاراکتر خود را دارد. نمی‌تواند یک ابزار صرف باشد و شخصیت مالک خود را در دست می‌گیرد. تالکین در اینجا، نگرشی مدرن به مقوله قدرت دارد. قدرت تنها افشاگر شخصیت نیست، بلکه تغییر دهنده آن است. تجمع قدرت با خود فساد به همراه می‌آورد. قدرت، نیرویی تاریک در درون دارد که حتی گندالف (جادوگری نیک از نژاد مایاها) از آن واهمه دارد. چه کسی می‌تواند از اراده تاریک قدرت، در امان بماند؟ و اگر چنین است، چه طور می‌شود با انگیزه‌ای نیک از ابزارهای قدرت مخرب استفاده کرد؟ به چه قیمتی می‌توان پیش رفت؟ فرودو و یارانش باید بتوانند حلقه قدرت را نابود کنند و در این راه باید در برابر وسوسه استفاده از قدرت حلقه مقاومت کنند. رمان ارباب حلقه‌ها، تنها یک داستان فانتزی در جهانی خیالین نیست. داستانی است به غایت نزدیک به ما و درباره جهان ما. رمانی که هم باید خواند و هم اقتباس سینمایی آن را دید. هیچ کدام را از دست ندهید!   8- پرواز بر فراز آشیانه فاخته (1975) اقتباس سینمایی پرواز بر فراز آشیانه فاخته که در ایران به نام دیوانه از قفس پرید نیز شناخته می‌شود، در سال 1975 اکران شد. این اقتباس سینمایی درامی روانشناختی است که توسط کارگردان سرشناس چکی -آمریکایی میلوش فورمن ساخته شد.  پرواز بر فراز آشیانه فاخته دومین فیلم تاریخ سینما است که توانست جوایز اسکار را در هر 5 رشته اصلی آن به دست آورد؛ بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین فیلمنامه اقتباسی. این فیلم با بازی درخشان جک نیکلسون و لوئیس فلچر، نیز در فهرست ملی کتابخانه کنگره آمریکا ثبت شد. میلوش فورمن درباره اقتباس سینمایی پرواز بر فراز آشیانه فاخته، در سال 2012 نوشت: این فیلم برای من فقط ادبیات نبود. بلکه زندگی واقعی بود. زندگی‌ای که از زمان تولدم در سال 1932 تا سال 1968 در چکسلواکی زیستم. حزب کمونیست، پرستار رچد من بود و به من می‌گفت چه کار می‌توانم بکنم و چه کار نمی‌توانم بکنم. چه چیزی اجازه دارم بگویم و چه چیزی اجازه ندارم. کجا اجازه دارم بروم و کجا اجازه ندارم. حتی چه کسی بود یا نبودم.  اقتباس سینمایی پرواز بر فراز آشیانه فاخته، بر اساس رمانی به همین نام ساخته شد که کن کیسی در سال 1962 نوشت. کن کیسی به عنوان چهره‌ای پادفرهنگ ارزیابی می‌شود که خود را رابطی میان نسل بیت دهه 1950 و هیپی‌های 1960 قلمداد می‌کرد. بسیاری از منتقدین بر این باورند که ریشه این رمان به سال‌های کار کردنش در آسایشگاهی روانی برمی‌گردد؛ جایی که همدردی او با این بیماران برانگیخته شد. داستان رمان پرواز بر فراز آشیانه فاخته در بیمارستانی روانی در ایالت اورگن آمریکا روایت می‌شود. این رمان نگاهی می‌اندازد به ساختارهای قدرت در نهادها و با رویکردی انتقادی به فرایندهای درمانی روان‌پزشکی و رفتاردرمانی، نزدیک می‌شود.  برخلاف اقتباس سینمایی پرواز بر فراز آشیانه فاخته، داستان رمان، از نگاه چیف برامدون که چیف برام لقب گرفته، روایت می‌شود. چیف برام؛ بیمار قوی هیکل دو رگه سرخپوست-سفیدپوستی است که وانمود به کر و لالی می‌کند. گویی نه متوجه اطراف است و نه می‌تواند حرف بزند. از این‌رو چیف برام به اسرار زیادی در این بیمارستان روانی شوم پی برده. شخصیت شرور داستان پرواز بر فراز آشیانه فاخته، پرستاری خشک و منضبط به نام رچد است که با منکوب کردن بیماران و کارکنان و شرمسار کردن آنها، همه چیز را تحت کنترل خود دارد. پرستار رچد، همچنین به نام پرستار بزرگ شناخته می‌شود که یادآور برادر بزرگ، در رمان 1984 و ادبیات سیاسی حول این اصطلاح است. پرستار رچد، یکی از بزرگترین شخصیت‌های شرور تاریخ سینما است و در سال 2003، به انتخاب بنیاد فیلم آمریکا در رتبه پنجم منفورترین شخصیت‌های تاریخ سینما، رتبه‌بندی شد. زنی که ویژگی‌های شخصیت‌های شرور دیگر را ندارد، اما بدخواهی عمیقی پشت نگاه سرد و خشکش نهفته است. رمان پرواز بر فراز آشیانه فاخته، با آمدن شخصیت اصلی داستان؛ رندل مک مورفی پیش می‌رود. مک مورفی، از کهنه سربازان جنگ کره است. او که درواقع مجرم است و برای فرار از مجازات اصلی، به امتحان کردن آسایشگاه بیماران روانی روی آورده، شخصیتی پرانرژی و رام نشدنی دارد. روشن است که مک مورفی چموش، در برابر سیستم غیرمنعطف و سخت گیرانه پرستار رچد، قد علم می‌کند و جدالی شورانگیز، میان اعمال سلطه و حفظ فردیت شکل می‌گیرد. رمان پرواز بر فراز آشیانه فاخته به قلم کن کیسی، از رمان‌های عمیق و تامل‌برانگیزی است که اقتباس سینمایی آن را هم باید دید. در این لیست به مناسبت روز سینما، به بررسی 8 تا از مهم‌ترین شاهکارهای تاریخ سینما که اقتباس از ادبیات هستند پرداختیم. اما روشن است که فهرست این اقتباس‌های سینمایی همچنان ادامه دارد. شما کدام آثار سینمایی را می‌شناسید که اقتباس دلپذیر و قابل ستایشی از جهان ادبیات هستند؟  به قلم "قاصدک حسینی"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
بهترین کتاب های ژانر فانتزی
بهترین کتاب های ژانر فانتزی
ادبیات فانتزی چیست؟ ژانر فانتزی چه در سینما و چه در ادبیات، از جهانی با ما سخن می‌گوید که وجه فانتستیک دارد. یعنی خارق‌العاده و خیالین است. مرزهای معمول زندگی ما را درمی‌نوردد و جهانی نو می‌سازد. گرچه ژانر فانتزی، در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 شروع به شکل گرفتن کرده و زاده‌ی روزگار مدرن است، اما جهان فانتزی سابقه‌ای بسیار دیرین دارد. ژانر فانتزی، بر پایه همان جهان خیالین نیاکان ما و پریان و دیوها و جادُوانی که برمی‌ساختند، بنا شده است.  ادبیات فانتزی، گونه‌ای از ادبیات گمانه زن است. ادبیات گمانه زن، شامل همه آن ژانرهایی است که دربردارنده عناصری هستند که در جهان واقعی، طبیعت و یا تاریخ ثبت شده، وجود ندارند. برای مثال می‌توان به ژانرهای علمی تخیلی، ترسناک، تاریخ جایگزین، ابر قهرمانی، داستان پریان، رئالیسم جادویی و ... اشاره کرد.  ادبیات فانتزی آن قدر غنی و دربردارنده است که گاهی تعریف آن سخت می‌شود، اما نویسندگان رمان‌های فانتزی و منتقدین، در لزوم دو عنصر اساسی، هم عقیده هستند؛ حضور جادو و رخ دادن آنچه ناممکن یا غیر قابل توضیح است. فانتزی حتی تلاشی برای توضیح سرچشمه جادو نمی‌کند. جادو فقط حضور دارد و شما را مسحور خود می‌کند. حیرت، عنصر دیگری است که برخی از منتقدین بر آن تاکید دارند.  فانتزی، کشف پذیرفتنی از دل ناپذیرفتنی است و کشف واقعیت، از درون ناواقعیت. فانتزی شاید خیالی‌ترین و دور از ذهن‌ترین صورت‌ها را خلق کند؛ اما دغدغه آن و توجه اصلی آن، مفاهیمی بسیار نزدیک‌تر هستند. آن چیزی که از بس حضور دارد و پررنگ است دیده نمی‌شود و نیازمند دست خیالی است تا آن را برکشد و در زمینه‌ای بسیار متفاوت قرارش دهد تا به چشم آید. آیا ادبیات فانتزی متفاوت از داستان پریان است؟ بله! ادبیات فانتزی متفاوت از داستان پریان، یا همان «fairy tale» است. البته ادبیات فانتزی و داستان پریان، آبشخور یکسانی دارند و آن، ذهن انسانی است که خلق می‌کند و تصور می‌سازد. برای آفرینش‌های ذهنی خود، از جهان واقع، فراتر می‌رود و در چارچوب قواعد آن، دست بسته و اسیر نمی‌ماند. همه چیز را رها می‌کند تا ببیند دست خیالش او را به کجا می‌کشاند.  اما تفاوت ادبیات فانتزی و داستان پریان چیست؟ داستان پریان، کوتاه و مختصر است. طرح داستانی ساده‌ای دارد و پیام اخلاقی روشنی می‌دهد. درگیری‌های آن در سطح محلی است و تنها، قهرمان یا مردمِ همان محلِ وقوعِ حوادث را، تحت تاثیر قرار می‌دهد. برای مثال در داستان سیندرلا یا سفید برفی و هفت کوتوله، درگیری، میان قهرمان‌های داستان و نامادری‌شان است و حد تاثیرگذاری، از زندگی فردی آنها، فراتر نمی‌رود. در داستان‌های پیچیده‌تر نهایتا مردم یک دهکده یا شهر، تحت تاثیر درگیری‌ها و ناملایمات داستان، قرار می‌گیرند.  درحالی‌که ادبیات فانتزی، گستره‌ای بسیار فراتر را در بر می‌گیرد. درگیری‌های آن جهان بزرگی را شامل می‌شود و گاهی حتی جهان‌هایی را تحت تاثیر قرار می‌دهد؛ چه ساکنین آن، از حوادث باخبر باشند یا نباشند. برای مثال در مجموعه داستان ارباب حلقه‌ها، مبارزه میان خیر و شر، بر همه جهان با همه انواع موجودات گوناگون و سحرآمیزش اثر گذار است. از طرفی، داستان فانتزی، بلند است و به دلیل پیچیدگی طرح و شخصیت‌ها، موقعیت اخلاقی داستان می‌تواند آن چنان روشن نباشد و پیام سر راستی را به شما ندهد. در واقع یکی از جنبه‌های ادبیات فانتزی می‌تواند روبه رو کردن خوانندگان با همین پیچیدگی‌های اخلاقی، و دشواری و ابهام موقعیت‌های انسانی باشد.  تفاوت ادبیات ژانر فانتزی با افسانه‌های کهن و ادبیات سنتی فانتستیک ادبیات فانتزی مدرن نه فقط با داستان‌های پریان که با افسانه‌های کهن و ادبیات سنتی فانتستیک، متفاوت است. ژانر فانتزی را نباید با داستان‌های فانتستیک و خارق‌العاده‌ای چون حماسه گیلگمش یا مهابهاراتا همسان دانست. جهان فانتزی مدرن، واقعیتی کاملا متفاوت را برمی‌سازد؛ جهانی که جداگانه از جهان ما و یا وجهی پنهان از آن است. اما افسانه‌ها و اسطوره‌های کهن، در همین جهان ما رخ می‌دهند و جادوی آنها در جهان ما جاری است. همین جهانی که می‌شناسیم و گاهی حتی در توضیح برخی پدیده‌های آن، ساخته شده‌اند. از دیگر وجوهی که میان ژانر فانتزی مدرن و داستان‌های فانتستیک کهن مرز می‌گذارد، می‌توان به تفسیر و نگرش فردی نویسنده یا نویسندگان اشاره کرد. در ژانر فانتزی، نویسنده تلقی و نگرش خود را از روابط و مفاهیمی دارد که در جهان فانتزی خود خلق می‌کند؛ حتی اگر از عناصر داستان‌های عامیانه و اسطوره‌‌ای استفاده کند. و این، قطعا در داستان‌ها و افسانه‌های کهن پیدا نمی‌شود. افسانه‌ها و اسطوره‌ها، حتی اگر نسخه‌های روایی متفاوتی داشته باشند، هیچ گاه قصد دخیل کردن تفسیری ایندیویژوال از جهان و انسان نداشته‌اند و تغییرات رخ داده حاصل یک امر جغرافیایی، فرهنگی و به هر حال جمعی بوده است. ادبیات فانتزی با سخاوت تمام، جهانی کامل را خلق می‌کند تا بتواند داستانی بگوید. زمانی که از جهان واقع خسته می‌شوید، و به دنبال راه گریزی از واقعیت ملال آور روزمره هستید، چه چیزی بهتر از یک رمان فانتزی می‌تواند نجاتتان دهد؟ پس این بار به سراغ ژانر فانتزی مدرن می‌رویم و تعدادی از بهترین کتاب‌های فانتزی را معرفی می‌کنیم. بهترین کتاب های ژانر فانتزی هابیت و مجموعه ارباب حلقه‌ها از جی. آر. آر. تالکین زمانی که از جهان و ژانر فانتزی صحبت می‌کنیم، امکان ندارد پای مجموعه کتاب‌های ارباب حلقه‌ها و نویسنده آن، جی. آر. آر. تالکین به میان نیاید. جان رونالد رول تالکین، نویسنده، شاعر، زبان شناس و استاد دانشگاه آکسفورد، کسی است که با داستان‌های خود، جانی تازه به ژانر فانتزی بخشید. تالکین، جهان خیالین خود را از سرزمین میانه شروع کرد. همان جایی که داستان کتاب‌های ارباب حلقه‌ها نیز در آن می‌گذرد. اما رفته رفته این جهان گسترده‌تر شد و تحت تاثیر اساطیر اسکاندیناوی و ژرمنی، قلمروهای دیگری به آن افزوده و در نهایت کل جهان آردا آفریده شد.  آنچه که جی. آر. آر. تالکین آفرید، چیزی بیش از یک رمان فانتزی در سه گانه ارباب حلقه‌ها است. او جهانی تمام و کامل را خلق کرد. با تاریخ و زبان‌ها و مردمان گوناگون. مردمانی که اسطوره‌ها، باورها و رویاهای خودشان را داشتند. تالکین برای آردا، 15 زبان ساخت. 15 زبان که مردمان این جهان در قلمروهای خود، با آن صحبت می‌کردند و زبان انگلیسی، تنها زبان میانجی این مردمان بود.  هر بخشی از این جهان و تاریخش در کتابی آمده است. هابیت، ارباب حلقه‌ها، سیلماریلیون، ماجراهای تام بامبادیل، تاریخ سرزمین میانه، فرزندان هورین، برن و لوثین و سقوط گاندولین، مجموع همه کتاب‌هایی است که رشته افسانه تالکین را درباره کل جهان آردا، شکل می‌دهد. البته همه این آثار، در زمان خود تالکین منتشر نشد و بخشی از آنها توسط پسرش کریستوفر تالکین جمع آوری، تنظیم و منتشر شد. آثاری که کریستوفر تالکین از پدر خود منتشر کرد، شامل این موارد است: سیلماریلیون مجموعه 12 جلدی تاریخ سرزمین میانه، که برخی از جلدهای آن به تحلیل و بررسی دست نوشته‌های هرگز منتشر نشده جی. آر. آر. تالکین و مقالات او اختصاص دارد. فرزندان هورین برن و لوثین سقوط گاندولین  اما در این یادداشت ما به سراغ هابیت و مجموعه ارباب حلقه‌ها می‌رویم. 2 عنوانی که در ابتدا مردم را در سرتاسر جهان به سوی خود جلب کرد و آنان را مشتاق نمود تا بیشتر از الف‌ها، هابیت‌ها، اورک‌ها، بلراگ‌ها و دیگر موجودات این جهان بدانند. هابیت جی. آر. آر. تالکین، آردا را تنها با یک جمله آغاز کرد. او در حال تصحیح برگه‌های امتحانی دانشجویانش بود که جمله‌ای در ذهنش نشست. زمانی که تالکین روی برگه‌ای سفید می‌نوشت: «در سوراخی داخل زمین، یک هابیت زندگی می‌کرد.»، نمی‌دانست قرار است جهان فانتزی کاملی خلق شود. حتی نمی‌دانست که همین کتاب فانتزی، قرار است بسیار محبوب و پرفروش شود. در واقع سال‌ها بعد از نوشتن رمان هابیت بود که کارمند یک انتشاراتی، به طور اتفاقی دستش به رمانی که تالکین تنها برای فرزندان خودش نوشته بود، رسید؛ و او را ترغیب کرد که برای نشر بفرستد. کتاب «هابیت؛ یا آنجا و بازگشت دوباره» یک سال بعد در 1937، منتشر شد و نه تنها کودکان، که بزرگسالان هم آن را دوست داشتند. «ارباب حلقه‌ها» و سرزمین میانه با اصرار انتشارات برای نوشتن ادامه‌ای بر رمان فانتزی هابیت، خلق شد و هرچه بیشتر گذشت جهان جادویی تالکین، فربه‌تر گشت تا به کمال رسید.  «روزی روزگاری یک هابیت در سوراخی توی زمین زندگی می‌کرد. نه از آن سوراخ‌های کثیف و نمور که پر از دم کرم است و بوی لجن می‌دهد، و باز نه از آن سوراخ‌های خشک و خالی از شنی که تویش جایی برای نشستن و چیزی برای خوردن پیدا نمی‌شود؛ سوراخ، از آن سوراخ‌های هابیتی بود، و این یعنی آسایش.» هابیت از اینجا آغاز می‌شود. در محله‌ای آرام و بی دردسر که ساکنینش هابیت‌ها بودند. افرادی کوتاه قامت (نصف انسان‌ها) با پاهایی بزرگ که کف چرم مانندش آنها را از پوشیدن کفش، بی‌نیاز می‌کرد. هابیتِ داستان ما، بیلبو بگینز نام دارد. بگینزها در میان هابیت‌ها بسیار محترم بودند؛ هابیت‌هایی آرام و شاد که اهل ماجراجویی و کارهای نامنتظره نبودند. اما این کتاب، داستان بگینز خانه دوستی است که دست به ماجراجویی می‌زند و یکدفعه می‌بیند که کارهایی از او سر می‌زند و چیزهایی می‌گوید که پاک غیر منتظره است.  بیلبو بگینز، علی رغم امتناع اولیه‌ش از پذیرفتن شرکت در ماجراجویی بزرگ دورف‌ها برای باز پس گرفتن سرزمین و تاج و تختشان، راهی این سفر دور و دراز می‌شود و از محله دلنشین، روشن و مهربان خود، وارد سرزمین‌هایی شوم و تاریک می‌شود. جایی که هابیت داستان ما، با جنبه‌های ناآشنای وجود خود، آشتی می‌کند و به سطح جدیدی از بلوغ و خرد دست می‌یابد. رشد شخصی و فرم‌های قهرمانی از مضامین رمان فانتزی هابیت است. این مضامین به همراه موتیف‌های جنگی آن، سبب شد که منتقدین، تجربیات خود تالکین در طول جنگ جهانی اول را در شکل‌دهی داستان، موثر بدانند. همچنین محققان و به ویژه روانکاوان، سفر بیلبو بگینز و البته فرودو در ارباب حلقه‌ها را، سفرهایی درونی می‌دانند. سفر بیلبو بگینز در رمان هابیت، روایتی از رشد شخصی و رسیدن به بلوغ است. در ادبیات یونگی، بیلبو سفری را برای فردیت یابی آغاز کرد و در انتها، این سهمش از گنج اسماگ نبود که دستاورد سفرش شد بلکه همان خرد، پختگی و فردیتی بود که به دست آورد. هابیتی که از هرچه احتمال می‌داد او را از دایره امنش خارج کند، ترس داشت، با هابیتی که از نبردهای سهمگین و مخاطرات حقیقی بازگشته بود و لذت تجربه کردن را چشیده بود، یکسان نبودند. بیلبو بگینز، در دنیای بیرون، هویت و اعتماد به نفس روشنی به دست آورد؛ در نتیجه، نباید این سفر را یک جستجوی سنتی و تنها شکار گنج دانست.  مفهوم فردیت برای بیلبو، در اینجا با بلوغ و توانایی رو به رشد بازتاب می‌یابد؛ زیرا جی. آر. آر. تالکین رشد شخصی او را با رشد متوقف شده دورف‌ها، در تقابل قرار می‌دهد. در ابتدای سفر، گاندولف؛ جادوگری که بیلبو را به شرکت در سفر تشویق کرده بود، نفوذی والدگرانه بر او داشت. اما به تدریج، نه تنها بیلبو بگینز از این سایه خارج می‌شود بلکه در شمایل رهبری گروه هم ظاهر می‌شود؛ واقعیتی که البته دورف‌ها تحملش را نداشتند. رمان فانتزی «هابیت؛ یا آنجا و بازگشت دوباره»، از آن دست کتاب‌هایی است که شیرینی خواندنش، بین بزرگسالان و کودکان و نوجوانان مشترک است. کمتر کتابی پیدا می‌شود که همه گروه‌های سنی، طرفدار پر و پا قرص آن باشند. زبان رمان هابیت، ساده‌ و بی‌پیرایه است و گاهی به ادبیات داستان پریان، تنه می‌زند؛ چرا که از ابتدا برای بچه‌های تالکین نوشته شده بود. اما هیچ کدام از اینها، جذابیت بی‌نقص این جهان را نمی‌کاهد. به هر حال سوراخ هابیت ما؛ بیلبو بگینز، همان جایی است که یک جهان فانتزی و جادویی سترگ از آن سر برآورده است. نباید این را فراموش کرد. سه‌گانه ارباب حلقه‌ها جی. آر. آر. تالکین، قصد نداشت رمان فانتزی «ارباب حلقه‌ها» را به صورت یک سه‌گانه منتشر کند. بلکه ترجیح می‌داد ارباب حلقه‌ها به همراه رمان سیلماریلیون به صورت دو جلدی انتشار یابد. اما تصمیم ناشر چیز دیگری بود و این شد که رمان ارباب حلقه‌ها در 3 جلد «یاران حلقه؛ 1954»، «دو برج؛ 1954» و «بازگشت پادشاه؛ 1955»، منتشر شد و «سیلماریلیون» پس از درگذشت تالکین، توسط پسرش در سال 1977 به چاپ رسید.  عنوان کتاب ارباب حلقه‌ها، به سائورون؛ آنتاگونیست این داستان اشاره دارد؛ روحی اساطیری، که در کالبد مایاها ظاهر شد و به سرزمین میانه رفت. سائورون به دنبال فرمان‌روایی مطلق بر ساکنین سرزمین میانه و به ویژه الف‌ها بود. از این رو، به کمک الف‌ها که دانش، صنعت و هنر بی‌نظیری داشتند، 19 حلقه قدرت ساخت و به عنوان پیشکش به نژادهای مختلف ساکن سرزمین میانه، تقدیم کرد. حلقه‌هایی که قدرت زیادی برای صاحبانشان به ارمغان می‌آورد. 3 حلقه قدرت، به دورف‌ها داده شد که منجر به ثروتی هنگفت برای آنها شد. 7 حلقه به الف‌ها رسید و 9 حلقه به انسانها. اما سائورون، نیتی شریرانه از هدیه دادن این 19 حلقه قدرت داشت. سائورون، حلقه یگانه یا حلقه قدرت را با هدف کنترل این 19 حلقه که میان ساکنین سرزمین میانه پخش شده بود، در آتش کوه هلاکت در سرزمین موردور ساخت. اما حلقه‌ یگانه با قدرت عظیمی که داشت، برای قرن‌ها گم می‌شود. این، داستانی تاریک و شوم از گذشته‌ای دور است و جایی نیست که جی. آر. آر. تالکین، ما را به داستان، فرا می‌خواند. ما، در میان شور و شادی و بزمی پر هیاهو، به درون داستان کشیده می‌شویم؛ میهمانی تولد بیلبو بگینز، هابیت ماجراجوی رمان قبلی تالکین. اما این بار به جای او، فرزند خوانده‌اش؛ فرودو بگینز به همراه دوستان خود به درون یک ماجراجویی دلهره‌آور و پر تعلیق، پرتاب می‌شوند.  سفر ماجراجویانه فرودو، نه یک جستجو، که یک ضد جستجو است. تدبیر تالکین برای پیشبرد این فانتزی حماسی، عملیاتی معکوس برای قهرمان است. فرودو قرار نیست که مانند بیلبو یا هر قهرمان دیگری، گنجی را به دست آورد یا حفظ کند. او، پا در سفر درازی می‌گذارد تا که گنجی را نابود کند؛ حلقه قدرت. حلقه یگانه‌ای که تمام نیروهای اهریمنی داستان، دنبالش هستند و این درحالی است که یاران حلقه، نمی‌توانند از حلقه قدرت استفاده کنند.  جی. آر. آر. تالکین، در زمان خود، حوادث مهیب بی‌شماری را مشاهده کرد. دو جنگ جهانی، بمباران غیرنظامیان، استفاده از قحطی برای مطامع سیاسی، نسل کشی، اردوگاه‌های کار اجباری و توسعه و استفاده از سلاح‌های شیمیایی و هسته‌ای با انگیزه تراشی‌های مختلف، سبب شد تا تالکین در بزرگترین رمان فانتزی خود، ارباب حلقه‌ها، این پرسش را طرح کند: اگر بتوانیم شر را به طریقی از بین ببریم که به قیمت قربانی کردن چیز دیگری تمام می‌شود، آیا ارزش دارد که انجامش دهیم؟  این سوال اخلاقی بسیار مهمی است که خود، به طرح مفهوم اخلاقی دیگری درباره قدرت، ختم می‌شود. در رمان ارباب حلقه‌ها، حلقه یگانه، قدرت بی‌اندازه‌ای دارد و بارها، یاران حلقه و حتی فرودو وسوسه می‌شوند از آن استفاده کنند. اما حلقه، تنها به نیت مالک خود پاسخ نمی‌دهد. هدف مالک فعلی حلقه، از تاثیر مخرب حلقه کم نمی‌کند. حلقه قدرت، خود خصلتی تاریک دارد. فرد را ذره ذره، می‌بلعد و تغییر می‌دهد. این، البته نگاهی مدرن به مفهوم قدرت است. در نگرش‌های گذشته قدرت، افشاگر شخصیت حقیقی انسان بود، اما آنچه تالکین در سه‌گانه فانتزی ارباب حلقه‌ها می‌گوید، تغییر یافتن شخصیت، از تجمع قدرت است. از دیگر اشارات ارباب حلقه‌ها، نظامی سازی و صنعتی سازی است که تالکین نگاه خوبی به آن نداشت و این دو مولفه را در شخصیت پردازی آنتاگونیست جهان فانتزی خود، یعنی سائورون و نیروهایش به کار گرفت. مشخصه‌هایی که اُرک‌ها، تمدن و زندگی خود را بر پایه آن، ساخته بودند. با اینکه سه‌گانه ارباب حلقه‌ها، از مضامینی مانند قدرت و سلطه و نبرد میان نیروهای خیر و شر، آکنده است، اما تالکین خود، تم قدرت و سلطه را تنها چرخ‌هایی می‌داند که داستان را به جلو می‌برد. او کانون و مایه اصلی داستان را چیز دیگری می‌داند؛ مرگ و میل به مرگی. تعارضی که به گفته نویسنده، همه داستان درباره آن است.  همچنین سفر درونی که پیشتر برای بیلبو بگینز در رمان هابیت، اشاره شد، در مورد فرودو بگینز و دوستان او، در رمان ارباب حلقه‌ها نیز صدق می‌کند؛ همان طرح کلی اما با ساختار قدرتمندتر. فرودو، حتی فراتر از هر قهرمان دیگری، مسیر و سفر خود را طی می‌کند. چرا که در نهایت او هیچگاه به آرامش دست نمی‌یابد و پایان تلخ، سرنوشت محتوم او است.  ارباب حلقه‌ها، داستانی از سرزمین میانه است. جایی که همه ساکنینش از نژادهای مختلف، باید متحد شوند تا به بردگیِ قدرتِ مطلق، در نیایند؛ و قدرت مطلق، خود ذاتا شوم و شریرانه است. سرزمین میانه، شاید همین سیاره زمین باشد. و این کتاب، راهنمایی تمرینی است برای همه ما، که دوست نداریم به بند کشیده شویم و مطیع باشیم. مجموعه نارنیا از سی. اس. لوئیس یکی از بهترین‌ جهان‌های فانتزی، در ماجراهای نارنیا خلق شده است. جهانی شگفت انگیز و زیبا که با موجودات گوناگون جادویی‌اش، شما را مبهوت می‌کند. جهانی که تنها با یک تصویر آغاز شد. تصویر یک فائون که در جنگلی برفی، بسته‌هایی را حمل می‌کند. فائون‌ها موجوداتی اساطیری و همتای رومی پن‌ها، در اساطیر یونان هستند. موجوداتی با نیم‌تنه انسان و پاهای یک بز. سی. اس. لوئیس، تنها 16 سال داشت وقتی که این تصویر در ذهنش نشست و در چهل سالگی بود که تصمیم گرفت داستانی درباره این تصویر بنویسد. تلاش سی. اس. لوئیس برای قصه ساختن پیرامون این تصویر، جهانی شد به بزرگی جهان نارنیا که البته بر سیاق فلسفه افلاطون -همانطور که در داستان اشاره می‌شود-، تنها سایه‌ای بود از نارنیای حقیقی.  سی. اس. لوئیس با نام کامل کلایو استیپلس لوئیس، سال 1898 میلادی در شهر بلفاست از ایرلند شمالی، به دنیا آمد. مادرش را در کودکی از دست داد و بعدها در خانه‌ای بزرگ شد که به گفته خودش کاراکتر اصلی داستان خودش شد. سی. اس. لوئیس خود را محصول راهروهای طولانی، اتاق‌هایی که خالی از نور خورشید بود، اتاق زیرشیروانی‌ای که در خلوت و تنهایی کاوش می‌شد، صدای باد زیر سفال کاشی‌ها و البته کتاب‌های بی‌پایان، می‌دانست.  سی. اس. لوئیس، خلق جهان‌های فانتزی را از همان کودکی و در میان بازی‌های کودکانه با برادرش آغاز کرد. آنها سرزمین‌هایی خیالی با موجوداتی نیمه انسانی نیمه حیوانی تصور می‌کردند که در میان اتاق‌ها و راهروهای طولانی خانه، ظهور می‌کرد. سالها بعد، سی. اس. لوئیس مجذوب ادبیات سنتی و اسطوره‌ای نورس‌ یا اسکاندیناوی شد که در ساگاها یا همان حماسه‌های مردمان ایسلند، حفظ شده بود. این افسانه‌ها و اسطوره‌ها، اشتیاق درونی او را به جهان‌های فانتزی و جادویی تشدید می‌کرد. چیزی که نویسنده ماجراهای نارنیا، آن را شادی می‌نامید.  سی. اس. لوئیس، ماجراهای جهان نارنیا را از رمان فانتزی «شیر، کمد و جادوگر» آغاز کرد. با 4 کودک انگلیسی که در دوران جنگ جهانی دوم و پس از تخلیه لندن، به عمارت یکی از اقوام دور مادری در حومه کشور، فرستاده می‌شوند؛ پیتر، سوزان، ادموند و لوسی پونسی. لوسی؛ کوچکترین فرزند خانواده، در هنگام سرک کشیدن در گوشه و کنارهای این عمارت بزرگ، کمد لباسی را پیدا می‌کند که او را به سرزمین نارنیا می‌رساند. لوسی در اولین برخوردش با سرزمین نارنیا، بالاخره آن تصویر ذهنی سی. اس. لوئیس 16 ساله را به درون داستان می‌کشد؛ فائونی که چندین بسته را با خود در جنگلی زمستانی حمل می‌کند. سرزمین نارنیا روزگار بدی را از سر می‌گذراند و جادیس؛ جادوگر سفید، حاکم دروغین و خودخوانده نارنیا، آن را به زمستانی ابدی فرو برده است.  سی. اس. لوئیس، از نمادها و اشاره‌های مسیحی گاها حتی صریحی در ماجراهای نارنیا استفاده کرده است. اصلان، شیر قدرتمندی که پادشاه واقعی و بر حق سرزمین نارنیا است، فرزند امپراطور ورای دریا است. اصلان بازنمایی روشنی از مسیح است. او برای نجات جان ادموند که فریب جادیس؛ ملکه اهریمنی و دروغین سرزمین نارنیا را خورده بود، خود را قربانی کرد. اصلان بی‌رحمانه کشته شد و با پاهای خود به قربانگاه خویش رفت؛ اما به واسطه جادویی از مرگ برخاست و به همراه همه موجودات سرزمین نارنیا به جنگ جادیس رفت. سی. اس. لوئیس خود در جایی تصریح کرد که کاراکتر اصلان را بر اساس مسیح، تصویر کرده است. این وام‌گیری های قدرتمند از بطن الهیات مسیحی برای خلق جهان‌های جادویی و فانتزی، تاثیر بخشی دیگر از زندگی و شخصیت سی. اس. لوئیس است. سی. اس. لوئیس، علاوه بر ماجراهای نارنیا، برای کتاب دیگری هم شناخته شده است و آن، کتاب «مسیحیت محض» یا «مسیحیت ناب» است که به زبان فارسی هم ترجمه شده است. این نویسنده بزرگ انگلیسی، گرچه در ابتدا از دین رویگردان بود و هیچ علاقه‌ای به آن نداشت. اما پس از دوستی با جی. آر. آر. تالکین فانتزی نویس مشهور دیگری که به خاطر سه گانه ارباب حلقه‌ها شناخته شده است، باز به مسیحیت گروید و کتاب‌های زیادی در حوزه الهیات مسیحی نوشت. کتاب مهم و ارزنده دیگر او در این حوزه، «مساله رنج» است. سی. اس. لوئیس، ماجراهای نارنیا را در 7 جلد نوشت که به ترتیب انتشار می‌شوند؛ 1950؛ شیر، کمد و جادوگر 1951؛ شاهزاده کاسپین 1952؛ سفر کشتی سپیده ‌پیما 1953؛ صندلی نقره‌ای 1954؛ اسب و آدمش 1955؛ خواهرزاده جادوگر  1956؛ آخرین نبردالبته گرچه او داستان نارنیا را از رمان «شیر، کمد و جادوگر» شروع کرد، اما سیر روایت داستان، خطی نیست و در واقع ماجراهای نارنیا از رمان ششم سی. اس. لوئیس؛ «خواهرزاده جادوگر» شروع می‌شود.  اگر دوست دارید ماجراهای نارنیا را به ترتیب و خطی، دنبال کنید، بر اساس این لیست پیش بروید: خواهرزاده جادوگر؛ 1955 شیر، کمد و جادوگر؛ 1950 اسب و آدمش؛ 1954 شاهزاده کاسپین؛ 1951 سفر کشتی سپیده‌پیما؛ 1952 صندلی نقره‌ای؛ 1953 آخرین نبرد؛ 1956درنهایت، ماجراهای نارنیا، یکی از بهترین فانتزی‌ها برای خواندن است که سی. اس. لوئیس، نوشتن آن را برای دخترخوانده‌اش لوسی، آغاز کرد. این مجموعه رمان فانتزی، در واقع جزئی از ادبیات کودک و نوجوان به حساب می‌آید و برای آنان نوشته شده است. اما چه کسی می‌خواهد به بهانه سن، خود را از لذت خواندن یکی از بهترین مجموعه کتاب‌های فانتزی محروم کند؟! شاید همانطور که سی. اس. لوئیس به دخترخوانده‌اش؛ لوسی گفته است، ما آنقدر بزرگ شده‌ایم که به خواندن داستان‌های پریان برگردیم. در حقیقت ما بزرگترها بهتر از همه درک می‌کنیم که باید به همان سرزمین‌های جادویی برگردیم؛ به نارنیایی که در آن، کودکان نجاتمان خواهند داد. مجموعه هری پاتر از جی. کی. رولینگ داستان‌های هری پاتر، عنوان مجموعه کتابی 7 جلدی در ژانر درام فانتزی از نویسنده زن انگلیسی، جوآن رولینگ است که کتاب‌های خود را با نام هنری جی. کی. رولینگ، امضا می‌کند.  سال 1990 بود که جی. کی. رولینگ، به دلیل تاخیر 4 ساعته قطار در ایستگاه منچستر به لندن، نشسته بود. تنها این رولینگ نبود که هنگام تصور کردن پسرکی لاغر و عینکی در این ایستگاه که از جادوگر بودن خود، بی‌خبر است، گمان نمی‌کرد، داستانش جهان را مجذوب خود کند؛ بلکه ناشران متعددی که دست نوشته اولین جلد مجموعه هری پاتر؛ یعنی «هری پاتر و سنگ جادو» را خواندند هم، چنین گمانی نمی‌کردند. برای همین رولینگ مجبور شد داستان هری پاتر را برای ناشران متعددی ارسال کند تا در نهایت یکی از آنها حاضر به چاپ این رمان فانتزی شود. «هری پاتر و سنگ جادو» با نام اصلی Harry Potter and the Philosopher's Stone، در سال 1977 توسط انتشارات بلومزبری، به چاپ رسید. محبوبیت گسترده و سریع کتاب منجر به نوشتن جلدهای دیگر این مجموعه شد. و امروز، انتشارات بلومزبری بیشترین اعتبار و رشد خود را به دلیل انتشار کتاب‌های جی. کی. رولینگ و مجموعه فانتزی هری پاتر به دست آورده است. مجموعه کتاب‌های هری پاتر، شامل این عناوین است: هری پاتر و سنگ جادو؛ 1997 هری پاتر و تالار اسرار؛ 1998 هری پاتر و زندانی آزکابان؛ 1999 هری پاتر و جام آتش؛ 2000 هری پاتر و محفل ققنوس؛ 2003 هری پاتر و شاهزاده دو رگه؛ 2005 هری پاتر و یادگاران مرگ؛ 2007جی. کی. رولینگ، کتاب «هری پاتر و یادگاران مرگ» را آخرین جلد مجموعه فانتزی هری پاتر، معرفی کرد. اما پس از وقفه‌ای طولانی و در سال 2016، کتاب «هری پاتر و فرزند نفرین‌شده» را منتشر کرد. این کتاب، به زندگی هری پاتر که کارمند وزارت جادو است و پسرش آلبوس سوروس پاتر، که از پدرش ناراضی است، می‌پردازد.  از دیگر آثار جی. کی. رولینگ که در ارتباط با دنیای فانتزی و جادویی مجموعه هری پاتر است، می‌توان به «جانوران شگفت انگیز و زیستگاه آنها» در سال 2001، اشاره کرد. این کتاب با نام اصلی Fantastic Beasts and Where to Find Them که موجودات جادویی دنیای هری پاتر را معرفی می‌کند، به عنوان همان نسخه از کتاب درسی که هری پاتر در مدرسه هاگوارتز می‌خواند، منتشر شد؛ کتابی که هری پاتر در مجموعه «هری پاتر و سنگ جادو» در حال خواندن آن بود. ابتکار جالب دیگری که جی. کی. رولینگ انجام داد، این بود که نسخه اصلاح شده‌ای از همین اثر، همراه با معرفی 6 موجود جادویی بیشتر، هم منتشر کرد که حاشیه نویسی‌های هری پاتر را نداشت و برای مشنگ‌ها مناسب بود! جی. کی. رولینگ، همچنین فیلمنامه‌هایی را با الهام از کتاب جانوران شگفت انگیز، نوشت که داستانش به زمانی بسیار قبل از ماجراهای مجموعه کتاب‌های هری پاتر برمی‌گردد. فیلم‌هایی که بر اساس این فیلمنامه‌ها ساخته شد، به یک موفقیت تجاری تبدیل شدند. جهانی که این نویسنده محبوب انگلیسی در مجموعه فانتزی خود خلق کرده است، جهانی به کلی دیگر همانند آنچه در جهان فانتزی ارباب حلقه‌ها و یا حتی مجموعه نارنیا می‌بینیم، نیست. جادوگران رولینگ، درست میان ما زندگی می‌کنند. در فضاهایی که ما نمی‌توانیم ببینیم؛ مثل سکوی شماره 9¾ که محل توقف قطار مخصوص جادوگران به مدرسه آموزش جادوگری هاگوارتز است. جایی که البته ماگل‌ها یا آن طور که در ترجمه‌های فارسی آمده؛ مشنگ‌ها -کسانی که توانایی جادو کردن ندارند- نمی‌توانند، ببینند.  هری پاتر، پسر بچه یتیمی است که همراه با خانواده خاله‌اش زندگی می‌کند و از آنها آزار و اذیت زیادی می‌بیند. قلدری یکی از چالش‌هایی است که در این مجموعه فانتزی، به آن پرداخته می‌شود و هری، پسری که ضعیف پنداشته می‌شد، وجه قدرتمندی در درون خود کشف می‌کند. او استعدادی دارد که هیچ یک از آن دیگران ندارند؛ جادو... . جادو، در این وجه، کارکرد نمادینی از قدرت‌های درونی دارد. چیزی که برای همه آنهایی که داشته‌های کمتری نسبت به دیگران دارند و تضعیف شده‌اند، بسیار مهم است. جادو؛ همان قدرت درونی هری پاتر، راه نجات و امید بزرگِ او، می‌شود و راهش به هاگوارتز باز می‌شود. از طرفی، آنتاگونیست مجموعه هری پاتر، لرد ولدمورت، که به برتری نژادی جادوگران قائل است، به دنبال حکمرانی و سروری مطلق و مدیریت مشنگ‌ها به عنوان نژادی نازل و بی‌ارزش است. ولدمورت که خود جادوگری دو رگه است به ویژه از پیوند جادوگران و مشنگ‌ها بیزار است و به حفظ خون اصیل اهمیت می‌دهد. او در این راه از جادوی سیاه و سپاهی مخوف از مرگ خواران، استفاده می‌کند. مبارزه هری پاتر و دوستان او با لرد ولدمورت، مبارزه‌ای است علیه برتری طلبی نژادی و قدرتمندی بلا منازع. پاس داشتن ارزش‌هایی چون تکثر و رواداری. در نهایت جهان فانتزی هری پاتر، آنقدر گسترده شد که عرصه‌هایی چون سیاست را هم تحت تاثیر ادبیات خود قرار داد. در آمریکا و انگلستان، مقایسه رهبران سیاسی که سیاست‌ها تبعیض نژادی داشتند، با لرد ولدمورت و مرگ خواران یکی از نتایج تاثیر ادبیات جهان جادویی رولینگ، بر ادبیات سیاسی است. چه کسی می‌تواند چنین کتابی را از دست بدهد؟ یکی از بهترین مجموعه‌های ادبیات ژانر فانتزی، که دیگر عرصه‌های زندگی انسان را با نمادها و استعارات خود پر کرده است.   جادوگر شهر اوز جادوگر شهر اوز، از دیگر داستان‌های فانتزی است که امروز به بخشی از خاطره جمعی ما تبدیل شده است و هر کوچک و بزرگی آن را می‌شناسد. دنیای فانتزی «جادوگر شهر اوز» نخستین بار در سال 1900 و با نام اصلی «جادوگر شگفت انگیز اوز» پا در جهان غیر جادویی ما گذاشت. این رمان نیز مانند سایر آثار فانتزی، که در اصل برای کودکان نوشته شدند، محدود به این گروه سنی نماند و بزرگسالان زیادی را جذب داستان جادویی خود کرد.  خالق جهان فانتزی اوز، نویسنده‌ و روزنامه‌نگاری آمریکایی است به نام لایمن فرانک بام که به ال. فرانک بام مشهور است. ناشر کتاب، تنها هنگامی حاضر به انتشار رمان کودکانه «جادوگر شگفت انگیز اوز» شد که مدیر تالار بزرگ اپرای شیکاگو، قول داد نمایش موزیکالی از آن به صحنه ببرد. ال. فرانک بام؛ نویسنده این کتاب فانتزی کودکانه، هم تحت تاثیر رمان «آلیس در سرزمین عجایب» از لوئیس کارول و هم دیدگاه این نویسنده درباره کتاب‌های کودکان بود. ال. فرانک بام مانند لوئیس کارول، معتقد بود کتاب‌های کودکان باید به خوبی تصویرسازی شوند و رنگین و زیبا باشند؛ تا خواندنشان برای بچه‌ها دلپذیر و خوشایند باشد. همچنین نباید کتاب‌های کودکان را به درس‌های اخلاقی تبدیل کرد. باید اجازه داد بچه‌ها، بچه بمانند.  تصویرسازی کتاب «جادوگر شگفت انگیز اوز» را ویلیام والاس دنسلو، انجام داد و بر روی این رمان فانتزی، بسیار تاثیر گذاشت. دنسلو، نه تنها با تصاویر خود بر نحوه تفسیر کتاب، اثر گذار بود که به دلیل رابطه نزدیک با ال. فرانک بام، در نحوه توسعه داستان هم، همکاری داشت. از طرف دیگر، این دنسلو بود که با تصویرسازی‌های خود، دوروتی، توتو، شیر، و به ویژه جنگلبان حلبی و مترسک را به ما شناساند. اگر تصاویر او نبود، مردم نمی‌دانستند این شخصیت‌ها را چه طور تخیل کنند و در نتیجه، شاید آن خاطره مشترک که اکنون به فرهنگی جمعی تبدیل شده است، پدید نمی‌آمد.  رمان فانتزی جادوگر شهر اوز، در زمان خود به دلیل تصاویر رنگی بسیار، کتاب لوکس و مجللی به حساب می‌آمد. هم رمان و هم تصویرسازی‌ها، بسیار مشهور و محبوب شدند. در نتیجه، ال. فرانک بام 13 کتاب دیگر به عنوان دنباله بر این رمان نوشت که البته تصویرسازی آنها را جان. آر. نیل انجام داد نه دنسلو. تصاویر دنسلو، راه خود را به دنیای تبلیغات، اسباب بازی‌های مکانیکی و حتی جواهرات و لباس‌ها و محصولاتی مانند صابون باز کرد. مجموعه کتاب فانتزی اوز شامل این کتاب‌ها است: 1. جادوگر شگفت انگیز اوز؛ 1900 2. سرزمین شگفت انگیز اوز؛ 1904 3. آزما از سرزمین اوز؛ 1907 4. دوروتی و جادوگر اوز؛ 1908 5. راه سرزمین اوز؛ 1909 6. شهر زمردینِ سرزمین اوز؛ 1910 7. دختر چهل تکه از سرزمین اوز؛ 1913 8. تیک توک از سرزمین اوز؛ 1914 9. مترسک سرزمین اوز؛ 1915 10. رینکیتینک در اوز؛ 1916 11. شاهزاده گمشده اوز؛ 1917 12. جنگلبان حلبی اوز؛ 1918 13. جادوی سرزمین اوز؛ 1919 14. گلیندا از اوز؛ 1920 جادوگر شهر اوز، داستان دخترک خردسالی است که به دلیل فوت پدر و مادرش، همراه اقوامش در کانزاس زندگی می‌کند؛ عمه اِم و عمو هنری. دوروتی بزرگترهای اطرافش را خاکستری می‌بیند. آدم‌های بی‌رنگی که هیچ وقت نمی‌خندند و نمی‌دانند شادی چیست. این برای کودک بازیگوش داستان ما بسیار سخت است که آنها حتی از شنیدن صدای خنده‌اش شوکه می‌شوند. تنها موجود غیر خاکستری در زندگی دوروتی، توتو است؛ سگ کوچک و بازیگوشی به رنگ سیاه. توتو، تنها کسی است که دوروتی را خوشحال می‌کند و دنیای گرفته اطرافش را تغییر می‌دهد.  پس از آشنایی مختصری که ال. فرانک بام از شخصیت دوروتی و خانواده‌اش می‌دهد، حادثه رخ می‌دهد. گردبادی عظیم و قدرتمند از راه می‌رسد، و نه تنها خانه دوروتی را از جا می‌کند، بلکه آن را در مرکز خود حمل می‌کند و به دور دستها می‌برد. به جایی دیگر؛ به همان جهان جادویی ساحره‌ها و جادوگرها. جایی که مردمان متفاوتی دارد و شیرها و مترسک‌هایش حرف می‌زنند. دوروتی در اولین ورودش به این سرزمین سحرانگیز، ناخواسته جادوگر بدجنسی را می‌کشد و تبدیل به قهرمان مردم مانچکین می‌شود که اسیر دست او بودند.  در قصه‌ها و افسانه‌ها، شخصیت اصلی نه در بدو ورود که در انتها، تبدیل به قهرمان می‌شود. جایی که قصه به پایان رسیده است. اما در مورد دوروتی برعکس است. او قهرمان می‌شود و سپس داستانش شروع می‌شود. داستان بازگشت به خانه. سفر دوروتی در جستجوی خانه‌ یا بهتر است بگوییم خانواده‌اش در کانزاس، آغاز می‌شود. در این سفر، دوروتی و توتو، با کاراکترهای دیگری همراه می‌شوند که هر کدام در جستجوی چیزی هستند و رویایی دارند؛ مترسکی به دنبال مغز، جنگل‌بانی حلبی به دنبال قلب و شیری ترسو به دنبال شجاعت است. آنها برای دستیابی به خواسته خود، باید به جنگ جادوگر قدرتمندی بروند و قهرمانی اتفاقی دوروتی در ابتدای داستان، باید به امری واقعی تبدیل شود. چیزی که البته جادوگر اوز، فکرش را نمی‌کرد بتوانند انجام دهند. آنها سفری جمعی را آغاز می‌کنند اما در عین حال، این سفری فردی و درونی، برای هریک از اعضای گروه است. و در نهایت، نه جادوگر شهر اوز، که دلگرمی و حمایت دوستان و اعتماد به نفس روشنی که در طول سفر به دست می‌آورند، رویایشان را تحقق می‌بخشد. آنها از هم مراقبت می‌کنند، برای مشکلاتشان چاره می‌یابند و با شجاعت از یکدیگر دفاع می‌کنند و کسی را تنها نمی‌گذراند. رمان فانتزی و شیرین جادوگر شهر اوز توسط کتابخانه کنگره ایالات متحده آمریکا، به عنوان «بزرگترین و قشنگ‌ترین افسانه ملی آمریکا»، اعلام شده است. این رمان به یاد ماندنی را حتما بخوانید.   آلیس در سرزمین عجایب یکی دیگر از بهترین آثار در ژانر فانتزی، ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب است که بیشتر با نام «آلیس در سرزمین عجایب» شناخته می‌شود. آلیس؛ دخترک بازیگوش و کنجکاوی که جهانی سحرانگیز و جادویی را برای ما کشف کرد، ساخته و پرداخته کشیش کلیسای انگلیکن، شاعر، عکاس و ریاضیدانی انگلیسی به نام چارلز لاتویج دادسون است که البته همه او را با نام مستعارش؛ لوئیس کارول، می‌شناسند. لوئیس کارول همچنین استاد ریاضی کالج کرایست چرچ در دانشگاه آکسفورد هم بود. موقعیتی که زمینه نوشتن داستان آلیس در سرزمین عجایب را فراهم کرد؛ نه به دلیل برخی تفاسیر مبتنی بر مفاهیم ریاضی از این داستان فانتزی، بلکه تنها به این دلیل که آلیس دنیای واقعی؛ دخترکی که داستان به درخواست او گفته و نوشته شد، همراه خانواده‌اش در آکسفورد زندگی می‌کردند و پدرش ریاست کالج کرایست چرچ در آکسفورد را به عهده داشت. داستان آلیس در سرزمین عجایب، نخستین بار در سال 1862 و در زمان یک گردش دوستانه با قایق بر روی رودخانه تایمز، شکل گرفت. آلیس لیدلِ ده ساله، از لوئیس کارول خواست تا داستانی برایشان بگوید و سرگرمشان کند. کارول داستان آلیسی را گفت که با افتادن به سوراخ یک خرگوش با ماجراهای جالب زیادی در جهانی فانتستیک، روبه‌رو می‌شود. جایی که خرگوشی می‌تواند در یک مهمانی عصرانه به صرف چای شرکت کند اما دیر کرده است، باید چیزهای جالبی در انتظار این دختر بچه‌ باشد. آلیس از او قول گرفت که داستان را برایش بنویسد اما مدتها طول کشید تا لوئیس کارول به این وعده خود عمل کند. او توانست دست نوشته داستان را در سال 1864 برای آلیس لیدل بفرستد.  لوئیس کارول، داستان را برای جورج مک دانلد، که تبدیل به پیشگام ادبیات فانتزی مدرن شد نیز فرستاد و او و فرزندانش عاشق داستان شدند. این بازخوردهای بسیار مثبت، لوئیس کارول را ترغیب به انتشار داستانش کرد و سرانجام داستان فانتزی «آلیس در سرزمین عجایب»، در سال 1865 توسط انتشارات مک میلان به چاپ رسید. 7 سال بعد لوئیس کارول، ادامه‌ای بر داستان آلیس در سرزمین عجایب نوشت که البته به لحاظ روایت داستانی، 6 ماه پس از داستان اول رخ می‌دهد.  نام داستان جدید، «آن سوی آینه» است و در سال 1872 منتشر شد. رمان جدید سبب توجه دوباره به داستان آلیس در سرزمین عجایب و تقدیر از آن شد.  تصویرسازی هر دو داستان را سر جان تنیل انجام داد که از تصویرسازان برجسته عصر ویکتوریا در زمینه طراحی فکاهی و کارتون سازی سیاسی بود. داستان آلیس در سرزمین عجایب، در ژانر فانتزی و ادبیات مهمل یا جفنگ قرار دارد. این ژانر ادبی، به دسته گسترده‌ای از آثار ادبی اشاره دارد که در آن، عناصر معنادار برای برهم زدن قراردادهای زبانی یا استدلال منطقی در توازنی با عناصر بی‌معنا قرار می‌گیرند. البته تاثیر مهمل بودن از زیاده روی در معنا و فربهی آن است نه فقدان معنا. رمان آلیس در سرزمین عجایب، داستان دختری 7 ساله است که در یک بعد از ظهر گرم تابستان در نزدیکی یک رودخانه، توجهش به خرگوش سفید جلیقه پوشی، جلب می‌شود. خرگوش، ساعتش را از جیب جلیقه در می‌آورد و می‌گوید: ای وای دیرم شد. آلیس فکر می‌کند تا حالا خرگوشی ندیده است که جلیقه بپوشد؛ چه برسد به اینکه از جیب آن ساعتی هم در بیاورد. این می‌شود که به دنبال خرگوش می‌رود و وقتی او جست می‌زند به دورن سوراخ بزرگی زیر چند بوته، آلیس هم از همان سوراخ، پایین می‌رود و این گونه وارد دنیایی از وقایع عجیب و غریب می‌شود؛ معجون‌هایی که او را بزرگ و کوچک می‌کند، کرم ابریشمی که اهل قلیان کشیدن است و گربه‌ای که لبخندش پشت سرش جا می‌ماند. این جهان شگفت انگیز که فارغ از قواعد روی زمین به سر می‌برد، اجازه می‌دهد تا ذهن خیال ‌پرداز و خلاق شکوفا شود و آزادانه تصور کند. چیزی که برای کودکان بیشتر از هر چیز دیگری ضروری است. یادتان باشد که این داستان، محصول دوران ویکتوریایی است. دوره‌ای که قواعد و قوانین سخت‌گیرانه‌ای بر همه حاکم بود؛ به ویژه برای تربیت کودکان. همانطور که پیشتر در داستان فانتزی «جادوگر شهر اوز» نیز گفتیم، لوئیس کارول نقد زیادی به این وضعیت داشت و معتقد بود کودکان باید از این قواعد تربیتی سخت‌گیرانه، رها باشند و آزادانه کودکی کنند. شاید برای همین است که برخی از کاراکترهای داستان، گستاخ هستند و نظرهای شخصی خود را ابراز می‌کنند. چیزی که آلیسِ داستان ما را آزار می‌دهد؛ چون به او چیزهای دیگری را آموخته‌اند و او  این گونه تربیت نشده است. بزرگسالان در داستان آلیس در سرزمین عجایب، تلاش می‌کنند تا معقول و خردمند به نظر آیند و او را نصیحت می‌کنند. اما در حقیقت این طور نیستند و اغلب ایده‌های احمقانه و حتی ظالمانه‌ای دارند. آلیس به عنوان یک کودک معصوم، انتظار ویژه‌ای از بزرگسالان دارد برای همین این موقعیت تناقض آمیز، برای او بسیار گیج کننده است؛ اینکه چه انتظاراتی از یک بزرگسال داریم اما در واقع آنها چگونه هستند. این موقعیت‌ها به شکلی خنده‌دار و بامزه به ما نشان داده می‌شوند، اما واقعیت آن است که بسیار خطرناکند. عنصر جالب توجه دیگر در این موقعیت فانتستیک، تغییر اندازه‌های آلیس است. اینکه گاهی راه حل ساده تری برای حل مشکلاتی وجود دارد که به نظر ناممکن می‌رسد؛ تغییر زاویه دید و قرار گرفتن در موقعیتی جدید. همچنانکه البته می‌تواند نشانه‌ای بر گیج کننده بودن بزرگ شدن برای کودکان باشد. اینکه بزرگ شدن گاهی هیچ تناسبی با موقعیتی که دوست داریم در آن باشیم ندارد.  آلیس در سرزمین عجایب از آن داستان‌های شیرین و شگفت‌انگیزی است که لوئیس کارول در عصر ویکتوریایی، نهایتا ماجراها را در بستر یک رویا قرار می‌دهد تا کاوش در این تم‌های داستانی، آسان‌تر باشد. داستانی که پس از گذشت این همه سال، همچنان برای همه کودکان و بزرگسالان جذاب است     سیرک شبانه از دنیای فانتزی‌های بسیار بزرگ و جهان‌های خیالین سترگی که داشتنه‌اند دور شویم، رمان‌های فانتزی جذاب دیگری هم هستند که زیر سایه آثار بزرگ، کمتر به چشم آمده‌اند. یکی از بهترین کتاب‌های فانتزی از این دست، رمان «سیرک شبانه» است که در سال 2011 منتشر شد. رمان فانتزی سیرک شبانه، اولین رمان نویسنده و هنرمند آمریکایی، ارین مورگنسترن است که برای یک مسابقه سالانه رمان نویسی و در طی سه رقابت، نوشته شد. داستان گیرا و شیوه روایت منحصر به فرد کتاب، آن را در لیست پر فروش ترین‌های نیویورک تایمز قرار داد. همچنین نامزد دریافت و برنده چندین جایزه ادبی، از جمله جایزه الکس از انجمن کتابخانه آمریکا شد. سیرک شبانه، داستان رقابتی است از جنس دیگر؛ رقابتی در جهان جادو و تردستی، در لندن ویکتوریایی اما غیر تاریخی. دو جادوگر قدرتمند که میدان هماوردیشان، نه جهان‌های تخیلی و جادویی، بلکه یک سیرک است؛ سیرک رویاها. سیرکی که به ناگاه از راه می‌رسد و به ناگاه نیز ناپدید می‌شود و تنها از غروب تا طلوع خورشید باز است. پروسپرو و آقای ای. اچ مرموز، توافق می‌کنند تا دو جادوگر جوان را تربیت کنند. دو رقیب، که هویتشان از هم مخفی است؛ اما سرانجام در مصافی از جادو و اراده، روبه روی هم قرار خواهند گرفت.  شاید به نظر رسد که ارین مورگنسترن، داستان ساده‌ای برای ما دارد. اما رمان فانتزی سیرک شبانه، پیچیده‌تر از نبرد دو جادوگر جوان در میانه هیاهوی سیرکی بزرگ است. و عشق میان دو حریف، تنها پیچشی نیست که چنگ می‌زند به روانی این داستان فانتزی. این مبارزه از چه جنسی است؟ تنها، توافقی میان دو استاد است؟ دست کشیدن از مبارزه، چه بهایی دارد؟ و در نهایت، چرا سیرک، مرکز همه این اتفاق‌ها است؟!! سیرک شبانه، یکی از بهترین فانتزی‌هایی است که به عنوان اولین رمان نوشته شده است. رمانی با روایتی غیر خطی، که هر فصل در زمان و مکانی متفاوت از فصل قبلی، روایت می‌شود. اگر در ابتدای هر فصل، نمیدانید کجا هستید و یا دیگرانی که میشناسید کجا هستند، راهش این است که ادامه دهید. این تنها کاری است که باید انجام دهید... خواندن کتاب!!   پیرانزی پیرانزی، عنوان رمانی بسیار جذاب و هوشمندانه، از فانتزی نویس مشهور انگلیسی؛ سوزانا کلارک است. سوزانا کلارک که نخستین اثرش، فانتزی بی‌نظیر دیگری به نام جاناتان استرنج و آقای نورل در سال 2004 بوده است، با کتاب «پیرانزی»، توانایی خارق العاده‌اش در نوشتن فانتزی را اثبات کرد.  سوزانا کلارک، رمان پیرانزی را در سال 2020 منتشر کرد. گرچه به نظر می‌رسد، یادداشت‌های این داستان را بسیار پیشتر از این و حتی قبل از رمان جاناتان استرنج و آقای نورل، شروع کرده باشد. زمانی که او برای نوشتن دنباله‌ای بر رمان اولش، دچار مشکل شده بود، تصمیم گرفت به این داستان قدیمی‌تر برگردد که به نظرش ساده‌تر بود و به دلیل کمتر بودن تعداد شخصیت‌ها، کنترل بهتری بر آن داشت. پیرانزی، در جهانی به سر می‌برد که در همه جهان‌های فانتزی، بی‌بدیل و یکه است. نه خبری از جادوگران بزرگ و نبردهای سهمگین میان خیر و شر است و نه موجودات افسانه‌ای عجیب و غریبی دارد. با این حال پیرانزی یکی از غریب‌ترین کتاب‌هایی خواهد بود که در ژانر فانتزی، خواهید خواند.  جهان پیرانزی در واقع یک خانه است. خانه‌ای بسیار بزرگ با تالارها و اتاق‌ها و دهلیزهای متعدد و بی‌انتها که مجسمه‌های مختلفی نیز در آن وجود دارد و هیچ دو مجسمه‌ای مانند هم نیست. طبقه بالایی خانه را ابرها پوشانده است و در پایین آن، اقیانوس مواجی وجود دارد که پیرانزی به دنبال سر در آوردن از الگوهای جزر و مد آن است. پیرانزی گمان می‌کند که همه عمر در این جا زندگی کرده است و در جهان، تنها 15 نفر وجود دارند. همه این افراد به جز دو نفر، اسکلت‌ افرادی هستند که پیشتر مرده‌اند؛ خودش و دیگری. خانه به طور مشخصی، ساکنین خود را دچار زوال عقل و فراموشی می‌کند و پیرانزی تلاش می‌کند با یادداشت نوشتن در دفتری، به حفظ خاطراتش کمک کند. همان چیزی که ما می‌خوانیم. رمان فانتزی سوزانا کلارک، در واقع بخش‌هایی از یادداشت‌های روزانه پیرانزی است. عنوان رمان پیرانزی، به طور خاص به هنرمندی ایتالیایی اشاره دارد با نام کامل جووانی باتیستا پیرانزی. جووانی پیرانزی، مجموعه‌ای از 16 چاپ فلزی دارد با عنوان زندان خیالی (Imaginary Prisons) که طاق‌های زیر زمینی عظیمی را با پلکان‌ها و ماشین‌های قدرتمند، به تصویر می‌کشد. چیزی مشابه آنچه سوزانا کلارک در داستان توصیف می‌کند و جهان فانتزیش را بر پایه آن می‌سازد.  اما این چه جهانی است؟ چه جهان خیالینی می‌تواند این خانه عظیم و پلکان و مجسمه‌ها را داشته باشد؟ چه ذهنی چنین جهانی را تصور کرده است؟ این تخیل سوزانا کلارک است که این جهان فانتستیک را ساخته است؟ یا که خانه، محصول و تراوش ذهن و اندیشه همه ما است. همه ما مردم جهان. رمان پیرانزی، رمانی است با داستانی نفس‌گیر و هیجان انگیز در جهانی که بیش از هر چیز به تصویری عجیب از جهان ما شبیه است. آن را از دست ندهید!   دروغ های لاک لامورا  یکی از بهترین و جالب توجه‌ترین رمان‌های فانتزی، کتاب «دروغ‌های لاک لامورا» است. دروغ‌های لاک لامورا در واقع جلد اول از مجموعه حرامزادگان نجیب است که توسط اسکات لینچ در سال 2006 منتشر شده است. دو عنوان دیگر این مجموعه به ترتیب، دریای سرخ زیر آسمان سرخ؛ 2007 و جمهوری دزدان؛ 2013 است.  دروغ‌های لاک لامورا داستانی پیچیده و چندوجهی دارد که شما را شگفت زده خواهد کرد. فانتزی نویس آمریکایی؛ اسکات لینچ، قدرت‌های جادویی را نه در هماوردی میان شوالیه‌ها و هیولاها و موجودات عجیب و غریب، که به میان دزدان خرده پا و در هزارتوی زیرزمینی باندهای خلافکار، می‌آورد. لاک لامورا، پسر بچه‌ای‌ یتیم و پنج، شش ساله بود که سر از تپه سایه و دخمه‌های زیرزمینی آن درآورد و به باند دزدآموز داخل شد.  دزدآموز، خودش را یک هنرمند می‌دانست؛ یک تندیسگر که بچه یتیم‌ها، گِل رُسش بودند و محوطه گورستانی تپه سایه، کارگاهش. بچه‌هایی که پسماند شهر تلقی می‌شدند، اگر از هزاران بلا و خطر که سر راهشان بود می‌جستند و زنده می‌ماندند، گیر دار و دسته دزدآموز می‌افتادند. لاک لامورا یکی از این بچه‌ها بود که از طاعون و مامورها و برده‌گیرها، جان به در برده بود و در نهایت، خود را در باند دزدآموز چپانده بود. هنر دزدی در او شکوفا شد و البته نشان داد که ذات دزدی، همان قدر در وجودش است که شاش ماهی‌ها دریا رو پر کرده.   اما لاک لامورای دردسر ساز در نهایت به دست راهبی به نام چینز می‌رسد: خدای دزدان.  رمان فانتزی دروغ‌های لاک لامورا، به زندگی او و دیگر دوستانش در یک سیستم تبهکاری زیرزمینی می‌پردازد. جایی که باندهای دزدی و خلاف، در سازشی با ماموران حکومت، از همه می‌دزدند. آنها از هیچ خلاف و جنایتی فروگذار نیستند و تنها خط قرمزشان، اشراف و ثروتمندان شهر هستند. این دنیای زیرزمینی شهر باستانی کامور، با مشت آهنین کاپا اداره می‌شود؛ عنوانی برای رئیس بزرگ تمام این سیستم. همه چیز وقتی با خطر و چالش روبه رو می‌شود که لاک لامورا، پس از مرگ پدر چینز، ریاست دار و دسته او را به عهده می‌گیرد و باند حرامزادگان نجیب را شکل می‌دهد. باندی که مخفیانه و با برنامه‌ریزی‌های دقیق و پیچیده، به جنگ این صلح می‌رود و تصمیم می‌گیرد از ثروتمندان بدزدد.  اسکات لینچ در این داستان معمایی جنایی که به اندازه کافی جذاب و پرکشش است، عناصری از کیمیاگری و جادو را نیز وارد می‌کند و داستانی منحصر به فرد در ژانر فانتزی خلق می‌کند. دروغ‌های لاک لامورا، تنها دروغ‌هایی هستند که از شنیدنش، لذت خواهید برد!!    گراف گربه لیست بهترین رمان‌های فانتزی را با کتابی ایرانی به پایان می‌رسانیم. رمانی حیرت انگیز و گیرا به نام «گراف گربه» که هادی تقی زاده، نویسنده و پژوهشگر حوزه تاریخ،‌ نوشته است. «گراف گربه؛ همیشه از راهی که می‌آید، کسی می‌رود» در سال 1391 توسط نشر روزنه به چاپ رسید. این داستان فانتزی ایرانی، به عنوان کتاب متفاوت سال 1391، انتخاب شد و جایزه مهرگان ادب را به دست آورد. گراف گربه چندین و چند داستان فرعی را در روایتی غیر خطی و زمان پریش، کنار هم قرار می‌دهد تا بتواند داستان اصلی را در عین پرداخت شخصیت‌ها، جلو برد. اما داستان از کجا شروع می‌شود؟ از جایی که دانش آموزی به نام هادی تقی زاده (هم نام نویسنده)، برای تنبیه به انبار زغال مدرسه انداخته می‌شود. انباری که هم محل ذخیره زغال باشد و هم تاریک و بی‌نور، سیاهی بر سیاهیش می‌رمبد و چه انتظاری می‌توان از شجاعت پسری کوچک داشت؟ هادی تقی زاده در آن انباری که به سیاه چال می‌ماند، با موجودی عجیب اما نه ترسناک بلکه مضحک روبه‌رو می‌شود به نام اسماگ. چیزی شبیه به اسب آبی با شاخ کوچکی بر پیشانی و بال‌هایی فلس‌دار و فلزی. از آنجا که در داستان‌هایی از این دست همیشه یک گربه جادویی وجود دارد، هادی تقی زاده آن را از قلم نینداخته و قاسم را به ما معرفی می‌کند. گربه مفلوک سیاهی با دستی نصفه که حاصل سالهای جنگ بوده است و می‌تواند سخن بگوید.  از این تاریخ و از این معارفه ناخوشایند در انبار زغال که هادی تقی زاده با شلوار خیس شده از ترس اسماگ، در آن شرکت داشت، او سلسله‌ای از پیشگویی‌ها را آغاز می‌کند. از این جا به بعد، شما با داستانی پست مدرن و سرشار از عناصر فانتزی و جادویی رو به رو خواهید شد که در دل دنیای ما رخ می‌دهد و گرچه نویسنده از سرزمینی نمادین و خیالی سخن گفته، روشن است که ما با ایران روبه‌رو هستیم. اینکه در میان داستانی تخیلی و فانتزی، با موجودات حیرت انگیز و عجیب و غریبش، پای مفاهیمی به میان آید که برگرفته از فرهنگ خودمان است و به حوادث تاریخی خودمان اشاره شود، تجربه جالب و نویی است.  رمان «گراف گربه؛ همیشه از راهی که می‌آید، کسی می‌رود»، گردهمایی موجوداتی است که تخیل می‌کنند و برای تخیل ارزشی بسیار قائل هستند. حتما این رمان فانتزی از هادی تقی زاده را در لیست مطالعه خود، بگذارید و از خواندنش شگفت زده شوید.   به قلم "قاصدک حسینی"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
رمان هایی که جهانی شدند | معرفی بهترین رمان های خارجی
رمان هایی که جهانی شدند | معرفی بهترین رمان های خارجی
اقبال خوانندگان جهان به یک رمان نشانه بزرگی از ارزش‌های آن کتاب و نویسنده آن است. وقتی کتابی بتواند به زبان‌های بسیاری ترجمه شود و راهش را شبیه بویی معجزه‌وار که در شیشه‌ای اسرارآمیز در دست مسافران راه‌های دور از شهری به شهری برود و چون افسانه‌ای در یادها بماند، معلوم است که در آن کتاب از چیزی صحبت شده که برای انسانیت ارزشمند است. قرار است در این مطلب به ده رمان پرطرفدار جهان بپردازیم و به آن رایحه پر ارزش که در میان سطرهایش پنهان شده و قرار است چیز مهمی را در جهان خواننده‌اش تغییر دهد.  برای آنکه قدرت و عظمت کتاب‌ها را بسنجیم به قدمت محبوبیت آن نگاه می‌کنیم و هر چه عمر بیشتری از کتابی گذشته باشد و هنوز محبوب مانده یعنی رمان پرطرفدارتری است که ارزش بیشتری برای جهانیان داشته است و توصیه می‌کنم اگر تا کنون آنها را نخوانده‌اید زودتر به لیست خواندنی‌هایتان اضافه‌شان کنید. بهترین رمان های جهان 1- شازده کوچولو 1943 رتبه اول تعلق می‌گیرد به رمان کوتاه و پر از معجزه "شازده کوچولو" از آنتوان دوسنت اگزوپری نویسنده فرانسوی. شازده کوچولو داستانی است در ستایش "کودکی و دوستی" ، خلبانی در یک پرواز وقتی در حال عبور از روی صحرایی برهوت است هواپیمایش دچار مشکل شده و مجبور به فرود اضطراری می‌شود. وقتی در اوج ناامیدی در حال تعمیر هواپیمای سرنگون شده اش است در سحرگاه روز دوم صدای آرام کودکی توجهش را جلب می‌کند.  کودک زیبارو با آرامشی که در همه رفتارش موج می‌زند، از خلبان می‌خواهد برای او گوسفندی روی تکه کاغذی نقاشی کند.  "چه گفتید؟" "یک گوسفند برایم نقاشی کنید." از جا جهیدم، در حالی که عمیقا غرق در شگفتی و ناباوری شده بودم. چشمانم را مالیدم، چند بار مژه بر هم زدم و با نهایت دقت به اطراف نگریستم و آنگاه با پسر کوچک خارق العاده ای رویارو شدم که با نهایت جدیت به من خیره شده بود. شازده کوچولو، پادشاه یک سیاره بسیار کوچک است که در آن سیاره یک گل سرخ و مقداری گیاه بائوباب می‌رویند و او می‌خواهد گوسفندی از کره زمین به سیاره‌اش ببرد تا بائوباب‌ها را بخورند و گل سرخش را از دست این علف مزاحم نجات دهد.  اما سیاره زمین برای شازده کوچولو که ذهنی پر از سوال دارد جای عجیبی است. در این سیاره مردم کودکیشان را فراموش می‌کنند و بزرگترها دیگر همه اصول جهانشان را فراموش کرده‌اند و سوالات شازده کوچولو قرار است بار دیگر ما به ارزش‌هایمان و خوبی‌ها و کودکی‌ها بازگرداند.   2- چوب نروژی 1986 چوب نروژی (Norwegian Wood) رتبه دوم رمان‌های پرطرفدار، کتابی است از یک نویسنده ژاپنی به نام هاروکی موراکامی بزرگ، موراکامی یکی از معروف‌ترین نویسندگان روز جهان است که هنوز که هنوز است صف‌های طولانی برای پیش فروش کتابهایش تشکیل می‌شود. آثاری چون اول شخص مفرد، به آواز باد گوش بسپار، پین بال 1973، تعقیب گوسفند وحشی (شکار گوسفند وحشی) (کتاب به آواز باد گوش بسپار، پین بال 1973 و تعقیب گوسفند وحشی سه‌گانه‌ی موش موراکامی را تشکیل می‌دهند.)، بعد از تاریکی، 1Q84، کافکا در کرانه (کافکا در ساحل)، سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا، کشتن شوالیه‌ی دلیر (مردی که می‌خواست پرتره‌ی نیستی را بکشد)، شهر گربه‌ها، از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم، رمان‌نویسی به عنوان یک شغل، کتاب‌هایی هستند که حتما نام آنها را شنیده‌اید. خودش می‌گوید: "من قبل از آن چیزی ننوشته بودم و یک شخص معمولی بودم، یک باشگاه جاز داشتم و هیچ نوشته‌ای خلق نکرده بودم." چوب نروژی رمانی است ساده و روان درباره یک داستان عاشقانه اما دقت کنید که گمراه نشوید، شما یک داستان عاشقانه از موراکامی می‌خوانید. یک رمان از جادوگری که در کتابهایش همه می‌توانند ناگهان غیرممکن‌ترین کار جهان را انجام دهند و همه چیز هم اطراف آنها عادی باشد.  ماجرا مربوط به چند دانشجوی ژاپنی که یکی از آنها خودکشی کرده‌است، در این میان اتفاقات سیاسی و اجتماعی سال‌های 1960 در ژاپن رخ می‌دهد و دانشجویان علیه نظام سیاسی شورش کرده اند. تورو واتانابه شخصیت اصلی کتاب چوب نروژی، یکی از دانشجویان آن دوران است و در میان این هیاهوی اجتماعی درگیر رابطه‌ عاشقانه‌‌ای با دو دختر به نام‌های نائوکو و میدوری می‌شود. "حافظه چیز مضحکی است. در آن صحنه که بودم، کمتر فکرش را می‌کردم. هرگز تصور نمی‌کردم چیزی باشد که تاثیر پایداری بر من بگذارد، قطعا خیال نمی‌کردم که هجده سال بعد با این طول و تفصیل یادش بیفتم. آن روز چشم‌انداز برایم به لعنت خدا نمی‌ارزید. به فکر دختر خوشگلی بودم که کنارم راه می‌رفت." به نظر من آنچه این کتاب را مقبول و محبوب خوانندگان کرده‌است آن سختی و فروپاشی روحی است که هر جوانی ممکن است با آن روبرو شود و موراکامی ما را همراه خود می‌کند تا این تجربه را بی‌درد بچشیم.   3- نام من سرخ 1998 برای سومین رمان پر طرفدار جهان به یک رمان از نویسنده‌ای ترک رسیدیم. اورهان پاموک در سال 1998 کتاب "نام من سرخ" را پس از چندین کتاب موفق منتشر کرد. این کتاب برای من به صورت شخصی یک کتاب محترم است. کتاب اینطور شروع می شود: "و حالا من یه مرده‌ام، یه جسد ته یه چاه. از آخرین نفسی که کشیدم و قلبم وایستاد خیلی گذشته ولی هنوز هم هیچ کسی از ماجرا خبر نداره، البته غیر از اون قاتل پست فطرت. اون کثافت نبضم رو گرفت و گوشش رو گذاشت جلو دهنم، بعد که مطمئن شد مرده‌ام دستم رو گرفت و تا سر چاه کشوندم، بعد بلندم کرد و انداختم تو چاه." داستان یک قتل که در فصل اول خبر آن را نویسنده لو می‌دهد و بعد اورهان پاموک برگ برنده را رو می‌کند و در هر فصل بخشی از داستان را از دید یک شخصیت یا موجود متفاوت بیان می‌کند. نام فصل های کتاب در عین راهنمایی خواننده خود یک کدگذاری جالب و همراه است: من یه جسدم، نام من کارا، من، سگ، قاتل خواهند گفت بهم، من شوهر عمه تونم، من، ارهان، نام من کارا، نام من استر، من، شکوره، من یه درختم، نام من کارا، پروانه می کن بهم، .... اما آنچه باعث شد که من هر زمان بخواهم کتابی به یک نقاش یا هنرمند هدیه بدهم این رمان بهترین انتخابم باشد این است که اورهان پاموک با تسلط بر تاریخ ایران و عثمانی در موضوع هنر و فرهنگ این داستان را ترتیب داده است. آنچه من درباره رنگ‌ها و کمال الدین بهزاد از این کتاب آموختم هیچ وقت در رمان‌های دیگر ندیده بودم. داستاندر بازه‌ی زمانی سلطنت سلیم دوم (1566 - 1574 م.) شروع می‌شود و تا زمان سلطان احمد اول (1603 - 1617 م.) امتداد می‌یابد. با این حال، بستر تاریخی رمان تنها به این بازه محدود نمی‌شود، بلکه اورهان پاموک از زمان شروع خلقت نیز در کتاب نام من سرخ صحبت به میان می‌آورد.  نقش پررنگ عقاید دینی و حضور روشن شیطان در این کتاب مرا به یاد کتاب برادران کارامازوف می‌اندازد و همان قدر که برادران کارامازوف را کتابی در ستایش دین می‌دانم کتاب "نام من سرخ" را نیز کتابی در ستایش خداپرستی و انسانیت می‌دانم.   4- زندگی پی 2001 یان مارتل (Yann Martel) نویسنده‌ی اسپانیایی، انتخاب چهارم من است. "زندگی پی" رمان پرطرفداری است که بیشتر ما آن را با فیلم سینمایی زیبای "زندگی پی" می‌شناسیم . اما همانطور که می‌دانید دلیل اینکه یک کتاب برای ساختن یک فیلم انتخاب می‌شود آن است که در جانش چیز ارزشمندی دارد که خوانندگان و بینندگان جهانی را به خود جلب می‌کند. " افسانه مارتل آمیزه‌ای لذت بخش و خستگی ناپذیر از واقع گرایی جادویی و روبینسون کروزوئه است. لغزنده و بازیگوش، یک دست جعبه چینی متداخل که هر کدام در برابر خردگرایی خشک حاوی چالشی بزرگ‌تر است." یان مارتل با کتاب‌هایی در حوزه عرفان و طبیعت خود را به جهان خوانندگانش معرفی کرده‌است. کتاب زندگی پی داستان پسر 16 ساله‌ای هندی با پیشینه‌ای از عرفان و مذهب که قرار است همراه خانواده اش یک باغ وحش را از روی دریا به شهری آنسوی آبها منتقل کنند، است. در یک حادثه پای (pi) از کشتی و همراهانش جدا می‌شود و همراه چند حیوان از جمله یک ببر بنگال در قایقی گیر می‌افتد. جدال 227 روز زندگی در یک قایق در میانه اقیانوس با یک ببر بنگال اصل داستان کتاب زندگی پی است. در جایی از کتاب می‌خوانیم: "حیوانات این گونه‌اند ، محافظه‌کار، حتی می‌توان گفت واپس گرا. کوچکترین تغییر می‌تواند آنها را آشفته کند. آنها می‌خواهند همه چیز همین طور بماند، از یک روز تا روز دیگر، از یک هفته تا هفته دیگر." همه جنگ این پسر جوان و جانمایه داستان ایمان به خدا است. حجم زیادی از نمادگرایی‌ها و اقتباس‌های عرفانی که در خط به خط داستان وجود دارد آن را برای انواع خوانندگان جذاب کرده است.   5- هزار خورشید تابان 2007 پنجمین کتاب از رمان‌های پرطرفدار جهان "هزار خورشید تابان" از یک نویسنده افغانی الاصل است. خالد حسینی نویسنده‌ای متولد کابل است که به واسطه شغل پدرش که در وزارت امورخارجه وقت بود به آمریکا مهاجرت کرده است. تحصیلات پدر و مادرش که در زمینه تاریخ و ادبیات بود روزنی بود که او را به نویسندگی رهنمون شد.  اولین کتاب معروف خالد حسینی که در ایران نیز ترجمه شد کتاب بادبادک باز است و بیشتر خوانندگان او را با این کتاب می شناسند. مواجهه ایرانیان با مردم افغانستان از یک زاویه مشخص است، مردمی جنگ‌زده و آواره که در پی نجات خود و خانواده‌شان و به عنوان کارجویانی زحمت‌کش به کشور ایران آمده‌اند. حتی سال‌های سال همزیستی نتوانسته احساسات و بینش کل جامعه ایران را نسبت به این مردم تغییر دهد. اما خالد حسینی با قلبی بزرگ که پر است از وطن‌پرستی کتاب‌هایی می‌نویسد تا بتواند دیدی جدید و واقعی‌تر از مردم افغانستان به مردم جهان بدهد. کتاب هزاران خورشید تابان درباره زندگی دو زن است در جامعه‌ای دچار جنگ‌های داخلی، نابسامانی‌های هر روزه و تعصبات مذهبی شدید. جایگاه زن در کشور افغانستان مبنای اصلی این کتاب است. "حرامی چیزی است ناخواسته؛ و او؛ مریم، آدم نامشروعی است که هرگز حق ادعای مشروع بر چیزهایی را ندارد که دیگران دارند، چیزهایی مثل عشق، خانواده، خانه و پذیرش." داستان هزاران خورشید تابان درباره زندگی مریم و لیلا است که بازی‌های روزگار هر دو آنها را همسر یک مرد قرار می‌دهد. هر دو وامانده از جهان کودکی و خانواده خود که بدون هیچ عشق و علاقه‌ای با این مرد ازدواج کرده‌اند. داستان به دوره تاریخی افول دور اول طالبان و سختی‌های زندگی در آن شرایط در افغانستان می‌پردازد. "حساب مه جبینان لب بامش که می‌داند؟        دو صد خورشیدرو افتاده در هر پای دیوارش" کتاب با بیتی از صائب تبریزی آغاز می‌شود که در ادامه به این بیت می‌رسد و نام کتاب از این بیت اقتباس شده است. اما آن جان مایه‌ای که باعث شده است این کتاب به پر طرفدارهای جهانی بدل شود موضوع "زن" است. زن زیر چرخ‌دندانه‌های سیاست و جنگ و بی‌فرهنگی که به حق در این کتاب به نمایش گذاشته شده است و البته در کشور ما استقبال خوانندگان می‌تواند به ریشه‌های فرهنگی و زبانی مشترک هم برگردد.   6- مغازه جادویی 2016 کتاب مغازه جادویی نوشته نویسنده آمریکایی دکتر جیمز آر. دوتی (James R. Doty) جراح مغز و اعصاب است. یکی از تناقضات جالب این کتاب این است که یک جراح متخصص که کتابش را با شرحی از اصوات ناهنجار و دل به هم زن بخش‌های دریل کردن، بریدن و جدا کردن استخوان‌های جمجمه شروع می‌کند قرار است از جادوهایی حرف بزند که بی هیچ لمسی دردهای انسانها را درمان می‌کند. کتاب مغازه جادویی خودنگاری است از زندگی نویسنده که از نوجوانی‌اش شروع می‌شود و آشنایی او با زنی به نام روث در یک مغازه که قرار بود او از آن یک انگشت مصنوعی برای جادوگری بخرد. این روزها انسان به دنبال چیست؟ کودکی‌هایی که سراسر با ناملایمات و سختی طی شده و در بزرگسالی آثاری دردناک به جا گذاشته. درمان این دردها یکی از گمشده‌های بشر امروز است و حالا قرار است دکتر دوتی با بینشی علمی این دردها را برایمان باز کند و راه حل‌هایی از دنیای مدیتیشن و آرامش برای ما بیان کند. گروه موسیقی کره‌ای بی تی اس (BTS) که طرفداران زیادی در بین جوانان و نوجوانان جهان دارد، دو سال بعد از انتشار کتاب مغازه جادویی در سال 2018 آهنگی با همین نام منتشر کرد که در ترانه‌ی آن به برخی مفاهیم این کتاب اشاره‌ مستقیم می‌شود. این گروه این آهنگ را برای قدردانی از همراهی هواداران خود منتشر کرد و با اشاره به موضوع آهنگ اعلام کرد که این گروه خود مغازه‌ای جادویی است که طرفدارانش به کمک آن می‌توانند آرامش یابند. این الهام‌‌گرفتن از کتاب مغازه‌ی جادویی جیمز دوتی و اشاره‌ی گروه BTS به این الهام، و توصیه‌ی این گروه به مطالعه‌ی این کتاب باعث رشد ناگهانی فروش و شناخته‌شدن این کتاب در سراسر جهان و ایران شد. دیپاک چوپرا، نویسنده‌ی موفق حوزه‌ی خودیاری، درباره کتاب "مغازه جادویی" می گوید: "این کتاب ترکیب تحسین‌برانگیز بینش علمی و خرد معنوی است که باید آن را بخوانید."   7- هر دو در نهایت می میرند 2017 کتاب هر دو در نهایت می میرند (They Both Die at the End) نوشته نویسنده آمریکایی آدام سیلورا (Adam Silvera)، کتاب هفتم مجموعه رمان های پرطرفدار جهان است. داستان کتاب درباره دو نوجوان است کتاب با این پاراگراف شروع می شود: "قاصد مرگ در حال زنگ زدن است و می‌خواهد اخطار مرگم را بدهد- امروز، قرار است بمیرم. چیزی که گفتم را فراموش کنید. چون "اخطار " کلمه خاصی است، کلمه‌ای که معمولا وقتی بتوان از چیزی دوری کرد، از آن استفاده می‌شود؛ مثل ماشینی که برای کسی، موقع گذشتن از چراغ قرمز، بوق می‌زند تا به او اخطار دهد خودش را کنار بکشد. اما این تماس برای اطلاع رسانی است." هر دو نوجوان با اینکه با هم غریبه‌اند قرار است یک اتفاق برایشان رخ دهد. هر دو قرار است آخرین روز از زندگی خود را طی کنند. تصمیم این دو برای اینکه آن روز را چطور بگذرانند ماجرای کتاب "هر دو در نهایت می میرند" است. و انتخاب متیو این است که در یک نرم افزار که افرادی که روز آخر عمرشان است در آن عضو هستند، دنبال دوست بگردد و در ادامه کشف روز آخر از زندگی توسط این دو نوجوان را تماشا خواهیم کرد. اما آدام سیلورا مجموعه‌ی قاصد مرگ (Death-Cast)، را در دست انتشار دارد. در این مجموعه قرار است داستان افرادی را که قرار است برای آخرین لحظات زندگی خود تصمیم بگیرند و انتخاب کنند که این مدت را چگونه بگذرانند را بخوانیم. جلد اول این مجموعه با نام «هر دو در نهایت می میرند»، در سال 2017 منتشر و با استقبال زیادی از جانب مخاطبان و منتقدان روبه‌رو شد. در سال 2022، جلد دوم مجموعه‌ی قاصد مرگ را، با نام «اولین کسی که در نهایت می میرد» (The First to Die at the End)» منتشر شد. به وضوح آنچه این مجموعه را پرطرفدار کرده مواجهه با مرگ است که در خود نگاهی است عمیق به معنای زندگی.   8- پاتوق‌ها 2018 جومپا لاهیری کتاب پاتوق‌ها (Dove mi trovo) را در مرحله نخست به زبان ایتالیایی نوشته است و معنای عنوان اصلی آن می‌شود: کجا هستم؟ این رمان بعدتر توسط خود نویسنده به انگلیسی بازگردانده شد و در برگردان انگلیسی اسم آن پاتوق‌ها (Whereabouts) شد . خانم جومپا لاهیری (Jhumpa Lahiri) با نام هندی نیلانجانا سودشا در لندن و از پدر و مادری بنگالی به دنیا آمد و بعد از آن با خانواده به آمریکا مهاجرت کرد. این کتاب پرطرفدار وابسته به مکان است. نویسنده جریان زندگی و احساسات شخصیت اصلی کتاب را در بخش‌های کوتاهی که هر کدام فصلی از کتابش هستند برای ما تعریف می‌کند. این نوآوری جذاب حسی از سیال بودن و شعف و شادی ایتالیایی را در ذهن می‌آورد. در پیاده‌رو، در خیابان، در دفتر کار، در غذاخوری، در بهار، در میدان بازارچه، در اتاق انتظار، در کتاب‌فروشی، در سرم، در موزه، روی کاناپه، در تراس، در استخر، وسط خیابان، در سالن زیبایی، در هتل، پای پیشخان بلیت‌فروشی، زیر آفتاب، در خانه‌ام، در ماه اوت، پای صندوق، در سرم، سر شام، ...  مثلا در فصل در دفتر کار می خوانیم: "این جا تمرکز کردن سخت است. انگار وسط چهارراه نشسته‌ام؛ همکاران و دانشجویانی که در راهرو رژه می‌روند دوره‌ام کرده‌اند. رفت و آمدها و پر چانگی‌هایشان روی اعصاب است. بیهوده سعی می‌کنم روح تازه‌ای به فضا بدمم. هر هفته یک کیسه سنگین کتاب از خانه می‌آورم تا با آنها قفسه‌های کتاب دفتر کارم را پر کنم. درد شانه بکش و آن همه بار سنگینی را به جان بخر، آخر سر هم حاصل چندانی نصیبت نشود." در طول کتاب به واگویه زنی تنها و میانسال گوش می‌سپاریم و به بخش‌های از هم پاره‌ای بر اساس مکان‌ها و گاهی زمان‌ها تقسیم‌بندی شده است. زیباترین و گویاترین تعریفی که از این کتاب ساده و بی‌غل و غش شنیدم این است:"پاتوق‌ها چیزهای معمولی را می‌گیرد و آنها را خارق العاده می‌کند. خواندن این کتاب مثل خواندن هنر است." به نظر من سادگی و روانی که در این کتاب است، این بی‌پیرایگی که فارغ از هر آرایه بی‌معنی، جهان را آنطور که در ذهن زنی معمولی بیان می‌کند مایه محبوبیتش شده است.   9- کتابخانه نیمه شب 2020 مت هیگ (Matt Haig)، نویسنده انگلیسی الاصل کتابخانه نیمه شب (The Midnight Library) را در سال 2020 منتشر کرده است. او کتاب‌های بسیاری برای بزرگسال و کودکان منتشر کرده است این بار کتابی روانشناسانه که بی‌شک می‌تواند مورد اقتباس‌های بسیار نابی در سینما قرار بگیرد را نوشته است. مت هیگ با عبور از افسردگی شدید کوله‌باری از تجربه‌ای را با خود همراه کرده است که به او قدرت نوشتن کتابی با داستان فانتزی مثل کتابخانه نیمه شب را داده است. نورا شخصیت اصلی کتاب کتابخانه نیمه شب همه چیزش را از دست داده مادرش، آرزوهایش را و حتی یک روز صبح که مرد جوانی در خانه‌اش را زد و نورا فکر می‌کرد او بعد از سالها می‌خواهد سر حرف را با او باز کند و یک رابطه خوب را با هم شروع کنند، اما  "اش" همانطور که در لباس ورزش در آستانه در خانه نورا ایستاده بود به نورا گفت: "بهم گفتی یه گربه داشتی." "آره یه گربه دارم." "اسمش رو یادم بود، ولتر. مو نارنجی و خط داره. درسته؟" "آره ولتس صداش می‌کنم..." اش به دمپایی نورا خیره شد. "متاسفانه فکر کنم مرده." "چی؟" "خیلی بی‌حرکت کنار جاده افتاده. اسمش رو روی قلاده‌ش دیدم. فکرکنم یه ماشین زده بهش. متاسفم، نورا" ... نورا حتی گربه‌اش را هم از دست می‌دهد و حالا خیره به زندگی افسرده‌اش تصمیم می‌گیرد بمیرد. در این لبه باریک بین بودن و نبودن تجربه‌ای شگفت رخ می دهد. نورا امکان این را پیدا می‌کند تا تمام زندگی‌های ممکنش را تجربه کند. این داستان فانتزی و جذاب در ستایش زندگی است و اینکه هر تصمیمی می‌تواند ما را به انتهای متفاوتی برساند اما زندگی‌ای واقعی زیبایی‌های دارد که تنها با تجربه زندگی‌های ممکن می‌توانیم آن را ببینیم.   10- خون به پا می‌شود 2020 وقتی از پر طرفدارهای رمان حرف می‌زنیم بی‌انصافی است که از استیفن کینگ (Stephen King) بزرگ حرفی نزنیم. استیفن کینگ نویسنده امریکایی جدیدترین رمان محبوب خود را در سال 2020 ،یعنی خون به پا می شود (If It Bleeds)  را راهی بازار کرده است. تلفن همراه آقای هریگان  زندگی چاک خون به پا می‌شود موش این چهار داستان نیمه بلند، چهار بخش کتاب خون به پا می‌شود است. علاقمندان ژانر وحشت استیفن کینگ را سلطان وحشت می‌دانند. حتی در حالی که نقدهای بسیاری به نگارش کتاب‌های او وارد شده‌است اما پلات‌بندی پر از کشش کتاب‌های کینگ همچنان او را در صدر تولید کنندگان ترس جهان نگه‌داشته است. در داستان تلفن همراه آقای هریگان، از تلفن همراهی که داخل تابوت با یک مرده دفن شده است پیامی برای پسر جوانی که همدم پیرمرد صاحب تلفن است ارسال می‌شود و این آغاز ماجراهایی است که قرار است شما را از ترس میخ‌کوب کند.  در باقی داستان‌های کتاب خون به پا می شود این‌بار استیفن کینگ به وحشت و ترسی که در تنهایی افراد بر می‌گردد و اینبار درکتاب جدیدش ترس و حیرت بیشتری را برای دوستانش هدیه آورده است. همانطور که می بینید، تجربه ترس که یکی از بزرگترین سرگرمی‌های همه تاریخ به شمار می‌رود این کتاب را به لیست رمان‌های پر طرفدار جهان اضافه کرده‌است. به قلم "زهره عواطفی حافظ"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
بهترین داستان های کوتاه خارجی | 9 کتاب زیبا
بهترین داستان های کوتاه خارجی | 9 کتاب زیبا
یکی از خوبی‌های متعدد ادبیات این است که آدم می‌تواند به انواع مختلفی از آن لذت ببرد. می‌تواند روزهای متمادی را صرف خواندن یک رمان طولانی کند و با تک‌تک شخصیت‌های آن زندگی کند، می‌تواند یک نمایشنامه بخواند و از تصور کردن پرده‌های مختلف نمایش لذت ببرد و می‌تواند هم کنار چای عصرانه‌اش، داستانی کوتاه بخواند و نفسی تازه کند. چرا داستان کوتاه؟ خوبی داستان کوتاه این است که در طی زمانی محدود، همه‌ی اطلاعاتی که لازم داریم را به ما می‌دهد و اجازه می‌دهد با صرف مقدار کمی زمان و انرژی، لذت کشف یک دنیای جدید را تجربه کنیم. البته در عین حال، بعضی‌ها معتقدند که نوشتن داستان کوتاه نسبت به رمان برای نویسنده سخت‌تر است چراکه نویسنده صدها صفحه فرصت ندارد تا ما را با شخصیت‌ها آشنا کند، بلکه لازم است در کم‌تر از 30 صفحه، کاری کند که ما با دنیای داستان آشنا شویم و با شخصیت‌های آن هم‌ذات‌پنداری کنیم. بهترین داستان های کوتاه جهان در این راه داشتن راهنمایی که به ما بگوید کدام داستان‌ها ارزش وقتمان را دارند و احتمال این‌که ازشان لذت ببریم بیشتر است، غنیمت است. البته که آدم‌ها روش‌های مختلفی برای انتخاب داستانی برای خواندن دارند. بعضی‌ها به اعتبار اسم نویسنده، بعضی‌ها با اعتماد به مترجم و ناشر جلو می‌روند و بعضی‌ها هم ذره‌ای از داستان را می‌خوانند تا ببینند به دردشان می‌خورد یا نه. خوشبختانه آدم‌هایی هستند که قبلا نشسته‌اند و بهترین داستان‌های کوتاه را برای ما دستچین کرده‌اند تا با خیال راحت‌تری سراغشان برویم. در مطلب پیش رو، قرار است با چند تا مجموعه داستان کوتاه آشنا شویم که به عقیده‌ی خیلی از منتقدان، شامل چند تا از بهترین داستان‌های کوتاه جهان هستند. 1- یادداشت‌های یک دیوانه برای اهل ادبیات، اسم نیکولای گوگول ناآشنا نیست. نقل‌قول معروفی از فلوبر هست که می‌گوید «همه ما از زیر شنل گوگول بیرون آمده‌ایم.» و بعد از خواندن چند تا از داستان‌های او (از جمله همین داستان شنل که مدنظر فلوبر است)، احتمالا متوجه دلیل این حرف فلوبر می‌شوید. نیکولای گوگول یکی از شروع‌کنندگان و حتی شاید سازندگان جاده‌ای است که بعدها نویسندگان بزرگی مثل داستایوفسکی روی آن قدم گذاشته‌اند؛ یکی از کسانی که ادبیات روسیه را برای همیشه تغییر داد. کتاب یادداشت‌های یک دیوانه، مجموعه‌ای است از چند داستان کوتاه شاخص گوگول که ممکن است اسم آن‌ها را شنیده باشید یا حتی ماجرایشان را هم بدانید، اما خواندن داستان‌ها قطعا خالی از لطف نیست؛ داستان‌هایی مثل دماغ و شنل. یکی از خصیصه‌های گوگول این است که اتفاقات غم‌انگیز را هم با چنان لحن طنزآمیزی بیان کرده که آدم ناخواسته با وجود موقعیت‌های ناراحت‌کننده داستان، خنده‌اش می‌گیرد. مثلا داستان یادداشت‌های یک دیوانه، در نوع خود شاهکاری‌ست که به هیچ وجه نباید از دستش بدهید. داستانی که از زبان یک کارمند دون‌پایه روایت می‌شود و در عین نشان دادن مسیر تدریجی او به سمت جنون، اطلاعات خوبی درباره اوضاع آن‌ روزهای روسیه و جهان به ما می‌دهد.   2- این ساندویچ مایونز ندارد سالینجر که خیلی‌ها او را به خاطر کتاب ناتور دشتش می‌شناسند، داستان‌های کوتاه زیادی دارد که در مجموعه‌های مختلف چاپ شده‌اند و خیلی از این داستان‌ها اتفاقا درباره خود هولدن کالفیلد (شخصیت اصلی ناتور دشت) و خانواده اوست. خود این داستان‌ها هم در کتاب‌های مختلفی همچون این ساندویچ مایونز ندارد، دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم و... پخش شده‌اند. البته هنر سالینجر این‌جا خودش را نشان می‌دهد که تقریبا تمام این داستان‌ها را به نحوی نوشته که هم برای دوستداران هولدن و خانواده‌اش جذاب باشد، هم برای کسانی که ناتور دشت را با نفرت به گوشه‌ای پرت کرده‌اند و هم برای کسانی که تا به حال نام هولدن کالفیلد به گوششان نخورده است! این ساندویچ مایونز ندارد، یکی از بهترین مجموعه داستان‌های سالینجر است و درست است که طبیعتا برخی داستان‌های مجموعه از باقی قوی‌تر هستند، ولی به جرئت می‌توان گفت داستان بد و ضعیف در مجموعه این ساندویچ مایونز ندارد پیدا نمی‌شود. به خاطر همین هم هست که من این ساندویچ مایونز ندارد را همیشه به طرفداران سالینجر پیشنهاد می‌کنم -چون قطعا دوستش خواهند داشت- و هم به آن‌هایی که طرفدار او نیستند، چرا که احتمال خوبی وجود دارد که آن‌ها هم دست‌کم از چند داستان این مجموعه لذت ببرند و چیزی که دنبالش هستند را پیدا کنند.   3- مترجم دردها اگر پای صحبت نویسنده‌های بزرگ بنشینید، به شما خواهند گفت که یکی از اصلی‌ترین چیزهایی که به انسان‌ها در خلق داستان‌های خوب کمک می‌کند، تجربه‌ی زیسته است. اساسا از دید خیلی صاحب‌نظران، انسان باید تجربه کند تا بتواند بنویسد. با این حساب به نظر من فردی همچون جومپا لاهیری که چنین تجربه‌های گسترده‌ای در زندگی دارد، نویسنده‌ای است که نمی‌توان نسبت به آثار او بی‌تفاوت بود. لاهیری که به سبب مهاجرت والدین هندی‌اش در انگلیس به دنیا آمده، بعد از چند سال به آمریکا مهاجرت می‌کند. تجربه زندگی در این دنیاهای متفاوت را کنار هنر نویسندگی بگذارید تا شاهد خلق یک سری از بهترین داستان‌های کوتاه جهان باشید. داستان‌های مجموعه مترجم دردها، زاییده طرز فکر و شیوه به‌خصوص زندگی لاهیری است و فضای حاکم بر داستان‌ها به خوبی این را نشان می‌دهد. در خیلی از داستان‌های جومپا لاهیری ما ردپای تفاوت فرهنگی و تاثیر تعامل فرهنگ هند با آمریکا را می‌بینیم و این می‌تواند به خصوص برای طرفداران این موضوع جذاب باشد.   4- مسخ فرانتس کافکا احتمالا اگر نه تمام شهرتش را، دست‌کم بخش عظیمی از آن را مدیون داستان مسخ است. مسخ از آن داستان‌هایی‌ست که حتی افراد خارج از حلقه‌ی کتاب و ادبیات هم اسمش را شنیده‌اند و احتمالا چیزکی درباره‌اش می‌دانند، داستان جوانی که ناگهان تبدیل به یک ساس می‌شود. یکی از خوبی‌های داستان کوتاه و البته چیزی که هنر کافکا را می‌رساند، این است که خواننده حتی از ناگهانی بودن این اتفاق شاکی نیست. در واقع سیر داستان چنان ذهن خواننده را درگیر می‌کند و اتفاقات به نحوی پشت سر هم می‌افتند که حتی بعد از پایان داستان، اکثر خواننده‌ها اهمیتی به سوالات بی‌پاسخشان -اگر سوالی داشته باشند- نمی‌دهند. مسخ از آن داستان‌های روان‌شناختی است که واقعا آدم را به فکر فرو می‌برد و احتمالا تا مدتی از ذهن مخاطب بیرون نمی‌رود. با این‌که مسخ معروف‌ترین داستان این مجموعه است، داستان‌های دیگر مجموعه هم هر کدام به نوبه‌ی خود جذاب و درگیرکننده هستند. احتمالا خواندن هر کدام از آن‌ها قدری بیشتر از حد معمول طول بکشد و به خاطر این‌که داستان‌ها خیلی باهم متفاوت هستند، احتمالا هر خواننده‌ای بتواند چیزی باب میل خودش پیدا کرده و از آن لذت ببرد.   5- خواهران باربارن اریک امانوئل اشمیت که خیلی‌ها او را به خاطر نمایشنامه‌هایش می‌شناسند، نویسنده‌ای قهار است که دکترای فلسفه هم دارد. شاید همین پس‌زمینه تحصیلی به او کمک کرده است تا داستان‌های عمیق با شخصیت‌هایی عمیق‌تر خلق کند. مجموعه داستان خواهران باربارن که آخرین اثر اشمیت است، تنها شامل چهار داستان می‌شود. اما اشمیت در طی همین چهار داستان که همگی درباره دو خواهر دوقلو هستند، چنان ما را در بطن زندگی آن‌ها فرو می‌برد که خیلی زود احساس می‌کنیم مدت زیادی است که دو خواهر را می‌شناسیم. آثار اشمیت معمولا به خاطر جنبه روان‌شناسانه‌شان و کاوشی که در اعماق روان آدمی می‌کند، شناخته شده‌اند. در واقع این هنر اوست که می‌تواند شخصیت‌هایش را چنین پیچیده و در عین حال قابل درک خلق کند که خواننده در تمام طول داستان با آن‌ها همراه شود و احساساتشان را احساس کند و درباره دلیل تصمیماتشان، گمانه‌زنی کند. خواهران باربارن از آن‌جا که آخرین اثر اشمیت است، از نظر خیلی‌ها یکی از پخته‌ترین آثار او هم به شمار می‌رود. مجموعه‌ای که در خلال داستان‌هایش، نویسنده با نثری ساده و دل‌انگیز حقایقی را به سمع و نظر خواننده می‌رسند که شاید قبل از آن حتی به ذهنش هم خطور نکرده بودند.   6- بهترین داستان‌های کوتاه گابریل گارسیا مارکز گابریل گارسیا مارکز، نویسنده نام‌آشنای کلمبیایی که خیلی از ما به عنوان نویسنده‌ی رمان صد سال تنهایی می‌شناسیمش، در طی زندگی هنری خود رمان‌ها و داستان‌های زیادی نوشته و نظر مخاطبان را در سراسر دنیا به خود جلب کرده است. لااقل در ایران، رمان‌های مارکز به خوبی شناخته شده‌اند و خیلی اوقات آن‌ها را در قفسه‌ی پرفروش‌های کتاب‌فروشی‌ها دیده‌ایم. اما داستان‌های کوتاه او، به آن اندازه مورد توجه نیستند که البته جای تاسف دارد، چرا که از نظر خیلی منتقدان، داستان‌های او در زمره‌ی بهترین داستان‌های کوتاه جهان قرار می‌گیرند. مجموعه‌ای که این‌جا درباره‌اش صحبت می‌کنم و هر جلد آن مختص یکی از نویسندگان بزرگ جهان است را احمد گلشیری جمع‌آوری و ترجمه کرده است. گلشیری که از یکی از خانواده‌های صاحب‌نام ادبیات ایران است، در مجموعه بهترین داستان‌های کوتاه خود تلاش کرده داستان‌های کوتاه این نویسندگان بزرگ -که ما بیشتر به خاطر رمان‌هایشان می‌شناسیمشان- را در مجموعه‌ای منسجم قرار دهد که کار مخاطب را هم برای انتخاب داستان، ساده‌تر کند. داستان‌های کوتاه این مجموعه هرکدام در نوع خود عالی بوده و حتی شاید بتوان گفت از نقاط عطف زندگی آن نویسنده به‌خصوص به شمار می‌روند. در این جلد مجموعه، گلشیری به سراغ مارکز رفته و مجموعه‌ای از بهترین داستان‌های کوتاه او را گردآوری کرده. او در خلال این مجموعه به سراغ نویسنده‌های دیگری از جمله همینگوی و جویس هم رفته است که هردو از بزرگان ادبیات جهان به شمار می‌روند.   7- بهترین داستان‌های کوتاه آنتون پاولوویچ چخوف احمد گلشیری در جلد دیگری از مجموعه بهترین داستان‌های جهان، به سراغ نویسنده و نمایشنامه‌نویس معروف روسی، آنتون چخوف رفته است و مجموعه‌ای درخور از بهترین آثار کوتاه او را جمع‌آوری و ترجمه کرده است. چخوف یکی از نام‌هایی است که در صحبت از ادبیات روسیه، ناگزیریم به آن اشاره کنیم حتی اگر علاقه‌ای به کارهایش نداشته باشیم، چرا که نمی‌شود تاثیر او را روی ادبیات زمان خودش و حتی آیندگان خودش نادیده گرفت. آنتون چخوف از آن نویسندگانی است که هنر خود را در نوشتن داستان کوتاه به خوبی نشان می‌دهد و کافی است یکی از آثار معروف‌تر او را بخوانید تا به خوبی متوجه شوید که چه‌طور توانسته تا این حد محبوب، معروف و تاثیرگذار شود. یکی از شناخته شده‌ترین داستان‌های چخوف، داستان کوتاه شرط‌بندی است. به نظر من برای هر کتاب‌خوان و حتی نویسنده‌ای واجب است که دست‌کم یک بار این داستان را بخواند تا ببیند نویسنده بزرگی همچون چخوف، چه‌طور توانسته در چنین حجم کمی، چنین سوالات مهمی را مطرح کند و به چنین نتایجی برسد. سوالاتی درباره عدالت، مجازات و زندگی. جالب است بدانید که چخوف، مدتی بعد از نوشتن این داستان پی‌نوشت یا ادامه‌ای بر آن هم نوشته است که گویی حرف‌های اولیه خودش را به کلی نقض می‌کند اما معمولا به این پی‌نوشت خیلی اشاره‌ای نمی‌شود.   8- یک درخت، یک صخره، یک ابر یک درخت، یک صخره، یک ابر، مجموعه‌ای کامل و جامع است برای هرکسی که به داستان و سیر تکامل آن علاقمند باشد. در این کتاب 48 داستان از نویسنده‌های مختلف، در زمان‌های مختلف و گونه‌های ادبی مختلف جمع‌آوری شده و تلاش بر این بوده است که به تمام بهترین داستان‌های کوتاه جهان در طی دو قرن اخیر، گریزی زده شود. در واقع تمام داستان‌های مجموعه یک درخت، یک صخره، یک ابر، نه تنها از نویسندگان بزرگ هستند، بلکه تلاش شده در انتخاب آن‌ها دو ویژگی حتما در نظر گرفته شود: اول این‌که داستان موردنظر دستاوردی ویژه از نظر هنری باشد و دوم، این‌که آن داستان، حادثه‌ای مهم در تکامل تاریخی داستان کوتاه به حساب بیاید. خواندن کتاب‌هایی مانند یک درخت، یک صخره، یک ابر که مجموعه‌ای از داستان‌های نویسندگان مختلف هستند، مزایای زیادی دارد. مثلا این‌که به مخاطب فرصت می‌دهند که تعداد زیادی نویسنده را باهم مقایسه کند و در کنار پی بردن به شباهت‌ها و تفاوت‌ها و ویژگی‌های به‌خصوص سبک هرکدام از آن‌ها، سبک‌ها یا نویسنده‌ها موردعلاقه خود را انتخاب کند تا بتواند در آینده بیشتر در آن حوزه کنکاش کند. اما یکی از ویژگی‌های بسیار عالی یک درخت، یک صخره، یک ابر، این است که داستان‌های جمع‌آوری‌شده را به اشکال مختلف دسته‌بندی کرده است. از نظر زمان، از نظر گونه ادبی و... این همان خصیصه‌ای است که باعث می‌شود این کتاب هم برای مخاطب عامه ادبیات و هم برای افرادی که به صورت تخصصی در این زمینه کار می‌کنند، جالب باشد؛ چرا که به خواننده اجازه می‌دهد نوعی تاریخچه از داستان کوتاه ببیند و به خوبی درک کند که چه شده که ما حالا در زمینه خلق داستان کوتاه، به این‌جا رسیده‌ایم.   9- به انتخاب مترجم آخرین کتاب فهرست بهترین داستان‌های کوتاه جهان، کتاب به انتخاب مترجم است که توسط احمد اخوت گرد‌آوری و ترجمه شده است. در این کتاب هم مانند یک درخت، یک صخره، یک ابر، ما با مجموعه‌ای از داستان‌های نویسندگان مختلف جهان روبرو هستیم که آقای اخوت با دقت و هرکدام را به دلیلی انتخاب کرده است. همان‌طور که قبلا گفتم، مطالعه مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه نویسنده‌های متفاوت، مزایای زیادی برای خواننده دارد. اما یکی از ویژگی‌هایی که کتاب به انتخاب مترجم را متمایز می‌کند، این است که اخوت تلاش کرده در بین این داستان‌ها، اطلاعاتی هم درباره نویسنده‌هایشان به ما بدهد و البته هرجا که مجالی بوده، توضیحاتی درباره خود داستان هم ارائه شده است. این نوع مطالعه باعث می‌شود که خواننده بیشتر در عمق داستان‌ها فرو برود و مفاهیم بیشتری را از آن‌ها دریافت کند. در واقع تجربه خواندن داستان‌ها بدین صورت، فراتر از لذت بردن صرف می‌شود و به مخاطب کمک می‌کند نگاهی جامع‌تر به ماهیت داستان، هدف نویسنده و... بیندازد. البته که از آن‌جایی که صحبت‌های مترجم در فصل‌هایی مجزا از داستان‌ها آمده‌اند، مخاطب همچنان کاملا مختار است که آن بخش‌ها را کنار بگذارد و تنها داستان‌های مجموعه به انتخاب مترجم را بخواند و از آن‌ها لذت ببرد. خواندن کتاب‌هایی مانند به انتخاب مترجم، علاوه بر خوانندگان معمول و متخصصان حوزه، به کسانی که تازه می‌خواهند خواندن داستان کوتاه را شروع کنند هم توصیه می‌شود؛ چرا که می‌تواند به آن‌ها کمک کند مسیر آینده‌ی مطالعه خود را در زمینه داستان کوتاه، بهتر انتخاب کنند.   به پایان فهرست بهترین داستان‌های کوتاه جهان رسیدیم. تلاش بر این بود که فهرست جامع و کامل و در عین حال متنوعی تهیه کنیم که افراد با سلایق مختلف و میزان آشنایی مختلف با ادبیات، بتوانند چیزی برای خود پیدا کنند که از آن لذت ببرند. به نظر شما موفق بودیم؟ جای چه کتاب‌ها یا نویسنده‌هایی در این فهرست خالی است؟ به قلم "فاطمه حیدری"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
چارلز بوکوفسکی؛ روایتگر زندگی‌های فرودست
چارلز بوکوفسکی؛ روایتگر زندگی‌های فرودست
چارلز بوکوفسکی از آن نویسنده‌هایی است که همه اسمش را شنیده‌اند؛ حتی اگر کتاب‌هایش را نخوانده باشند. نویسنده قدر آمریکایی با سبک مخصوص به خودش که مجله تایمز به او لقب قهرمان فرودستان آمریکایی را داد. بوکوفسکی کیست؟ چارلز هنری بوکوفسکی، سال 1920 در خانواده‌ای آلمانی آمریکایی و در شهر آندرناخ آلمان، به دنیا آمد؛ اما اقتصاد ویران آلمانِ پس از جنگ جهانی اول، سبب شد خانواده‌اش 3 سال پس از تولد او به آمریکا مهاجرت کنند.  سراسر زندگی بوکوفسکی با رنجی فرودست، عجین شده بود. از خشونت‌های پدر بیکار و سابقا نظامی‌اش و مادری که تنها این خشونت‌ها را تماشا می‌کرد، گرفته تا مورد قلدری قرار گرفتن در مدرسه و طرد شدن به دلیل لهجه و تیپ و جوش‌هایی که می‌رویید و او را آبله رو می‌کرد. چارلز بوکوفسکی هیچ‌گاه محبوب نبود و انزوا، بخشی جدایی ناپذیر از زیست درونی او بود. حتی بعدها که کتاب‌هایش منتشر شد و نامش بر سر زبان‌ها افتاد، این اروپایی‌ها بودند که کارهای بوکوفسکی را پسندیدند نه آمریکایی‌ها و بیشتر در اروپا شهرت داشت تا امریکا. داستان های بوکوفسکی چارلز بوکوفسکی قلمی ساده و روان داشت. از پیچیده نویسی اجتناب می‌کرد و داستان‌هایش همگی متاثر از فضای شهری بود که در آن زندگی می‌کرد: لس آنجلس؛ شهر فرشتگان... اما شهری که او توصیف می‌کرد و می‌شناخت شباهتی به شهر فرشتگان نداشت؛ مردمی فقیر و فلک زده، کارگر و الکلی ... . کتاب‌های چارلز بوکوفسکی، آن پرده زیبا و خوش رنگ و لعاب را کنار می‌زند و شما را با چرک و زشتی نفرت انگیزی که وجود دارد اما دیده نمی‌شود، مواجه می‌کند. اینکه همه دختران خوشگل با دامن‌های کوتاه، مثل بقیه به دستشویی می‌روند تا کثافتکاری کنند، یک کنایه است. کنایه‌ای به همه ما آدم‌ها که زندگی مرتب و قشنگمان، یک روی دیگر هم دارد. یک روی دیگر، که متوجهش نیستیم اما پسربچه‌ی فقیر و مطرودی مثل هنری چیناسکی در رمان «ساندویچ ژامبون»، آن را متوجه شده است. هنری چیناسکیِ فقیری که خانواده‌اش دستور می‌دهند با بقیه بچه های فقیر دوست نباشد، این تعارض و دوگانگی را خوب درک می‌کند.  بوکوفسکی، پدر ژانر رئالیسم کثیف! بوکوفسکی را پدرخوانده ژانر رئالیسم کثیف نامیده‌اند. این اصطلاح نخستین بار توسط بیل بافورد در مجله ادبی گرانتا به کار رفت تا به سبک جدیدی که نویسندگان آمریکای شمالی در پیش گرفته بودند، اشاره کند. رئالیسم کثیف، زیرژانری از رئالیسم است که با نثری ساده و بی تکلف، جنبه‌هایی ساده، پیش پا افتاده و ملال انگیز از زندگی روزمره اقشار ضعیف جامعه آمریکا را بازگو می‌کند. مردمی که در چنبره زندگی آمریکایی، از دست‌یابی به رویای آمریکایی محروم هستند. چارلز بوکوفسکی که فرزند همین مردم بود، به پدرخوانده سبک داستانیشان تبدیل شد؛ همانطور که به گفته تایمز، قهرمانشان نیز بود! چارلز بوکوفسکی، نویسنده و شاعر صاحب سبکی است و بعد از او بسیاری با تاثیر از سبک او قلم زدند. اما او ساده نویسنده نشد. برای نویسنده شدن، از خانه رانده شد و زندگی‌اش را در مسافرخانه‌های ارزان و با درآمد اندکِ مشاغل سطح پایین، گذراند. ناامیدی از انتشار کارهایش، سبب شد تا ده سال از نویسندگی دست کشد. کارمند اداره پست شد و در نهایت که باز به نویسندگی بازگشت، به گفته خودش میان دیوانه شدن در اداره پست و نویسنده‌ای گرسنه ماندن، دومی را انتخاب کرد. چارلز بوکوفسکی نه خانواده‌ای داشت که حمایتش کنند و نه پولی که دستش را بگیرد. آنچه او داشت تجربه‌های زندگیش بود. همه آنچه که از سر گذرانده بود و بوکوفسکی، این تجربه‌ها را به میان آورد و داستانهایش را با آنها شکل داد. اولین رمانش را با نام «اداره پست» در انتشارات بلک اسپارو (گنجشک سیاه) به چاپ رساند. ناشری که به کمک آمده بود تا بوکوفسکی را از منجلاب زندگی یکنواخت در اداره پست، برهاند. رمان اداره پست، نتیجه از سر گذراندن همان سال‌هایی است که او را به مرز جنون رسانده بود.  چارلز بوکوفسکی 6 رمان نوشته است که همگی بازتابی از تلاطم‌های درونی و سالهای زندگی خودش را دارد. اما این ظهور، به شکلی کلاسیک رخ نداده است؛ در نتیجه اگر زندگی کارمندی او را در اولین رمانش؛ «اداره پست» می‌خوانید، دوران کودکی تا جوانی‌اش را در چهارمین رمان او؛ «ساندویچ ژامبون» خواهید خواند. اگر ذائقه مدرنی دارید، خواندن زندگی چارلز بوکوفسکی به شکلی غیر خطی، می‌تواند برایتان جالب باشد. هنری چیناسکی؛ همان نوجوان فقیری که پیشتر نامش آمد، ظهوری از خود چارلز بوکوفسکی در رمان‌هایش است.  چارلز بوکوفسکی نویسنده‌ای پرکار بود و در طول زندگی 73 ساله خود، هزاران قطعه شعر، بیش از 100 داستان کوتاه و 6 رمان نوشت. او در سال 1994 و اندکی پس از تمام کردن آخرین رمانش «عامه پسند»، درگذشت. شاید شگفت انگیزی زندگی او را بتوان در همین نشانه دید که توسط راهبان بودایی به خاک سپرده شد و بر سنگ مزارش با الهام از آثارش نوشته شد: «نکوش! “Don’t try”» در این یادداشت تلاش شده تا برخی از بهترین آثار چارلز بوکوفسکی را در گونه‌های ادبی مختلف، معرفی کنیم. بهترین آثار چارلز بوکوفسکی ساندویچ ژامبون «ساندویچ ژامبون» با نام اصلی «Ham on Rye» -که معنای دقیق آن ژامبون روی نان چاودار می‌شود-، یکی از شناخته شده‌ترین آثار چارلز بوکوفسکی است که در سال 1982 منتشر شد. داستان هنری چیناسکی؛ پسری فقیر و منزوی که در واقع نوعی از آلتر ایگوی بوکوفسکی است و سال‌های زندگی او را در دوران بلوغ و در میانه رکود بزرگ آمریکا، روایت می‌کند. چارلز بوکوفسکی در رمان ساندویچ ژامبون، شخصیت این ضد قهرمان انسان گریزِ رمان‌های دیگرش را بیشتر توسعه می‌دهد. شخصیتی که به دلیل بیگانگی و طردشدن به خاطر ظاهر هیولاوار، با گرگور سامسا در رمان مسخ کافکا نیز مقایسه شده است.  چارلز بوکوفسکی در رمان ساندویچ ژامبون که پیش‌درآمدی بر رمان‌های قبلی اوست، بر موضوعاتی تمرکز می‌کند که در آثارش تکرار می‌شود. رابطه میان والدین و فرزندان و شرایط اقتصادی؛ چارلز بوکوفسکی به خوبی نشان می‌دهد که چه طور بخشی از جهان ذهنی هنری چیناسکی متاثر از رابطه‌اش با پدر و مادرش است و در عین حال، تاثیر وضعیت اقتصادی خانواده بر این رابطه را هم به تصویر می‌کشد. به مرور که خانواده چیناسکی، بیشتر در فقر فرو می‌رود، رابطه هنری با پدر تندخو و خشنش، بدتر و بدتر می‌شود. شکست رویای آمریکایی؛ رویای آمریکایی، تصویری از امکان موفقیت در سرزمین فرصت‌ها بازنمایی می‌کند که مبتنی بر شایستگی فردی و سخت‌کوشی است. چارلز بوکوفسکی این بازنمایی را در رمان ساندویچ ژامبون، به میان می‌آورد اما این رویای فریبنده چیزی جز سرخوردگی برای کاراکتر اصلی، ندارد. در واقع نه تنها شکست اقتصادی خانواده‌‌ هنری، جلوه‌گری این ایده را برای او خاموش می‌کند که کل چرخه و روزمرگی ناشی از آن، او را وحشتزده می‌کند. چارلز بوکوفسکی در جلد کاراکتر اصلی رمانش، ترجیح می‌داد یک ظرف‌شور باشد تا یک وکیل یا مهندس، یا اینکه ازدواج کند و در ساختار خانواده، گرفتار شود. بی‌مایگی اساسی ارزش‌های اجتماعی؛ همچنان که رمان ساندویچ ژامبون ورق می‌خورد، هنری چیناسکی متوجه گسستی میان تجربه‌های شخصی خود و ارزش‌های فرضی جامعه می‌شود. جامعه‌ای که وسواس ظاهر و نمایش ثروت دارد و روابطش مبتنی بر سوءاستفاده از قدرت است. چیزی که چارلز بوکوفسکی و هنری چیناسکی هر دو از کودکی و در همان خانواده تجربه کردند.  فرد در برابر سیستم؛ بوکوفسکی رابطه‌ای آنتاگونیستی میان هنری چیناسکی و نمایندگان هنجارهای سنتی جامعه مانند پدرش، مقامات مدرسه و ثروتمندان، برقرار می‌کند و یا بهتر است بگوییم می‌بیند؛ از آنجا که چیناسکی، خودِ دیگرِ او است.  قدرت دگرگون کننده ادبیات؛ با بزرگتر شدن هنری چیناسکی و انزوای روز افزون او، آنچه مایه تسکین و آرامش خاطرش می‌شود ادبیات است. چیناسکی به کمک داستان‌های داستایوفسکی، همینگوی، فانته و ... چارچوبی برای تجربیات شخصی‌‌اش خلق می‌کند و به معنایی عمیق‌تر برای زندگی دست می‌یابد.  رمان ساندویچ ژامبون، کتابی است با لحنی تیره و طنزی تلخ که زندگی نویسنده‌اش، چارلز بوکوفسکی را روایت می‌کند. ساندویچ ژامبون، همان رمانی است که با خواندنش نگاهی به چگونگی شکل‌گیری بوکوفسکی نویسنده می‌اندازید.    عامه پسند آخرین رمان چارلز بوکوفسکی رمانی است به نام عامه پسند. این رمان در سال 1994 با نام «pulp» به چاپ رسید؛ نامی که بر روی مجلات مبتذل و بازاری می‌نشیند و مورد پسند عامه است. از این رو در ایران با نام «عامه پسند»، به چاپ رسید. از همین جا مشخص است که با چه کتابی سر و کار داریم و چارلز بوکوفسکی لحن هجو آمیزش را از روی جلد کتاب، آغاز کرده است. رمان عامه پسند، خود به صورت کلیشه‌ای از این ژانر، ظهور می‌کند تا بتواند به سیاه‌ترین هجویه ممکن، تبدیل شود. هجویه‌ای که نویسنده‌اش آن را به بد نوشتن تقدیم کرده است. بر خلاف سایر کتاب‌های چارلز بوکوفسکی، کاراکتر اصلی رمان عامه پسند، هنری چیناسکی نیست (اگرچه او نیز در داستان ظاهر می‌شود)؛ بلکه کارآگاهی خصوصی به نام نیکی بلان است. شخصیتی از طبقه فرودست، که بیشتر اوقات بیکار است و نگرش بدبینانه‌ای به جهان دارد. نیکی بلان، برخلاف قهرمانان رمان‌های کارآگاهی، فردی باهوش و ذکاوت نیست و در اکثر مواقع، ایده‌ای برای حل پرونده‌هایش ندارد. با این حال او شخصیت اول ما است و ما از زاویه نگاه این کارآگاه کم توان است که به ماجرا سرک می‌کشیم.  داستانِ رمان عامه پسند، با پیدا شدن سر و کله زنی به نام بانوی مرگ شروع می‌شود که به دنبال فردینان سلین، می‌گردد. نویسنده‌ای که سالها پیش مرده است اما بانوی مرگ در آن تردید دارد. نیکی بلان هنوز پرونده سفارش اول را نبسته است که سه پرونده دیگر نیز دریافت می‌کند؛  پیدا کردن کسی یا چیزی به نام گنجشک قرمز مردی که می‌خواهد خیانت زنش را اثبات کند مدیر موسسه کفن و دفنی که می‌خواهد شر یک زن فضایی را از سرش کم کند. بوکوفسکی در زمان نوشتن عامه پسند، با بیماری سرطان که در نهایت موجب مرگش شد، دست به گریبان بود و مرگ در این کتاب، حضوری پررنگ دارد. بسیاری از منتقدین موافقند که این رمان، نشانی بر پذیرش مرگ از سوی چارلز بوکوفسکی بوده است. یادتان باشد که عامه پسند، رمانی است پست مدرن و در ژانر کارآگاهی و ادبیات ابزورد، با داستانی عجیب و غریب که نویسنده‌اش، همواره به جنبه‌های پیش پا افتاده و روزمره زندگی فرودستان توجه داشته و پدرخوانده سبک رئالیسم کثیف نام گرفته است. چرا باید چارلز بوکوفسکی با آن سبک رئالیستی مخصوص به خودش، به سراغ نوشتن یک رمان کارآگاهی عجیب و غریب برود؟ به نظر می‌رسد باید همچنان با همان نگاه و همان عینک، این کتاب را هم بخوانیم. در واقع خوب است به نکته‌ای از مترجم اشاره کرد که در نشست نقد و بررسی کتاب عامه پسند مطرح کرد: «این کتاب یک مانیفست پوچی است و بوکوفسکی با شیوه روایتش نشان می‌دهد که هیچ چیز برایش مهم نیست...» و یا منتقد دیگری -احسان عباسلو- گفته است؛ هیچ چیز نبودن، موضوع اصلی کتاب است.   نگران نباش داستایوفسکی! «نگران نباش داستایوفسکی» عنوان مجموعه شعری است که توسط نشر مشکی به چاپ رسیده است. این مجموعه، شامل 26 شعر است که توسط مترجم و عمدتا از نوشته‌های اواخر عمر چارلز بوکوفسکی، انتخاب شده است. از این رو بخشی از آنها ماحصل مرگ اندیشی شاعر است. اشعار چارلز بوکوفسکی، معمولا خالی از صنایع ادبی و آن زبان فاخری است که عمدتا در شعرها مشاهده می‌کنیم. با این حال گرچه زبان شاعرانه او خالی از جلوه‌گری‌های ادبی است اما چنان منعطف و صادقانه است که نمی‌توانید از تاثیر آن بگریزید.  رنج، مرگ، تنهایی، پوچی، بیهودگی و جدا افتادگی از مضامین این مجموعه شعر است که البته در سایر آثار چارلز بوکوفسکی هم دیده می‌شود.    جنوب بدون شمال چارلز بوکوفسکی علاوه بر رمان و شعر، داستان کوتاه نیز می‌نوشت و «جنوب بدون شمال» عنوان محبوب‌ترین مجموعه داستان‌های کوتاه او است که در سال 1973 توسط همان انتشارات بلک اسپارو، منتشر شد. قلم بوکوفسکی در داستان‌های کوتاهش نیز مانند رمان‌ها و شعرهایش، تلخ، بدبینانه و گزنده است.  جنوب بدون شمال، شامل 27 دستان کوتاه است که استعداد بی‌نظیر چارلز بوکوفسکی را به نمایش می‌گذارد. در واقع این مجموعه، بهترین مجموعه داستان کوتاه اوست و ده سال بعد که چارلز بوکوفسکی مجموعه موسیقی آب گرم را به چاپ رساند، خودش اعتراف کرد که دیگر توانایی نوشتن داستان کوتاه ندارد.  در سال 2000 نیز نمایشنامه‌ای بر اساس 9 داستان از این مجموعه و با همان نام جنوب بدون شمال، به روی صحنه رفت. جنوب بدون شمال در ایران توسط نشر افق و البته تنها با 19 داستان از نسخه اصلی، به چاپ رسید؛ گرچه در پیشگفتارِ مترجم، 21 داستان اعلام شده است. داستان‌های حذف شده عبارتند از؛ Loneliness Bop Bop against that curtain No way to paradise Love for 17.50 $ Maja Thrup A man  Stop staring at my tits, Mister Something about a Viet Cong flag آخرین داستان این مجموعه نیز «اعترافات مردی چنان دیوان که با حیوانات می‌زیست» است. این داستان از همین نشر و مترجم به طور مستقل نیز منتشر شده است.    چارلز بوکوفسکی، روایت‌گر زندگی‌هایی فرودستانه بود؛ از همان نوع که خودش زیست. نویسنده‌ای که شعرها و داستان‌هایش حاصل رنجی بود که فکر می‌کرد سزاوارش نبوده. اما همان رنج، بستر الهام و شور نوشتن در او شد.  شاید بتوانیم با نگاه به نوشته‌های بوکوفسکی، یاد بگیریم چگونه ما هم این درد و رنج‌های ناروا را بستر چیزی شگرف در زندگی خودمان کنیم. به قلم "قاصدک حسینی"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
آشنایی با بهترین سفرنامه های ایرانی
آشنایی با بهترین سفرنامه های ایرانی
امروزه برای سفر کردن راه‌های متنوعی وجود دارد و یکی از آن‌ها هم خواندن سفرنامه است. سفرنامه‌ها می‌توانند به درد عده‌ی زیادی از مردم بخورند. می‌خواهید به یک جای جدید سفر کنید اما نمی‌دانید کجا؟ سفرنامه بخوانید. محل سفرتان را انتخاب کرده‌اید ولی می‌خواهید پیش از سفر اطلاعات بیشتری راجع‌ به آن کسب کنید؟ سفرنامه بخوانید. وقت و حوصله و پول برای سفر کردن ندارید؟ سفرنامه بخوانید. خواندن سفرنامه به چه دردی می‌خورد؟ سفرنامه‌ها از قدیم‌الایام، راهی برای آشنایی با جاهای ناشناخته و بیشتر یاد گرفتن درباره مکان‌های آشنا بوده‌اند. مثل ماشینی که می‌توانید سوارش شوید و همان‌طور که در شهر کویری‌تان نشسته‌اید، به سواحل خوش‌آب‌وهوای جهان سفر کنید و نسیم دریا را روی پوستتان حس کنید، یا مثلا میان جنگل‌های تاریک و پردرخت قدم بزنید. می‌توانید زندگی آدم‌های غریبه در کشورهای غریبه را تماشا کنید و غذاهایشان را بچشید و در پارک‌هایشان قدم بزنید. البته که همیشه گفته‌اند شنیدن کی بود مانند دیدن؛ ولی خواندن بحثش کلا جداست و گاهی حتی از دیدن هم جلو می‌زند. در طی تاریخ، سفرنامه‌ها باعث تغییرات زیادی در نوع اداره‌ی کشورهایی مانند ایران شده‌اند و نمی‌شود تاثیر آن‌ها را روی جنبه‌های مختلف زندگی مردم، نادیده گرفت. سفرنامه‌هایی که آدم‌ها از سفرهای خارجشان می‌نوشتند و افراد را به فکر می‌انداخت که پس چرا کشور ما فلان است و بیسار نیست، یا سفرنامه‌هایی که از شهرهای داخلی نوشته می‌شدند و اوضاع زندگی اقوام و افراد مختلف در سراسر کشور را به سمع و نظر پایتخت‌نشینان می‌رساندند. یا سفرنامه‌هایی که برخی مستشرقان از کشورهای ما نوشته‌اند و حالا با کنار هم گذاشتن مشاهدات آن‌ها و اطلاعات خودمان، می‌توانیم تصویر بهتری از گذشته‌ی خودمان رسم کنیم. حتی به عنوان یک انسان سفرگریز، می‌توانم همین‌طور در ستایش سفرنامه‌ها بگویم و بگویم. البته که باید در نظر داشت خود این سفرنامه‌ها هم انواع مختلفی دارند؛ داخلی یا خارجی و با سبک‌های نوشتار مختلف و... من تلاش کرده‌ام چند تا از بهترین سفرنامه‌های ایرانی (یعنی نوشته‌شده توسط نویسنده‌های ایرانی) با ویژگی‌های متنوع را گرد‌آوری کنم و این‌جا درباره هرکدام چند خطی بنویسم. این شما و این هم فهرست ده‌گانه‌ای از بهترین سفرنامه‌های ایرانی، بدون هیچ ترتیب مشخصی. فهرست بهترین سفرنامه های ایرانی 1- آنجا که باد کوبد: سفرنامه و عکس های باکو به همراه سفرنامه دوما در محرم قفقاز آنجا که باد کوبد، برای من علاوه بر فهرست بهترین سفرنامه‌های ایرانی، در فهرست متفاوت‌ترین سفرنامه‌های ایرانی هم قرار می‌گیرد. البته که شاید خوانندگان این مطلب، نظر دیگری داشته باشند. متفاوت را از آن جهت می‌گویم که در آنجا که باد کوبد، قصد نویسنده فقط سفر به یک کشور و شناخت بهتر آن نبوده، بلکه معصومه صفایی‌راد عمدا قصد می‌کند در ایام محرم به آذربایجان و باکو سفر کند و نگاهی به رسم و رسوم خاص این روزهای خاص بیندازد که به سفرنامه‌ی او، یک چاشنی آیینی هم اضافه کرده.  نویسنده‌ی کتاب آنجا که باد کوبد، به کشوری سفر کرده که نه‌تنها در همسایگی ماست، بلکه زمانی جزء کشور ما بوده. در طی این سفرنامه، هم نویسنده و هم خواننده گه‌گاه از خود می‌پرسند که «اگر هنوز هم ما همه یک کشور بودیم، چه اتفاقی می‌افتاد؟» که سوال جالبی هم هست. همان‌طور که در کوچه و پس‌کوچه‌های باکو قدم می‌زنیم و مسجدهای مختلف را می‌بینیم و از وسط بازار گذر می‌کنیم، نمی‌توانیم جلوی خودمان را بگیریم و مدام هردو کشور را باهم مقایسه می‌کنیم. جالب است که دو کشور در عین شباهت‌های زیاد دینی، فرهنگی و اجتماعی که باهم دارند، تا چه حد متفاوت هستند. یک چیزی که در حین خواندن آنجا که باد کوبد توجه من را جلب کرد، این بود که این سفر چه‌قدر ساده به نظر می‌رسد! یک دختر جوان در یک تصمیم سریع باروبندیلش را جمع می‌کند و می‌کوبد و تا باکو می‌رود تا ببیند که دهه‌ی اول محرم خارج از ایران چه حال و هوایی دارد. باعث شد خودم هم به این فکر بیفتم که کم‌کم وسیله‌هایم را جمع کنم و به یک طرفی سفر کنم، مخصوصا که نویسنده درباره خیلی از فوت‌های کوزه‌گری سفر کردن هم صحبت کرده بود که من پیش از این اصلا ازشان خبر نداشتم. نویسنده در خلال روایت سفر خودش، قطعه‌هایی از سفرنامه‌های دوران قاجار هم آورده که لطف خواندن آنجا که باد کوبد را بیشتر کرده‌اند. جالب است که گاهی نظر آدم‌هایی که سال‌ها پیش از ایران به آذربایجان رفته‌اند درست مشابه نظر نویسنده است و گاهی کاملا متفاوت. موقع خواندن آنجا که باد کوبد، به یک سفرنامه‌ی کوتاه دیگر هم بر می‌خوریم که نظر خیلی خواننده‌ها را به خودش جلب می‌کند: مشاهدات الکساندر دوما (بله، همان نویسنده معروف) از مراسم عزاداری محرم در قفقاز! نکته‌ی جالب دیگری که درباره این سفرنامه وجود دارد، این است که به سبب نزدیکی و همسایگی، هم آذربایجانی‌های زیادی هستند که در طی داستان خاطره‌ی سفرشان به ایران را می‌شنویم و هم نظر آن‌ها درباره ایرانی‌هایی که به کشور آن‌ها سفر کرده‌اند. روال هم همین است، گاهی خجالت می‌کشیم و گاهی مفتخر می‌شویم. بخشی از کتاب آنجا که باد کوبد: لحظه‌ی عبور از مرز داشتم به اسکار وایلد فکر می‌کردم که موقع ورود به آمریکا از او پرسیدند چیزی برای اعتراف داری و او گفت نبوغم! سرخوش به جواب وایلد بودم که خانم پلیس مامور مرز که چشمانش نشان می‌داد این موقع شب بدخوابش کرده‌ایم، نگاهی به سر و وضع من کرد و گفت: - نه‌یه آذربایجانا گلیرسن؟ می‌گه برای چی به آذربایجان سفر می‌کنی؟ انتظار سوال درباره نبوغم را داشتم ولی این یکی را نه! مگر بقیه برای چی سفر می‌کردند؟ سر برگرداندم و به بقیه اتوبوس نگاه کردم. چند قدم پیش که مهر خروج از ایران به پاسپورت‌شان نشسته بود، طبق آیینی نانوشته سریع تغییر شکل و لباس داده بودند که هدف سفر را برای خانم پلیس روشن می‌کرد! برای من اما گویا ناخوانا بود و مخدوش. تنها چیزی که آن لحظه به ذهن و زبانم رسید، این بود: - برای دیدن دوستم. 2- جانستان کابلستان: روایت سفر به افغانستان حالا که حرف از سفر به کشورهای همسایه شد، گفتم زمان خوبی‌ست که به یکی دیگر از بهترین سفرنامه‌های ایرانی اشاره کنم: جانستان کابلستان از رضا امیرخانی. همان‌طور که احتمالا حدس زده‌اید، امیرخانی در این کتاب از سفرش به افغانستان نوشته. جانستان کابلستان در وهله‌ی اول، اکثر تصورات من از سفر و آن هم سفر خارجه را با خاک یکسان کرد. یعنی آدم تصور می‌کند برای همچین سفری، لازم است از چند هفته قبل برنامه‌ریزی شود و مسیرها مشخص شود و پول‌ها تبدیل شود و خلاصه هر کار دیگری که برای سفر لازم است. اما آقای امیرخانی طی یک اقدام شبه‌انتحاری، ناگهان دست اهل و عیال را می‌گیرند و سفر مشهد و زیارت امام رضا (ع) را تبدیل می‌کنند به سفر هرات و مزار شریف و کابل.  افغانستان هم کشور دیگری‌است که تا مدتی قبل بخشی از ایران بوده و باز هم درگیری‌های ذهنی مشابهی با آذربایجان را به ذهن آدم می‌آورد. کشوری که مردمش گاه دغدغه‌هایی دارند خیلی شبیه ایرانی‌ها و تاریخی دیرینه دارند که ماجراهایش را همه باهم از سر گذرانده‌اند. البته که جانستان کابلستان در سال 1388 نوشته شده و قطعا افغانستان امروز با افغانستان آن روز تفاوت‌هایی دارد، اما به هر حال خواندن این کتاب لطف خاص خودش را دارد. بیشتر از این جهت عرض می‌کنم که خیلی کلیشه‌های ذهنی‌ای که ما از این کشور و مردمش داریم را درهم می‌شکند و بر بعضی از آن‌ها هم مهر تایید می‌زند.  فکر می‌کنم نوشتن و خواندن سفرنامه‌ها در بعضی موقعیت‌ها، حائز اهمیت بیشتری می‌شود؛ مثلا در موقعیتی که کشور مقصد همسایه و هم‌زبان ماست که خیلی‌ها از ترس جانشان، جرئت سفر به آن را ندارند.  گفتم هم‌زبان... زبان -یا بهتر بگویم، گویش- شیرین مردم افغانستان عنصر دیگری است که در جانستان کابلستان ردپای پررنگی از خود به جا می‌گذارد و احتمالا خواننده هم همچون نویسنده، نزدیک آخرهای کتاب کم‌کم فارسی را به سبک و سیاق افغانستانی‌ها صحبت می‌کند.  لازم است اشاره کنم که جانستان افغانستان، تنها یک سفرنامه نیست. نویسنده که در این سفر با دانشگاهیان و صاحب‌نظران هم گفت‌وگوهایی دارد، در بین روایت ماجراهای سفرش مدام به شرایط اجتماعی و سیاسی کشور مبدا و مقصد هم گریز می‌زند. حتی در پایان کتاب، بخشی وجود دارد به نام انتخاباتیات که درباره اوضاع ایران و برخی همسایگانش در همان سال سفر است؛ کشورهایی که همزمان درگیر انتخابات‌های خودشان بوده‌اند. خلاصه که اگر این موضوعات موردعلاقه‌ی شماست، شانس بهتان رو کرده و می‌توانید در جانستان کابلستان بخوانید و لذتش را ببرید. اگر هم موضوع موردعلاقه‌تان نیست، ایضا اشکالی ندارد. می‌توانید کتاب را بخوانید و بی‌خیال ضمیمه‌ی انتخابیات آن بشوید. بخشی از کتاب جانستان کابلستان: هربار وقتی از سفری به ایران برمی‌گردم، دوست دارم سر فروبیافکنم و بر خاک سرزمین‌م بوسه‌ای بیافشانم. این اولین بار بود که چنین حسی نداشتم. برعکس، پاره‌ای از تن‌م را جا گذاشته بودم پشت خطوط مرزی، خطوط بی‌راه و بی‌روح مرزی. خطوط «مید این بریطانیای کبیر»! پاره‌ای از نگاه من، مانده بود در نگاه دختر هشت ماهه... بلاکش هندوکش... 3- استامبولی: نوشته ها و عکس های سفر به استانبول به نظرم الان وقت خوبی برای اشاره به استامبولی است. استامبولی نه‌تنها یکی از بهترین سفرنامه‌های ایرانی است، بلکه نویسنده‌اش، منصور ضابطیان هم یکی از بهترین سفرنامه‌نویس‌های ایرانی است. ضابطیان در کتاب استامبولی، ماجرای سفرش به ترکیه را نوشته. ترکیه یکی از اولین مقصدهای سفر خارجی ایرانیان است و آدم با خودش فکر می‌کند که اصلا مگر خواندن درباره‌اش چه‌قدر می‌تواند جذاب باشد؟ ولی به نظرم آدم با خواندن این کتاب، به خوبی تفاوت یک توریست معمولی و یک مسافر حرفه‌ای را متوجه می‌شود. نویسنده در این سفرنامه، به جاهایی سر می‌زند و کارهایی می‌کند که وقتی من نوعی خودم را به جایش می‌گذارم، فکر نمی‌کنم به ذهنم می‌رسید انجام بدهم. اگر با دقت بخوانیم، این‌جا هم به برخی فوت‌های کوزه‌گری سفر کردن بر می‌خوریم که خوب است برای سفرهای خودمان به یاد بسپاریم. همان‌طور که گفتم، سفرنامه‌ها انواع مختلفی دارند. مثلا در بعضی از بهترین سفرنامه‌های ایرانی و غیر ایرانی (که در ادامه این مطلب بیشتر به آن‌ها خواهم پرداخت) ما با آدم‌هایی طرفیم که می‌روند یک شهری یا یک مکانی را می‌بینند و از در و دیوارش یادداشت برمی‌دارند و ته و توی موزه‌هایش را هم درمی‌آورند. قطعا که آن دسته از سفرنامه‌ها هم در جای خود خوب هستند و اطلاعات زیادی به خواننده می‌دهند، ولی به نظر من یکی از ویژگی‌های خوب و جالب سفرنامه‌های ضابطیان، از جمله همین استامبولی، مراوده و ارتباط برقرار کردن با مردم محلی است. همان‌طور که خودش هم یک جای این کتاب می‌گوید: "تصویر شهرها بدون دانستن از زندگی مردمانش تصوری ناقص است. شهرها را فقط خیابان‌ها و ساختمان‌ها تشکیل نمی‌دهند. شهر فقط پل و موزه و کافه نیست. شهر از نبض آدم‌هاست که جان می‌گیرد. برای شنیدن شهرها باید صدای مردمش را شنید. برای دیدن شهرها باید چشم دوخت در عمق نگاه آدم‌هایش و نمی‌شود شهرها را فهمید، بدون آنکه با مردمانش معاشرت کرد" خلاصه که خواندن استامبولی، برای هرکسی آورده‌ای دارد؛ چه تا به حال پایش به استانبول رسیده باشد و چه نه. به نظر من حتی شخصی که ساکن خود استانبول باشد هم می‌تواند نکات جالب‌توجهی را در این کتاب پیدا کند و از آن لذت ببرد. بخشی از -مقدمه‌ی- کتاب استامبولی: من یک کتاب به استانبول بدهکار بودم. استانبول نخستین شهری بود که مرا با جهانی فراتر از سرزمین خودم آشنا کرد و به زندگی امروزم، که با سفر معنا می‌شود، جان بخشید. استانبول در بیست‌وهفت‌سالگی‌ام مرا به خود فراخواند و نشانم داد که جهان شکل دیگری است. از آن سال‌ها تا این سفر بارها و بارها به استانبول سفر کردم اما هیچ‌وقت سفرم آن‌قدر طولانی یا آن‌قدر با فراغ بال نبود که بتوانم کتابی درباره‌ی آن بنویسم. اگر نگویم استانبول عجیب‌ترین شهری است که در زندگی‌ام دیده‌ام، دست‌کم می‌توانم ادعا کنم که یکی از عجیب‌ترین شهرهایی است که به آن سفر کرده‌ام. شهری بینابین سنتی چندهزارساله و مدرنیسمی اغراق‌شده که گاهی در اروپای غربی هم نمی‌شود نمونه‌اش را دید. 4- چادر کردیم رفتیم تماشا: سفرنامه عالیه خانم شیرازی حیف است که در فهرست بهترین سفرنامه‌های ایرانی، به چادر کردیم رفتیم تماشا اشاره نشود. در این کتاب ما سفرنامه را نه تنها از زبان فردی که در زمان قاجار زندگی می‌کرده، بلکه از زبان یک زن می‌شنویم که در نوع خودش می‌توان گفت کم‌سابقه است. امروزه خانم‌های نویسنده قهار زیادی در جامعه ما وجود دارند، ولی در آن زمان، قطعا این‌طور نبوده. در کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا که خودش جلد اول از مجموعه‌ی سفرنامه‌های قدیمی زنان است، ما داستان سفر عالیه خانم شیرازی را می‌خوانیم. این سفر طولانی و پرفراز و نشیب، از کرمان شروع شده، سپس به بمبئی و در آخر هم به شهرهای زیارتی عربستان و عراق ختم می‌شود. اگر کمی دقت کنیم، می‌بینیم که در ادبیات قبل از مشروطه‌ی ایران خیلی خبری از زن‌ها نیست و اساسا کسی به آن‌ها اهمیت خاصی نمی‌دهد. به نظر من یکی از نقاط قوت کتاب‌هایی همچون چادر کردیم رفتیم تماشا، این است که چراغ‌قوه را برداشته‌اند و نورش را انداخته‌اند روی زندگی کسانی که مدت‌ها به آن‌ها بی‌توجهی شده. حالا این‌که سفرنامه هم هست و به زبان خود فرد نوشته شده هم که دیگر می‌شود نور علی نور! البته که باید در نظر داشت عالیه خانم یک زن عوام ساده نبوده و حتی بعد از همین سفر مذکوره در این کتاب، مدتی را هم در دربار ناصری سپری کرده است. اما به هر حال خواندن ماجراهای سفر چنین زن جسوری، می‌تواند جالب باشد.  نویسنده‌ی این سفرنامه‌ هم در خلال روایت ماجراهای سفر، به نکات و روزمرگی‌هایی اشاره کرده است که شمایی از جامعه‌ی آن روز ایران و مناسبات سیاسی و اجتماعی آن به ما می‌دهد. زبان کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا، طبعا صد درصد مطابق با فارسی معیار امروز ما نیست، اما به گونه‌ای هم نیست که کتاب را سخت‌خوان کرده باشد یا آن را از دایره درک مخاطب امروزی خارج کرده باشد. پس به نظرم با خیال راحت بخوانیدش و به هرکسی که دوست داشتید هم پیشنهادش بدهید.  بخشی از کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا: صبح پنج‌شنبه الحمدلله راه پیدا شد. از جده بلدی آمد و کشتی را از میان کوه‌ها رد کردند. دو سال قبل از این کشتی به کوه خورده بود، غرق شده بود. دکل‌هایش از آب بیرون بود. تا این‌که الحمدلله رسیدیم به جده. بکاره آوردند، نشستیم در بکاره، آمدیم کناره‌ی دریا. جمعیت زیادی از عثمانی و غیرهو فرنگی بودند. ما اسیرها را آوردند توی دروازه نگاه داشتند. یک طرف صندلی‌ها، نیمکت‌ها گذارده‌اند. همه عثمانی‌ها نشسته‌اند، تذکره می‌گیرند، می‌دهند. یک طرف مزغانچی‌ها نشسته‌اند با طبل و مزغان. سربازها دور تا دور ایستاده‌اند. به خاطرم آمد عیال حضرت سیدالشهدا (ع). الهی بمریم برای دل‌شان که چه‌قدر سخت برای ایشان گذشته. خلاصه تذکره به ما دادند، مرخص فرمودند. چند قدمی آمدیم باز جلوی ما را گرفتند. تذکره‌ها را گرفتند، گوشه آن‌ها را پاره کردند، باز دادند به ما، گفتند بروید. شخصی جلوی ما افتاد، ما را برد منزل خودش. خانه‌های آن‌‌جا هم مثل خانه‌های بمبئی همه چوبی. بازارها همه مثل بازارهای بمبئی. 5- سن پترزبورگ موزیکانچی دارد: سن پترزبورگ به روایت مسافران دوره قاجار فکر می‌کنم زمان مناسبی باشد برای اشاره کردن به یکی دیگر از بهترین سفرنامه‌های ایرانی، یعنی سن پترزبورگ موزیکانچی دارد. این سفرنامه هم مربوط است به مشاهدات مسافران زمان قاجار و بخشی است از مجموعه‌ی تماشای شهر. در کتاب سن پترزبورگ موزیکانچی دارد، ما سفرنامه‌های متعددی می‌خوانیم از افرادی که در زمان قاجار به روسیه و سن پترزبورگ سفر کرده‌اند. دو سفرنامه‌ی شخص شخیص ناصرالدین‌شاه از دو سفرش به این شهر و دیار دوست و تقریبا همسایه، در کتاب سن پترزبورگ موزیکانچی دارد یافت می‌شود. از آن‌جایی که اکثر مسافرانِ نویسنده‌ی این سفرنامه‌ها افراد درباری هستند، ما می‌توانیم سرکی به زندگی خاندان سلطنتی هر دو کشور بیندازیم و هم بفهمیم که دربار ایران چه‌طور سفر می‌کرده‌اند و هم این‌که روس‌ها چه‌طور از آن‌ها استقبال می‌کرده‌اند. می‌توانیم سری هم به درون کاخ آرمیتاژ و انواع موزه‌های مشهور روسیه بیندازیم و خلاصه از این نظر، سرمان گرم است. نکته‌ای که درباره‌ی کتاب استامبولیِ منصور ضابطیان و ارتباط او با مردم شهر گفتم را به یاد دارید؟ خب، این همان چیزی است که در این کتاب نمی‌گویم اصلا نیست، ولی کم‌تر مشاهده می‌شود. بیشتر مسافران کتاب سن‌پترزبورگ موزیکانچی دارد، از مناسبات دربار و ساختمان‌ها و اشیای قیمتی درون موزه‌ها صحبت می‌کنند و از حال و احوال خاندان سلطنتی روسیه و نمایش‌های باشکوه و جذابی که اشراف روسیه تماشا می‌کنند. البته که ما اطلاعاتی درباره آب‌وهوا هم به دست می‌آوریم و گاهی که از بین شهرهای مختلف عبور می‌کنند، گریزی هم به زندگی مردم و شرایط سیاسی‌ و اجتماعی روسیه‌ی آن زمان زده می‌شود، ولی قطعا نمی‌شود از سفرنامه‌های این کتاب انتظار گفت‌وگو با مردم محلی و چیزهایی از این دست را داشت. با در نظر گرفتن زمان نگارش سفرنامه‌ها و خود افراد نویسنده، چیز عجیبی هم نیست و اتفاقا خیلی خواننده‌ها این نوع سفرنامه را ترجیح می‌دهند. در این کتاب‌ تلاش شده حتی‌الامکان لحن و سبک نوشتار نویسنده‌ی اصلی حفظ شود، اما در عین حال نشانه‌گذاری و پاراگراف‌بندی آن به گونه‌ای باشد که مخاطب امروزی بتواند با راحتی بیشتری متن را دنبال کند. برای تک‌>توک واژگانی که ممکن است در فارسی امروز متروک شده باشند هم واژه‌نامه‌ای در انتهای کتاب وجود دارد. خواندن نثر دوره‌ی قاجار ممکن است برای برخی خوانندگان قدری سخت‌تر باشد، اما در عین حال جذابیت‌های خودش را هم دارد که زمان و انرژی صرف‌شده‌ی مضاعف را جبران می‌کند. بخشی از سفرنامه‌ی ناصرالدین‌شاه، «بازی بی‌مزه‌ی طولانی»: خلاصه رفتیم به تماشای ارمیتاژ، رئیس آنجا که اسمش کیدیانوف و هم رئیس تماشاخانه‌ها و مرد پیری‌ست حضور داشت، یکی یکی اسباب‌ها را نشان می‌داد. اتاق‌هایی که پرده‌های صورتی و مجسمه‌های مرمر و حوض‌های بزرگ و کوچک از سنگ‌های قیمتی سیبری و غیره داشت و اغلب ستون‌ها یکپارچه‌ی سنگ قطور بلند که از سنگ‌های ممالک فنلاند است، میزهایی که از سنگ‌های الوان خاتم‌سازی شده، میزها و گلدان‌های ملخیت که سنگ سیبری است، انواع چیزهای عجیب و غریب باتماشا، به خصوص اشکال مجسمه مرمر به هیئت‌های مختلفه از زن و مرد و بچه‌ی ایستاده و خوابیده ساخته بودند که شخص حیرت می‌کرد. یک زن بزرگ ایستاده‌ی بسیار خوشگل بود که شخص می‌توانست سه روز نشسته، آن را تماشا کند. 6- خسی در میقات خسی در میقات نه‌تنها یکی از بهترین سفرنامه‌های ایرانی، بلکه یکی از معروف‌ترین آن‌ها هم هست. سفرنامه‌ی جلال آل‌احمد از روزهای حج. با خودم گفتم حیف است آدم این‌همه بنویسد و حرفی از جلال آل‌احمد و سفرنامه‌هایش به میان نیاید. سفر حج، از آن سفرهایی نیست که آدم معمولی به آن فکر کند و سفرنامه نوشتن به ذهنش بیاید؛ ولی آل‌احمد هم آدم معمولی نبوده. به نظر من حتی ایده‌ی این‌که نظرات فردی که عضویت در حزب توده و گریزان شدن از دین را به خود دیده، درباره سفری مانند حج چیست؛ می‌تواند جالب باشد. البته که دکتر علی شریعتی درباره خسی در میقات می‌گوید: «اگر کسی ادوار زندگی آل احمد را نداند و آل احمد خسی در میقات را با آل احمد سال‌های 24 و 25 - که توده‌ای شده بود - مقایسه کند، نمی‌تواند بپذیرد نویسندۀ سفرنامۀ حج، هم او باشد.» جلال در این کتابش فقط مشاهده‌گر صرف نبوده و در بین روایت ماجراهای سفرش، از عقاید خودش هم حرف زده. عقایدش در زمینه مذهب و اوضاع سیاسی و اجتماعی؛ و همه‌ی این‌ها را آغشته کرده به قدری چاشنی روشن‌فکری. خلاصه که آل‌احمد که ذاتا نویسنده است، در این سفر هرجا که توانسته قلم دست گرفته و نوشته و نوشته تا یکی از بهترین سفرنامه‌های ایرانی در حوزه حج را خلق کند و در نهایت هم اسمش را بگذارد خسی در میقات؛ تا برای سال‌ها آدم‌ها بخوانند و بشنوند و لذت ببرند و به فکر فرو بروند. و مگر رسالت ادبیات آن هم از نوع سفرنامه، اصلا چیزی غیر از این است؟ بخشی از کتاب خسی در میقات: سقف آسمان بر سر، و ستاره‌ها چه پایین، و آسمان عجب نزدیک، و عقرب سخت رو به‌ رو نمایان. و هی باد خوردیم (بین 80 و 100 می‌راند) و هی مچاله شدیم. و مسئولیت پاییدن دایی پیرمرد که چرتش می‌برد و ممکن بود سرش بخورد به پشتی صندلی ردیف پیش. و من هیچ شبی چنان بیدار نبوده‌ام و چنان هشیار به هیچی. زیر سقف آن آسمان و آن ابدیت، هرچه شعر که ازبر داشتم خواندم- به زمزمه‌ای برای خویش - و هرچه دقیق‌تر که توانستم در خود نگریستم تا سپیده دمید. و دیدم که تنها «خسی» است و به «میقات» آمده است و نه «کسی» و به «میعاد» ی. و دیدم که «وقت» ابدیت است، یعنی اقیانوس زمان. و «میقات» در هرلحظه‌ای و هرجا. و تنها با خویش؛ چراکه «میعاد» جای دیدار تست با دیگری، اما «میقات» زمان همان دیدار است و تنها با «خویشتن». و دانستم که آن زندیق دیگر میهنه‌ای یا بسطامی چه خوش گفت وقتی به آن زائر خانه‌ی خدا در دروازه‌ی نیشابور گفت که کیسه‌های پول را بگذار و بدور من طواف کن و برگرد. و دیدم که سفر وسیله‌ی دیگری است برای خود را شناختن. این‌که «خود» را در آزمایشگاه اقلیم‌های مختلف به ابزار واقعه‌ها و برخوردها و آدم‌ها سنجیدن و حدودش را به‌دست‌آوردن که چه تنگ است و چه حقیر است و چه پوچ و هیچ. 7- الی...: سفرنامه شامات و حدود سرزمین های اشغالی مورد بعدی در فهرست بهترین سفرنامه‌های ایرانی، الی...: سفرنامه شامات و حدود سرزمین های اشغالی است، نوشته‌ی فائضه غفار حدادی. الی...: سفرنامه شامات و حدود سرزمین های اشغالی هم از جهت مقصدش کمی متفاوت است. کشور لبنان، جایی نیست که خیلی‌ها برای سفر اول یا دوم یا سومشان به خارج به آن فکر کنند؛ البته چاشنی‌ای از سفری کوتاه به سوریه هم دارد. در واقع الی...: سفرنامه شامات و حدود سرزمین های اشغالی، ماجرای سفر اندر سفر است. نویسنده‌ی این کتاب، در ماجرای مصاحبه‌اش با یک خانواده‌ی فلسطینی، تصمیم به این سفر می‌گیرد؛ خانواده‌ای پرجمعیت که بعد از پشت‌ سر گذاشتن سختی‌ها و مشقات فراوان، حالا به اجبار ساکنِ لبنان شده‌اند. در واقع گفتم که کتاب سفر اندر سفر است، ولی با فراوانی گریزهایی که به فلسطین و غزه زده می‌شود، شاید بتوانیم بگوییم که سفر اندر سفر اندر سفر است. البته که با توجه به اوضاع، خیلی خبری از قند و شکر نیست در این قصه‌ی پرغصه. حتی یکی از جالب‌ترین بخش‌های این سفرنامه، جایی‌ست که سری به مرز فلسطین اشغالی با لبنان می‌زنیم که معلوم می‌شود در آن نقطه‌ی به خصوص، تنها یک پرتگاه است. یعنی بالای پرتگاه توی لبنان هستید و اگر بیفتید پایین، داخل مرزهای فلسطین و در چنگ صهیونیست‌ها. در طی این سفرنامه به بخش‌های مختلفی از لبنان سر می‌زنیم و چیزهای زیادی درباره آداب و رسوم و غذاها و اوضاع اجتماعی و سیاسی کشور متوجه می‌شویم. بعد هم که نویسنده و دو همراهش تصمیم می‌گیرند سفر یک‌روزه‌ای به سوریه داشته باشند و زیارتی بکنند، پس سری هم به آن‌جا می‌زنیم. یکی از ویژگی‌هایی که الی...: سفرنامه شامات و حدود سرزمین های اشغالی را از خیلی سفرنامه‌های دیگر مجزا کرده، روایت‌گونه بودن آن است. یعنی نویسنده، تنها دیده‌ها و شنیده‌هایش را روی صفحه کاغذ نیاورده، بلکه همواره چیزی بیشتر از آن می‌گوید. نکته‌ی جالب دیگر این است که لبنان حتی همسایه‌ی ایران نیست، ولی اثر ایران و ایرانی در آن‌جا به خوبی مشاهده می‌شود. از مجسمه‌های شهدای ایرانی در گوشه و کنار شهر گرفته، تا پارکی بزرگ که اسمش ایران است و هر آلاچیقش به نام یکی از استان‌های ایران نام‌گذاری شده. بخشی از کتاب الی...: سفرنامه شامات و حدود سرزمین های اشغالی:  از مجسمه‌ی حاج احمد متوسلیان می‌گذریم و مزاجم شوقش برای رها شدن از سنگ‌ها و رفتن به سمت جلو نمی‌شویم. حالت مجسمه طوری است که اگر می‌خواستم رویش اسم بگذارم، اسم عملیات آزادی خرمشهر را پیشنهاد می‌داد: «الی بیت‌المقدس!» چند قدم جلوتر، در منتهاالیه پرتگاه، چند دکل فلزی ساخته‌اند. به تبعیت از جمع، از بلندترینش بالا می‌روم. ماکت بزرگی از حاج قاسم روی دکل میانی ایستاده. یک دستش را به حالت بی‌خیالی توی جیبش گذاشته و با دست دیگرش به سرزمین‌های اشغالی اشاره می‌کند و انگار که می‌گوید: «الی بیت‌المقدس 2 را از اینجا شروع کنیم.» 8- به صرف قهوه و پیتا: سفرنامه و عکس های بوسنی و هرزگوین حالا که تا لبنان رفته‌ایم، بد نیست با کتاب بعدی فهرست بهترین سفرنامه‌های ایرانی، سری هم به بوسنی و هرزگوین بزنیم؛ به صرف قهوه و پیتا. نسل‌کشی مسلمانان بوسنی، چیزی است که خیلی مردم جهان و حتی مردم محلی از آن بی‌خبر هستند و سال‌ها مسکوت مانده است و حرف زیادی از آن زده نشده؛ نه در سینما و نه در ادبیات، به جز تک و توک آثاری که درباره‌اش ساخته یا نوشته شده‌اند. هر ساله در ماه جولای (یا همان ژوئیه)، یک راهپیمایی سه روزه در بزرگداشت کشتگان این نسل‌کشی برگزار می‌شود که اسمش مارش میراست، یعنی راه‌پیمایی یا رژه‌ی صلح و مردم از سراسر جهان در آن شرکت می‌کنند. کمی شبیه پیاده‌روی اربعین که مسلمانان هر ساله برگزار می‌کنند. پایان مسیر مارش میرا به جاده‌ی مرگ می‌رسد، جاده‌ای که عده‌ی زیادی از بوسنیایی‌ها به امید نجات وارد آن شدند اما خیلی‌ها هیچ‌وقت نتوانستند زنده از آن بیرون بیایند. به صرف قهوه و پیتا تنها یک سفرنامه نیست، بلکه روایتی‌ست از این نسل‌کشی و ظلم بزرگ و خاطرات بازمانده‌های آن، سفرنامه‌ای درباره تاریخ غم‌انگیز بوسنی و مردمش. معصومه صفایی‌راد ما را همراه خودش از میان جنگل‌های پر دار و درخت عبور می‌دهد و انگار ما هم از آن آلوهای جنگلی می‌خوریم که بعد می‌فهمیم از نظر خیلی محلی‌ها حرام است، چرا که درخت‌هایش را صرب‌ها کاشته‌اند.  به صرف قهوه و پیتا حجم زیادی ندارد، پر از تصاویر مختلف است و نویسنده هم خیلی جاها با لحن طنزآمیزش تلاش می‌کند از تلخی ماجرا بکاهد، اما داستان همچنان غم‌انگیز است. حتی الان که این کلمه‌ها را می‌نویسم، قلبم کمی سنگین است.  مسلمانان بوسنی که کاروان ایرانی شرکت‌کننده در مارش با آن‌ها ملاقات می‌کند و در خانه‌هایشان می‌ماند، اکثرا مسلمانند. ولی در مسیر مارش میرا، همه‌جور آدمی دیده می‌شود. پیر و جوان و با هر دین و ملیتی. آدم‌هایی که هرکدام به دلیلی از کشور خودشان آمده‌اند تا میراث عده‌ای را گرامی بدارند که تاریخ به آن‌ها بی‌توجهی کرده. خواندن به صرف قهوه و پیتا، کمی نیاز به یک روحیه‌ی قوی دارد؛ ولی به جز آن می‌توان گفت که کتاب سفرنامه‌ای خوش‌خوان است و نویسنده در به اشتراک گذاشتن مشاهدات متنوعش، دریغ نکرده. بخشی از کتاب به صرف قهوه و پیتا: خانه‌ی خانم رامیزا وسط محله‌ی صرب‌هاست. خانم رامیزا می‌گوید کسی که پسر و شوهرش را کشت همسایه‌ای بود که می‌شناخت. این را که تعریف می‌کند پوست سرخ و سفیدش سرخ‌تر می‌شود. دختر خانم رامیزا خودش را با دختر کوچکش سرگرم می‌کند و می‌گذارد مادر تنها راوی ماجرا باشد. اتوبوس‌هایی که زن‌ها را سوار می‌کردند به مقصد ناکجاآباد، تا چند وقت قبلش، سرویس مدرسه‌ی بچه‌ها بود. نگاهم به دختر رامیزا است و شباهتش به زن‌هایی که نقش اول تمام این داستان‌ها هستند. چیزی که خودم را قبل سفر آماده‌اش کرده بودم رویارویی با زن‌هایی بود که تجربه اردوگاه را داشتند و بچه‌هایی که حاصل این اردوگاه هستند. می‌دانید چه‌قدر بچه‌ی این‌چنینی در این کشور وجود دارد که پدرشان جنگ است؛ جنگ!   9- نوشابه زرد: نوشته ها و عکس های سفر به کانادا از روی اروپا بپریم تا برسیم به یکی دیگر از سفرنامه‌های منصور ضابطیان که در زمره‌ی بهترین سفرنامه‌های ایرانی قرار می‌گیرد، یعنی نوشابه زرد. اسم نوشابه زرد برای دهه شصتی‌ها و دیگرانی که با داستان‌های آن‌ها بزرگ شده‌اند، یادآور یک کشور است: کانادا. کانادا در بین خیلی از ایرانی‌ها نه به عنوان مقصدی برای مسافرت، که به عنوان مقصدی برای مهاجرت شناخته شده است. اما ضابطیان در نوشابه‌ زرد، سری به این کشور درختان افرا می‌زند و ماجراهای سفرش را برای ما هم تعریف می‌کند تا فیض ببریم. کتاب نوشابه زرد با تصاویر فراوان و متن شیوایش، چیزهای زیادی درباره کانادا و مردمش و فرهنگش و خلاصه همه‌ی این‌ها به ما می‌گوید. نویسنده در میان سفرنامه، از مکان‌های خاص و جالبی حرف می‌زند که بعضی جذاب و تماشایی‌اند، بعضی ناامیدکننده و بعضی ناراحت‌کننده. مثلا رستوران نابیناها، شهرک ایرانی‌ها و موزه‌ی کفش. حالا این‌که کدام کدام است، کتاب را بخوانید تا متوجه شوید. یک بخش جالب کتاب نوشابه زرد، فصلی است که نویسنده از بعضی قانون‌های عجیب و غریب در کانادا صحبت می‌کند؛ از این قانون‌هایی که خیلی از مردم بومی هم حتی نمی‌دانند وجود دارند، چه برسد که از کجا آمده‌اند و فایده‌شان چیست. مثلا اینکه در خیابان نبک در اتاوا خوردن بستنی در روز یک‌شنبه ممنوع است، یا در کائنانا حق ندارید رنگ در پارکینگ خانه‌تان را بنفش کنید! (در عوض مصرف و خرید ماری‌جوانا قانونی‌ست، این به آن در.) در این کتاب هم ما شاهد مراودات نویسنده با آدم‌های مختلف با سرگذشت‌های متفاوت هستیم؛ چیزی که به نظر من این سفرنامه را کامل کرده، به آن رنگ‌وبوی زیباتری بخشیده و آن را به یکی از بهترین سفرنامه‌های ایرانی تبدیل کرده است. خلاصه که من نوعی که خواننده‌ی نوشابه زرد باشم، بعد از خواندن نوشابه زرد احتمالا به این نتیجه خواهم رسید که کانادا اگر بهترین مقصد برای مهاجرت یا مسافرت نباشد، دست‌کم سفرنامه‌اش خواندنی‌ست و مثل کانادادرای وسط یک روز گرم تابستانی، شیرین و خنک و دلچسب. بخشی از کتاب نوشابه زرد: حالا آمده‌ام به نیاگارای واقعی. در فاصله‌ی پارکینگ تا رسیدن به بلوار کنار دریاچه که نخستین تصویر آبشار از آنجا دیدنی است، مدام دارم به خودم یادآوری می‌کنم آبشار نیاگارا آن‌قدرها هم عظیم نیست! این کار را از آن بابت می‌کنم که نمی‌خواهم اگر آبشار با آنچه فکر می‌کردم نسبتی نداشت توی ذوقم بخورد. این اخلاق را بعد از آن‌که برای اولین بار تابلوی مونالیزا را در موزه لوور پاریس دیدم پیدا کردم. من تصور می‌کردم که الان قرار است یک تابلوی عظیم را که یکی از دیوارهای موزه را پر کرده ببینم، اما آنچه دیدم یک تابلوی پنجاه در هفتاد بود که به زحمت می‌شد از لای جمعیت زیادی که مقابلش ایستاده بودند پیدایش کرد.  نزدیک بلوار که می‌شویم حمید می‌گوید: «دستت رو بده به من!» «چرا؟»  «دستت رو بده و چشم‌هات رو ببند و هر وقت گفتم باز کن!»  همین کار را می‌کنم. بیست قدمی را با چشم بسته می‌رویم و می‌گوید: «حالا باز کن!» چشم‌هایم را باز می‌کنم. میخکوب می‌شوم. چنین عظمتی را در طبیعت تا به حال در هیچ‌کجای دنیا ندیده‌ام. آن‌قدر بهت‌زده‌ام که نمی‌بینم چتر را بالای سرم نگرفته‌ام... مگر می‌شود؟ اینجا آخرین نقطه کانادا نیست... اینجا به نظرم آخرین نقطه جهان است. همانجا به نرده‌ها تکیه می‌دهم و فقط نگاه می‌کنم... فقط نگاه می‌کنم. 10- نیم دانگ پیونگ یانگ به عنوان آخرین کتاب فهرست بهترین سفرنامه‌های ایرانی، می‌رویم سراغ نیم دانگ پیونگ یانگ از رضا امیرخانی که این دور قمری‌مان به دور کره زمین را هم تمام کرده باشیم. همان‌طور که از عنوان پیداست، نیم دانگ پیونگ یانگ سفرنامه‌ی کره‌ی شمالی است. به نظرم یکی از دلایل اصلی این سفرنامه، این است که مقصدش کمی دور از دسترس است. یعنی از آن جاهایی است که آدم‌های معمولی حتی اگر بخواهند هم نمی‌توانند به آن سفر کنند. حالا این‌که آقای نویسنده چه‌طور به مقام مسافرت به پیونگ‌یانگ نائل شده، کتاب را بخوانید و از زبان خودشان بشنوید. همه‌ی ما درباره کره شمالی چیزهایی شنیده و خوانده‌ایم که عموما هم خارق‌العاده و عجیب به نظر می‌رسند، انگار که همچین کشوری اصلا روی زمین نیست و از یکی از این رمان‌های نوجوان ژانر ویران‌شهر بیرون آمده است. همین هم خواننده را بیشتر کنجکاو می‌کند تا از زبان کسی که خودش این کشور افسانه‌ای را دیده و تجربه کرده، بشنود که چه‌قدر از پیش‌فرض‌هایمان درست بوده و چه‌قدرشان غلط. امیرخانی در اوایل نیم دانگ پیونگ یانگ می‌گوید تلاش کرده قبل از سفر، چیزی درباره این کشور نبیند و نشنود تا مواجهه‌اش با پیونگ دانگ حتی‌الامکان بدون پیش‌فرض و دست اول باشد. ترجیح نگارنده‌ی این متن هم این است که خوانندگان، تا جایی که ممکن است بدون پیش‌فرض‌های جدید و با ذهنی باز وارد این سفرنامه شود و ببیند که چه چیزی دستش را می‌گیرد. البته که لازم است بگویم خود نویسنده هم خیلی سخت باید تلاش کند تا جلوی پیش‌فرض‌هایش درباره کره‌ی شمالی را بگیرد، چرا که در بدو ورود عملا در هتلش زندانی می‌شود و نه خبری از اینترنت هست و نه حتی اجازه‌ی گشت و گذار در خیابان‌ها بدون همراهی نماینده‌ی دولت. خلاصه باید نیم دانگ پیونگ یانگ را بخوانید تا ببینید که در این سفر چه‌ها می‌گذرد و چه‌ها دیده می‌شود.  بخشی از کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ: ـ آقای نویسنده! درست بنویس! ـ تلاش می‌کنم صادق باشم. تحریم از مبادله‌ی کالا و ارز جلوگیری می‌کند. نمی‌گذارد کالا و ارز شما در کشور دیگری راه پیدا کند... اما تحریم به جز کالا و ارز شما، جلو حرکت حرف شما را هم می‌گیرد... دوباره دست‌م را می‌گیرد و فشار می‌دهد و با خوشحالی تایید می‌کند. بیش‌تر صدایی می‌شنوم از داخل حنجره‌اش که نشان رضایت است. حالا وقت‌اش است که در کوتاه‌ترین زمان حرف‌م را بزنم. می‌گویم: ـ در تحریم کالا و ارز مقصر امپریالیسم است، اما مقصر اصلی تحریم حرف شما، امپریالیسم نیست، خودتان هستید! به قلم "فاطمه حیدری"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
فلسفه برای همه | نگاهی به کتاب های یوستین گردر
فلسفه برای همه | نگاهی به کتاب های یوستین گردر
یوستین گردر (Jostein Gaarder) متولد سال 1952 میلادی در نروژ است. پیرمردی با موهایی سفید، کم‌پشت و لخت که خطوط چروک کنار چشمش خنده رو بودنش را تداعی می‌کند. یوستین گردر در الهیات، فلسفه و ادبیات تحصیلاتش را در اسلو نروژ به پایان رسانده‌است. بیشتر عمرش را در حال تدریس تاریخ فلسفه به بچه های دبیرستانی بوده و هم اکنون با پسر و همسرش در نروژ زندگی می‌کند. کتاب های یوستین گردر در قاب مانیتورم با همان شوقی که در خط به خط کتابهایش هم پیداست، گردر به گزارشگر نگاه می‌کند و می‌گوید: "فلسفی‌ترین سوالات جهان را کودکان می‌پرسند، یادتان هست در داستان لباس جدید پادشاه این تنها یک بچه بود که گفت:" پادشاه لخت است"." با خودمان که خلوت کنیم و یاد سوالات بچه‌هایمان، وقتی سه، چهار ساله بودند بیفتیم تازه می‌فهمیم چقدر حرفش درست است و اگر کودکان فلسفی‌ترین سوالات جهان را می‌پرسند پس آیا لایق این نیستند که با فلسفه هم آشنا شوند؟ اما چطور؟ یوستین گردر در طول زمان نویسندگی‌اش که با  کتاب تشخیص و قصر غورباغه ها که داستانی برای کودکان بود در سال 1986 وارد دنیای نویسندگی شده است تا کنون 9 بار جوایز نویسندگی مختلف از جمله در سال 1990 جایزه سال منتقدان ادبیات نروژی برای بهترین اثر ادبیات کودکان و نوجوانان و در سال 2005 مدرک افتخاری کالج ترینیتی را اخذ کرده است. راز فال ورق اما کتاب سوم یوستین گردر به گمان من یک شاهکار ادبیات است که هنوز به اندازه کافی به آن پرداخته نشده، چیزی میان رویا و واقعیت، داستانی مدرن که نمی‌توانی بگویی برای کودکان نوشته شده‌است چون من به عنوان یک بزرگسال که کم هم کتاب به عمرم نخوانده‌ام هنوز مست خط به خط این کتابم. بله درست حدس زدید کتاب راز فال ورق که در سال 1990 منتشر شد. در این داستان همراه پسربچه‌ای که مجبور است با پدرش برای یافتن مادرش راهی سفر شود در یک اتومبیل سواری می‌نشینیم و پنهانی زیر تخت و یا در تنهایی کتابی اندازه یک قوطی کبریت را با یک ذره بین می‌خوانیم و در آن به سرزمینی عجیب و اسرار آمیز وارد می‌شویم غافل از اینکه در حال کشف یک راز بزرگتر از زندگی واقعی آن پسر بچه هستیم. کتاب راز فال ورق پر است از موجوداتی پر از فلسفه و ماجرا، پر است از نورهایی که هرگز رنگ زیبایشان قابل توصیف نیست و بوی نانی که هرگز از مشامتان نخواهد رفت. یوستین گردر زندگی تمام خوانندگان کتاب راز فال ورق را به دو بخش تقسیم می‌کند به زمانی که پسر بچه داستان وارد نانوایی نشده و بعد از آن، از آن لحظه خواننده کتاب او دیگر آدم قبل نخواهد شد چون تقدیر خواسته که راز عجیبی را بداند. "هانس نانوا سری تکان داد:"او با من به این فال بزرگ ورق آمد. منظورم را فهمیدی. پسرم؟ ما هم یک گروه کوتوله‌ی زنده زیر این آسمان کبود هستیم، حتی نمی‌دانیم چه کسی ورق‌ها را پخش می‌کند."" کتاب راز فال ورق مرا به یاد یکی از داستان‌های کتاب هزار و یک شب هم می‌اندازد داستانی که در آن برکه‌ای در ناکجاآباد هست که در آن ماهیانی به سه رنگ درخشان و زیبا شنا می‌کنند و در پایان داستان می‌فهمیم آنها مردمان شهری هستند که هر کدام از یک خاندان خاص هستند و به جادوی جادوگری پلید به ماهیان دریاچه بدل شده‌اند. دنیای سوفی  یوستین گردر که در این زمان دیگر شغل نویسندگی تمام وقت را انتخاب کرده است سال بعد یعنی 1991 کتاب درخشان دیگری را منتشر کرد. کتاب دنیای سوفی، سوفی دختری است تنها در خانه باغی در مجاورت جنگلی ساکت و آرام که با مادرش زندگی می کند. سوفی طی یک ماجراجویی نوجوانانه شیرین در تنهایی خودش پیام‌هایی را طی یک سری نامه و نشانه دریافت می‌کند و در متن نامه‌ها و بین سوال و جواب بین سوفی و نگارنده نامه‌ها کل تاریخ فلسفه دوره می‌شود. یوستین گردر به گمان من شجاعانه مبدع فلسفه به زبان ساده است و آن را در لوای کتاب‌هایی برای کودکان و نوجوانان منتشر می‌کند. شما را نمی‌دانم اما من وقتی تصمیم گرفتم دانش فلسفی‌ام را افزایش دهم تا آنجایی پیش رفتم که دیدم مجبورم یک سری متن آلمانی را خودم بخوانم و بفهمم تا کنه معنی اصول فلسفه را بفهمم و همانجا بود که فلسفه را به فیلسوفان سپردم و سر خویش گرفتم تا اینکه کتاب دنیای سوفی به دستم رسید. از حق نباید گذشت که یوستین گردر زبان شیرینی هم دارد و روانی داستان گویی‌اش تلخی فلسفه را گرفته و آن را لذیذ کرده‌است و نباید فراموش کرد که این نحوه برخورد یوستین گردر از سمت بسیاری از فیلسوفان معاصر مورد نقد قرار گرفته‌است. آنها معتقدند این بیان فلسفه به عظمت و شکوه آن توهین می‌کند در حالی که برخی نظرشان بر این است که این روش یعنی ساده‌سازی فلسفه باعث گسترش آن خواهد شد. یوستین گردر و همسرش جایزه‌ای به نام سوفی را سالانه در تقدیر از افرادی که به طبیعت و حفظ آن کمک می‌کنند در بنیاد سوفی اهدا می کردند، که چند وقتی است این بنیاد به دلیل مشکل بودجه تعطیل شده‌است. نام این بنیاد برگرفته از کتاب دنیای سوفی انتخاب شده‌بود. کتاب‌هایی مانند راز تولد، درون یک آیینه درون یک معما، کتابخانه جادویی بیبی بوکنز، زندگی کوتاه است، سلام کسی اینجا نیست و مایا کتاب‌های بعدی یوستین گردر بودند که همگی تقریبا کتاب‌هایی برای کودکان و نوجوانان است. مرد داستان فروش مرد داستان فروش کتاب بعدی یوستین گردر کمی متفاوت از کتابهای دیگرش در سال 2001 راهی بازار شد. " نیچه انسانی را که بیش از حد دارای فرهنگ و قدرت است با ماری مقایسه می کند که خرگوشی را بلعیده و پس از آن دیگر قادر به حرکت نیست در آفتاب چرت می زند." یوستین گردر در کتاب مرد داستان فروش با داستانی ناب شما را با پیتر آشنا می‌کند پسری با قوه تخیل فوق‌العاده که ذهنی پر از ایده‌های داستانی دارد ولی هرگز به نوشتن آنها فکر نمی‌کند، بلکه آن ایده‌ها را به نویسندگان دیگر می‌فروشد. پیتر کتاب مرد داستان فروش چیزی شبیه آن مار جمله بالاست که مغزش از زیادی ایده‌های جدید ورم کرده و او را به سختی انداخته‌است. اگر چه کتاب مرد داستان فروش رنگ و بوی فلسفی کمتری دارد ولی خلاقیت زیبای داستان شما را سر ذوق خواهد آورد. دختر پرتقالی دختر پرتقالی سال 2003 نوشته شد و اینبار باز یک پسر نوجوان 15 ساله در سفری که از طریق نامه پدرش که یازده سال پیش او را از دست داده است، قرار است وارد جهان فلسفی و معنای عشق و زندگی شود. "به نظر من هر کسی پیش از آنکه وسایل قدیمی و کهنه‌اش را برای فروش به یکشنبه بازار ببرد یا پیش از ریختن آنها در کامیون زباله، باید همه را به دقت بررسی کند و همه جایشان را بگردد. با تصور اینکه در این کامیون‌های زباله چه مقدار نامه‌های قدیمی و چیزهای مشابه آن می‌توان یافت هوش از  سرم می‌رود." در داستان دختر پرتقالی یوستین گردر داستان عاشقانه پدری که سالها پیش مرده به دختری که پرتقال‌های زیادی دارد دستمایه ورود ما به جهان فلسفه است. شاه مات، کوتوله زرد، قصری در پیرینه، دنیای انا، انتون و جاناتان کتاب‌های دیگری از یوستین گردر هستند که باز هم بیشترشان در رده نوجوانان نوشته شده است. مرد غیر قابل اعتماد آخرین اثری که اینجا از این نویسنده نابغه و جذاب برای شما خواهم آورد کتاب مرد غیرقابل اعتماد است. مرد غیر قابل اعتماد هم یکی دیگر از ایده‌های جذاب و جدید یوستین گردر است. داستان با نگارش نامه‌ای به زنی به نام اگنس شروع می‌شود. مرد نویسنده‌ای که جلوی لبتابش در اتاقی از یک هتل زیبا در شهری کوچک در حال نگاشتن نامه‌ای اعتراف گونه است. اما اعتراف به چه رازی؟ مرد مرموز داستان از تلخی تنهایی زندگی مدرن شروع می‌کند به شرکت کردن در مراسم ترحیم افراد غریبه و این کار وقتی جدی می‌شود که پس از سوال پیچ شدن توسط مهمانان یاد می‌گیرد از اطلاعات داخل آگهی ترحیم و حرفهایی که شنیده خود را از آشنایان مرحوم معرفی کند تا روزی که در یکی از همین ماجراجویی‌ها با اگنس مواجه می‌شود و داستان شروع می‌شود. یکی از قابل تقدیرترین قسمت‌های موفقیت‌های بزرگ یوستین گردر به گمان من این است که او کتاب‌هایش را به زبان نروژی نوشته است. مردی که حتی الان هم وقتی به انگلیسی صحبت می‌کند لهجه شیرین نروژی زیر آن پیداست با انتشار کتاب‌هایش به حدود پنجاه زبان در بیشتر نقاط جهان بی‌آنکه کتاب‌هایش به زبان انگلیسی نوشته شود، یک معنای ناب را برای همه جهانیان به ارمغان آورده که آنها را مشتاق کرده کتاب او را ترجمه کنند و از آن گوهر درونش استفاده کنند. برای من به عنوان یک فارسی زبان که آرزومند دیدن چنین روزی برای یک کتاب از نویسندگان فارسی زبان هستم وجود یوستین گردر بسیار امیدبخش است. به قلم "زهره عواطفی حافظ" کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید.   
بهترین کتاب های تاریخ دنیا
بهترین کتاب های تاریخ دنیا
انجمن بهترین های قلم شاید من جزء نوجوان‌های عجیب و غریب جهان بودم ولی به هر حال همه آدم‌ها کارها و هدف‌های بزرگی در نوجوانی دارند که شبیه آرمان شهری است که دلشان می خواهد آنطور زندگی کنند. آن روزها خبری از گوشی و لب‌تاب و حتی اینترنت نبود. کتابخانه‌ها مدینه فاضله و باغ رویاهای ما کتابخوارها بودند، از همین رو رویاها و ایده‌هایمان هم حول همین مکان چیده می‌شد.  یک روز در مخزن کتاب‌های مرجع چشمم به یک دانش‌نامه خورد و در میان نوشته‌های جذابش یک لیست از اسامی نویسندگانی بود که نوبل ادبیات را برده بودند. روز بعد دفتر و خودکاری با خودم بردم (کتابهای مرجع را نمیشد از کتابخانه خارج کرد) بعد هم از روی لیست اسامی را نوشتم. یادم هست اول قرار بود از هر نویسنده کتابی که جایزه نوبل برده را بخوانم. هر روز می‌رفتم سر کشو کارت‌های کتابخانه و با دقت اسم نویسنده را پیدا می‌کردم. سخت‌ترین قسمت این بود که ترتیب کارتها درکشوها بر اساس نام کتاب بود و من کلی باید وقت می‌گذاشتم و اسم کتابی را پیدا می‌کردم در حالی که نام نویسنده را داشتم، القصه سال‌ها وقت برد و این بازی جذاب خاطرات فوق‌العاده‌ای برایم به جا گذاشت. این روزها با این حجم از توسعه و دیجیتالی شدن داده‌ها، همه آن تلاش‌های آن روزهای من مضحک و خنده‌دار به نظر می رسد اگر چه برای خودم مقدس و ستودنی باشد. حالا اما همه چیز سریع شده، کوتاه و در دسترس، اگر سال‌ها طول کشید تا من آثار همه برندگان نوبل ادبیات را پیدا کنم و بخوانم جوان امروز برای یافتن یک لیست ناب از بهترین‌ها کمتر از چند دقیقه وقت لازم دارد و من امروز حاصل سال‌ها تلاشم برای خواندن بهترین های حوزه قلم را در یک مقاله کوتاه برای شما می‌آورم و امیدوارم در شیرینی لحظات خواندنشان با من شریک شوید. بهترین کتاب های تاریخ جهان 1- مسخ صبح از خواب بیدار می‌شوی، مثل هر روز کسل و بی‌انگیزه اما کمی متفاوت، نه اینکه جهان پیرامون تغییری کرده باشد بلکه تو دیگر آن گرگور زامزا هر روز نیستی بلکه سوسکی هستی عظم الجثه با همان جزییاتی که زیر یک ذره بین دستی در کودکی در باغچه خانه دیده‌ای. فرانتس کافکا متخصص میخکوب کردن خواننده در جمله اول است. رمان کوتاه مسخ در سال 1915 میلادی اولین بار و به زبان آلمانی منتشر شد. داستان در همان صفحه اول همه چیز را جلوی چشممان می گذارد، مرد جوانی صبح یک روز تبدیل به سوسکی بزرگ شده است و خواننده نه به دنبال کشف ادامه داستان بلکه در حال حل کردن بهت و ناباوری است که چون ضربه پتک ذهنش را از هم پاشیده است. "گرگور با صندلی آهسته خودش را به طرف در کشانید. آنجا صندلی را رها کرد، خودش را به طرف در انداخت و به کمک چوب در ایستاد؛ زیرا از نوک پاهایش مایع چسبنده‌ای تراوش می‌کرد. لحظه‌ای از تقلا آسود؛ بعد سعی کرد قفل در را با دهنش باز بکند؛ اما چطور کلید را بگیرد؟ اگر دارای دندان حقیقی نبود، در عوض آرواره‌های بسیار قوی داشت و ..." ولادمیر ناباکوف بزرگ در کتاب محترم درس گفتارهای ادبیات اروپا آنچنان با جزییات این حشره را از روی کلمات این رمان کوتاه به تصویر می‌کشد که هر چه ذهن معمولی سعی می‌کند فرض کند این یک رمان خیالی است مطمئن می‌شود که قرار است سرنوشت گرگور نگون‌بخت را بخواند که واقعا سوسک شده‌است. ناباکوف درباره مسخ می گوید: "اگر کسی مسخ کافکا را چیزی بیش از یک فانتزی حشره‌ای بداند، به او تبریک می‌گویم، چون به صف خوانندگان خوب و بزرگ پیوسته است."  کتاب مسخ از فرانتس کافکا را به کسانی که می‌خواهند رمانی کوتاه بخوانند که هیچ گاه تک‌تک صحنه‌هایش را فراموش نخواهند کرد توصیه می‌کنم. 2- گتسبی بزرگ اسکات فیتزجرالد متولد 1896 در امریکا یکی از بزرگان نویسندگی "عصر جاز" در آمریکا بود. او رمان با شکوه گتسبی بزرگ را در سال  1925 میلادی برای اولین بار منتشر کرد. تایمز درباره این رمان می‌نویسد: " این اثر یکی از شاخص‌ترین آثار ادبیات آمریکاست، خاطره‌ای جاویدان از هوس، هرزگی و تباهی و بی‌قیدی که همه و همه در ثروت نهفته است." می‌توان ایده داستان گتسبی بزرگ را رویایی‌ترین و قوی ترین تصویر یک عاشق دلباخته است که از عجیبی و بی‌نظیری گاه به گاه در میانه کتاب با خودت می‌گویی واقعا فقط به خاطر عشق یک زن؟ داستان گتسبی بزرگ روایت نیک کاراوی جوان است از زندگی مردی مرموز و ثروتمند به نام جی گتسبی که جشن‌های بزرگ و عجیبی را در خانه مجللش برگزار می‌کند در حالی که هیچکس هدف او را از این همه ولخرجی نمی‌داند. روند داستان اما قرار است شما را با رمزگشایی های لحظه به لحظه در پس این شادی های بی نظیر با غمی بزرگ آشنا کند. فیلم‌های بزرگی با اقتباس از این کتاب ساخته شده است اما این رمان بی‌نظیر آنقدر جذاب هست که توصیه کنم بدون آنکه سراغ آن فیلم‌های جذاب بروید با نیک کاراوی همراه شوید تا داستان گتسبی و دیزی را از زبان فیتزجرالد بخوانید و لذت ببرید. 3- خانم دلوی خانم ویرجینیا وولف رمان‌نویس، مقاله‌نویس، ناشر، منتقد و فمینیست انگلیسی متولد 1882 میلادی بود. ادبیات مدرن و علی الخصوص ورود سبک جریان سیال ذهن به ادبیات داستانی مرهون این بانوی نویسنده انگلیسی است. در یک روز گرم و مطبوع که هوا خالی از هر باد آشفته کننده‌ای است، رودخانه با جریانی آرام برگی  را آرام بی عجله با خود می برد، خانم دلوی زنی است معمولی و آرام، مثل همان برگ در جریان آرام زندگی، اما ذهن بی‌آنکه ما بدانیم در سفر است از جایی به جایی، از جهانی به جهانی و ویرجیانا وولف این دو جریان را به هم آمیخته و در رمانی بلند و پر جزییات جلوی روی ما قرار می‌دهد. "صبحی معرکه بود. ماه ژوئن همه‌ی برگ‌های درختان را سبز کرده‌بود. مادران محله‌ی پیملیکو نوزادانشان را شیر می‌دادند. پیام ها از ناوگان به دریاسالار می‌رسید. گویی خیابان آرلینگتون و محله‌ی میدان پیکادیلی هوای پارک را بی‌تاب می‌کردند و برگ‌های درختانش را داغ و درخشان بر امواج آن سرزندگی مقدسی که کلاریسا دوست می‌داشت، به حرکت در می‌آوردند."  یکی دیگر از شاخصه‌های ویرجینیا وولف قرار گرفتن در صف فمنیست‌های نخستین است، این بانوی هنرمند و نابغه با آنکه آثار پر شماری ندارد اما آنچنان قدرتمند قلم به دست گرفته که توانسته‌است رمان خود را در صد رمان اول جهان جای دهد.   4- در غرب خبری نیست اریش ماریا رمارک نویسنده آلمانی متولد 1898 میلادی یکی از پرآوازه ترین نویسندگان ضد جنگ است که البته از طرف حزب نازی آلمان همیشه مورد بی‌مهری قرار می‌گرفت. شاید برای من آلمانی آخرین زبانی بود که دلم می‌خواست روزی یاد بگیرم اما یک جمله مرا به این زبان سرد و خشن متمایل کرد: "Im Westen nichts Neues" ، در غرب خبرب نیست! این جمله یک اطلاع ساده نیست، این جمله پایان جنگ را برای سربازان در خاک و خون غلطیده صف اول جنگ جهانی اول را اعلام کرد. روایتی از لحظه به لحظه چند جوان داوطلب که برای جنگ راهی میدان شدند. در سال 1929 میلادی  اریش ماریا رمارک، روایت هایی را که به صورت سریالی در روزنامه منتشر کرده بود در رمانی تاثیر گذار با نامی ماندگار منتشر کرد. در غرب خبری نیست از زبان یک سرباز حاضر در جبهه جنگ و به صورت مستقیم حاصل خاطرات حضور نویسنده در میدان جنگ است. آنچه در جنگ‌های همه زمان‌ها مشترک است جان و روح انسانی است که در روایت جنگ افروزان جایی ندارد و این درد بزرگ هرگز دوایی نداشته و نخواهد داشت. کتاب در جبهه غرب خبری نیست به عنوان یکی از برترین‌های ضد جنگ و خواندنی‌های انسانی در لیست بهترین رمانهای من قرار گرفته است. بخشی از فصل پایانی کتاب که یکی از بخش های تکان‌دهنده هر جنگی در هر جای دنیاست برایتان می‌آورم: "حالا اگر بازگردیم خسته، در هم شکسته، دلسوخته، بی‌هویت و نا امیدیم. دیگر قادر نیستیم راه‌مان را پیدا کنیم و دیگران ما را درک نخواهند کرد- نسلی که قبل از ما به دنیا آمده اند، با اینکه این سال ها را کنارمان گذرانده اند، حالا خانه‌ای دارند و حرفه‌ای؛ به سر کار خود بازمی‌گردند و جنگ را فراموش می‌کنند – نسلی که بعد از ما به دنیا آمده‌اند با ما بیگانه‌اند و طردمان خواهند کرد – ما برای خودمان هم زیادی هستیم ..." 5- گور به گور یا همین طور که می میرم زنی در حال مرگ است، زنی می‌میرد. ویلیام فاکنر برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1945میلادی، نویسنده قهاری است که داستانی بسیار ساده را به تصویری بی‌نظیر تبدیل کرده است. داستان مرگ یک مادر که خواننده آن را از زبان همه اعضا خانواده می‌شنود. جهان داستان شبیه رود می سی سی پی پر از پیچ و خم‌های تکان دهنده است و خشونتی روانشناختی همه صفحات داستان را تاریک کرده است. ویلیام فاکنر نویسنده قهاری که یک سال قبل از کتاب گور به گور شاهکار خود خشم و هیاهو را منتشر کرده بود با دیدگاهی ضد نژاد پرستانه و مخالف برده‌داری و حامی حقوق کارگران داستان‌هایش را روانه بازار کتاب می‌کرد. هر فصل این رمان به نام یکی از شخصیت‌های داستان است که در آن فصل ماجرای روایت از دیدگاه او بیان می‌شود "دارل، کورا، جوئل، دیویی‌دل، تل، انسی" و گاهی در هر فصل بار دیگر همان صحنه تکراری که قبلتر دیده‌ایم از دید دوربین جدیدی می‌بینیم. فاکنر که جز داستان کوتاه و رمان در شاعری هم دستی بر آتش دارد در این داستان توانایی‌اش در نوشتن و خلق شخصیت‌های پیچیده و متفاوت را به زیبایی به رخ خواننده می‌کشاند. رمانی کلاسیک و یک برداشت بسیار متفاوت از ماجرایی روزمره یعنی مرگ را در این کتاب خواهید خواند. 6- بیگانه آلبر کامو نویسنده فیلسوف و رمان نویس فرانسوی الجزایری متولد سال 1913 در الجزیره بود و آنچه درباره کامو به وضوح قابل تقدیر است هم زمانی نثر فاخر با فلسفه‌ای عمیق است. کمتر کتابی در کل تاریخ داستان‌نویسی وجود دارد که به خاطر جمله چهار کلمه‌ای اولش توانسته باشد ذهن خوانندگان را تسخیر کند. با گذشت سال‌های متمادی هنوز که هنوز است هیچ نویسنده چیره دستی نتوانسته چنین آغاز ویرانگری را رقم بزند. آلبر کامو داستان بیگانه را این طور شروع می کند: "مادرم امروز مرد. شاید هم دیروز، نمی‌دانم." مورسو قهرمان داستان بیگانه مثال تحقیقاتی بسیاری از مقالات روانشناسی جهان شده است. قهرمانی که هر چقدر جان می‌کنی که لحظه‌ای با او همدردی یا همزاد پنداری کنی با خودت می‌گویی نه این دیگر نه. قدم زدن با او پشت تابوت مادرش، کلافگی از گرمای ساحل، قتل، دادگاه، اعدام، هر چه جلو می‌روی به آن چیزی می‌رسی که خود کامو آن را پوچی می‌نامد و چه همهمه‌ای در ذهن خواننده می‌پیچد میان اخلاق و عدالت و جنون. کامو که کتاب درخشان طاعون از او زبانزد خاص و عام است، شاهکاری نسبتا کوتاه به نام بیگانه را در اختیار خواننده‌ها می‌گذارد تا وزن سنگین یک ذهن زیبا را حس کنند. 7- مرد معلق سال بلو نویسنده آمریکایی - کانادایی برنده جایزه های نوبل و پولیتزر در طول دوران نویسندگی‌اش هجده اثر از خود به جای گذاشته است. این روزها که به دنبال معرفی تعدادی از رمان های برتر جهان بودم، سری به کتابخانه ام زدم، مرد معلق اثری سهل و ممتنع از این نویسنده بزرگ در میان رمان‌های باریک کتابخانه‌ام نظرم را جلب کرد. کتاب مرد معلق روزنگارهای مرد جوانی است در طول روزهای انتهایی زمستان تا اوایل تابستان، نحوه نگارش کتاب که در نگاه اول واقعا به نظر پاره‌‌ای از یک دفترچه خاطرات است بسیار جذاب است.  در صفحات آغازین کتاب آمده است: "یکی از فرمان‌های آن‌ها این است: اگر مشکلاتی دارید در سکوت با آنها مقابله کنید. گور پدرشان! من قصد دارم از خودم حرف بزنم و اگر به تعداد دست‌های شیوا (یکی از ایزدان هندو ها) دهان می‌داشتم و تمام مدت آنها را به کار می گرفتم باز هم نمی‌توانستم عادلانه درباره خود قضاوت کنم. در شرایط فعلی با این روحیه خراب ضرورت نوشتن خاطرات روزانه برایم مسلم شده است." داستان مردی که به خدمت نظام فراخوانده شده و تصمیم می‌گیرد چالش جدا شدن از زندگی معمولی و حضور در سربازی را در خاطرات روزانه با خود حل و فصل کند، کتاب مرد معلق را ساخته است. اما اگر فکر کرده‌اید در حال خواندن یک خاطره نویسی پوچ و ساده هستید سخت در اشتباهید. این واگویه نسبتا طولانی بحث‌های روانشناختی و فلسفی عمیقی است که فردیت را مورد توجه قرار می‌دهد. در عین خواندن یک ماجرای جذاب به حرف‌های یک ذهن پرورده و دانشمند گوش می‌سپارید. در جایی دیگر آمده است: "اما اکنون روزها ویژگی خاصی ندارند و غیر قابل تمیز اند؛ همه یکسانند. مشکل می‌توانی بین سه شنبه و شنبه فرق بگذاری. وقتی با دقت روزنامه را نگاه نمی‌کنم نمی‌دانم چه روزی است. اگر حدس بزنم جمعه است و بعد بفهمم که در اصل پنج شنبه است از کسب بیست و چهار ساعت هیچ لذتی نمی‌برم." 8- 1984 اریک آرتور بل (Eric Arthur Blair) یا همانگونه که در دنیای نویسندگی معروف است جورج اورول در سال 1903 در شهر کوچکی در هند متولد شد. او که فرزند یکی از خانواده‌های انگلیسی بود که در هند ساکن بودند (هند مستعمره انگلستان بوده‌است)، در همان سال های اولیه زندگی به انگلستان برگشت و دوره‌های تحصیلی خود را در آنجا سپری کرد. هوش و درایت جورج اورول باعث شد آنچه می‌بیند بسیار متفاوت از باقی نزدیکانش باشد. تجربه خودخواسته فقر در جاهای مختلف جهان، در لندن، پاریس و حتی در بنگال هند برای یافتن درک مشترک با مردم فقیر، شرکت در جنگ، زخمی شدن، فرار و هزاران تجربه بدون واسطه با جهان واقعی، شجاعت و قدرتی است که تنها از نویسندگان بزرگ بر می‌آید.  اگر امروز در میان رمان‌های برتر جهان نام کتاب 1984 هم حضور دارد نشان‌دهنده قدرت نویسندگی جورج اورول بزرگ است که توانسته یک نظریه و بیانیه سیاسی را در قالب یک رمان رمانتیک و نفس‌گیر جای دهد. در 1984 با مردی معمولی از یک جامعه غریب و آخر الزمانی همراه می‌شویم، با او عاشق می‌شویم، ترس‌ها و شادی‌ها را تجربه می‌کنیم و بعد ... جورج اورول کتاب 1984 را در سال 1949 در آخرین سال زندگی‌اش نوشته است. یک پیشگویی سیاسی که در آن به جای آرمان شهری رویایی و رنگارنگ، جرج اورول ما را به یک پاد-آرمانشهر می‌برد. شهری در ناکجاآباد که در اختیار قدرتی مستبدانه و تمامیت خواه است.  "آپارتمان وینستون در طبقه هفتم قرار داشت و او اگر چه سی و نه سال بیش‌تر نداشت، ولی چون بالای قوزک راستش دچار زخم واریسی بود، آهسته بالا می‌رفت و چند بار نیز در بین راه نفس تازه کرد. در همه طبقات، رو به روی آسانسور، همان پوستر با چهره بسیار عظیمش به دیوار آویخته شده بود و به آدم خیره نگاه می‌کرد. چشمهایش طوری به تصویر کشیده شده بود که انگار آدم را تعقیب می‌کرد. شرح زیر تصویر چنین بود: برادر بزرگ مراقب توست." باید خاطر نشان کنم کتاب 1984 کتابی با دیدگاهی بسیار ناامیدانه و بدبینانه به آینده نگاشته شده است و در ناکجا آبادی بی‌سرزمین رخ می دهد. اصطلاحاتی مثل "برادر بزرگتر" (Big Brother)  یا "پلیس فکر"( Thought Police) هرگز از ذهن کسی که این کتاب را خوانده است، بیرون نخواهد رفت. جالب‌ترین نکته در این کتاب اورول، همراه کردن مفاهیم زیبای رومانتیک و عاشقانه با اصول تفکرات سیاسی است. به شکلی که خواننده در حین خواندن کتاب 1984 درگیر یک عاشقانه لطیف است و در عین حال در مسیر شناخت یک روش سیاسی بسیار پیچیده است.   9- پیرمرد و دریا "در ادبیات غربی از "اودیسه" گرفته تا "موبی دیک"، دریا جایی است که واقعیت‌های ژرفی را درباره انسان و جهان در بردارد؛ هیولایی است که اشکال گوناگون هستی از آن بیرون می‌آید؛ انسان سرنوشت و هویت خود را در میان امواج این هیولا جست و جو می‌کند." آنچه جناب استاد بزرگوار نجف دریابندری در مقدمه ترجمه نفیس پیرمرد و دریا آورده است نکته بسیار مهمی است که می‌تواند خواننده را بیشتر و بیشتر به عمق داستان کوتاه و جمع و جور پیرمرد و دریا ببرد. سانتیاگو پیرمرد داستان در یک مبارزه درونی می‌خواهد به دریا برود و ماهی بزرگی را به دام بیندازد. اما مدت‌هاست که هیچ ماهی صید نکرده و آوازه بدیمنی و پیری و ناتوانی‌اش همه جا را پر کرده‌است. مبارزه سانتیاگو با نا امیدی و ناتوانی جسمی‌اش جان مایه داستانی است عمیق و زیبا که به هنر نثر پیراسته و یکدست ارنست همینگوی جاودانه می‌شود. به قول بزرگی: "نوشته خوب خبری است که خبر می‌ماند." در سال 1954 میلادی زمانی که همینگوی جایزه نوبل ادبیات را برد، در گفت و گویی با خبرنگار مجله تایم گفته است: "من کوشیده‌ام یک پیرمرد واقعی بسازم و یک پسربچه واقعی و یک دریای واقعی و یک ماهی واقعی و بمبکهای واقعی؛ اما اگر آنها را خوب از کار دربیاورم، هر معنایی می‌توانند داشته باشند. سخت‌ترین کار این است که چیزی را راست از کار در بیاوریم و گاهی هم راست‌تر از راست." کتاب پیرمرد و دریا از آن رمان های کوتاهی است که تا آخر عمر داستان ساده‌اش چراغ راه اندیشه انسان می‌شود. در جایی از کتاب پیرمرد و دریا می‌خوانیم: "هدف ماهی این بود که دور از دام‌ها و بندها و نابکاری‌ها در ژرفای آب تاریک بماند. هدف من این بود که جایی بروم که هیچ کس نرفته است و او را پیدا کنم. اکنون به هم رسیده‌ایم و از ظهر تا کنون با هم بوده‌ایم و هیچ کس نیست که به داد هیچ کداممان برسد." 10- آئورا کارلوس فوئنتس نویسنده مکزیکی که دستی هم بر آتش سیاست داشت آثاری ارزشمند به دنیای ادبیات هدیه کرده است. زمانی که مانند پدرش وارد دنیای سیاست شد به عنوان سفیر فرانسه، هلند، پرتغال و ایتالیا مشغول به کار شد. اگر بخواهم با شما رو راست باشم قبل از اینکه این کتاب به من معرفی شود هرگز فکر نمی کردم قرار است کارلوس فوئنتس سفیر بتواند با یک داستان کوتاه این چنین مرا مجذوب کند. "آگهی را در روزنامه می‌خوانی. چنین فرصتی هر روز پیش نمی‌آید. می‌خوانی و باز می‌خوانی. گویی خطاب به هیچ کس نیست مگر تو ... بار دیگر می‌خوانی‌اش: "آگهی استخدام: تاریخدان جوان، جدی، با انضباط، تسلط کامل بر زبان فرانسه محاوره‌ای"... تنها جای نام تو خالی است." فیلیپه مونترو شخصیت اصلی داستان آئورا اما با این آگهی استخدام جذاب وارد یک ماجرا جویی پر از لحظات تکان دهنده  می‌شود. قرار است خاطرات یک ژنرال که شصت سال است فوت کرده‌است را برای همسرش بازنویسی کند تا بتواند آن را منتشر کند و بعد یک عاشقانه ترسناک و در عین حال پر از شور. 11- زندگی در پیش رو رومن گاری با نام اصلی رومن کاتسیف نویسنده، فیلم نامه نویس، کارگردان، خلبان در جنگ جهانی دوم و دیپلمات فرانسوی در سال 1914 میلادی در روسیه چشم به جهان گشود. بیشتر کتابخوان‌ها رومن گاری را با کتاب خداحافظ گاری کوپر می‌شناسند و داستان زندگی پیش رو با آنکه کتابی است با جذابیت‌های بسیار ادبی و داستانی، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. زندگی در پیش رو با محوریت شخصیت مومو (کوتاه شده محمود) پسر بچه‌ای نوجوان و مسلمان کنار مادام رزا که سرپرست اوست در طبقه هفتم ساختمانی شلوغ در کنار کلیمی ها، عرب ها و سیاه‌پوستان زندگی می کرد، شکل گرفته است. مومو و چند بچه قد و نیم قد دیگر بچه‌هایی هستند که مادام رزا در ازای هزینه‌ای ناچیز سرپرستی می‌کند. اما حقیقت این است که مومو به دنبال مادر واقعی‌اش است و در این حین با آن زبان و دیدگاه کودکانه‌اش ما را وارد جهانی پر از انسانیت و زیبا می کند که لذتی فراموش نشدنی را برای خواننده به جای خواهد گذاشت. "اگر مادام رزا می‌دانست اسم من محمود است و عرب هستم، پس من هم از یک جایی آمده بودم. برای همین به پرسیدن سوال‌هایی مثل اینکه مادرم کجاست و چرا به دیدن من نمی‌آید ادامه دادم. اما مادام رزا همیشه زیر گریه می‌زد و می گفت: که من قدرنشناس هستم و او را دوست ندارم و کس دیگری را می‌خواهم ..." جهان کتابخوان‌ها هم کسانی را دارد که خود کتابخوان‌ها هم به آنها غبطه می‌خورند. آنهایی که لذت خواندن برایشان عین نفس کشیدن است. این گروه تندرو و خشن کتابخوانی را من "کتابخوار" صدا می‌کنم. آنها کسانی هستند که "صد سال تنهایی" و "بینوایان" و "موبی دیک" را هزار بار خوانده‌اند، جمله به جمله "بار هستی" را می‌شناسند و بالاخره دنیای بی‌نظیر "در جستجوی زمان از دست رفته" را زیسته اند. ادامه لیست بهترین‌ها را به افتخار این گروه با 9 کتاب بلندقدر از بهترین‌ها ادامه می‌دهم .  12- صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز در سال 1927 میلادی در کلمبیا چشم به جهان گشود. اینکه کودکی در آمریکای لاتین متولد شود خود می‌تواند دلیل بزرگی باشد تا در جانش رگه‌هایی از جادوی تفکرات خرافی سنتی وجود داشته‌باشد. حالا تصور کنید این پسر جوان، ذوق و استعداد نوشتن داشته‌باشد. این ترکیب طلایی باعث شد تا شیوه ادبی‌ "رئالیسم جادویی" از دل داستان‌های "گابو" به مردم جهان معرفی شود. آنجا که یک دیدگاه و ایده خرافی در زندگی واقعی جلوی چشمتان رخ دهد "رئالیسم جادویی" متولد می‌شود و کجا بهتر از کلمبیا و آمریکای لاتین. مارکز در جوانی به توصیه والدینش حقوق خواند و این شد که از ترکیب نویسنده‌ای نابغه و روزنامه‌نگاری پرشور مردی سیاسی پا به عرصه وجود بگذارد. پس از تبعید مارکز به مکزیک تا آخر عمر در همانجا ساکن شد و نوشتن را پیشه اصلی خود کرد. به قول مقاله‌ای که در سال 1970 دقیقا یکی دو سال بعد از اولین انتشار در نیویورک تایمز در نقد کتاب "صد سال تنهایی" منتشر شد در این کتاب: "حافظه و پیش گویی، توهم و واقعیت با هم ترکیب شده و شبیه هم هستند" چه بخواهید باور کنید یا نه قرار است در کتاب صد سال تنهایی در میان یک رویای رنگی‌رنگی یک روستای زیبا، شش نسل از یک خاندان را ببینید و بارها در زمان جلو و عقب شوید. قرار است نقشه گنجی را نقطه به نقطه خودتان ترسیم کنید و در این لحظات غمگین و وحشت زده شدن را تجربه کنید. قرار است تا آخر عمر وقتی نام رمدیوس را می‌شنوید قلبتان از غم فشرده شود و قرار است با تمام وجود تلخی و وحشت جنگ داخلی را لمس کنید.  صد سال تنهایی را می‌خوانید تا یادتان بیفتد چند دایی و عمو با نام های نیمه مشابه دارید و هیچ از خواندن شجره‌نامه‌ای که نصف آدم‌های آن اسمشان "آرکادیو" است تعجب نکنید. "زمانی که رمانم را تمام کردم، من و مرسدس به پستخانه رفتیم تا دست‌نویس را برای ناشرم در آرژانتین بفرستم. کارمند پست، هفتصد صفحه را وزن کرد: "می‌شود 83 پزو". مرسدس گفت: "ما فقط 45 پزو داریم" . من دست‌نویس را به دو قسمت تقسیم کردم : "این را وزن کنید و تا 45 پزو از آن کسر کنید". ما ورق‌ها را می‌کندیم، همان‌طور که گوشت را ورقه‌ورقه می‌برند. وقتی بسته نخ پیچیده شده ارسال شد، با نیمه دوم کتاب به خانه برگشتیم. مرسدس همه داروندارمان را به بنگاه رهنی برد: یک بخاری (وقتی سردم است، نمی‌توانم بنویسم.)، سشوارمان و یک مخلوط‌کن. پنجاه پزو به او دادند. به پستخانه برگشتیم. بسته دوم 48 پزو هزینه برداشت. مرسدس دو پزویی را که به او پس دادند، در جیب گذاشت. از خشم برافروخته بود. "حالا همینمان مانده که بگویند این کتاب (صد سال تنهایی) لعنتی، بد است." این نوشته خاطره‌ای است از مارکز درباره کتابی که میلیون‌ها میلیون بار منتشر شد و به خاطرش جایزه نوبل ادبیات را برد. 13- اگر شبی از شبهای زمستان مسافری  ایتالو کالوینو در سال 1921 در ایتالیا متولد شد. ایتالو در کنار پدر و مادری گیاه‌شناس کودکی خود را گذراند و رد پای این دانش در لابه‌لای داستان‌هایش دیده می‌شود. لیست کتاب‌هایش، کمدی‌های کیهانی، مورچه‌ی آرژانتینی، کوره‌راه لانه‌های عنکبوت، قلعه‌ی سرنوشت‌های متقاطع، شهر‌های ناپیدا، قارچ‌ها در شهر، ابر آلودگی، شوالیه ناموجود و بارون درخت نشین همگی درخشانند و از همه جذابتر البته "اگر شبی از شبهای زمستان مسافری" است. اما در همین جا مجدد تکرار می‌کنم این کتاب هم برای کتابخوارها یا همان دیوانگان خواندن جذاب خواهد بود. "اگر شبی از شبهای زمستان مسافری" ترکیبی استثنایی از جنون و تقاطعی از همه سبک‌های ادبی است. فکر کنید جلوی تلویزیون نشسته‌اید و اخبار پخش می‌شود و ناگهان گوینده شما را با نام کوچک مورد خطاب قرار دهد و با شما وارد مکالمه شود. وحشت و جنون این لحظه را در این کتاب تجربه می‌کنید. داستان "اگر شبی از شبهای زمستان مسافری" اینطور شروع می‌شود: "تو داری شروع به خواندن داستانِ جدیدِ ایتالو کالوینو، اگر شبی از شب های زمستان مسافری، می‌کنی. آرام بگیر. حواست را جمع کن. تمام افکار دیگر را از سر دور کن. بگذار دنیایی که تو را احاطه کرده در پس ابر نهان شود. از آن سو، مثل همیشه تلویزیون روشن است، پس بهتر است در را ببندی. فورا به همه بگو: «نه، نمی‌خواهم تلویزیون تماشا کنم!» اگر صدایت را نمی‌شنوند بلندتر بگو: «دارم کتاب می‌خوانم، نمی‌خواهم کسی مزاحم شود.» با این سر و صداها شاید حرف‌هایت را نشنیده باشند: بلندتر بگو، فریاد بزن: «دارم داستان جدید ایتالو کالوینو را می‌خوانم!» یا اگر ترجیح می‌دهی، هیچ نگو، امیدوار باشیم که تو را به حال خود بگذارند." و بعد 9 داستان به سبک‌های ادبیات ایتالیا خواهید خواند و هر کدام با یک سبک و سیاق ولی هنوز دارید همان کتاب "اگر شبی از شبهای زمستان مسافری" را می‌خوانید.  جایی از کتاب "اگر شبی از شبهای زمستان مسافری" می‌خوانید: "مگر نام نویسنده روی جلد کتاب چه اهمیتی دارد؟ بیایید خودمان را از این جا به سه هزار سال بعد ببیریم. خدا می‌داند کدام کتاب زمانه ی ما تاآن وقت دوام خواهد داشت و نام کدام نویسنده به یادها خواهد ماند، برخی از کتابها معروف باقی می‌مانند، اما آن ها را به سان آثاری بی‌نویسنده ارج خواهند گذاشت، همان سان که افسانه‌ی گیلگمش برای ما حماسه شد."  کتاب "اگر شبی از شبهای زمستان مسافری" را به علاقمندان به ادبیات پست مدرن بسیار توصیه می‌کنم. 14- بار هستی (سبکی غیر قابل تحمل هستی) میلان کوندرا نویسنده اهل چک حدود یک سال پیش در 94 سالگی از دنیا رفت. او که ترکیبی پرارزش از شعر و موسیقی و ادبیات را با دانش سیاسی آمیخته بود کتاب‌های درخشانی در حوزه فلسفه زندگی نگاشته است. اولین بار که خیلی سال پیش کتاب را با نامی که در ایران به آن معروف است یعنی "بار هستی" خواندم (راستش خیلی زیاد طول کشید که این کتاب را شروع کنم چون هیچ حس خوبی به نامش نداشتم) متوجه شدم نام اصلی کتاب به زبان چک "Nesnesitelná lehkost bytí" است و به معنی "سبکی غیر قابل تحمل هستی" است که چقدر هم به کتاب می‌آید. رمان بلند "بار هستی" برساخته ذهن مردی مبارز است که در سال‌های پر از تنش کشور چک و مبارزه علیه سیاست‌های کمونیستی است و سختی‌های زیادی را در مسیر مبارزاتش متحمل شده است. "بار هستی"، داستانی است که در سال 1968 در پراگ در دوره معروف به  بهار پراگ می‌گذرد، قرار است به صورت عمیقا فلسفی به تصمیمات مردها و زن‌هایی بپردازیم که عمیقا همگی درست فکر می‌کنند و حق دارند و در همان حال اشتباه می‌کنند و کارهایشان درست نیست. مبارزات و نظریات سیاسی شخصیت اول داستان "توما" موجب محرومیت‌های شغلی برای او شده است. روابط عشقی پر از بی‌تکلیفی و بی‌تناسبی عاطفی با حضور دو زن در داستان همه چیز را پیچیده‌تر هم می‌کند. جریان فلسفی موجود در رمان آنقدر جدی است که گاهی اوقات آن را کسل کننده می‌کند اما آنچه گنج این کتاب است به حق برای آنانی که تلاش کنند و آن گنج را که نویسنده در خط به خط داستان تعبیه کرده است را با خواندن آن استخراج کنند، به دست آنها می‌رسد. 15- مادام بواری گوستاو فلوبر متولد سال 1821 میلادی در فرانسه بود. او که به تمام معنا جزو دسته نویسندگان پرحاشیه قرار می‌گیرد زندگی بسیار خاصی به نسبت زمانه خود دارد. هرگز ازدواج نمی‌کند و فرزندی ندارد. کتاب‌های پر شمارش همگی در سبک واقع‌گرایانه نوشته شده‌است و او را از بهترین‌های شخصیت پردازی تاریخ ادبیات می‌دانند. کتاب مادام بواری در زمانه‌ای نوشته شد که انتقاد بسیاری از مردم را درباره روابط نامتعارفی که در داستان برای زنی روستایی‌منش بیان کرده‌بود، برانگیخت و سال‌های زیادی طول کشید تا فلوبر بتواند به جهت اخلاقی کتاب خود را از اعتراضات موجود تبرئه کند. مادام بواری داستانی است پر از جزییات و زیبا در سبک واقع‌گرایانه که به زندگی زن جوان روستایی می‌پردازد که پس از ازدواج با یک پزشک متمول و ورود به دنیای ثروتمندان دچار لغزش‌های اخلاقی شده‌است. سیر تفکرات و رفتارهای این زن در کتاب، ماجرای پر از کششی را برای خواننده ایجاد می‌کند که احساسات شخصیت‌ها و اوضاع اجتماعی زمانه خود را به خوبی به نمایش گذاشته‌است.   16- موبی دیک بیش از دویست سال پیش در سال 1819 هرمان ملوین در خانواده‌ای آمریکایی متولد شد. هرمان در همان آغاز با ورشکستگی کسب و کار خانوادگی مواجه شد که اثرات آن همه جوانب زندگی‌اش را در برگرفت. هرمان ملوین در نوجوانی به عنوان خدمه کشتی شروع به کار کرد و این آغازی بود برای سفرهایی ماجراجویانه، اسارت در دست دزدان دریایی، سختی‌ها و اتفاقاتی که از دل دریای طوفانی آنها اثر گرانقدری مثل موبی دیک متولد شد. موبی دیک یا نهنگ عنبر کتابی است که در قلب خوانندگانش اتاقی بسیار مجلل را از آن خود خواهد کرد. داستان این طور آغاز می شود: "صدایم کن اسماعیل!" و همین جمله که بسیار هم معروف شد آدم را در یک معرفی رو در رو با شخصیت اول داستان قرار می‌دهد. اسماعیل دست روی شانه‌ات زده و گفته: "مرا اسماعیل صدا بزن" ما با هم دوستیم و بیا برایت یک ماجرای فوق‌العاده تعریف کنم و بعد پا به پای اسماعیل سوار کشتی می‌شوی تو را با تک تک آدمها آشنا می‌کند، به شکار نهنگ عنبر یا همان موبی دیک جادویی می‌روی و جهانی نو را می‌شناسی. کارلوس فوئنتس در مقاله‌ای با نام "پرومتئه از بند رسته" می‌نویسد: "موبی دیک قصه نبرد ناخدا آخاب با وال سفید است. این گفته موجز درباره فوق‌العاده ترین اثر قرن نوزدهمی ادبیات آمریکا، ای بسا گویای همه چیز و هیچ چیز است." اگر چه این کتاب به عنوان یک داستان حماسی درباره دریا و صنعت والگیری و طبیعت و شکوه خشونت بار آنها نوشته شده‌است اما همه این زیبایی‌هایی که همگان تحسین کرده‌اند به کنار، من عاشق شخصیت اسماعیل و آن ورود جذابش به این دنیای وحشی هستم و دوست آدمخوار مهربانش که به طور تصادفی وارد داستان بزرگ موبی دیک می‌شود و باشکوه و ساکت در داستان همراهمان می‌گردد. 17- داستان دو شهر چارلز دیکنز نویسنده فقرا و فرودستان، نویسنده انگلیسی متولد سال 1812 میلادی است. کمتر کسی را می‌شناسید که داستان اسکروچ را حداقل یک بار ندیده، نخوانده و نشنیده باشد. شاید به جرات بتوان گفت داستان "سرود کریسمس" یکی از پر آوازه‌ترین آثار دیکنز است که داستان زندگی اسکروچ مرد ثروتمند خسیس و تنهایی را در یک شب کریسمس برای خواننده به تصویر می‌کشد. دیوید کاپرفیلد، آرزوهای بزرگ، الیور تویست و داستان دو شهر رمان‌های بسیار مشهور دیگر او هستند. دیکنز را می‌توان از آن نویسندگان معتاد به خواندن نوشتن دانست. او در روزهای آخر عمرش آنچنان به تلاش و ادامه کار پرداخت که بی‌توجهی به بیماری‌ها و مشکلاتش باعث سکته ناگهانی و مرگش شد. داستان دو شهر، داستان پاریس و لندن سال‌های انقلاب فرانسه می‌پردازد. سبک حماسی و ادبیات کلاسیک دیکنز زبانزد خاص و عام است اما پرداختن به معضلات اجتماعی مخصوصا در مورد فرودستان بیشترین بخش کتاب‌های او را تشکیل داده است. اگر کمی در مورد انقلاب فرانسه بدانید یا از طریق رمان‌های معروفی که در آن سال‌ها درباره این انقلاب نگاشته شده خوانده باشید، می‌دانید یکی از مثال‌های بزرگ کل تاریخ برای شورشی خانمان سوز و بزرگ که در آن برای احقاق حق و آزادی ظلم‌های بی حدی به انسان‌های بی‌گناه شد همین انقلاب فرانسه بوده‌است. این تحلیل دم دستی البته امیدوارم خوانندگان متخصص تاریخ را نیازارد اما آنچه مبرهن است می‌توانیم از هزاران زاویه به انقلاب فرانسه نگاه کنیم که چارلز دیکنز در داستان دو شهر به خوبی زاویه‌ای را انتخاب کرده که بتواند به تحلیل دقیق معنای انقلاب در آن برسد. "پادشاهی درشت آرواره و ملکه‌ای زشت روی بر اریکه سلطنت انگلستان تکیه داشتند؛ پادشاهی درشت آرواره و ملکه‌ای زیبا روی بر اورنگ شاهی فرانسه نشسته‌بودند و در هر دو کشور، در نظر امنای قوم از روز روشن‌تر بود که این وضع جاودانه است." و اما در پاریس جمهوری که پیروز می‌شود دادگاه‌ها برگزار می‌شود و در هر دادگاهی "تماشاچیان فریاد برآوردند:"سرش را از تن جدا کنید! دشمن جمهوری است.!"  کتاب داستان دو شهر تصویری درونی و دراماتیک از انقلاب فرانسه است که دیدگاهی نو به خواننده خواهد داد. 18- بینوایان اعتراف می‌کنم سه تصویر بر دیوار بالای میز کارم وجود دارد، با سه تصویر از سه مرد از دنیای ادبیات، آنها آنتوان چخوف، ارنست همینگوی و ویکتور هوگو هستند. این سه مرد کسانی هستند که به نظر من ادبیات داستانی بدون آنها لذتی برای من نداشت و هر کدام به نوعی الگویی برای هر عاشق ادبیات هستند.  بینوایان، گوژپشت نوتردام، کارگران دریا، کلیسای نوتردام پاریس، مردی که می‌خندد و آخرین روز یک محکوم. لیست کتاب‌های یک نویسنده چقدر می‌تواند درخشان باشد! بله! این بار به سراغ ویکتور هوگو می‌روم. آنچه با شخصیت مردی که می‌خندد در رمان نسبتا بلندش تجربه می‌کنید چون سنگ نوشته‌ای بر جانتان می‌نشید. همانطور که گوژپشت نوتردام را عاشقانه دوست خواهید داشت و تا ابد تصویر او در حالی در گورش در کنار معشوقش آرمیده از ذهن پاک نمی‌شود. ویکتور هوگو متخصص شخصیت پردازی است. او مردانی را برای ما تصویر می‌کند که قهرمان جهان خود هستند در حالی که هیچ نشانی از قهرمانی ندارند. ویکتور ماری هوگو نویسنده فرانسوی متولد سال 1802 است. باور کنید سبک رمانتیسم وقتی با زبان فرانسه کنار هم بنشینند و شاعر و نمایش‌نامه نویسی با روحیات لطیفی چون ویکتورهوگو اثری با این ترکیب بنویسد، نور علی نور می‌شود. بینوایان را باید قبل هجده سالگی شروع کنید و بیست سالگی خواندنش را به پایان برسانید، هر شب آن دو جلدی با ترجمه استاد مستعان را بالای تخت ببینی و یکی دو صفحه بخوانی و وقتی خوابت برد رویای داستان را ببینی.  نام فصل اول کتاب این است: "یک عادل" و برای همیشه "موسیو میری یل" را بخاطر همه زیبایی روحش و عدالت الهی‌اش می‌ستایی. داستان کتاب سه صحنه بزرگ دارد. شبی که ژان وال ژان از کلیسا فرار می‌کند، دوم شبی که فانتین به دست ژاور اسیر می‌شود و ژاور در دیالوگی می‌گوید خدا هم نمی‌تواند تو را از دست من نجات دهد و سوم شبی که کوزت و ژان وال ژان خود را در صومعه پنهان می‌کنند. در هر سه صحنه خدا برگی را بر می‌گرداند تا انسانی را به سوی خودش بخواند. کتاب مملو از فصل‌ها و پاراگراف‌هایی است که در آنها خواننده درباره فرانسه پس از سال‌های انقلاب فرانسه آشنا می‌کند. جریان غالب مذهبی و هنر، سیاست در کتاب جلوه‌گر است و در یک کلام این کتاب داستان بینوایان است که خدا ضامن و وکیل آن‌هاست. 19- برادران کارامازوف این که لیستی از بهترین رمان‌ها برای خوانندگان ترتیب دهیم و نامی از مردان بزرگی چون تولستوی و داستایوفسکی و دیگر نویسندگان روس نیاوریم ظلم بزرگی به ادبیات داستانی است.  فیودور میخایلوویچ داستایفسکی دقیقا 202 سال پیش در مسکو متولد شد. جنایت و مکافات (1866)، ابله (1869)، جن‌زدگان (1872) و برادران کارامازوف (1880) و البته کتاب دوست داشتنی قمارباز آثار برجسته او هستند که هر کدام ستونی هستند برای ادبیات علی‌الخصوص در زمینه شخصیت پردازی. مثل تمام نویسندگان آن دوران روسیه، داستایوفسکی هم گرفتار مشکلات سیاسی و تبعید و دیگر درگیری‌های نویسندگی در آن دوران بود و در نهایت در اثر سل ریوی این جهان را وداع گفت. برادران کارامازوف داستان پدر و چهار پسر اوست. فیودور پاولوویچ کارامازوف مردی ثروتمند، هوس باز، عصبی که همه فرزندانش از او متنفرند. حال او به قتل می‌رسد و جنایت، آغاز کاوش خواننده و نویسنده در میان فرزندان اوست. دیمیتری، ایوان، آلیوشا و اسمردیاکف (که فرزند نامشروع فیودور است) مظنونین اصلی جنایتند. در جریان داستان اما مرواریدی در صدف پنهان شده است "پدر زوسیما" پیر دیر که نماد خوبی و نیکویی است و در جریان داستان که به قول داستایوفسکی پرسش محوری کتاب را مسئله وجود یا عدم وجود خداوند و خیر و شر در عالم است، حضور پدر زوسیما بسیار یاری رسان است. بدون شک یکی از دین مدارترین کتاب‌هایی که من در تمام زندگی‌ام خوانده‌ام رمان "برادران کارامازوف" است و عجیب نیست که گفته می‌شود این کتاب وجهه عمومی کلیسای ارتودوکس در روسیه را به کلی بهبود بخشیده است. 20- در جستجوی زمان از دست رفته مارسل پروست نویسنده فرانسویِ بلندترین رمان جهان، در سال 1871 چشم به جهان گشود. مارسل که در خانواده‌ای بسیار ثروتمند و مذهبی بزرگ شده بود کار خود را با شعر و مقاله‌نویسی آغاز کرد. سلامتی بسیار شکننده پروست از سال‌های اولیه زندگی‌اش مشهود بود و در نهایت در سال 1922 به دلیل مشکلات ریوی از دنیا رفت. شاید تنها دلیل محکمم برای آنکه زبان نسبتا سخت فرانسه را یاد بگیرم رمان "در جستجوی زمان از دست رفته" باشد. مردی جوان در یک دیدار معمولی که در یک عصر و کنار میزی کوچک به صرف قهوه نشسته و مادلین که یک نوع شیرینی کوکی مانند است در قهوه اش می‌زند، از رایحه آن یاد خاطراتی می‌افتد که باعث می‌شود هفت جلد کتاب را بنویسد تا آن لحظه طلایی را با ما شریک شود. می‌توان به روشنی گفت خواندن این کتاب هفت جلدی که حدود هشت سال از عمر نویسنده را گرفته و حتی بخشی از آن پس از مرگش منتشر شده کار هر کس نیست و تنها کتابخوان‌های کتابخوار و صبور به این فتح بزرگ می‌رسند.  طرف خانه سوان (1913میلادی)،در سایه دوشیزگان شکوفا (1919میلادی)، طرف گرمانت (1920–1921میلادی) سدوم و عموره (1921–1922میلادی)، اسیر (پس از فوت 1925میلادی)، آلبرتین گمشده (گریخته)، (پس از فوت 1927میلادی)، زمان بازیافته (پس از فوت 1927میلادی) این هفت کتاب را باید مانند یک کار تمام وقت صبح ها بعد از صبحانه و با آرامش و در سکوت بخوانید. قرار نیست مانند مسخ و بیگانه در جمله اول میخکوب شوید، قرار نیست مثل داستان دو شهر و موبی دیک و برادران کارامازوف و بینوایان و گتسبی بزرگ و مادام بواری و 1984 در یک جستجوی هیجان انگیز با شخصیت ها همراه شوید و حتی قرار نیست سبک های ادبی متفاوت را مثل صد سال تنهایی و اگر شبی از شبهای زمستان مسافری و بار هستی و مرد معلق و گور به گور و خانم دالوی را تجربه کنید.  آرام بمانید. داستان بلند بلند بلند پروست را بخوانید تا جریان آرام زندگی را مانند خوراک‌های زیبا و فاخر پاریسی لقمه به لقمه و جرعه به جرعه بچشید. به قلم "زهره عواطفی حافظ" کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید.   
آشنایی با زندگی نامه و کتاب های آنتوان دو سنت اگزوپری
آشنایی با زندگی نامه و کتاب های آنتوان دو سنت اگزوپری
خلبانی که شاعر شد: آنتوان دوسنت اگزوپری آنتوان ماری روژه کنت دو سنت اگزوپری در سال 1900 در شهر لیون فرانسه چشم به جهان گشود. وقتی چهارسال سن داشت در حالی که فرزند ارشد خانواده بود، پدرش را از دست داد و به همین دلیل عنوان کنت از میراث خاندان قدیمی‌اش به نام او اضافه شد. بله او خلبان بود. اگر شما هم مثل من اولین بار داستان "شازده کوچولو" را با صدای احمد شاملو و از روی یک کاست شنیده بودید، وقتی زندگینامه جذاب آنتوان دوسنت اگزوپری را می‌خواندید با ذوق می‌گفتید: وای خدای من اون یه خلبان بود! اگزوپری خلبان بود! آنتوان جوان و با استعداد اول راهی دانشکده هنر شد تا معماری بخواند اما در این مسیر توفیقی نداشت و جنگ بهترین دلیل بود تا او را به سمت شغل پر از ماجراجویی خلبانی هدایت کند و او گام به گام از تعمیرکاری و سرویس هواپیما به خلبانی در جنگ ارتقا یافت. این روزها که از خلبانی حرف می‌زنیم حسی از تخصص و مدرنیته جلوی چشممان نقش می‌بندد اما صد و اندی سال پیش در آغاز اختراعات هوانوردی، پرواز یک معجزه بود و خلبانی نوعی از جادوگری و شجاعت بی‌مثال. اینکه نویسنده باشی و در عین حال جزء غیورترین و شجاع‌ترین سربازان جنگ جهانی، خود به خود یک قهرمانی محسوب می‌شود. حال آنکه قلم به دست بگیری و یکی از بزرگترین متن‌های اثر گذار تاریخ را رقم بزنی دیگر نور علی نور است. کتاب های اگزوپری اولین قدم‌های نویسندگی آنتوان دوسنت اگزوپری در سال 1926 دقیقا دو سال بعد از سانحه هوایی که در آن جمجمه‌اش صدمه دیده بود با نام "خلبان" منتشر شد. در سال 1931 کتاب "پرواز شبانه" را با اقتباسی از شخصیت قهرمان جنگ و استاد خود "دیدیه دورا"  نوشت."در زمین، ریویر (رئیس پست هوایی) به افرادش می‌آموزد که از مرگ نهراسند و به ماموریتی که به آنان واگذار شده‌است وفادار بمانند. آن‌ها باید به نحوی عمل کنند که "گویی چیزی فراتر از ارزش زندگی بشر وجود دارد . "محموله‌ی پستی چیزی است مقدس و حتما باید هر روز در ساعتی معین به مقصد برسد. خلبانان عهده دار این مسئولیت اند و از آن آگاه اند و همین، دلیل زیستن آن‌هاست."در دوره‌ای از تاریخ که حمل و نقل بسته‌های پستی می‌تواند با پرواز ناگهان سرعتی غیر قابل باور نسبت به قطار و ماشین پیدا کند این خلبانان شب پروازند که این معجزه را رقم می‌زنند و کتاب "پرواز شبانه" داستان این مردان است. در سال 1939 کتاب درخشان دیگر دوسنت اگزوپری منتشر شد. پس از سقوط هواپیمای دوسنت اگزوپری در گواتمالا و بازگشتش به فرانسه مجموعه روایت‌های  روزهای گذشته دوسنت اگزوپری در مجموعه‌ای به نام "زمین انسانها" منتشر شد. همنشینی آندره ژید با دوسنت اگزوپری و تقدیر آندره ژید از کتاب "زمین انسانها" به ما نشان می‌دهد که این نویسنده خلبان در قلب خود شاعری دارد که کم کم در نوشتار زیبای زمین انسانها در حال ظهور است. خلبان‌ها آن روزها زمین را ترک می‌کردند و بر تکه آهنی ناپایدار و شکننده جانشان را در بوته خطر می‌گذاشتند و شاید این حس بود که زمین را از دید اگزوپری جایی مقدس می‌نمایاند.به این سبب بود که آن شب آوایی آرام، آخرین بار بر رهنمودها تاکید می‌کرد.هدایت هواپیما با قطب‌نما در اسپانیا روی دریای ابر بسیار خوشایند است اما ...و با لحنی آرام‌تر ادامه می‌داد: "ولی به یاد داشته باشید، زیر ابر، ابدیت در کمین است. و چنین بود که به ناگاه این جهان آرام، بدان همواری و سادگی که هنگام خروج از ابرها روی می‌نمود برای من ارزشی ناشناخته می‌یافت ."شازده کوچولو، شاهکار اگزوپری اما دیگر زمان آن فرارسیده بود که "شازده کوچولو" متولد شود. تنها و زیبا در یک سیاره، جایی در میان جهان بی‌انتها، در سال 1943 پس از سفری هوایی و پر ماجرا در میان خطوط نوشته‌های آنتوان دوسنت اگزوپری، "Le Petit Prince" متولد شد. پسرکی زیبا رو، مهربان و پرسشگر و سوال‌هایی که جهان بینی انسان را در مورد عشق، هستی، مرگ، دوستی و... زیر و رو می‌کند. خلبانی که هرگز نام او را نمی‌فهمیم در بیابانی برهوت سقوط می‌کند. هواپیما خراب شده و ساعت‌ها به کندی می‌گذرند اما چیزی رخ می‌دهد که ان لحظه را تا ابد با شکوه می‌کند. هنگام طلوع خورشید صدایی کودکانه به او می‌گوید: "خواهش می‌کنم ... یک گوسفند برایم نقاشی کنید." و این آغاز دوستی خلبان و شازده کوچولویی از سیاره ب 612 است. اگر کمی با زبان فرانسه مانوس بوده باشید، شیرینی و لطافت کلام و آن هنر تلفظ حروف شما را به تحسین بر می‌انگیزاند اما فارغ از کتاب‌های بسیاری که نویسندگان فرانسوی نوشته‌اند به شکل معجزه‌آسایی شازده کوچولو "خوانده شده‌ترین" و "ترجمه شده‌ترین" کتاب فرانسوی‌زبان جهان است و به عنوان بهترین کتاب قرن 20 در فرانسه انتخاب شده است. عجیب نیست خود من تا به حال ده‌ها نسخه از این کتاب را خریده‌ام و هدیه داده‌ام. همین الان نسخه نفیسی با تصاویری نقاشی شده از مانوئلا آدریانی که چاپ "کارگاه فیلم و گرافیک سپاس" است کنار دستم است و برای بار چند هزارم ورقش می‌زنم. با خلبان داستان روی کاغذ برای شازده کوچولو گوسفند می‌کشم. گل سرخی را می‌شناسم که مغرور است اما شازده کوچولو عاشقش شده، با روباهی که برای همیشه مفهوم دوستی را برایم تمام کمال توصیف کرد، دوباره دیدار می‌کنم و ماری که مرگ را می‌شناخت، می‌بینم. پرواز بدون بازگشت اگزوپری آنتوان دوسنت اگزوپری در سال 1944 بار آخری که قرار بود واقعا سفر آخرش باشد، سوار هواپیمایش شد و بعد بی‌آنکه هیچ وقت اثری از او پیدا شود مثل شازده کوچولو به ابدیت پیوست. این پایان زیبا لیاقت نویسنده خوش قریحه‌ای بود که داستانی نوشت که همه بزرگتر‌ها را به خاطر آنکه کودکی و آن صافی و صداقت خود را فراموش کرده‌اند سرزنش کند. کتابی که به کودکان نشان دهد چقدر قشنگند و چقدر دوستی خوب است و جهان زیباست.  به قلم "زهره عواطفی حافظ" کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
معرفی بهترین رمان های تاریخی
معرفی بهترین رمان های تاریخی
 عموماً حوادث تاریخی با داستان‌ها بهتر در یاد می‌مانند. رمان‌های تاریخی خوانندگان را با خود به زمان‌ها و مکان‌های دوردست می‌برند. رمان‌های تاریخی ما را در تاریخ غنی بشر و روزگاران متفاوت غرق می‌کنند. این رمان‌ها، تاریخ را با روایت‌های زندگی ترکیب کرده و دریچه‌ای جدید به دیدگاه ما نسبت به جهان باز می‌کنند. در رمان‌های تاریخی از سیاست‌های پیچیده دربارهای سلطنتی گرفته تا مبارزات روزمره مردم عادی سخن گفته شده است و احساسات ما را با آن روزگاران ترکیب می‌کنند.  داستان این رمان‌ها در یک زمینه مهم تاریخی رخ داده است و مضامین قدرت، عشق، خیانت و بقا را بررسی می‌کنند. خوانندگان می‌توانند به قلعه‌های قرون وسطایی و کاخ‌ها سفر کنند، جایی که دسیسه و جاه‌طلبی اعمال پادشاهان و ملکه‌ها در آن رخ داده است و یا می‌توانند در خیابان‌های شلوغ شهرهای باستانی قدم بزنند و زندگی روزمره و فرهنگ‌های دوران گذشته را تجربه کنند. بهترین رمان‌های تاریخی چیزی بیش از گفتن حوادث تاریخی هستند. رمان‌های تاریخ به تاریخ جانی تازه می‌بخشند و احساسات خواننده را با تاریخ درمیامیزند. 14 رمان تاریخی برتر در این مقاله به بررسی بهترین رمان‌های تاریخی پرداخته‌ایم. اگر به دنبال خواندن بهترین رمان‌های جهان هستید، پیشنهاد ما به شما این است که رمان‌های تاریخی را در اولویت قرار دهید. 1- کلیدر رمان کلیدر معروف‌ترین و طولانی‌ترین رمان تاریخی - سیاسی ایران است که از آن به‌عنوان یک شاهکار در تاریخ ادبیات داستان‌نویسی ایران یاد شده است. رمان تاریخی کلیدر که در 10 جلد نگاشته شده است، به‌عنوان یکی از پر شخصیت‌ترین و طولانی‌ترین رمان‌های تاریخ جهان نام‌گذاری شده است. این کتاب از نظر تعداد شخصیت در رتبه دوم جهان قرار گرفته است. طولانی و پر شخصیت بودن کلیدر نه‌تنها از جذابیت داستان نکاسته؛ بلکه چنان کششی در داستان ایجاد کرده است که خواننده از خواندن آن سیراب نمی‌شود. محمود دولت‌آبادی حدود 25 سال از عمر خود را صرف نوشتن رمان کلیدر کرده است. شخصیت گل محمد، شخصیت اول این رمان تاریخی - سیاسی است که چند ویژگی برجسته دارد، او نه‌تنها انسانی عاشق‌پیشه است؛ بلکه شخصیتی دلیر، مبارز و آزادی‌خواه دارد که منش و رفتارش برای مخاطب بسیار خواندنی و آموزنده است. کتاب کلیدر روایتی داستان‌گونه از دوران پس از جنگ جهانی اول در روستاهای اطراف کوه کلیدر در خراسان است که به زیبایی وضعیت تاریخی و سیاسی آن دوران را به تصویر کشیده است. با وجود آنکه رمان‌نویسی فاخر در ایران فراگیر نیست؛ اما ادبیات ایران می‌تواند به داشتن رمان‌هایی همچون کلیدر عمیقاً افتخار نماید. در لابه‌لای هر ورق رمان کلیدر، رنگ و بوی وطن‌پرستی عمیقاً به چشم می‌خورد. کلیدر رمانی برای ایران است.   در بخشی از رمان تاریخی کلیدر می‌خوانیم: «گاه چنین است که جهنم هم دلچسب می‌نماید. فریب پیچ‌وتاب شعله به خود می‌کشاندت. می‌بلعدت. کدام کس توانسته آتش را زشت بشمرد؟ عشقِ سودایی همان آتش است. به خود می‌کشاندت، فرو می‌بلعدت، آتشت می‌زند، آتشت می‌کند. به آنکه در افتی، خود آتشی. خودِ آتش. بسوزد این خرمن. چگونه اما عشق می‌آید؟ من چه می‌دانم؟ نسیم را مگر که دیده است؟ غرش رعد را چه کسی پیش از غرش شنیده است؟ چشم کدام سر، تاب باز نگاه آذرخش داشته است؟ از کجا می‌روید؟ در کجا جان می‌گیرد؟ در کدام راه پیش می‌رود؟ رو به کدام سوی؟ چه می‌دانم؟ دیوانه را مگر مقصدی هست؟ بگذار جهان برآشوبد!»   2- گیلداد داستان رمان گیلداد به زمان انقلاب جنگل و قیام میرزا کوچک‌خان جنگلی باز می‌گردد. گیلداد روایت مردم روستای گیلده است که در آن زمان با اتفاقات ناگوار زیادی دست‌وپنجه نرم می‌کردند. در این میان پسری عاشق و تحصیل‌کرده وجود دارد که به دنبال عشق قدیمی خود است. داستان این رمان تاریخی، فقط در عشق خلاصه نمی‌شود؛ بلکه روایت زندگی مردم، شجاعت‌ها و مبارزات آنان در زندگی است. گیلداد نوشته حسن قلی‌پور است که روایتی داستانی از دوران انقلاب مشروطه و قاجار دارد. اگر به دنبال رمانی تاریخی با نثری زیبا و گیرا هستید، رمان گیلداد اثری ارزشمند است که نباید از آن چشم‌پوشی کنید. این رمان به شما کمک می‌کند تا حوادث و وقایع تاریخی ایران را به‌خوبی در ذهن خود به تصویر بکشید و با شخصیت‌های رمان گیلداد زندگی کنید و پابه‌پای آنها با چالش‌های زندگی مبارزه کنید. در بخشی از رمان تاریخی گیلداد می‌خوانیم: "سر و صداها چنان بالا گرفته بود که قزاق‌ها با همه خشونتشان قادر به خاموش‌کردن آن نبودند. شیخ میرزاحسن به اشاره والی گیلان از جایش بلند شد. دو سه قدم جلو رفت و دستش را به نشانه سکوت بالا برد. برای لحظه‌ای آرامش بر فضا حاکم شد. شیخ نعلینش را بیرون کرد. سر دستارش را گشود و دور گردنش انداخت. قرآن را به دست گرفت و آرام‌آرام از سکو بالا رفت. رو به مردم و کنار دست شریف الاطبا ایستاد."   3- دیلماج  دیلماج نوشته حمیدرضا شاه‌آبادی، رمانی متفاوت از روایت دوران قاجار است که به داستان زندگی میرزا یوسف خان مستوفی می‌پردازد. میرزا یوسف خان که در دربار ناصرالدین‌شاه به ترجمه متون فرانسوی می‌پرداخت، با نام دیلماج شناخته می‌شود. دیلماج به زبان ترکی به معنای مترجم است. کتاب دیلماج اگرچه با شخصیت‌های واقعی داستان می‌گوید؛ اما تخیل را با واقعیت عجین کرده است. دیلماج یکی از بهترین رمان‌های تاریخی است که دوران قاجار و فرهنگ عامه مردم را روایت می‌کند. البته لازم به ذکر است که گفته شود، در مورد شخصیت میرزا یوسف خان، تعابیر بسیار متفاوتی وجود دارد. بعضی از افراد او را فردی وطن‌دوست می‌دانند و بعضی دیگر او را منتسب به سازمان‌های فراماسونری و فردی قدرت‌طلب تلقی می‌کند. رمان تاریخی دیلماج کتابی برای همه علاقه‌مندان به تاریخ و داستان است. در بخشی از رمان تاریخی دیلماج می‌خوانیم: «میرزا یوسف خود درباره دوران هفت‌ساله تعلیمش در خانواده فروغی چیز زیادی ننوشته است. او در همه‌جا از خاندان فروغی با احترام بسیار یاد می‌کند. خصوصاً از پدر خانواده محمدحسین خان ذکاء‌الملک که معمولاً هنگام ذکر نام او جمله «که حق بسیار بر گردن من دارد» را بلافاصله اضافه می‌کند. او درباره چگونگی رفتنش به خانه فروغی‌ها می‌نویسد: محمدحسین خان از دوران جوانی با پدرم مراوده داشت. در سال‌هایی که پدرم در دستگاه مالیه مرحوم میرزا تقی‌خان امیرکبیر مشغول خدمت بود این دو یکدیگر را شناخته بودند و...»   4- آتش بدون دود  حیف است که در این مقاله نامی از نادر ابراهیمی برده نشود. رمان هفت‌جلدی آتش بدون دود شاهکار دیگری در ادبیات داستانی ایران است که از دوران قاجار تا پهلوی را شامل می‌شود. در سه جلد اول این رمان تاریخی، از عشق و منطقه ترکمن‌صحرا بسیار سخن گفته است. در چهار جلد بعدی رمان، داستان به‌سوی مبارزات مدنی و انقلابی حرکت می‌کند. پیام اصلی رمان آتش بدون دود اتحاد و همبستگی است. آتش بدون یکی از بهترین رمان‌های تاریخی و سیاسی است که شخصیت‌های آن نه‌تنها اصالت و رنگ و بوی فرهنگی و تاریخی آن دوران را دارند؛ بلکه انسان‌های آزاداندیشی هستند که در تکاپوی رسیدن به آن تمام تلاش خود را بکار می‌گیرند. در بخشی از رمان تاریخی آتش بدون دود می‌خوانیم: «تنها عشق است که می‌تواند شقاوت را تکیه‌گاه خویش کند. فقط عشق می‌تواند بی‌رحمانه نگاه کند و فروتنی را به مسخره بگیرد. عشق مثل انقلاب است. خنجرش را که زمین بگذارد، دیگر چیزی نیست. بی غم دوری از سولماز هیچ دلی شاد نمی‌شود. بی نگاه ویرانگر سولماز هیچ دلی آباد نمی‌شود. بی قفسی که سولماز برای پرنده میسازد، هیچ پرنده هرگز آزاد نمی‌شود...»   5- پاریس پاریس پاریس پاریس رمانی به نویسندگی سعید تشکری است که به قیام مسجد گوهرشاد در دوران پهلوی پرداخته است. سعید تشکری معتقد است که این رمان تاریخی، انقلاب فرهنگی در برابر بی‌فرهنگی را به نمایش می‌گذارد. واقعه مسجد گوهرشاد که مربوط به تیر 1314 است و در اعتراض به قانون پوشش اجباری و یک‌دست نمودن لباس مردان شکل می‌گیرد. در این رمان دو شخصیت به نام‌های ملک و مهیار وجود دارند که حوادث میان این دو در بستر حوادث مسجد گوهرشاد در آن دوران شکل می‌گیرد. رمان تاریخی پاریس پاریس یکی از بهترین رمان‌های تاریخی و سیاسی ایران است. در بخشی از رمان تاریخی پاریس پاریس می‌خوانیم: «ما برای کسی که خانه فردوسی را نو می‌کند، شعر می‌گوییم، نه برای کسی که دهان شاعری را دوخت؛ چون مدح رضا قلدر را نگفته بود! نه، ما برای او شعر نمی‌گوییم. کنار سقاخانه نشست. چه می‌دانست کرکس در انتظار چه لاشه‌ای دارد به زمین نگاه می‌کند. بوی نا می‌آمد. چه می‌دانست سرداری و سرهنگ بیات و مطبوعی چه سودایی در سر دارند؟»   6- کتابخانه‌ی پاریس  کتابخانه پاریس رمانی تاریخی – فرهنگی است که به روایت دوران جنگ جهانی دوم می‌پردازد. دلیل خاص و متفاوت‌بودن این کتاب آن است که به مسئله فرهنگ و دانش در این دوران تاریخی پرداخته و بر اساس وقایع و شخصیت‌های واقعی نگاشته شده است. این کتاب که جزء بهترین و پرفروش‌ترین رمان‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفته است، در دو بخش به نگارش درآمده است. در بخش اول به داستان زندگی یک جوان که عاشق کتابخانه خود در پاریس است می‌پردازد و در بخش دوم به داستان زندگی دختری می‌پردازد که در کتابخانه کار می‌کند.    رمان تاریخی کتابخانه‌ی پاریس که توسط جنت اسکسلین چارلز به چاپ رسیده است، رمانی جذاب، هیجان‌انگیز و اسرارآمیز است که خواندن آن را به‌تمامی دوستداران رمان‌های تاریخی توصیه می‌کنم. این کتاب توسط لیلا کرد ترجمه و در انتشارات کتاب کوله‌پشتی به چاپ رسیده است.  در بخشی از رمان تاریخی کتابخانه پاریس می‌خوانیم: «هرچقدر هم که حالم گرفته بود، همیشه کسی در کتابخانه‌ی آمریکایی پاریس می‌شد که بتواند دستم را بگیرد و بلندم کند. آن کتابخانه فقط آجر و کتاب نبود؛ ملاتش آدم‌هایی بودند که به یکدیگر اهمیت می‌دادند. من در کتابخانه‌های دیگر هم وقت گذرانده بودم، صندلی‌های چوبی سفت و کلمات مؤدبانه است " سلام مادمازل و خداحافظ مادمازل". این کتابخانه‌ها هیچ مشکلی نداشتند، فقط فاقد رفاقت و همدلی یک جمعی بودند. اما این کتابخانه مثل خانه بود»   7- نجیب زاده ای در مسکو رمان نجیب زاده ای در مسکو اثری از آمور تولز است که داستانی از یک اشراف‌زاده روس، پس از انقلاب کمونیستی را به نگارش درآورده است. این رمان تاریخی در سال 2016، عنوان بهترین رمان تاریخی در گودریدز را از آن خود کرد. در داستان رمان تاریخی نجیب زاده ای از مسکو، هنگامی که این اشراف‌زاده‌ی روسی به مسکو باز می‌گردد باید با این چالش که دیگر اشراف‌زاده نیست کنار بیاید و همین مسئله کشش داستان را بسیار بالا برده است. نجیب زاده ای در مسکو رمانی جذاب برای همه افرادی است که به دنبال خواندن رمانی تاریخی در مورد روسیه و انقلاب کمونیستی آن هستند. در بخشی از رمان تاریخی نجیب زاده ای در مسکو می‌خوانیم: «وقتی به سرسرا رسید، پیش از اینکه راهش را به سمت آرایشگاه ادامه دهد، نگاهش متوجه شخصی بالابلند و ظریف همچون بید شد که داشت از در هتل وارد می‌شد. اما بعد تمام نگاه‌های هتل متوجه او شدند. او که زنی بلندقد حدود 25 یا 26 ساله با ابروانی کمانی و موهای بور بود بی‌چون‌وچرا قابل توجه بود. وقتی نزدیک میز پذیرش شد با چنان اطمینان خاطر سرخوشانه‌ای راه می‌رفت که انگار نمی‌دانست پرهایی که از کلاهش می‌ریخت روی باربرهایی می‌افتاد که داشتند اسبابش را پشت سر می‌کشیدند.»   8- سینوهه رمان داستانی سینوهه، پزشک اعظم دربار فرعون یکی از بهترین کتاب‌های داستانی ادبیات تاریخی مصر است که میکا والتاری آن را به نگارش درآورده است. شما با خواندن این رمان با فرهنگ، تاریخ و سبک زندگی و تفکر مردم آن دوره از مصر باستان آشنا می‌شوید. رمان تاریخی سینوهه زندگی پزشکی به نام سینوهه را از کودکی روایت می‌کند که در بزرگسالی به حاذق‌ترین پزشک قصر تبدیل شده است. این کتاب نه‌تنها در مصر و ایران معروف است؛ بلکه یکی از مشهورترین رمان‌ها در سرتاسر جهان است که بارها توسط انجمن‌های مختلف جهان مورد تقدیر قرار گرفته است. رمان سینوهه داستانی جذاب و گیرا دارد که هر خواننده‌ای را با خود همراه می‌کند. حتی اگر فردی علاقه‌مند به رمان‌های تاریخی هم نباشد، باز هم رمان سینوهه چنان عمیق و گیرا است که نمی‌توان از آن دل کند. سینوهه رمانی در قلب تاریخ است که ذهن و روح ما را به قلب مصر باستان می‌کشاند. در بخشی از رمان تاریخی سینوهه می‌خوانیم: «پاتور گفت سینوهه آنچه می‌گویم گوش کن و به خاطر بسپار، ولی گوینده آن را فراموش نما و هرگز مگو که این سخنان از دهان سرشکاف سلطنتی مصر شنیده‌ای؛ آنجا که تو برای تحصیل طب می‌روی، قلمرو کاهنین است و زندگی و ترقیات تو بسته به نظر آنها است و در آنجا باید مطیع و سر افتاده و خموش باشی. زنهار هرگز از چیزی ایراد نگیر و هیچ‌وقت عقاید باطنی خود را بروز نده و هرچه به تو می‌گویند بپذیر و بدان که انسان در زندگی خود به‌خصوص در دارالحیات باید مثل روباره مکار و مثل مار ساکت باشد؛ ولی به‌ظاهر خود را مانند کبوتر مظلوم و مثل گوسفند بی‌اطلاع نشان بدهد.»   9-  جنگ و صلح جنگ و صلح رمانی بسیار معروف از لئون تولستوی است که یکی از پر شخصیت ترین و زیباترین رمان‌های جهان است. تولستوی در رمان تاریخی جنگ و صلح داستان زندگی چند اشراف‌زاده را در میانه جنگ روسیه و فرانسه روایت می‌کند. جنگ و صلح داستانی از عشق، دروغ، خیانت، صداقت و محبت است. رمان جنگ و صلح را می‌توان اثری ارزشمند از تاریخ اجتماعی و فرهنگی روسیه در زمان جنگ نامید. دیالوگ‌ها و ارتباطات شخصیت‌های داستان با یکدیگر نشان‌دهنده دغدغه و تفکرات مردم در آن زمان است که در برهه مهمی از تاریخ قرار گرفته‌اند. رمان تاریخی جنگ و صلح عنوان پیچیده‌ترین رمان دنیا را با خود به دوش می‌کشد. چه به تاریخ علاقه داشته باشید چه نه رمان جنگ و صلح را در فهرست رمان‌های خواندنی خود قرار دهید چرا که جنگ و صلح اثری بسیار ارزشمند در ادبیات داستانی جهان است. در بخشی از رمان جنگ و صلح می‌خوانیم: «پرنسس کوچک با گام‌هایی کوتاه و تند و در هر گام با کج و راست شدنی ملیح به این یا آن سو، کیف ظریف کاردستی به دست، میز را دور زد و با خوش‌رویی ضمن اینکه پیراهن خود را مرتب می‌کرد کاناپه طوری کنار سماور نقره نشست که گفتی هر کار که می‌کند برای او و اطرافیانش نوعی بازی لذت‌بخش است.»   10- بر باد رفته در میان تمام کتاب‌های معرفی‌شده نباید از شاهکار مارگارت میچل (میشل) چشم‌پوشی کرد. رمان بر باد رفته یکی از بهترین رمان‌های عاشقانه - تاریخی است که تا به این لحظه منتشر شده است. این کتاب در سال 1936 به چاپ رسید و یک سال پس از آن برنده جایزه پولیتزر شد. یکی از دلایل شهرت رمان بر باد رفته، بیان شیوایی است که برای جنگ داخلی آمریکا به کار گرفته است. اگرچه داستان این رمان عاشقانه است؛ اما در کنار آن به‌قدری زیبا و دقیق به تصویرسازی جنگ داخلی آمریکا پرداخته است که می‌توان گفت همین مسئله یکی از دلایل دریافت جایزه‌های این رمان است. مسئله بعدی شخصیت‌پردازی فوق‌العاده این کتاب است. به‌گونه‌ای که شما با خواندن هر خط رمان بر باد رفته شخصیت‌های اسکارلت اوهارا، اشلی، رت باتلر و.... را می‌توانید در ذهن خود به‌راحتی تصور کرده و حتی نحوه بیان و لحن حرف‌زدنشان را نیز بازنمایی کنید. رمان بر باد رفته به‌قدری جذاب و شاهکار است که حتی اگر طرفدار رمان‌های تاریخی نیستید باز هم باید آن را بخوانید. کشش عاشقانه داستان فقط یک عاشق عادی نیست؛ بلکه مفاهیم عمیقی را در خود جای داده است. قسمتی از رمان تاریخی - عاشقانه بر باد رفته:   «رت باتلر؟ چه اسم آشنایی به نظر می‌رسید، این اسم با خاطره‌ای خوشایند و تا حدی رسوایی آمیز ارتباط داشت. اما ذهن اسکارلت درگیر اشلی بود و هر فکری را از ذهنش می‌زدود. اسکارلت به استوارت و برنت که از میان جمع سعی داشتند او را به گوشه‌ای بکشانند، گفت: باید برم طبقه بالا و موهامو مرتب کنم، شما پسرا منتظرم بمونین و دوروبر هیچ دختر دیگه‌ای هم نرین وگرنه عصبانی میشم. اسکارلت می‌دانست که امروز با وجود استوارت کار سختی بود که بتواند با مرد دیگری خوش‌وبش کند. استوارت مست بود و آماده درگیری و اسکارلت طبق تجربه می‌دانست که این یعنی دردسر.»   11- نبرد من هیتلر نیز نویسنده بود. کتاب نبرد من، کتابی به نوشته خود آدولف هیتلر است. شاید برایتان جالب باشد که می‌توانید شخصیت هیتلر را از طریق خواندن کتاب نبرد من درک کنید؛ زیرا او در این کتاب به نگارش زندگی، عقاید و نحوه شکل‌گیری شخصیت خویش پرداخته است. اگرچه این کتاب در واقعیت در دو جلد منتشر شده است و این دو جلد نیز در فواصل زمانی مختلف به نگارش درآمده است. اما در حال حاضر در ایران در کنار یکدیگر و به‌صورت یک‌جلدی در اختیار خوانندگان قرار گرفته است. آدولف هیتلر جلد اول این رمان را در زندان و جلد دوم آن را پس از آزادی به رشته تحریر درآورد. البته نمی توان مطمئن بود که نبرد من آیا می‌تواند در دسته رمان قرار گیرد یا نه؛ اما به دلیل محتوای تاریخی و نحوه داستان‌پردازی این کتاب جذاب، نمی‌توان از معرفی آن چشم پوشید.  در بخشی از کتاب نبرد من می‌خوانیم:  «اراضی زیاد در یک کشور از پایه‌های زندگی سیاسی و اجتماعی است و هرچقدر زمین بیشتری در اختیار یک کشور و ملت باشد بهتر می‌تواند خود را نیرومند کند و از طبیعت و قوانین آن استفاده کند. کشورهای وسیع و بزرگ، قدرتمندتر از کشورهای کوچک و محدود هستند و کشورهای وسیع مقاومت بیشتری در مقابل حملات دشمنان از خود نشان می‌دهند.»   12- خالکوب آشویتس تا به امروز چقدر در مورد اردوگاه‌های کار اجباری در زمان آلمان نازی مطالعه نموده‌اید؟ به‌طورکلی می‌توان گفت جهان در دوران جنگ جهانی دوم، یکی از بدترین جنایات بشری را به خود دید و آن اردوگاه‌های کار اجباری آلمان نازی بود. یکی از معروف‌ترین و وحشتناک‌ترین این اردوگاه‌ها، اردوگاه آشویتس بود که با آوردن نامش، تن همه مردم آن زمان به لرزه می‌افتاد. اردوگاه آشویتش محلی سرشار از جنایات بزرگ بود. یکی از سنت‌های معمول این اردوگاه آن بود که با ورود اسیران (که از بچه تا پیر را شامل می‍شدند) به آن، در ابتدا یک تقسیم‌بندی اولیه صورت می‌گرفت. افراد جوان و توانمند به محل کار اجباری فرستاده می‌شدند و جانشان حفظ می‌شد. افراد مریض، نحیف و پیر به کوره‌های آدم‌سوزی فرستاده می‌شدند و در دم به بدترین حالت ممکن جان می‌باختند. داستان خالکوب آشویتس داستان اسیری است که بر روی دست این زندانیان تازه‌وارد شماره مخصوص آن‌ها را خال‌کوبی می‌کرد. این داستان توسط هدر موریس به نگارش درآمده است که البته در ابتدا به‌صورت نمایشنامه چاپ شد؛ اما سپس هدر موریس آن را مجدد به‌صورت یک رمان تاریخی به رشته تحریر درآورد. در بخشی از رمان خالکوب آشویتس می‌خوانیم: «پسران و مردان جوان؛ وحشت در چهره‌هایشان موج می‌زند. به هم چسبیده‌اند و خود را در آغوش گرفته‌اند. افسران اس اس و سگ‌ها آنها را همچون گوسفندان به کشتارگاه هدایت می‌کنند. آنها نیز اطاعت می‌کنند. امروز روزیست که تصمیم گرفته می‌شود بمیرند یا بمانند. لالی از تعقیب بپان دست می‌کشد و میخکوب می‌ایستد. بپان برمی‌گردد و او را به میزی کوچک هدایت می‌کند؛ تعدادی وسایل خال‌کوبی روی میز قرار دارد. آنها که قرار است زنده بمانند جلوی میزشان به صف می‌شوند تا خال‌کوبی شوند. بقیه تازه‌واردها، پیرها، ناتوان‌ها و آنهایی که مهارتی ندارند راهی مرگ می‌شوند.»   13- بینوایان  داستان بینوایان برای همه ما ایرانیان نام‌آشنا است؛ زیرا از سنین کمتر با دیدن کارتون معروف بینوایان با زندگی کوزت و ژان والژان آشنا شده‌ایم. این داستان در دوران قرن 19 فرانسه اتفاق می‌افتد. درست در عصری که بی‌عدالتی، ظلم طبقه حاکم و نابودی حقوق قشر فقیر و مظلوم به اوج خود رسیده بود که همین مسئله منجر به انقلاب کبیر فرانسه شد. ژان والژان مردی پاک‌دست است که در اثر فقر و گرسنگی بسیار زیاد خواهرزاده‌هایش دست به دزدی می‌زند و به‌خاطر دزدیدن تنها یک قرص نان به 5 سال زندان محکوم می‌شود؛ اما به دلیل تلاش چندین‌باره برای فرار از زندان طول مدت حکم او به 19 سال تغییر میابد. در واقع می‌توان گفت که ویکتور هوگو بیش از آنکه صرفاً به بیان داستان زندگی ژان والژان پرداخته باشد، در سرتاسر کتاب و با جزئیات بسیار ظریف و دقیق به بررسی فرهنگ، اقتصاد و نحوه تفکر مردم در قرن نوزده فرانسه پرداخته است. به‌عنوان‌مثال در صد صفحه ابتدایی کتاب فقط به توضیح کشیش شهر و معاشرت وی با مردم پرداخته است. صد صفحه تاریخ‌شناسی در ابتدای کتاب که خود نیز شاهکاری بی‌نظیر را رقم زده است. اگر شما هم مثل من با داستان زندگی کوزت و ژان والژان از کودکی آشنا شده‌اید، لازم است بدانید که رمان تاریخی بینوایان چیزی فراتر از همان داستان قدیمی است. سطر به سطر نوشته‌های رمان بینوایان برای فردی که با ذهنی باز به دنبال کشف حقیقت و درک سیاهی ظلم و ستم است چنان زیبا و جذاب است که یاد و خاطره خواندن این کتاب را تا ابد در ذهن شما حفظ خواهد کرد. در بخشی از رمان بینوایان می‌خوانیم: «نزدیکای نیمه‌شب، مردی دولادولا و آهسته در امتداد جاده پیش می‌رفت. او از نظر ظاهر به آنچه ترسیم کردیم، شباهت بسیاری داشت؛ نه انگلیسی بود نه فرانسوی، نه کشاورز بود نه سرباز. به غول شبیه‌تر بود تا به آدم. بوی جنازه‌ها او را به آنجا کشانده بود، دزدی را پیروزی خود می‌دانست و آمده بود تا میدان نبرد واترلو را غارت کند. نیم‌تنه‌ای شبیه شنل به تن داشت. مضطرب و جسور به نظر می‌رسید. به جلو می‌رفت؛ اما پشت سرش را هم نگاه می‌کرد»    14- سه تفنگدار «همه برای یکی، یکی برای همه» این شعار ناخواسته ذهن ما را به سمت شاهکار ادبی - تاریخی سه تفنگدار می‌کشاند؛ زیرا هنگامی که رمان سه تفنگدار منتشر شد، این شعاری بود که سه‌تفنگدار معروف لویی شانزدهم بر زبان می‌آوردند. رمان تاریخی سه تفنگدار فقط داستان سه نفر نیست؛ بلکه داستان سه‌تفنگدار و فرد شجاع و دلیر دیگری به نام دارتانیان است. این کتاب روایتگر شجاعت‌های این 4 تن در قرن 17 فرانسه است. الکساندر دوما، رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس فرانسوی، به جز شاهکار سه تفنگدار، رمان رابین هود را نیز خلق کرده است و به جز آن فهرست بلند و بالایی از آثار مختلف مثل رمان‌ها و مجموعه‌های داستانی در کارنامه این نویسنده به چشم می‌خورد. در بخش از رمان سه تفنگدار می‌خوانیم: «تفنگ‌دارها از هم جدا شدند تا درباره ناپدیدشدن مادام بوناسیو تحقیق کنند. دنبال مرد اهل مونگ بگردند و تلاش کنند تا درباره نقشه به دام انداختن دوک باکینگهام اطلاعات بیشتری به دست آورند. دارتانیان در خانه ماند. از میان حفره کف اتاقش، مراقب اتاق موسیو بوناسیو که درست زیر اتاق خودش قرار داشت بود. ط.لی نکشید که دید چند سیاه‌پوش وارد اتاق طبقه‌ی پایین شدند. کمی بعد یک نفر دیگر هم وارد اتاق موسیو شد و دارتانیان دید که آن افراد سیاه‌پوش به او حمله کردند.»     رمان‌های معرفی شده در این مجموعه فقط رمان‌های تاریخی صرف نیستند؛ بلکه بعضی از آنها مثل رمان سه تفنگدار، بر باد رفته، بینوایان، جنگ و صلح و... درون‌مایه‌های فلسفی و روان‌شناسی نیز دارند. اینها رمان‌های پرمایه‌ای هستند که هر کدام به‌جای خود می‌تواند تجربه زیسته ما را تحت‌تأثیر قرار دهد و بسیار آموزنده باشند. به قلم "مهدیه فرجی"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
بهترین کتاب های داستانی
بهترین کتاب های داستانی
شاید شماری از مردم فکر کنند که رمان‌ها تنها جنبه سرگرمی دارند و خوانندگان رمان‌ها و کتاب‌های داستانی، مطالعه در معنای واقعی آن نمی‌کنند. اما آیا واقعا همین طور است؟ آیا رمان‌ها، تنها اوقات فراغت ما را پر می‌کنند بی آنکه چیزی حقیقی و معنادار بر آگاهی ما اضافه کنند؟ آیا ما پیش از آغاز یک رمان، همانی هستیم که در انتها، آن را می‌بندیم؟ چرا ادبیات داستانی بخوانیم؟ قطعا رمان‌ها و کتاب‌های داستانی زیادی هستند که با این تصور عمومی مطابقت دارند. داستان‌هایی پرداخت نشده و خالی از شعور بالغی که به جای رو به رو کردن ما با موقعیت‌های انسانی در شکل شفاف و صادقانه آن، به جای مواجه کردن ما با پرسش‌های مهمی که بسته به پاسخ، مسیری از زندگی را پیش روی ما می‌گشاید، ما را تنها با شوری آنی و نابالغ در موقعیت‌های چیدمان شده، مواجه می‌کند. اما این مطلب، درباره همه رمان‌ها و کتاب‌های داستانی درست نیست!  بسیاری از کتاب‌های داستانی - در هر ژانری که باشد- ما را وادار به اندیشیدن درباره موقعیت‌های دشوار می‌کند. با پرسش‌های هستی شناسانه و معرفت‌شناسانه، رو به رو می‌کند و مجابمان می‌کند تا در همه دانسته‌های یقینی خود تردید بیندازیم. در این یادداشت، مجموعه ‌کوچکی از بهترین کتاب های داستانی را به شما معرفی می‌کنیم. 14 کتاب داستانی برتر دنیا 1- بار هستی از میلان کوندرا یکی از بهترین کتاب‌های داستانی، رمان بار هستی، از نویسنده اهل چک؛ میلان کوندرا است. میلان کوندرا پس از اشغال چکسلواکی به دست ارتش سرخ شوروی و قرار گرفتن نامش در فهرست لیست سیاه به اجبار به فرانسه مهاجرت کرد. سال‌ها بعد و پس از آنکه به دلیل بیان دیدگاه‌های سیاسی،‌ ملیتش از او سلب شد؛ تابعیت فرانسوی گرفت.  میلان کوندرا رمان بار هستی را با نام اصلی «سبکی تحمل ناپذیر هستی»، در سال 1984 در فرانسه و به زبان فرانسوی و انگلیسی، منتشر کرد. اصل کتاب که به زبان چکی نوشته شده بود، یک سال بعد منتشر شد. این رمان در ایران به دلیل خوانش آسان‌تر، با نام بار هستی ترجمه و به چاپ رسید. میلان کوندرا، رمان سبکی بار هستی را بر اساس دیدگاهی درست مخالف با ایده بازگشت ابدی نیچه، نوشته است. نیچه در بازگشت ابدی، از تکرار بی‌پایان و ابدی زندگی و انتخاب‌های ما سخن می‌گوید. امری که از نظر نیچه مسئولیت خطیر و سنگین انتخاب‌ها را یادآوری می‌کند. ولی میلان کوندرا در رمان بار هستی، سهمگینی زندگی را نه به دلیل تکرار بی‌پایان، بلکه تکرار نشدنی بودن آن می‌داند. ما تنها یک بار زندگی می‌کنیم و این زندگی، به یکباره و برای همیشه تمام خواهد شد. زندگی‌ای که هیچگاه باز نخواهد گشت، وزن نیز ندارد. باید آن را پایان یافته دانست و هر قدر هم که زیبا یا دهشتناک باشد، هیچ معنایی ندارد. در واقع از نظر میلان کوندرا، زندگی‌ای که تکرار نمی‌شود، در خور اعتنا نیست. هر رخدادی هر قدر بزرگ و دهشتبار، به سبکی کاه است و ترسی در دل ما نمی‌افکند. مانند انقلاب فرانسه که اگر به گونه‌ای ابدی تکرار می‌شد، تاریخ فرانسه کمتر به نمادهایی چون روبسپیر می‌بالید. این تاریخ تکرار شدنی نیست؛ از این رو، عصر وحشت و سالهای خونین به کلمات فرو کاسته می‌شوند. میان روبسپیری که یکبار در تاریخ ظهور کرده و روبسپیری که به گونه‌ای ابدی برای بریدن سر فرانسویان بازمی‌گردد، تفاوت زیادی وجود دارد. اما درست رو به روی ایده بازگشت ابدی، که ما را به ابدیت میخکوب می‌کند و بار انتخاب‌هایمان را سنگین و طاقت ‌فرسا می‌کند، جهان بی‌وزن و سبکی قرار دارد که زندگی در آن ابدی نیست؛ یکبار است و ناگهان دود می‌شود. پس نه تنها باری بر دوش ما نیست، بلکه ما با فقدان بار مواجه هستیم. در نبود این بار، انسان از هوا هم سبک‌تر می‌شود و راحت به پرواز در می‌آید. زندگیِ بی‌وزن، هم آزاد است و هم بی‌معنا. آن گاه است که میلان کوندرا، پرسش مهم رمان بار هستی را از ما می‌پرسد؟ «به راستی سنگینی، موحش و سبکی، زیبا است؟» سنگینی، ما را به زمین و فعالیت‌های شدید زندگی، نزدیک می‌کند و با سبک‌باری زندگی، انسان از زمین فاصله می‌گیرد و به صورت موجودی نیمه واقعی در می‌آید. پس ما باید کدام یک را انتخاب کنیم؟ سبکی یا سنگینی را؟ پارمنیدس در 6 قرن پیش از تولد مسیح، هستی را به قطب‌های متضاد تقسیم کرده بود و در این تقسبم‌بندی، سنگینی را منفی و سبکی را مثبت دانسته بود. آیا حق با پارمنیدس است؟ میلان کوندرا روایت خود از زندگی شخصیت‌های رمان بار هستی را با این پرسش آغاز می‌کند و آن را اسرارآمیزترین و مبهم‌ترین، تضاد معرفی می‌کند.  در رمان بار هستی، 5 شخصیت روایت را در پس زمینه اوضاع نابسامان بهار پراگ، پیش می‌برند. توما، ترزا، سابینا، فرانتز و کارنین؛ سگ توما و ترزا. در میان این 5 شخصیت، توما نمادی از زندگی سبک و بی‌وزن است. کسی که همیشه میان انتخاب‌هایش دو به شک مانده. اگر زندگی تنها یک بار نبود، می‌توانست انتخاب‌هایش را مقایسه کند. اما حالا، در زندگی با همه چیز برای نخستین بار برخورد می‌کرد. از نظر توما، برای این زندگی که امکان مقایسه انتخاب‌ها در آن وجود ندارد، نمی‌توان ارزشی قائل شد. ترزا، نقطه مقابل توما از نظر سبکی یا سنگینی زندگی است. زندگی، برای او به شدت سنگین است و نمی‌تواند سبکی را تحمل کند. ترزا صمیمانه به توما عشق می‌ورزد، اما این تعارض او را آزار می‌دهد. ترزا که شخصیتش به شدت از مادرش اثر گرفته و هر کجا که برود نمی‌تواند از حضور مادرش بگریزد، از دوگانگی جسم و روح انسان نیز در عذاب است. از برابر بودن جسم انسان‌ها برای مادرش، می‌گریزد و اما دوباره آن را در کنار توما تجربه می‌کند. از این رو کابوس‌های شبانه ترزا که بخشی از بار روانکاوانه رمان بار هستی را به دوش می‌کشد، شکل می‌گیرد.   میلان کوندرا، ترزا را در سبد بوریا به آب انداخت و توما آن را کنار تخت خود از آب گرفت. نظمی که برقرار بود به هم خورد و رمان بار هستی در کشاکش این که سبکی را برگزینیم یا سنگینی، خلق شد.  در سال 1988، فیلیپ کافمن اقتباسی سینمایی از رمان بار هستی با نام اصلی رمان یعنی «سبکی تحمل‌ناپذیر بار هستی» ساخت که دنیل دی-لوئیس و ژولیت بینوش از ستاره‌های آن بودند. صد البته فیلم، به پای رمان نمی‌رسد و گرچه یکی از آثار موفق و ماندگار تاریخ سینما است، اما نتوانسته تمام جهان ذهنی شخصیت‌های رمان را شکل دهد.  رمان بار هستی از میلان کوندرا، از بهترین کتاب‌های داستانی است که در ژانر داستان فلسفی، نوشته شده است؛ از دستش ندهید!   2- ژرمینال از امیل زولا امیل زولا نویسنده برجسته فرانسوی که می‌توان او را با انوره دو بالزاک مقایسه کرد، مجموعه‌ای از بهترین کتاب‌های داستانی را نوشته است. مجموعه رمان 20 جلدی «روگن ماکار»، از آثار ادبی مهم فرانسه به حساب می‌آید که امیل زولا از سال 1871 تا 1893، منتشر کرد. مجموعه روگن ماکار، روایت زندگی و رقابت دو شجره (روگن و ماکار) از یک خانواده است که در دوره امپراتوری دوم فرانسه زندگی می‌کنند. رمان ژرمینال، سیزدهمین عنوان از این مجموعه است.  امیل زولا، نویسنده‌ای ناتورالیست بود و به تأسی از اندیشه داروین، دو عنصر وراثت و محیط را در زندگی مردم، بسیار موثر و سازنده می‌دانست. زولا نوعی جبر اجتماعی را بر زندگی و سرنوشت مردمان، مسلط می‌دید که تضادهای طبقاتی و رنج و فقر را بر مردم کارگر و فرودست، تحمیل می‌کرد. رمان ژرمینال نیز به زندگی همین مردم می‌پردازد. کارگران چند معدن زغال سنگ، در فرانسه دهه 1860، که نان اندکشان را از اعماق زمین به دست می‌آورند.   امیل زولا، «اتین لانتیه» را به عنوان شخصیت محوری برای رمان ژرمینال انتخاب کرده است. کسی که پیش از این، در رمان «آسوموار»؛ کتاب هفتم از مجموعه روگن ماکار، ظاهر شده بود و بعدا در کتاب هفدهم یعنی رمان «دیو درون» نیز دنبال خواهد شد. اتین لانتیه پس از اخراج از محل کارش در راه آهن، به معدن زغال سنگی در شمال فرانسه کشیده می‌شود. جایی که خط داستانی، شکل می‌گیرد. اتین میان این کارگران، بُر می‌خورد و در زندگی پر از رنجشان سهیم می‌شود. کارگرانی که ساعت‌ها در گرمای طاقت فرسای معادن زغال مونسو همراه با خطرات فراوانی که دارد، کار می‌کنند و در نهایت حتی غذای کافی برای خوردن ندارند.  اتین که جوانی سخت‌کوش و ایده‌آل گرا است، با کارگری مهاجر از روسیه، دوست می‌شود و از طریق او با آثار سوسیالیسم و ادبیات جنبش طبقه کارگر، آشنا می‌شود. آهنگ این ادبیات در ذهن اتین آنگاه قوت می‌گیرد که صاحبان معادن ذغال سنگ، دستمزد کارگران را کاهش می‌دهند. این مساله، سلسه تصمیم‌ها و رخدادهایی را آغاز می‌کند که به فاجعه‌ای بزرگ ختم می‌شود.  شاید هیچ اثری به اندازه رمان ژرمینال از امیل زولا، نتواند چراییِ اقبال به ایدئولوژی‌های چپ را توضیح دهد. اینکه چه طور ندیدن رنج طبقات فرو دست و ستم سرمایه‌داران، به طغیانی بزرگ و فاجعه‌بار ختم می‌شود. این اثر با توصیفات بی‌پرده خود از شرایطی که فقر مطلق در پی دارد، به روشنی نشان می‌دهد که فقر نه به شکل ذهنی و معنایی بلکه به طور عینی و مادی، اخلاق و انسانیت را می‌بلعد. اینکه اساسا اخلاق در بستری از رفاه نسبی معنا دارد و می‌تواند بروز پیدا کند.  ژرمینال یکی از بهترین کتاب‌های داستانی است درباره رنجی نادیده گرفته شده که چاره‌ای جز اعتصاب و خشونت پیش پای خویش نمی‌بیند. خشونت نتیجه لاجرم این انکار و سرکوب است و امیل زولا با چیره دستی تمام آن را وصف می‌کند. پایان کتاب بسیار دراماتیک و اندوه‌بار است اما زولا در مقام راوی، نوید آینده‌ای متفاوت را می‌دهد. آینده‌ای که نمی‌توان از آمدنش جلوگیری کرد.  گرچه رمان ژرمینال، متعلق به یک مجموعه بیست جلدی است، اما نگران نباشید. ژرمینال یک اثر کامل است و شما بدون خواندن عناوین قبلی و بعدی نیز می‌توانید آن را بخوانید و لذت ببرید. این اثر نه تنها یکی از بهترین کتاب‌های داستانی است؛ که در میان مجموعه آثار امیل زولا هم بسیار برجسته و مهم است و به آن، لقب بینوایان دوم را داده‌اند.  در سال 1993، کلود بری کارگردان فرانسوی نیز فیلمی به همین نام بر پایه رمان و در ژانر حماسی ساخت که جایزه سزار را برای بهترین فیلم برداری و طراحی لباس از آن خود کرد. ژرمینال، اولین بار در سال 1356 توسط سروش حبیبی به فارسی ترجمه شد و بعدها کسان دیگری نیز آن را ترجمه کردند؛ اما شاید هنوز بهترین ترجمه متعلق به او باشد.   3- کافکا در کرانه از هاروکی موراکامی «کافکا در کرانه» یکی از بهترین کتاب‌های داستانی و عنوان رمانی است از هاروکی موراکامی، نویسنده شناخته‌شده و محبوب ژاپنی که در سال 2002 به زبان ژاپنی منتشر شد. هاروکی موراکامی جوایز ادبی متعددی را به دست آورده است؛ از جمله جایزه مهم فرانتس کافکا را. با این حال موراکامی به عنوان نویسنده‌ای ژاپنی از سوی ادبیات ژاپن، به ژاپنی نبودن محکوم شده است. اما بسیاری از منتقدین، رمان کافکا در کرانه را مملو از عناصر ژاپنی می‌دانند. برای مثال محمد قاسم‌زاده از نویسندگان و منتقدین ایرانی و برنده جایزه ادبی پائولو کوئیلو، ناکاتا؛ یکی از شخصیت‌های مهم داستان را نماد وجدان ژاپنی می‌شناسد. کافکا در کرانه، در ژانر فانتزی و رئالیسم جادویی قرار می‌گیرد. کتابی عجیب که به گفته خود هاروکی موراکامی تنها راه فهم معماهای کتاب، خواندن چند باره آن است. اما این مطلب نباید شما را بترساند و گمان کنید با کتابی سخت رو به رو خواهید شد. کافکا در کرانه، با زبانی روان و ساده، شما را دعوت به جهان خود می‌کند. رمان با دو خط داستانی موازی و جدا از هم، پیش می‌رود. در یکی از آنها پسری 15 ساله با نام غیرعادی کافکا، داستان را روایت می‌کند. او به کتاب خواندن، بسیار علاقه دارد و بزرگترین ترسش محقق شدن نفرین پدرش است. کافکا همراه با دوست خیالیش به نام پسر زاغی، از خانه فرار می‌کند تا سفر ادیپ‌وار خود را آغاز کند و ناخواسته درگیر ماجرای قتلی عجیب می‌شود.  به موازات کافکا، داستان ناکاتا از زبان دانای کل، روایت می‌شود. پیرمردی که به دلیل رخدادی در کودکی اش، هوشش را از دست داده اما توانایی صحبت با گربه‌ها را به دست آورده است. ناکاتا این توانایی‌اش را در راهِ پیداکردنِ گربه‌های گمشده برای صاحبانشان به کار گرفته تا بتواند اندک درآمدی به دست آورد. اما ناکاتا در پیِ پیدا کردن گربه‌ی گمشده‌ای، وارد ماجرایی پیچیده می‌شود.  جهان ناکاتا، جهانی غریب است که نه صحبت کردن با گربه‌ها و نه باریدن ماهی از آسمان، آن را به جهانی غیرعادی و باورنکردنی تبدیل نمی‌کند. شما فکر نمی‌کنید که جهان ناکاتا، تفاوت چندانی با جهان کافکا یا حتی خودتان داشته باشد؛ حتی اگر باران سیل آسای ماهی بر شهر ببارد، به هر حال پیشامدی است که ممکن است در جایی رخ دهد. این دو خط داستانی گرچه جدا از یکدیگر هستند اما تقریبا از همان آغاز، شما سایه‌های آن دو را بر هم احساس می‌کنید. شاید در تلاش برای یافتن ارتباطی دقیق، چیزی به چنگتان نیاید؛ اما در همان حال با همه وجود نزدیکی آن دو را درک می‌کنید. درست مانند یک حس عجیب و لغزنده از حضور کسی پشت سرتان، که وقتی برمی‌گردید تا مچش را بگیرید، ناکام می‌مانید. رمان کافکا در کرانه از هاروکی موراکامی، به عنوان کتاب فانتزی سال انتخاب شد و همچنین در میان ده کتاب سال نیویورک تایمز نیز قرار گرفت. انتشارات نیلوفر در سال 1387 این کتاب را با ترجمه مهدی غبرایی و بر اساس متن انگلیسی، در ایران منتشر کرده است.  کافکا در کرانه از بهترین‌ کتاب‌های داستانی در ژانر گفته شده است. اگر از علاقه‌مندان ژانر فانتزی یا ادبیات ژاپن هستید، نباید آن را از دست بدهید!   4- بیگانه از آلبر کامو آلبر کامو نویسنده‌ای فرانسوی است که در دوره استعمار فرانسه در الجزایر به دنیا آمد و نامش برای دوست‌داران فلسفه و ادبیات فرانسه آشنا است. کامو، آثار درخشانی در گونه‌های نمایشنامه، مقاله و داستان نوشته است. محبوب‌ترین کتاب‌های او؛ بیگانه، کالیگولا، افسانه سیزیف، طاعون و انسان طاغی است. این مورد از بهترین کتاب‌های داستانی، به نخستین اثر او یعنی رمان کوچک بیگانه اختصاص دارد که در سال 1942 انتشار یافته است. آلبر کامو، که در 44 سالگی نوبل ادبیات را دریافت کرد، به لحاظ اعتبار و قوت قلم، معمولا در ردیف ژان پل سارتر قرار می‌گیرد و مانند او اگزیستانسیالیست معرفی می‌شود؛ با این حال، کامو خود را اگزیستانسیالیست نمی‌دانست و از این برچسب متعجب بود. در واقع آثار او را باید در بستر ابزوردیسم، بررسی و واکاوی کرد و کامو، خود از پیشگامان این مکتب بود. رمان کوچک بیگانه، از زبان مرد جوانی است به نام مورسو که در الجزیره فرانسه (الجزیره در دوران استعمار و حاکمیت فرانسه) زندگی ‌می‌کند. آنچه کتاب را به دو بخش تقسیم می‌کند، قتل است. روایت زندگی مورسو پیش و پس از قتلی که مرتکب شده است. مورسو انسانی است به تمامی بیگانه. چرا که بی‌اعتنا است. بی‌اعتنا به همه چیز؛ به مرگ مادرش، به قتلی که مرتکب شده و به حکم اعدامش... آدم‌های آسایشگاه مادرش، بازپرس پرونده و کشیش زندان، در حضور او بهت زده و معذب هستند. مایلند او را بفهمند و نمی‌توانند. مورسو نمایشی است تمام عیار از انسان ابزورد که دلیلی برای پیوند نمی‌یابد. که هر انتخابی را بی‌معنا می‌بیند؛ چرا که در نهایت هیچ فرقی وجود ندارد. مورسو جایی بر سر کشیش فریاد می‌زند: «فلان جور زندگی کرده بودم، حال آنکه می‌توانستم جور دیگری زندگی کنم. فلان عمل از من سر زده بود و آن یکی نه. فلان کار را نکرده بودم و آن دیگری را چرا. خب، آخرش چه؟ ... هیچ چیز، هیچ چیز اهمیت نداشت.»  برای او حتی سالهایی که نزیسته با سالهایی که زیسته فرقی ندارند؛ چرا که هیچ معنایی در پشت آنها نیست. چیزی که آلبر کامو را از ردیف اگزیستانسیالیست‌ها خارج می‌کند همین است. کامو دیگر به دنبال معنادهی نیست. دنبال گشتن و یافتن و چنگ انداختن به چیزی برای معنا یافتن این هستی بی‌معنا نیست. کامو آن را می‌پذیرد؛ در عین بی معنایی، و با آن زندگی می‌کند. درست مانند قهرمانش در رمان بیگانه. آنگاه که در آخر کتاب، شورمندانه بر بی‌تفاوتی لطیف عالم آغوش می‌گشاید و آن را شبیه و برابر خود می‌یابد و همین، او را از حس خوشبختی لبریز می‌کند.  رمان بیگانه، کتابی است کم حجم درباره انسانی که معنا و نکته‌ای در این جهان و همه پیشکش‌هایش نمی‌بیند و این امر، او را ملول کرده است. بی‌معنایی و بی‌تفاوتی عالم برای مورسو، نه دلهره‌آور که ملال انگیز است. اما آلبر کامو دستش را می‌گیرد و با همین جهان بی‌معنا آشتی می‌دهد.  بیگانه، رمانی است در ژانر داستان فلسفی، اما کتابی سنگین و سخت نیست و هنگام خواندنش، با یکی از بهترین کتاب‌های داستانی، مواجه خواهید شد.   5- 1984 از جورج اورول کمتر کسی است که نام رمان «1984» از نویسنده بزرگ انگلیسی، جورج اورول را نشنیده باشد. اریک آرتور بلر که ما او را با نام مستعارش؛ جورج اورول می‌شناسیم، دو تا از بهترین کتاب‌های داستانی را نوشته‌ است. رمان 1984 در کنار اثر دیگرش؛ «مزرعه حیوانات»، که از شناخته شده‌ترین و پرفروش‌ترین آثار ادبی جهان هستند و بارها در تئاتر و سینما و ادبیات مورد اقتباس قرار گرفته‌اند. جورج اورول، رمان 1984 را در سال 1949 منتشر کرد. داستان، پادآرمانشهری را به تصویر می‌کشد که زندگی مردم، تحت سیطره و کنترل دولت است. هیچ جایی وجود ندارد که شما بتوانید از زیر چشم‌های نظاره‌گر برادر بزرگ (رهبر حزب)، خارج شوید. نه تنها از پاییدن همیشگی برادر بزرگ نمی‌توانید فرار کنید، که فرار از تبلیغات و پروپاگاندای او هم ناممکن است. اکران دوربُرد (تلسکرین)، در همه جا هست تا مطمئن شوند که شما حتی برای لحظه‌ای به چیزی جز آنچه که حزب می‌خواهد، فکر نمی‌کنید. در حقیقت بزرگترین جرم، همین است؛ جرم اندیشه... همین اندیشه مجرمانه است که به هر عمل مجرمانه‌ای می‌تواند ختم شود.  شخصیت اصلی رمان 1984 از جورج اورول، مردی است 39 ساله به نام وینستون اسمیت که در منطقه اقیانوسیه (اوشنیا)؛ یکی از سه ابر قدرت خیالی داستان، زندگی می‌کند. او مردی است با طبعی کنجکاو که به آنچه مربوط به گذشته است، تعلق خاطر دارد. وینستون دوست دارد گذشته را ترسیم کند؛ لندن را، پیش از آنکه به شکل تازه خود درآید و اقیانوسیه شکل گیرد. جهان در سال 1984 که وقایع رمان در آن می‌گذرد بین سه ابر قدرت تقسیم شده است. شرقاسیا (ایستاسیا)، اوراسیا و اقیانوسیه. البته بیشتر اطلاعاتی که از این قدرت‌ها و وضعیت تقسیم بندی جهان داریم، حاصل تبلیغات حزب حاکم در اقیانوسیه است. آیا واقعا جهان چنین چهره‌ای دارد؟ هیچکس نمی‌داند. زیرا راهی برای اعتبارسنجی وجود ندارد. حتی تاریخ هم دیگر نمی‌تواند پاسدار سرگذشت جهان باشد. چرا که در اقیانوسیه تاریخ همیشه به نفع امروز جعل می‌شود. تمام اسناد، دست کاری می‌شوند و در نتیجه هیچ گذشته‌ای وجود ندارد. گذشته همان است که رهبران برای مردم بازگویی می‌کنند و حتی این بازگویی، خود نیز دستخوش بازگویی می‌شود.  این امر نه فقط درباره حوادث و رخدادها، که درباره زبان هم جاری است. نوگفتار بزرگترین پروژه حزب تمامیت‌خواه حاکم در اقیانوسیه است؛ پاکسازی زبان از واژگان غیر ضروری و جایگزینی کلماتی که به دگر اندیشی، کمک می‌کنند. در این فرایند، زبان هر روز چهره تازه می‌کند و به منظور جلوگیری از کژاندیشی، دامنه خود را تنگ‌تر و کم‌مایه‌تر می‌کند.  جورج اورول در رمان 1984، رخدادهای داستان را با نقطه عطفی در زندگی وینستون اسمیت از اعضای غیر اصلی حزب در وزارت حقیقت، پیش می‌برد؛ جایی که اسمیت دفترچه‌ای می‌خرد و شروع می‌کند به نوشتن خاطرات و اندیشه‌هایش. دیگر بعد از این، فرقی نمی‌کند داستان به کدام سمت برود، زیرا بزرگترین جرم رخ داده است؛ جرم اندیشه. رمان 1984 یکی از بهترین کتاب‌های داستانی در ژانر داستان سیاسی است که به یک اثر کلاسیک تبدیل شده است. جایزه اورول نیز از طرف بنیاد خیریه جورج اورول از سال 1993 و در دو بخش داستانی و غیر داستانی به بهترین آثار سیاسی اهدا می‌شود.   تاکنون دو فیلم بر اساس این رمان و با همان نام، ساخته شده است؛ یکی در سال 1956 و به کارگردانی مایکل اندرسون و دیگری در سال 1984 (همان سالی که وقایع رمان نیز در آن می‌گذرد) و به کارگردانی مایکل ردفورد. اگر تاکنون موفق به خواندن رمان 1984 نشده‌اید، دیگر آن را به تاخیر نیندازید!   6- سه تفنگدار از الکساندر دوما شاید هیچ رمانی به اندازه سه تفنگدار، نامش در تجربه همگانی و روزمره ما تکرار نشده باشد؛ حتی اگر خودمان آن را نخوانده باشیم.  رمان سه تفنگدار یکی دیگر از بهترین کتاب‌های داستانی است که نویسنده و نمایشنامه نویس دو رگه فرانسوی-آفریقایی؛ الکساندر دوما، آن را نوشته است. رمانی طولانی و پرماجرا که بسیار مناسب شب‌های طولانی است.  الکساندر دوما از پیشگامان مکتب رومانتیسیسم و نویسنده‌ای بسیار پرکار بود. او 300 عنوان کتاب دارد و تاکنون بیش از 200 فیلم بر اساس آثار او ساخته شده است. بسیاری از آثار الکساندر دوما رمان‌هایی دنباله‌دار و سریالی است؛ مانند رمان سه تفنگدار، گردنبند ملکه و ملکه مارگو.  رمان سه تفنگدار، ماجرجویی‌ها و دلاوری‌های سه دوست که از تفنگداران لویی سیزدهم هستند را شرح می‌دهد؛ آرامیس، پورتوس و آتوس. این سه، پس از فراز و فرودهایی با تفنگدار دیگری به نام دارتانیان، دوست می‌شوند و پیمان برادری می‌بندند؛ همراه با همان شعار معروفی که در محاورات روزمره ‌ما هم جا خوش کرده است: یکی برای همه، همه برای یکی.  رمان سه تفنگدار از الکساندر دوما، رمانی است دنباله دار و طولانی که با دو عنوان دیگر یعنی 20 سال بعد و 10 سال بعد، تکمیل می‌شود. اولین سری رمان در سال 1844 از ماه مارس تا جولای، به صورت دنباله دار در روزنامه فرانسوی لو سیکل (LE SIÈCLE) منتشر شد؛ یعنی در دوره مونارشی جولای و 4 سال قبل از انقلاب فرانسه در 1848 که منجر به برقراری جمهوری دوم شد. داستان به لحاظ زمانی در قرن 17 و در سالهای 1625 تا 1628 می‌گذرد و شما زندگی این چهار تفنگدار را در میان حوادثی که متاثر از وقایع آن زمانِ تاریخِ فرانسه است، دنبال می‌کنید. گاهی آنها در کنار هم و در جبهه‌ای واحد می‌جنگند و گاهی نیز رو به روی هم قرار می‌گیرند. اما الکساندر دوما دوستی و علاقه این چهار نفر به یکدیگر را بر صدر همه چیز قرار می‌دهد و این دوستی، راهنمای عمل مهم‌تری برای شخصیت‌ها است تا مسیر خود را در تاریخ فرانسه، پیدا کنند.  رمان سه تفنگدار، طعم اعتماد و دوستی را در مهلکه‌های جنگی و تنگناهای سیاسی میان قدرت‌مندان دربار و کلیسا و گاهی نیز دربار دیگر کشورها؛ چون انگلستان، به شما می‌چشاند. الکساندر دوما رمان سه تفنگدار و همچنین دنباله‌های آن را با همکاری نویسنده فرانسوی دیگری به نام اگوست ماکت (1813-1188) نوشت. آگوست ماکت تحقیقات تاریخی را انجام داد و طرح کلی داستان را ساخت. الکساندر دوما با حذف برخی شخصیت‌ها و سبک بی مثالش در داستان‌نویسی، شاهکار ادبیات فرانسه؛ یعنی سه تفنگدار را خلق کرد. «بیست سال بعد» در سال 1845 و «ویکونت دوبراژلون: ده سال بعد» در سال 1847 انتشار یافت. رمان سه تفنگدار، اولین بار در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، توسط یکی از نوادگان او؛ محمد طاهر میرزا قاجار، ترجمه شد و چاپخانه دارالفنون آن را به صورت سنگی چاپ کرد. ترجمه او در 5 جلد و تنها شامل «سه تفنگدار» و «بیست سال بعد» است. ذبیح الله منصوری نیز ترجمه‌ای ده جلدی از این مجموعه الکساندر دوما دارد که البته همراه با افزوده‌هایی از جانب او است. ترجمه منصوری عنوان «ویکونت دوبراژلون: ده سال بعد» را هم شامل می‌شود. بعدها ترجمه‌های دیگری نیز توسط نشرهای مختلف به چاپ رسید.  رمان سه تفنگدار از بهترین کتاب‌های داستانی در ژانر رمان تاریخی و ماجراجویی و زیر ژانر شمشیر به دستان است که تبدیل به قسمتی از حافظه همگانی ما شده. چه کتابی بیشتر از این شاهکار الکساندر دوما، سزاوار خواندن است؟!   7- اعمال انسانی از هان کانگ رمان «اعمال انسانی» یکی از بهترین کتاب‌های داستانی و در عین حال بسیار دردناک است. این رمان را نویسنده برجسته کره جنوبی، هان کانگ نوشته که برنده جوایز متعدد ادبی مانند من بوکر شده است.  هان کانگ در رمان اعمال انسانی، ما را به دیدن حوادث قیام آزادی خواهانه گوانگجو دعوت می‌کند و این کار را هم به شکلی بسیار خلاقانه انجام می‌دهد. رمان اعمال انسانی، یک راوی و یک قهرمان ندارد. بلکه هر فصل از زبان یک فرد روایت می‌شود و چه چیزی بهتر از این شیوه، یادمان می‌اندازد که یک نفر صاحب روایت اصیل و اصلی در هیچ رخداد تاریخی، نیست. هر واقعه، روایت‌گران متعدد و قهرمان‌های زیادی دارد. قهرمانانی که مثل هم نیستند اما همه، انسان های معمولی هستند. همان‌هایی که شاید هر روز در اطرافمان می بینیم. هان کانگ، حتی روایت مردگان را از قلم نینداخته است و یکی از فصل‌ها از زبان روح پسر بچه مرده‌ای است که به دنبال جسدش می‌گردد. هولناک، دردناک و در عین حال عمیقا انسانی.  با این حال که رمان اعمال انسانی، یک روایت کننده ندارد و هر کس از زاویه دید خود وقایع قیام گوانگجو را در سال 1980 و آنچه در گذر زمان تا به امروز رخ داده است، بازگو می‌کند. اما روایت به گونه‌ای حول پسر بچه دانش آموزی به نام کانگ دونگ هو چرخ می‌خورد و خواننده دوست دارد از لا به لای قصه دیگران، آنچه بر او رفته است را دریابد.  کره جنوبی در سال 1980، بر لبه تیغ نشسته بود. دو دهه دیکتاتوری نظامی را سپری کرده بود و رییس جمهورش با ترور، جایگزین شده بود. جانشین رییس جمهور نظامی قبلی، ژنرال دیگری بود به نام چان دو هوان که او نیز به سرعت، اندک آزادی‌های باقی مانده مردم را سلب کرد. به بهانه گسترش نفوذ کره شمالی، دست به کار تعطیلی دانشگاه‌ها، محدود کردن آزادی مطبوعات، لغو کردن تمامی فعالیت‌های سیاسی و برقراری حکومت نظامی شد. این ها به علاوه‌ی مسائل اقتصادی حاصل از صنعتی شدن سریع کشور، سبب پیوستن کارگران و توده‌های مردم به جنبش‌های دانشجویی شد که سرکوب‌های خونین و شدیدی را در پی داشت. قیام گوانگجو یکی از آن موارد است که شدت جنایات در آن باورکردنی نیست. هان کانگ این توده‌های تلنبار شده پیکرهای انسانی را که عموما بی نام و نشان دفن یا سوزانده شدند، بیرون می‌کشد و ما را وادار به تماشا می‌کند. آیا هدف او تماشای آن چیزی است که بر آن پیکرهای انسانی رفته است؟ یا تماشای آن چه از ما انسانها می‌تواند سر بزند؟... تماشای اعمال انسانی؟ رمان اعمال انسانی از بهترین کتاب‌های داستانی در ژانر درام تاریخی است. نویسنده آن؛ هان کانگ، دست ما را می‌گیرد و به شهر گوانگجو در کره جنوبی سالِ 1980 می‌برد؛ که در بحبوحه سرکوب خونین قیام دموکراتیک آن، پسر بچه‌ای به دنبال جسد دوستش، روحی به دنبال بدن رها شده‌اش و کشوری ستمدیده، به دنبال آزادی بیان است.   8- زنان کوچک از لوییزا می آلکات لوییزا می آلکات از زنان نویسنده قرن نوزدهم آمریکا است که آثارش جزء بهترین کتاب‌های داستانی است. رمان بسیار پرفروش و محبوب او «زنان کوچک»، با انیمه و فیلم‌هایی که از آن ساخته شد، به راحتی در میان مردم سراسر جهان، راه باز کرد و تبدیل به یکی از خاطره‌های مشترک همگانی شد.  لوییزا می آلکات، این رمان را با الهام از تجربیات شخصی و بر اساس زندگی خود و سه خواهرش نوشت. از این جهت شاید بتوان رمان زنان کوچک را زندگینامه خودنگاشت هم به حساب آورد. رمان زنان کوچک پس از انتشار، به سرعت با اقبال مردم مواجه شد. از این رو لوییزا می آلکات، سه کتاب دیگر پس از آن و به عنوان دنباله، نوشت؛ همسران خوب، مردان کوچک و پسران جوی. داستان زنان کوچک، فراز و نشیب زندگی و عشق و دوستی و رویاهای چهار خواهر را در بحبوحه جنگ داخلی آمریکا، دنبال می‌کند؛ مگ، جو، بث و ایمی. این چهار خواهر قد و نیم قد، تلاش می‌کنند تا در خلال این جنگ و در نبود پدرشان که به جبهه جنگ رفته، بخشی از مسئولیت‌های خانه را به عهده گیرند و کمک حال مادرشان باشند که داوطلبانه در پشت جبهه نبرد، کمک میکند.  مگ (مارگارت)، که بزرگترین دختر خانواده است و بیشتر در مدیریت امور خانه و مراقبت از خواهران کوچکترش نقش دارد، دختری موقر، اهل تجمل و کاملا برازنده در چهارچوب‌های زمانه‌اش است. جو (جوزفین) که شخصیت خود نویسنده را بازنمایی می‌کند، دختری پر جنب و جوش است که رویای نویسندگی در سر دارد و دوست دارد از هر راهی که می‌تواند، کمک خرج خانه باشد؛ چه این راه، فروختن قصه‌هایش با نام دیگران باشد یا فروختن موهای بلندش. بث (الیزابت)؛ دختر مهربان و دوست داشتنی رمان زنان کوچک که به نواختن پیانو علاقه دارد و رابطه صمیمانه‌تری با جو دارد. بث 13 ساله، بیماری قلبی دارد و به شدت مریض است. او بزرگترین مشوق جو برای داستان نویسی است. و در نهایت، ایمی کوچکترین دختر خانواده و البته زیباترینشان. شخصیت او رگه‌هایی از خودخواهی و حسادت دارد، دوست دارد بزرگتر از سن خود رفتار کند و در نقاشی بسیار با استعداد است. قهرمانان رمان زنان کوچک، گرچه مانند هر خانواده‌ای، ناراحتی‌ها، خشم‌ها و دعواهای خود را دارند، اما با این همه، یکدیگر را دوست دارند و محبتشان بر همه نزاع‌ها و کدورتهای بینشان، می‌چربد.  رمان زنان کوچک، زنانگی قدرتمندی دارد و این بار به جای نمایش آنچه مردان در جبهه‌های جنگ رقم می‌زنند، بر زندگی‌ای که در پشت جبهه‌ها و در شهرها و حاشیه‌شان، جریان دارد تمرکز می‌کند. زنانی که تلاش می‌کنند همه چیز را حفظ کنند و خودشان، دیگران و زندگی را تا پایان جنگ، بکشانند. شاید برای همین باشد که رمان زنان کوچک شکل می‌گیرد. برای به نمایش درآوردن سالها تلاش زنانی که مردانشان به جنگ رفته‌اند. زنانی که در سایه سترگ و رعب آور جنگ و مرگ، بی‌اهمیت قلمداد شدند. آیا چون مهم نیستند به آنها پرداخته نشده؟ یا همانطور که ایمی بالغ می‌گوید، چون بهشان پرداخته نشده، اهمیت نیافتند؟  لوییزا می آلکات، این زنان را و بلکه زنان کوچک را بر می‌کشد و به جای مردانِ در تکاپویِ جبهه‌های جنگ، قهرمان رمان خود می‌کند. زنانی که بار زندگی در سایه سنگین جنگ را به دوش می‌کشند؛ اما آنقدر پر طمطراق نیستند که دیده شوند. رمان زنان کوچک از لوییزا می آلکات، از بهترین کتاب‌های داستانی است که از زندگی سخن می‌گوید. آخرین اقتباس سینمایی از این رمان فراموش نشدنی، فیلم زنان کوچک به کارگردانی گرتا گرویگ و بازی ستارگانی چون سرشه رونان، اما واتسون، فلورنس پیو، تیموتی شالامی و مریل استریپ است که داستان هر دو رمان زنان کوچک و همسران خوب را به تصویر می‌کشد.   9- رمان بالزاک و خیاط کوچولوی چینی از دای سیجی دای سیجی نویسنده و کارگردان چینی است که در فرانسه زندگی می‌کند. او که فرزند دو تن از اساتید برجسته دانشگاه علوم پزشکی چین بود، در دوره انقلاب فرهنگی که مائو به راه انداخت، برای بازپروری به منطقه‌ای روستایی در استان سیچوآن، فرستاده شد. جایی که منبع بزرگی، برای نخستین رمان او و یکی از بهترین کتاب های داستانی شد؛ رمان «بالزاک و خیاط کوچولوی چینی». مائو تسه تونگ، رهبر چین کمونیستی، در اواخر سال 1966 و با حمایت گارد سرخ، انقلاب فرهنگی را به راه انداخت که در نتیجه آن، دانشگاه‌ها بسته شد و نوجوانانی که در دبیرستان درس خوانده بودند، برای بازپرری و یاد گرفتن راه درست اندیشه از کارگران و کشاورزان، به مزارع و روستاها فرستاده شدند. هدف انقلاب فرهنگی، مبارزه با 4 عامل کهنه؛ اندیشه‌ کهنه، فرهنگ کهنه، آداب و رسوم کهنه، و عادت‌های کهنه‌ طبقات استثمارگر و دادن تجربه دست اولی از زندگی انقلابی به جوانان بود. داستان بالزاک و خیاط کوچولوی چینی، در چنین پس زمینه‌ای است که روایت می‌شود. دای سیجی، قصه دو پسر نوجوان چینی را تعریف می‌کند که در اوایل سال 1971، برای کار اجباری به کوهستانی دور افتاده به نام ققنوس آسمان، فرستاده می‌شوند. در آنجا، با دخترک روستایی خیاطی آشنا می‌شوند و جهان پسرانه‌شان متلاطم می‌شود. میان این سه، عشق و دوستی شکل می‌گیرد و لوئو؛ دوست راویِ داستان، وظیفه خطیر با فرهنگ کردن خیاط کوچولو را، شخصا به عهده می‌گیرد.  رمان بالزاک و خیاط کوچولوی چینی، روایتگر تلاش این سه نوجوان برای زندگی کردن در جهانی کژ فرم است. در جهانِ انقلابیِ چینِ دوره مائو، در زمانه‌ای که هر آنچه مناسبتی با ایدئولوژی مائو ندارد، بیرحمانه با برچسب ضد انقلابی ممنوع و سانسور می‌شود،‌ این سه نوجوان، چمدانی از رمان‌های ممنوعه پیدا می‌کنند. مجموعه‌ای از بهترین کتاب‌های داستانی ادبیات غرب از بالزاک، گوگول، داستایوفسکی، رومن رولان، ویکتور هوگو، دوما و ... . راوی، لوئو و خیاط کوچولوی حیرت زده، با ولع و اشتیاق در جهان قصه‌ها شیرجه می‌زنند و همه چیزهای ممنوع را در قصه‌ها کشف می‌کنند. شاید مهم ترین کشف آنها، همان فردیت باشد؛ فردیتی که راوی داستان، دریافت و کشف آن از میان داستان ژان کریستوف از رومن رولان را به بیان در می‌آورد و خیاط کوچولو با تصمیمی که به یکباره در انتهای داستان عملی ‌می‌کند آن را تحقق و عینیت، می‌بخشد. رمان بالزاک و خیاط کوچولوی چینی از دای سیجی، داستانی است درباره عشق و بلوغ و کشف ناشناخته‌ها، میان ممنوعیت هر چیزی که انسانی و طبیعی است. داستان رویا یافتن و رویا بافتن این نوجوان‌ها. رمان بالزاک و خیاط کوچولوی چینی، با قلم روان و شیرین دای سیجی، از بهترین کتاب‌های داستانی است و امکان ندارد مجذوب آن نشوید! دای سیجی خود اقتباسی سینمایی از آن را در سال 2002 و به همان نام کارگردانی کرد که نامزد و برنده چندین جایزه سینمایی شد.   10- دایی جان ناپلئون از ایرج پزشکزاد این فقره از معرفی بهترین کتاب های داستانی، به رمانی ایرانی اختصاص دارد به نام «دایی جان ناپلئون». حتی اگر این رمان را نخوانده باشید و اقتباس تلویزیونی آن را هم ندیده باشید، امکان ندارد اسم دایی جان ناپلئون به گوشتان نخورده باشد. این رمان که در سال 1349 به قلم ایرج پزشکزاد منتشر شده است، رمانی است طنز که با دیدی انتقادی و گاه‌ هجو آمیز به مناسبات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در جامعه ایرانی نگاه می‌کند. ایرج پزشکزاد، طنز نویس ایرانی است که آثار تالیفی و ترجمه‌ای متعددی دارد؛ با این حال بیش از همه برای خلق کاراکتر دایی جان ناپلئون در رمانی به همین نام، شناخته شده است. شاید بتوان، رمان دایی جان ناپلئون را رومئو ژولیت ایرانی دانست که البته زهر و تلخی درام آن را گرفته و پس از غلتاندن در فرهنگ ایرانی و آغشته کردن به خلقیات دوره نوجوانی، در ژانر طنز برایمان سرو کرده باشند. سعید نوجوانی است 13 ساله که در یک بعد از ظهر گرم تابستانی در 13 مرداد و در ساعت سه و ربع کم، متوجه می‌شود عاشق لیلی؛ دختر دایی‌اش شده است و این سرآغاز تلخی‌ها و زجر هجری است که او می‌کشد.  او از خانواده‌ای متمول و قدیمی است که همگی در باغی بزرگ با عمارت‌هایی که هر کدام به یک خانواده اختصاص دارد، زندگی ‌میکنند. داییِ سعید که افسر بازنشسته ژاندارمری است، شیفته و عاشق ناپلئون بناپارت است و لقب دایی جان ناپلئون برای او، از همین جا آمده است. میان دایی و پدر او که دکتر دارو ساز است، دشمنی و کینه‌ای قدیمی وجود دارد.  کاراکتر دایی جان ناپلئون، شخصیت عجیب اما جالبی است از مردی ساده و متوهم که داستان‌های اغراق شده خود را جدی می‌گیرد و در قامت یک دن کیشوت ایرانی ظاهر می‌شود. گم گشتگی او میان این داستان‌ها و درگیری‌های کوچکش در زمان افسری او در ژاندارمری، که تا انتهای داستان بدل به جنگی تمام عیار می‌شود و ترسش از نیروهای انگلیسی، دست آویز فریب‌کاری‌ها و توطئه‌های پدر سعید برای آزردن دایی جان ناپلئون و رساندن او تا مرز جنون می‌شود. چیزی که اصلا مناسب آینده سعیدی که عاشق دختر او است، نیست. در نتیجه تلاش می‌کند تا به همراه دایی دیگرش، میرزا اسدالله، نقشه‌های پدرش را خنثی کند و بلکه بین آنها صلحی برقرار کند. رمان دایی جان ناپلئون از ایرج پزشکزاد، یکی از بهترین کتاب‌های داستانی ایرانی در ژانر طنز و داستان بلوغ است. داستان بلوغ یکی از ژانرهای ادبیات است با قهرمانی نوجوانان، که با مسائل دوره بلوغ دست و پنجه نرم می‌کنند. این رمان تا کنون به زبان‌های متعددی از جمله فرانسوی، آلمانی، انگلیسی، عبری و ... ترجمه و منتشر شده است. نباید لذت خواندن چنین کتابی را از دست بدهید!   11- مروارید از جان اشتاین بک جان اشتاین بک، نویسنده بسیار شناخته شده آمریکایی، برنده نوبل ادبیات و از نمایندگان مهم مکتب ادبی ناتورالیسم است. او رمان‌های زیادی نوشته است که هر کدام خود، از بهترین کتاب های داستانی هستند. شاید مهم‌ترین و محبوب‌ترین آثار او، «خوشه‌های خشم»، «شرق بهشت» و «موش‌ها و آدم‌ها» باشد؛ اما بد نیست در این فقره، کتاب دیگری از او را معرفی کنیم که شاید کمتر با آن آشنا باشید.  رمان کوچک «مروارید»، یکی دیگر از بهترین کتاب های داستانی است که در سال 1947 از جان اشتاین بک، منتشر شد.   همانطور که از نام کتاب پیدا است، داستان حول مروارید می‌چرخد؛ مرواریدهایی که زندگی مردم بومی جنوب مکزیک، از راه شکار آنها می‌گذرد و مروارید دیگری که زندگی کینو، خووآنا و کایوتیتو به آن گره خورده است؛ بزرگترین مروارید دنیا. کینو، صیاد فقیری است مانند همه مردم قبیله‌اش؛ مردمان سرخ پوستی که سال های درازی است گرفتار حکمرانی و ستم سفید‌پوستان شده‌اند. مردمان سر خورده و تحقیر شده که حاصل کارشان از دهانشان ربوده شده. مرواریدهایشان را به بهای ناچیزی برده‌اند و در عوض، نژاد و زبان و آیینشان را خوار داشته‌اند.  با این همه، آنچه ناهماهنگی و آشوب را به میان زندگی این مردم می آورد، نه عقرب گزیدگی کایوتیتو؛ کودک خردسال خووآنا و کینو است و نه سرباز زدن دکتر سفید پوست شهری از مداوای کودک، به دلیل تهیدستی خانواده‌اش. بلکه مروارید بزرگی است که کینو به یکباره پیدا می‌کند. شانس، به سرنوشت آنها روی می‌کند و کینو بزرگترین مروارید دنیا را پیدا می‌کند.  اما آیا این مروارید، واقعا لبخند سرنوشت به آنها است؟ یا همانطور که خووآنا فکر می‌کند مایه تباهی است؟ جان اشتاین بک، به ما قصه مرواریدی را می‌گوید که چه طور به دست آمد و چه طور از دست رفت! داستان کینو که ماهی‌گیر تهی دستی بود و دلش می‌خواست فرزندش مانند او زندگی نکند. داستان خووآنا که مادر کایوتیتو بود و دلش می‌خواست فرزندش زنده بماند و زندگی کند. داستان آرزوهای دور و دراز که جان اشتاین بک در قامت یک نویسنده ناتورالیست، آن را بی‌تناسب با جبر سرنوشتشان میبیند و این بی‌تناسبی، آغاز سفری می‌شود برای کینو و خووآنا که ما را همراه خود می‌کند.  مروارید به عنوان کتابی کم حجم، از بهترین کتاب های داستانی است که شما می‌توانید آن را بخوانید.   12- بادام از وون پیونگ سون ادبیات کره نیز مانند سینمای آن، آثار موفق و قابل قبولی دارد. یکی از بهترین رمان ها و کتاب های داستانی، رمان بادام از وون پیونگ سون نویسنده و کارگردان زن 45 ساله کره جنوبی است. بادام؛ اولین رمان این نویسنده، در سال 2017 منتشر شد و توانست جایزه معتبر «چانگ بی» را در رده ادبیات داستانی جوانان، برای او به ارمغان آورد. وون پیونگ سون در همان سال برای رمان دیگرش؛ «ضد حمله سی» نیز، موفق به کسب یک جایزه ادبی شد. بادام، روان و پرکشش است. داستانی الهام بخش و امیدوارکننده که با زبانی محکم و شفاف نوشته شده است. وون پیونگ سون در رمان بادام، از زبان پسری نوجوان روایت می‌کند که در درک جهان پیرامونش، با مشکل رو به ‌رو است. البته که همه نوجوانان، در درک جهانی که آنان را در بر گرفته است، با مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کنند و حتی در درک احساسات خودشان هم سردرگم هستند. اما نوجوان داستان وون پیونگ سون، مشکلی به مراتب بزرگتر دارد. «یون جه» نمی‌تواند احساسات را درک کند. نمی‌تواند احساسات را بشناسد. چون بادامه مغزش کمی کوچکتر از سایرین است. رمان بادام، از نحوه ارتباط برقرار کردن پسر نوجوانی می‌گوید که بادامه مغزش به اندازه کافی رشد نکرده است. او عشق، شادی، خشم، ترس و نفرت را نمی‌شناسد. چیزی که او را در چشم دیگران هیولا نشان می‌دهد. هیولایی که نمی‌تواند با دیگران همدلی و همذات پنداری کند. ما از زبان او است که به داستان وارد می‌شویم و از دریچه چشم او است که جهان را می‌بینیم. مردم را می‌بینیم. از دریچه چشم یک هیولا. این داستان شاد است؟ یا غم انگیز؟ هیولا به ما می‌گوید نه من و نه هیچ کس دیگر نمی‌تواند واقعا بداند داستانی شاد است یا غمگین. رمان بسیار جذاب بادام که از دید «وال استریت ژورنال» روایتی است محکم و تکان دهنده، تنها اثری است که از وون پیونگ سون در ایران ترجمه و چاپ شده است. اگر به دنبال کتابی هستید که خواندنش پر از حس خوب باشد، حتما بادام را بخوانید! بادام یکی از بهترین کتاب های داستانی است که حالتان را هم خوب می‌کند.   13- هر دو در نهایت می‌میرند از آدام سیلورا از بهترین کتاب های داستانی دیگر، رمانی است در ژانر ادبیات نوجوانان به نام «هر دو در نهایت می‌میرند». این رمان را آدام سیلور نویسنده برجسته آمریکایی نوشته است که از سمت مادر، تباری پرتو ریکویی دارد. او برای پرداختن به مسائل عمیقی که انسان با آن دست و پنجه نرم می‌کند شناخته شده است؛ چیزهایی مانند عشق، غم و هویت. رمان هر دو در نهایت می‌میرند، در همان نامش پایان خود را لو داده است. اما این نشان می‌دهد که نه پایان داستان بلکه روند آن است که اهمیت دارد. سفری که هر دو طی می‌کنند تا به نقطه پایان خود برسند؛ به مرگ. آدام سیلور در هر دو در نهایت می‌میرند، مرگ دو پسر نوجوان را به آنها خبر می‌دهد؛ توسط شرکتی که کارش پیشگویی مرگ است. متئو و روفوس که پیش از این یکدیگر را نمیشناختند، متوجه می‌شوند تنها یک روز از زندگی برایشان باقی مانده است. یک روز باقی‌مانده‌ای که وسط زندگی روزمره و همیشگی آنها، به سراغشان آمده است. این روز را چه طور سر کنند؟ آیا اصلا می‌توان یک روز باقی مانده را که ناگهان به سراغ آدم می‌آید طور دیگری گذراند؟  کتاب هر دو در نهایت می‌میرند رمانی است تراژیک که با نشاندن سایه مرگ، شکوه و ارزش زندگی را گوشزد می‌کند. شما اگر یک روز از زندگی برایتان مانده بود چه می‌کردید؟ اگر پاسخ به این سوال سخت و تصور نکردنی است، رمان هر دو در نهایت می‌میرند از آدام سیلور، بهترین کتاب داستانی است که شما را به سفری برای کشف این پاسخ می‌برد.   14- کتابخانه نیمه شب از مت هیگ رمان «کتابخانه نیمه شب»، مورد دیگری از بهترین کتاب های داستانی است که مت هیگ نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی، آن را در سال 2020 نوشته است. مت هیگ، بیشتر برای آثارش در ادبیات گمانه زن، شناخته می‌شود. ادبیات گمانه زن، در واقع ژانر مادر برای همه انواع فانتزی، علمی-تخیلی، ترسناک، تاریخ جایگزین، ابر قهرمانی و ... است؛ ژانری که با عناصری سر و کار دارد که در واقعیت، طبیعت و تاریخ ثبت شده، وجود ندارد.  رمان کتابخانه نیمه شب، یکی از آن ها است که در ژانر درام فانتزی ظاهر شده است. نورا سید، کاراکتر اصلی کتاب، زن جوانی است که از زندگی خود و انتخاب‌هایی که در آن کرده، ناراضی است. او که زندگیش را بی‌فایده و هدر رفته قلمداد می‌کند، دست به خودکشی می‌زند. اما این مرگ نیست که نورا سید با آن مواجه می‌شود. بلکه با فرصت تماشای زندگیش مواجه می‌شود اگر که تصمیمات دیگری گرفته بود. نورا سید در برزخ، به کتابخانه نیمه شب می رسد. جایی که هر کتاب، یک زندگی است که او می‌توانست داشته باشد. آیا انتخاب‌های دیگر، لزوما تصمیمات بهتری بودند؟ آیا خوشحالی او، در زندگیِ متفاوت‌تری بوده است؟  اگر دوست دارید بدانید زندگی‌های نزیسته‌تان بهتر است یا آنی که اکنون در چنگ دارید، می‌توانید رمان کتابخانه نیمه شب را بخوانید. این رمان که در فهرست پرفروش‌های نیویورک تایمز و واشنگتن پست قرار دارد، یکی از بهترین کتاب های داستانی در این باره است. زندگی‌ نقدی که اکنون داریم، و زندگی های دیگری که ممکن بود داشته باشیم، ولی به هر حال با انتخاب‌هایمان، از دست رفته‌اند.   آیا این رمان‌ها قطعا بهترین کتاب‌های داستانی است؟ آنچه در این یادداشت معرفی شد، قطعا تنها بخش کوچکی از بی‌شمار کتاب خوبی است که شما از خواندنش لذت خواهید برد. شاید حتی برخی از مهمترین کتاب‌ها از قلم افتاده باشد. اما تلاش ما در اینجا معرفی بهترین کتاب‌های داستانی در ژانرهای متنوع و برآمده از فرهنگ‌های مختلف بود. امیدوارم بتوانید از یادداشت بهترین کتاب‌های داستانی، بهترین استفاده را برای انتخاب کتاب خودتان بکنید. به قلم "قاصدک حسینی"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
آشنایی با بهترین رمان های آمریکایی
آشنایی با بهترین رمان های آمریکایی
ادبیات آمریکا، علی الخصوص رمان های آمریکایی، از جمله جذاب ترین و خواندنی ترین کتاب‌های منتشرشده هستند. در این مطلب، با بهترین رمان های آمریکایی آشنا می‌شوید. بهترین های ادبیات آمریکا قبلاً در مطلب مربوط به ده رمان برتر انگلیسی، درباره مزایای ادبیات و استفاده از آن برای سفری دور دنیا صحبت کردیم. ادبیات می‌تواند شکل هواپیما یا کشتی یا حتی زیردریایی به خود بگیرد و ما را به نقاط مختلف کره زمین برساند. این بار چمدان‌هایمان را از انگلیس جمع کرده و به سمت آمریکا حرکت می‌کنیم، کشوری که در تاریخ نسبتاً کوتاه خود، اتفاقات زیادی را به چشم دیده و نویسندگان بزرگی را پرورانده. در این مطلب، می‌خواهیم با ده رمان برتر آمریکایی آشنا شویم که توانسته‌اند قلب آدم‌های سراسر زمین را مجذوب خود کنند.  10 رمان برتر آمریکایی 1- پیرمرد و دریا وقتی از ادبیات آمریکا حرف می‌زنیم، یکی از اولین نام‌هایی که به ذهن افراد می‌رسد، نام «ارنست همینگوی» است. مهم نیست از خواندن آثار او لذت می‌برید یا نه، به هر حال نمی‌توانید اعتراف نکنید که او یک نویسنده کاربلد و صاحب سبک است.«پیرمرد و دریا»، یکی از معروف‌ترین و محبوب‌ترین کارهای همینگوی است و بیش‌تر افراد حتی اگر آن را نخوانده باشند، نامش را شنیده‌اند و خیلی‌ها همینگوی را به پیرمرد و دریایش می‌شناسند. «پیرمرد و دریا» در وهله اول، داستان نبرد انسان و طبیعت است. یا بهتر بگویم، نبرد پیرمرد با دریا و چیزهای توی دریا. ما با پیرمرد ماهیگیری همراه می‌شویم که با قایق کوچکش به وسط دریای بزرگ می‌رسد تا بزرگ‌ترین ماهی عمرش را صید کند. روزها کنار پیرمرد در آن قایق فکستنی می‌نشینیم، همراهش آذوقه می‌خوریم و به دریا نگاه می‌کنیم و صدای افکارش را می‌شنویم که چه‌طور از چیزی به چیز دیگری پرواز می‌کنند.  دریا از دور زیبا و درخشان است، ولی اگر نزدیک‌تر بروی، می‌بینی که چه‌طور می‌تواند تبدیل به قاتلی بی‌رحم شود که هر چیزی دلش می‌خواهد را می‌بلعد. پیرمرد داستان بارها با چشمه‌هایی از قصاوت دریا روبه‌رو می‌شود، هر بار خیلی سریع راه نجاتی از مهلکه می‌یابد و سرانجام به آن پیروزی که همگی منتظرش هستیم می‌رسد؛ یعنی صید آن ماهی بزرگ و درخشان. ولی از بد ماجرا این لحظه‌ی پایانی داستان نیست و تنها شروع جنگی جدید است برای بقا. یکی از ویژگی‌های اصلی پیرمرد و دریا و البته بسیاری از کارهای همینگوی، آرامش حاکم بر فضای داستان است. در بخش زیادی از کتاب اتفاق خاصی نمی‌افتد و حتی اگر بیفتد، نویسنده آن را با چنان طمأنینه‌ای روایت می‌کند که خواننده را در نوعی خلسه فرو می‌برد. به نظرم ایجاد چنین سکونی حتی در موقعیت‌های هول‌آور، کاری هنرمندانه است که هرکسی از پس آن برنمی‌آید. وقتی از دور به پیرمرد و دریا نگاه می‌کنی، همه‌چیزش به غایت ساده است. نه ایده‌ی خیلی دور از ذهن و عجیبی دارد، نه اتفاقات خارق‌العاده‌ای در آن می‌افتد و نه فضای داستان بدیع  و تازه است. اما همینگوی توانسته با تمام این سادگی‌ها اثری جاودانه خلق کند که تا سال‌های سال از ذهن خوانندگان بیرون نرود. برخی منابع گفته‌اند که همینگوی، پیرمرد و دریا را قبل از انتشار حدود دویست بار بازنویسی کرده و احتمالاً همین دقت و تلاش نویسنده بوده که پیرمرد و دریا را به جایی که الان هست رسانده. در پایان داستان وقتی می‌خواهیم با پیرمرد خداحافظی کنیم و راه خودمان را برویم، انگار همه‌ی افکار و زندگی‌مان بوی دریا گرفته و ملغمه‌ای از احساسات گوناگون در دلمان بیدار شده است؛ غم، دل‌تنگی، پوچی و حتی... امید. در بخشی از کتاب پیرمرد و دریا اینگونه می‌خوانیم: «نخ، آهسته و یکنواخت بالا آمد و بعد سطح اقیانوس در برابر قایق متورم شد و ماهی بیرون آمد. تا مدتی بی‌پایان بیرون می‌آمد و آب از پهلوهایش سرازیر بود. زیر آفتاب می‌درخشید و سر و پشتش ارغوانیِ تیره بود و نوارهای پهنِ روی پهلوهایش زیر آفتاب پیدا بود و بنفشِ روشن بود. شمشیرش به درازای چوب بیسبال بود و مانند شمشیری باریک نوک‌تیز بود و ماهی تمام‌قد از آب بیرون آمد و بعد دوباره به زیر آب رفت، به‌نرمی، مانند غواصان، و پیرمرد تیغه‌ی داس عظیم دُمش را دید که در آب فرو رفت و نخ به‌سرعت شروع به باز شدن کرد. پیرمرد گفت: «قدش نیم‌متر از قایق بیش‌تره.» نخ داشت سریع ولی یکنواخت باز می‌شد و ماهی وحشت‌زده نبود. پیرمرد داشت با هر دو دست سعی می‌کرد نخ را درست در آستانه‌ی پارگی نگه دارد. می‌دانست که اگر نتواند با کششی یکنواخت از سرعت ماهی کم کند، ماهی می‌تواند تمام نخ را با خود ببرد و پاره کند. با خود گفت، «ماهی بزرگیه و باید به راه بیارمش. اصلاً نباید بذارم از قدرتش باخبر بشه یا بفهمه که اگه بخواد بتازه چه کارها می‌تونه بکنه. اگه جاش بودم همین الان تمام قدرتم رو به کار می‌گرفتم و اون‌قدر می‌رفتم تا بالأخره یه چیزی پاره شه. ولی شکر خدا این‌ها به‌اندازه‌ی ما که شکارشون می‌کنیم باهوش نیستند؛ هرچند از ما باشکوه‌تر و قوی‌ترند.» پیرمرد ماهی‌های بزرگِ زیادی دیده بود. ماهی‌های زیادی دیده بود که بیش از پانصد کیلو وزن داشتند و خودش هم در طول زندگی‌اش دو ماهی به آن بزرگی گرفته بود، منتها نه هرگز تک‌وتنها. حالا تک‌وتنها و دور از دیدرس خشکی، بزرگ‌ترین صیدی را که تا آن وقت دیده بود، بزرگ‌تر از هر چه شنیده بود، محکم گرفته بود و دست چپش هم‌چنان مثل چنگال بسته عقاب منقبض بود. با خود گفت، «خودش بالأخره نرم می‌شه. حتم دارم خودش نرم می‌شه تا به دست راستم کمک کنه. سه چیز هست که با هم برادرند: ماهی و این دو تا دست‌هام. باید نرم بشه. اگه همین‌طور منقبض باقی بمونه هیچ ارزشی نداره.»  ماهی بار دیگر سرعتش را کم کرده بود و با همان سرعت معمول خود می‌رفت.»   2- گتسبی بزرگ «گتسبی بزرگ» کتاب دیگری‌ست که بیش‌تر فیلم‌بازها، کتاب‌خوان‌ها و کتاب‌نخوان‌ها اسمش را شنیده‌اند. آثار و نشانه‌های گتسبی بزرگ در ادبیات و سایر حوزه‌های هنری امروز به‌خوبی قابل مشاهده است و این خود تأکیدی‌ست بر عظمت این کتاب.  داستان گتسبی بزرگ در زمانی از تاریخ آمریکا روایت می‌شود که آن را به roaring twenties می‌شناسند؛ یعنی دهه‌ی بیستی که پر از زرق‌وبرق و سروصدا بود، سال‌های پس از جنگ جهانی اول که آمریکا دورانی از رشد و رونق اقتصادی را سپری می‌کرد. وضع اقتصادی مردم بهتر شده و عده‌ی زیادی توانسته بودند پول‌وپله‌ای به جیب بزنند و خود را میان از ما بهتران جا کنند. «گتسبی» یکی از این به‌اصطلاح تازه به دوران‌ رسیده‌هاست. ما در طی داستان این فرصت را داریم که از دید همسایه‌ی گتسبی که تازه‌وارد است، به دنیای او نگاهی بیندازیم؛ دنیایی زیبا و درخشان پر از مهمانی‌های هرروزه‌ی مجلل و پررفت‌وآمد. اما گذشته‌ی گتسبی چیزی است که از آن بی‌خبریم؛ اینکه این‌همه پول را از کجا آورده و اصلاً محض رضای خدا، چرا مدام در حال ترتیب دادن مهمانی‌های مختلف است؟ به مرور می‌فهمیم که دلیل برگزاری مهمانی‌های معروف گتسبی بزرگ، عشقی است که در دل دارد. هر شب خانه‌اش را نورانی می‌کند و عده‌ی زیادی را که نمی‌شناسد خبر می‌کند، فقط به این امید که گذر دختر مورد نظرش یک شب به آنجا بخورد. از دور به نظر می‌رسد که گتسبی بزرگ، کتابی است پر از تجملات با یک داستان عشقی ساده بین عده‌ای مرفه بی‌درد، اما خود «فیتز جرالد» می‌گوید که هدفش از نوشتن این داستان، خلق چیزی جدید، زیبا، خارق‌العاده و ساده بوده است. اثری که با کمی دقت در آن به چیزهای زیادی پی می‌بریم؛ از درونیات و افکار آدم‌‌های آن زمان گرفته تا اوضاع اجتماعی و اقتصادی جامعه‌ی آمریکای دهه بیست. در بخشی از کتاب "گتسبی بزرگ" می‌خوانیم: «اما قلبش همیشه آشوب بود. شب‌ها در بستر، عجیب‌ترین و باورنکردنی‌ترین خیال‌ها به سرش راه می‌یافت. یک دنیا زرق‌وبرق وصف‌ناپذیر در مغزش با آب‌وتاب چرخ می‌خورد و در همان حال، ساعت بالای دست‌شویی تیک‌تاک می‌کرد و ماه با نوری مرطوب لباس‌های درهم‌وبرهم او را در کف اتاق می‌خیساند. هر شب به نقش و نگار خیالات خود اضافه می‌کرد تا آنکه خواب‌آلودگی با آغوشی غفلت‌آور به این یا آن صحنه واضح پایان می‌داد. مدتی این رؤیاها گریزگاهی برای قوه‌ی خیال او بودند، نشانه‌ای مجاب‌کننده از غیر واقعی بودن واقعیت، وعده‌ای از اینکه سنگ‌ بنای دنیا کاملاً امن و امان روی بال جن و پری گذاشته شده.»   3- کشتن مرغ مقلد «کشتن مرغ مقلد» -که در ایران با نام «کشتن مرغ مینا» هم ترجمه شده- یکی از آن کتاب‌هایی است که خیلی از بچه‌های راهنمایی و دبیرستان در دنیا به‌عنوان تکلیف درسی‌شان آن را می‌خوانند. البته نمی‌دانم چه مقدار از کتاب را متوجه می‌شوند.  موضوع کتاب درباره‌ی تبعیض نژادی‌ست. داستان از زبان دختر کوچکی روایت می‌شود که پدرش وکیلی درجه یک به نام «آتیکوس فینچ» است. فینچِ سفیدپوست تصمیم می‌گیرد وکالت جوان سیاه‌پوستی را که به اشتباه به جرمی متهم شده قبول و او را تبرئه کند. او در این راه هر سنگی را که جامعه جلوی پایش می‌اندازد، با آغوش باز می‌پذیرد. به نظر من یکی از نقاط قوت کشتن مرغ مقلد این است که «هارپر لی»، یک دختربچه را به‌عنوان راوی داستان خود انتخاب کرده است. انتخاب چنین راوی و منظری محدودیت‌هایی برای نویسنده به‌وجود می‌آورد و در کشتن مرغ مقلد نیز نویسنده در برخی مواقع نتوانسته به‌خوبی آن‌ها را پشت سر بگذارد، ولی خواننده اجازه می‌یابد از نگاه کم‌تر‌آلوده و بدون سوگیری یک کودک به دنیا نگاه کند و متوجه شود که برخی هنجارهای جاافتاده در جامعه تا چه حد غیرمنطقی و حتی ظالمانه‌اند. ما در زمان و مکان انتشار کشتن مرغ مقلد حضور نداشته‌ایم، اما با مطالعه‌ی یکی دو نقد و مقاله درمی‌یابیم که هارپر لی با کتابش چه تأثیر عمیقی بر جامعه‌ی زمان خود گذاشته است. البته منتقدانی هم هستند که می‌گویند کشتن مرغ مقلد چندان زاویه‌ای با نژادپرستی ندارد و تأثیر ویژه‌ای بر مخاطبان خود نگذاشته است؛ زیرا داستان، داستان سفیدپوستی است که در لباس ناجی به داد سیاه‌پوست‌ها می‌رسد. ولی به‌نظرم باید به زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی تولد این اثر توجه کرد. در زمانی که زندگی سیاه‌پوستان تا آن حد بی‌ارزش بوده و با چنان ناعدالتی‌ای با آن‌ها برخورد می‌شده، هارپر لی قلمش را در دست گرفته و تلاش کرده است مابین صفحات کشتن مرغ مقلد، از جان یک جوان بی‌گناه به‌عنوان نماینده‌ای از یک اقلیت دفاع کند. چنین تلاشی حتی اگر با معیارهای امروزی قدری تمایز داشته باشد، هم‌چنان قابل‌تحسین است. در بخشی از کتاب "کشتن مرغ مقلد" اینگونه می‌خوانیم: «شما از حقیقت خبر دارید و حقیقت این است: بعضی از سیاهان دروغ می‌گویند، بعضی از آن‌ها فاسدالاخلاقند و بعضی به زن‌ها -چه سیاه و چه سفید- چشم دارند. اما این حقیقت منحصر به نژاد خاصی نیست. این حقیقتی است که شامل نوع بشر می‌شود. در همین دادگاه هیچ‌کس نیست که هرگز دروغ نگفته باشد و هرگز کاری برخلاف اخلاق نکرده باشد. مردی هم یافت نمی‌شود که هرگز از روی هوس به زنی نگاه نکرده باشد.»   4- ناتور دشت حرف از کتاب‌هایی شد که بچه‌ها در مدرسه می‌خوانند، حس کردم زمان مناسبی برای صحبت درباره‌ی‌ «ناتور دشت» (ناطور دشت) است. اینکه مخاطب اصلی این کتاب نوجوان‌ها هستند یا بزرگ‌سالان، همواره محل مناقشه بوده است، ولی مسأله این است که اگر این کتاب در مدرسه خوانده می‌شود، ازآن‌روست که درون‌مایه و پیام داستان تا حد زیادی برای نوجوانان قابل درک است. ناتور دشت طوری است که هم نوجوان و هم بزرگ‌سال می‌تواند از خواندن آن لذت ببرد.  بعضی داستان‌ها روی ماجرا تکیه می‌کنند و بعضی روی شخصیت. ناتور دشت از دسته‌ی دوم است. در طی داستان اتفاق خاصی نمی‌افتد. راوی داستان نوجوانی به نام «هولدن کالفیلد» است که کمی با نوجوان‌های دیگر فرق دارد و احتمالاً به همین خاطر است که برای چندمین بار از مدرسه شبانه‌روزی‌اش اخراج شده و حالا دارد به خانه برمی‌گردد. ما هولدن را در قطار می‌بینیم و با او همراه می‌شویم تا در خیابان‌ها پرسه بزند. در این مسیر به افکار درهم و برهمش و به مکالماتی که با دیگران دارد گوش می‌دهیم و مسائلی را که رخ می‌دهند تماشا می‌کنیم. این‌طور به نظر می‌رسد که هولدن از دست زمین و زمان عصبانی است. با چنان هیجانی درباره‌ی همه‌چیز صحبت می‌کند و نظر می‌دهد که خواننده را به وجد می‌آورد و تشویقش می‌کند که بایستد، حال یا برای تشویق هولدن و یا برای فریاد زدن بر سر او. «جی.دی. سلینجر» در ناتور دشت -که یکی از معروف‌ترین و محبوب‌ترین کتاب‌های اوست- ما را با شخصیتی آشنا می‌کند که در آغاز غیرعادی و حتی آزاردهنده به نظر می‌رسد. احتمالاً در اوایل داستان، خیلی‌ها هوس می‌کنند کتک مفصلی به این پسر پرمدعا بزنند، اما کم‌کم که داستان جلو می‌رود، خواننده می‌بیند که شیفته‌ی همان پسر پرمدعای آزاردهنده شده است. در واقع هولدن کاریکاتوری از یک نوجوان معمولی است، نوجوانی که درباره‌ی هرچیز عقیده‌ای دارد و خود را مرکز جهان می‌داند. دلش نمی‌خواهد مثل بقیه‌ی آدم‌ها باشد و معتقد است تفاوتی بنیادین با مردم جهان دارد. بسیاری از عقاید هولدن و انتقادهایی که به جامعه دارد، واقعاً جالبند و حتی خواننده‌ی بزرگ‌سال را به فکر فرو می‌برند. بااین‌حال ممکن است شما جزو آن دسته از مخاطبان باشید که از خواندن ناتور دشت لذت نمی‌برند، اما به‌نظرم چنین محبوبیت سابقه‌دار و فراگیری تضمین خوبی است که دست‌کم فرصتی به آن بدهید. در بخشی از کتاب "ناتور دشت" می‌خوانیم: «نمی‌خوام بهت بگم فقط آدمای تحصیل‌کرده و محقق می‌تونن چیزای باارزشی به دنیای ما اضافه کنن. اصلاً این‌جوری نیس. ولی معتقدم که آدمای تحصیل‌کرده و محقق، اگه هوش و خلاقیت داشته باشن – که متأسفانه بیش‌ترِشون ندارن – احتمالاً آثارِ بی‌نهایت باارزشی از خودشون به‌جا می‌ذارن تا اونایی که هوش و خلاقیتِ نصفه‌نیمه دارن. اونا معمولاً نظرشونو روشن‌تر بیان می‌کنن و معمولاً هم مشتاقن که پی افکارشونو تا آخر بگیرن. و از همه مهم‌تر، در اکثر موارد از متفکرای غیرمحقق و تحصیل‌نکرده متواضع‌تَرن. می‌فهمی چی می‌گم؟»   5- تام سایر حرف از نوجوان‌های کله‌شق و پر شر و شور شد که «تام سایر» هم یکی از آن‌هاست. در واقع «تام سایر» و «هاکلبری فین» هر دو مخلوق‌های «مارک تواین» هستند که باوجود تفاوت‌هایشان رفاقت عمیقی باهم دارند. اگر شما هم نمی‌دانید اول باید سراغ کدام کتاب بروید، اجازه دهید همین ‌جا بگویم که اول باید تام سایر را بخوانید و اشتباه من را نکنید. البته که اگر قبلاً هاکلبری فین را خوانده‌ باشید، باز هم از خواندن تام سایر لذت خواهید برد و با آن همراه خواهید شد. تام یک پسربچه‌ی شلوغ‌کار عادی است. دوست ندارد به مدرسه برود، علاقه‌ای به رعایت کردن ادب ندارد، به بقیه حقه‌های کوچک می‌زند و آرزویش این است که بتواند مثل دوستش هاکلبری فین از تمام این بندها آزاد شود و همان‌طور که خودش دوست دارد زندگی کند. خواندن ماجراهای این بچه‌ها، اتفاقاتی که خودشان رقم می‌زنند و اتفاقاتی که برایشان می‌افتد، برای بچه‌ها سرگرم‌کننده است و روی لب بزرگ‌ترها لبخند می‌آورد، شاید برای اینکه خیلی از آن‌ها را به یاد کودکی خودشان می‌اندازد.  به‌نظرم لازم است که هر بزرگ‌سالی گاهی سراغ کتاب‌هایی مثل تام سایر برود تا روزهای کودکی‌اش را فراموش نکند. به‌ویژه والدین؛ زیرا بااینکه تمام ما روزی بچه بوده‌ایم، گاهی فراموش می‌کنیم که قبلاً در موقعیت‌های مختلف چه افکار و احساساتی داشته‌ایم. و درست است که ماجراهای تام سایر و دوستانش دهه‌ها و کیلومترها دورتر از ما اتفاق می‌افتند، ولی بعضی چیزها هیچ‌وقت عوض نمی‌شوند. هم‌چنین همراهی با تام سایر و دوستانش و ماجراجویی‌های آن‌ها ما را با جامعه‌ی آن زمان آمریکا و افکار و خرافات موجود میان مردم آشنا می‌کند.  مارک تواین در مقدمه‌ی کتاب تام سایر نوشته است: «بیش‌تر ماجراهایی که در این کتاب ثبت شده‌اند، در واقعیت اتفاق افتاده‌اند. یکی‌دوتا تجربه‌ی شخصی خود من بوده، بقیه ماجراهایی که برای پسرهای هم‌کلاس من رخ داده. شخصیت هاکلبری فین از یک آدم واقعی گرفته شده. تام سایر هم همین‌طور، ولی نه از یک نفر. تام ترکیبی از خصوصیات و خلق‌وخوی سه پسربچه است که من می‌شناختم، درنتیجه از نظر ساخت، شخصیتی چندوجهی‌ است.» در بخشی از کتاب "تام سایر" اینگونه آمده است: «دوشنبه صبح‌ها تام احساس بدبختی می‌کرد؛ چون یک هفته عذاب مدرسه رفتن را پیش رو داشت. در راه مدرسه دلش گرفته بود، اما وقتی هاکلبری فین را دید که به طرفش می‌آمد، چهره‌اش باز شد. هیچ‌کدام از پسرهای دهکده سن‌پترزبورگ اجازه‌ی بازی و حرف زدن با هاکلبری فین یتیم و بی‌خانمان را نداشتند. او پسری بود بی‌عار و بی‌کار، خلافکار، بددهن و خلاصه بد. و به همین علت بود که بین بچه‌ها جذبه داشت و گاهی مخفیانه پیش او می‌رفتند و آرزو می‌کردند که کاش جرأت او را داشتند و شبیه او بودند. خاله پالی هم شدیداً معاشرت و بازی با هاک را قدغن کرده بود و درست به همین علت بود که هر وقت فرصتی دست می‌داد، تام با هاک بازی می‌کرد. با اخلاق تام که آشنا شده‌اید!»   6- آوای وحش «آوای وحش» و «سپید دندان» را «رمان‌های سگی جک لندن» می‌خوانند. برعکس سپیددندان که در آن سگی وحشی به خانه آورده می‌شود، در آوای وحش ما یک سگ خانگی درشت‌هیکل و نازپرورده به نام «باک» را داریم که دست روزگار او را به میان سرزمین‌های سرد و خشن آلاسکا می‌برد تا سورتمه‌های سنگین را بکشد و برای بقا تلاش کند. ما در داستان آوای وحش شاهد پیشرفت شخصیت باک و خوگیری او با محیط جدید زندگی‌اش هستیم؛ تجربه‌ای که باعث می‌شود او همان‌طور که با چنگ و دندان برای زنده ماندن تلاش می‌کند، به یاد روزهای خوش گذشته‌اش که در آسایش بود بیفتد و آن را قدر بداند.  مجذوب کردن خواننده با داستانی که تمرکز آن روی یک سگ است، کار ساده‌ای نیست و حتی صحبت از پیشرفت شخصیت یک سگ شاید ابتدا کمی خنده‌دار به نظر برسد؛ ولی لندن شخصیت باک را چنان زنده و نزدیک پرداخته که موقع خواندن کتاب، از چنین چیزی خنده‌مان نمی‌گیرد و کاملاً هم منطقی به نظر می‌رسد. جک لندن در کتاب آوای وحش نه‌تنها به هجوم طلاجویان به آلاسکا -که اتفاقی فراگیر و ناگهانی در برهه‌ای از تاریخ آمریکا بوده- اشاره می‌کند؛ بلکه به دلیل سفرهایی که شخصاً به این سرزمین داشته، چنان صحنه‌های ملموس و نزدیکی در داستانش خلق می‌کند که خواننده بعد از تمام شدن کتاب حس می‌کند خودش هم در کنار باک و بقیه در آلاسکا حضور داشته است. شاید برایتان جالب باشد که بدانید جک لندن یکی از آن معدود نویسندگان و هنرمندان خوش‌شانسی بوده که توانسته ثمره‌ی کارش را در زندگی به چشم ببیند، زندگی متوسطی را که در آن به‌دنیا آمده بوده زیر و رو کند و از راه نوشتن کتاب‌هایش، ثروتی به‌هم بزند. البته فکر می‌کنم خیلی از میلیون‌ها خواننده‌ی لندن در سراسر جهان معتقد باشند که خالق آوای وحش و سپیددندان و حدود پنجاه جلد کتاب دیگر، لیاقت این ثروت و توجه را داشته است. در بخشی از کتاب آوای وحش می‌خوانیم: «باک و قاضی سری به اصطبل و لانۀ سگ‌ها زدند؛ جایی که به نظر می‌رسید سگ‌های کوچک‌تر با حسرت به باک نگاه می‌کنند. دو پسر قاضی که در استخر سرگرم شنا بودند، از باک خواستند درون آب بپرد. ولی او ترجیح داد که سنگین و با‌وقار در کنار بهترین دوستش پیاده‌روی کند. آخرین توقف قاضی و باک کنار گل‌های باغ بود تا از نزدیک حال و وضع آخرین گل‌های فصل پاییز را ببینند. مانوئل، کمک باغبان، با دیدن باک لبخندی زد. تنها او می‌دانست که این آخرین روز قدم زدن حیوان دست‌آموز و مغرور در زیر آفتاب گرم املاک قاضی میلر است. بعد از شام، باک جلو پای میلر رو به بخاری دیواری نشست و سرگرم تماشای شعله‌های آتش شد. پیرمرد طوری با او حرف می‌زد که انگار با شخص دیگری صحبت می‌کند: "باک، می‌دونی، تب طلا مردم رو دیوونه کرده. اونا خونه و خونواده‌شون رو ترک می‌کنن و خودشون رو به شمال یعنی کلان‌دایک می‌رسونن، اونم تو شرایطی که طاقت تحمل سرمای طاقت‌فرسا و زندگی در یک کشور نیمه‌متمدن رو ندارن. حتی همین حالا، یعنی سال 1897، خیلی از آدم‌ها حاضرن به‌ خاطر پول به هر کاری دست بزنن."»   7- زنان کوچک فکر نمی‌کنم در ایران کسی باشد که نام «زنان کوچک» را نشنیده باشد. خیلی از ما و نسل قبل و بعد از ما، کودکی‌شان را با تماشای کارتون زنان کوچک سپری کرده و با تک‌تک شخصیت‌های آن زندگی کرده‌اند. با این اوصاف، آدم فکر نمی‌کند که خواندن کتاب زنان کوچک لطف چندانی داشته باشد. برای کسانی که تمام ماجراها را بارها و بارها دیده‌ایم و حتی دقیق می‌دانند که در کدام قسمت سریال فلان اتفاق افتاده است، احتمالاً کتاب چیز جدیدی برای ارائه ندارد. این‌طور نیست؟ اصلاً این‌طور نیست. «لوییزا می آلکوت» با کتاب زنان کوچک نشان می‌دهد آن چیزی که یک داستان را جذاب می‌کند تنها ماجراهایی نیست که در آن اتفاق می‌افتد. در واقع این هنر نویسنده است که خواننده را پای داستانی که از قبل می‌داند قرار است به کجا ختم شود میخکوب می‌کند. در کتاب زنان کوچک با چهار دختر خانواده‌ی «مارچ» همراه می‌شویم که در بحبوحه‌ی جنگ داخلی آمریکا بخش زیادی از ثروتشان را از دست داده‌اند و پدرشان در جبهه‌ها به سر می‌برد. هرکدام از این دخترها شخصیت منحصربه‌فرد خودشان را دارند و هر خواننده‌ای ممکن است با یک یا چند تای آن‌ها بیش‌تر از بقیه احساس نزدیکی کند. شاید با مگ که بزرگ و عاقل است، شاید با جو که کله‌شق و عاشق نویسندگی‌ست، شاید با بت که آرام و مهربان است و شاید با ایمی که ته‌تغاری و نازپرورده‌ی خانواده است. خلاصه که به نظر من این کتاب برای هرکسی چیزی دارد. به نظرم یکی دیگر از هنرمندی‌های نویسنده این است که طوری شخصیت‌های زنان کوچک را به مرور رشد می‌دهد که ما تأثیر وقایع زندگی روی آن‌ها را به‌خوبی متوجه شده و بزرگ شدن آن‌ها را حس می‌کنیم. گویی حتی خودمان هم در کنار آن‌ها بزرگ می‌شویم. زنان کوچک داستانی گرم و صمیمی‌ است از خانواده و سختی، عشق و تلاش. شاید برایتان جالب باشد که بدانید نویسنده چهار شخصیت اصلی زنان کوچک را با الهام از خود و خواهرهایش نوشته است. اگر این کتاب را خواندید و دوست داشتید، می‌توانید در کتاب‌های «همسران خوب» و «مردان کوچک» نیز خانواده‌ی مارچ را دنبال کنید و ببینید که در آینده چه اتفاقاتی برایشان می‌افتد. در بخشی از کتاب زیبای زنان کوچک اینگونه می‌خوانیم: «همه به طرف بخاری رفتند. مادر روی صندلی بزرگ نشست و بت روی زمین کنار پایش، مگ و ایمی روی دسته‌ها و جو به پشتی صندلی تکیه داد تا اگر نامه متأثرکننده بود، کسی متوجه احساساتش نشود. آن روزها کم‌تر نامه‌ای نوشته می‌شد که متأثرکننده نباشد؛ به‌خصوص نامه‌هایی که از طرف پدرها فرستاده می‌‍‌‌‌شد. در این نامه‌، خیلی کم درباره‌ی سختی‌ها، خطرها و یا دلتنگی‌ها نوشته شده بود. این نامه‌ای بود سراسر امید و خوشحالی، پر از توصیف‌های زنده از زندگی در اردوگاه، پیش‌روی‌ها و اخبار ارتش. فقط در انتهای نامه، احساسات پدرانه غلیان کرده و با آرزوی بازگشت به خانه و دیدن دوباره‌ی دخترهایشان نامه را تمام کرده بود.  «به آن‌ها بگو خیلی دوست‌شان دارم و از طرف من همه‌شان را ببوس. بهشان بگو روزها در فکرشان هستم و شب‌ها برایشان دعا می‌کنم و عشق و محبت آن‌ها دلم را گرم و خاطرم را آسوده می‌کند. یک سال انتظار برای دیدن دوباره‌ی آ‌ن‌ها زمان زیادی است، اما به آن‌ها بگو در دوره‌ی انتظار باید همگی کار کنیم و این روزهای سخت را به بطالت نگذرانیم. می‌دانم که تمام حرف‌هایم را به یاد دارند و دخترهای خوبی برای تو هستند، وظایفشان را به‌خوبی انجام می‌دهند و با دشمن‌های درونی می‌جنگند و بر آن‌ها با زیبایی‌ها غلبه می‌کنند تا زمانی که من برگردم و بیش‌تر از همیشه به زنان کوچکم افتخار کنم.»   8- فارنهایت 451 اگر طرفدار کتاب‌های علمی تخیلی و پادآرمانشهری باشید، احتمالاً با «فارنهایت 451» آشنایی دارید. داستان فارنهایت 451 در جامعه‌ای در آینده اتفاق می‌افتد که کتاب‌سوزی در آن امری عادی است. درواقع شخصیت اصلی این کتاب، «گای مونتاک»، یک به‌اصطلاح آتش‌نشان است که وظیفه‌ی سوزاندن کتاب‌ها را بر عهده دارد. کتاب مردم را غمگین کرده و زندگی‌شان را فلاکت‌بار می‌کند؛ پس باید از بین برود، ولی این تلویزیون است که آن‌ها را می‌خنداند و غم‌ها را از یادشان می‌برد و باید بماند. در بین آثار کلاسیک معمولاً فارنهایت 451 را در کنار «1984» از «جورج اورول» و «دنیای قشنگ نو» از «آلدوس هاکسلی» قرار می‌دهند؛ زیرا هر سه این کتاب‌ها از آینده‌ای صحبت می‌کنند که یک رژیم سلطه‌گر تلاش در کنترل رسانه‌ها و نگه داشتن مردم در جهل و نادانی دارد و در این راه چاره‌ای نیست به‌جز نابودی چیزهایی مثل کتاب که به افراد آگاهی می‌بخشد و چشم آن‌ها را باز می‌کند. «بردبری» کتاب فارنهایت 451 را با الهام از وقایع جنگ جهانی دوم و کتاب‌سوزی هیتلر نوشته است. او از خفقان حاکم بر زمانه استفاده کرده و آینده‌ای را تصور کرده است که در آن، فکر کردن جرم به شمار می‌رود و کسی که فکر می‌کند، مجرم است. او با استفاده از قوه‌ی تخیل، سرانجام چنین جامعه‌ای را به تصویر کشیده است و خواننده‌ی هوشمند می‌تواند از میان آن سرنخ‌ها و نشانه‌ها را بیرون بکشد و در زندگی خود به کار ببندد.  فارنهایت 451 از آن کتاب‌هایی است که تا مدت‌ها ذهن خواننده را مشغول می‌کند و باعث می‌شود که فرد با دیدی جدید به مسائل بنگرد. همان‌طور که شخصیت اصلی داستان به مرور به چیزهایی شک می‌کند و از خود می‌پرسد که «آیا این شیوه‌ی درست زندگی است؟» خواننده نیز به جنبه‌هایی از زندگی امروز که به نظرش سر جای خود نیستند توجه می‌کند و درمی‌یابد که باید تلاشی برای بهبود آن‌ها کرد. در بخشی از کتاب فارنهایت 451 آمده است: «چشماتو با چیزای عجیب پر کن. طوری زندگی کن که انگار ده ثانیه دیگه قراره بمیری. دنیا رو ببین. جالب تر از هر رؤیاییه که تو کارخونه‌ها ساخته می‌شه. دنبال ضمانت نباش، دنبال وثیقه نباش، هیچ‌وقت همچین حیوونی نبوده. و اگر هم بوده از اونایی بوده که تمام روز رو بالای یه درخت لم می‌ده و تمام زندگی‌شو می‌خوابه. لعنتی. درختو تکون بده و این نماد تنبلی رو با سر بنداز زمین.»   9- عامه‌پسند «عامه‌پسند» آخرین رمان «چارلز بوکوفسکی» است که تنها چند ماه پیش از مرگ او منتشر شد. برخی معتقدند که عامه‌پسند در واقع پخته‌ترین کار بوکوفسکی و به نوعی، ثمره‌ی زندگی هنری اوست. شخصیت اصلی و راوی کتاب عامه‌پسند یک کارآگاه خصوصی به نام «نیک بلان» است که «بارتون» او را به چندین نفر معرفی کرده تا بیایند و پرونده‌های خود را به او بسپارند؛ زنی به نام «بانوی مرگ» که به دنبال«سلین»ِ معروف می‌گردد و مطمئن است که او هنوز زنده است؛ مردی که می‌خواهد مچ همسر خود را بگیرد؛ مرد دیگری که معتقد است یک موجود فضایی او را تعقیب می‌کند، و البته خود بارتون که اصرار دارد بلان یک گنجشک قرمز را برایش پیدا کند. از همان لحظه‌ی اول، ما با این کارآگاه فقیر و دائم‌الخمر -که از مسابقات اسب‌دوانی‌اش هم غافل نمی‌شود- همراه می‌شویم تا تک‌تک این پرونده‌‌ها را به سرانجام رسانده و دست‌مزدش را دریافت کند.  فضای کتاب به گونه‌ای است که کمی طول می‌کشد تا مخاطب با آن خو بگیرد. اتفاقات خارق‌العاده‌ای که می‌افتد و شخصیت‌های خاصی که ناگهان سروکله‌شان پیدا می‌شود، نخست عجیب به نظر می‌رسد؛ اما درواقع یکی از نقاط قوت کتاب است و باعث می‌شود به هیچ عنوان نتوان روند داستان یا پایان آن را حدس زد. درواقع می‌توان گفت عامه‌پسند یک جور کابوس یا یک کلاف درهم است که هرچه تلاش می‌کنی گره‌هایش را باز کنی، بیش‌تر گره می‌خورد. یکی از ویژگی‌های شاخص نثر بوکوفسکی، لاقیدی و طنز تلخ آن است. بوکوفسکی از گفتن چیزی که فکر می‌کند درست است، ابایی ندارد و نیازی هم به تجملات احساس نمی‌کند؛ به همین خاطر داستانش را کاملاً ساده و سرراست و بدون زرق‌وبرق تعریف می‌کند. همین صداقت و رک‌وراست بودن او بوده که باعث شده آثارش رنگ و بویی منحصربه‌فرد داشته باشند و نظر خوانندگان و منتقدان زیادی را جلب کرده و در عین حال عده زیادی را هم منزجر کنند. در بخشی از کتاب عامه پسند می‌خوانیم: «صبر کردیم و صبر کردیم. همه‌مان. آیا دکتر نمی‌دانست یکی از چیزهایی که آدم‌ها را دیوانه می‌کند همین انتظار کشیدن است؟ مردم تمام عمرشان انتظار می‌کشیدند. انتظار می‌کشیدند که زندگی کنند، انتظار می‌کشیدند که بمیرند. توی صف انتظار می‌کشیدند تا کاغذتوالت بخرند. توی صف برای پول منتظر می‌ماندند و اگر پولی در کار نبود، سراغ صف‌های درازتر می‌رفتند. صبر می‌کردی که خوابت ببرد و بعد هم صبر می‌کردی تا بیدار شوی. انتظار می‌کشیدی که ازدواج کنی و بعد هم منتظر طلاق گرفتن می‌شدی. منتظر باران می‌شدی و بعد هم صبر می‌کردی تا بند بیاید. منتظر غذا خوردن می‌شدی و وقتی سیر می‌شدی باز هم صبر می‌کردی تا نوبت دوباره غذا خوردن برسد. توی مطب روان‌پزشک با بقیه روان‌ها انتظار می‌کشیدی و نمی‌دانستی آیا تو هم جزو آن‌ها هستی یا نه. فکر کنم خیلی منتظر ماندم؛ چون خوابم برد.»   10- وقتی نیچه گریست «اروین یالوم» روان‌شناس و نویسنده است و احتمالاً به همین جهت کتاب‌هایش هم در جامعه‌ی ادبیات و هم در بین روان‌شناس‌ها طرفداران زیادی دارد. «وقتی نیچه گریست» یکی از معروف‌ترین کتاب‌های اوست که نظر بسیاری را به خود جلب کرده است. یالوم در کتاب وقتی نیچه گریست، «نیچه» را پیش «بروئر»، استاد «فروید» می‌برد و در طول کتاب، جلسات گفت‌وگوی این دو را به ما نشان می‌دهد که بعدها مقدمه‌ی روان‌کاوی‌ای می‌شود که فروید از آن صحبت می‌کند. مسأله اینجاست که نیچه و بروئر هیچ‌وقت در واقعیت با یک‌دیگر ملاقات نکرده و طبعاً چنین جلساتی هم نداشته‌اند، دست‌کم تا آنجایی که ما خبر داریم. ولی یالوم چنان با قطعیت و آسودگی از ماجراهای این دو صحبت می‌کند که گویی از بخشی از تاریخ آگاه است که از چشم بقیه دور مانده است. خواندن کتاب وقتی نیچه گریست به‌ویژه برای علاقه‌مندان و فعالان حوزه‌ی روان‌شناسی، هم سرگرم‌کننده و هم سودمند است. تمام گفت‌وگوهای رد و بدل شده، تمام حرف‌های نگفته‌ی پشت درهای بسته، مخاطب را مجذوب خود می‌کنند و تا پایان داستان می‌کشانند. شاید خود شخصیت‌ها خیلی دوست‌داشتنی نباشند و حتی گاهی خواننده را عصبی کنند، ولی داستان و به‌ویژه بخش‌های مربوط به گفت‌وگوهای بین بروئر و نیچه قابلیت این را دارند که انسان را به فکر فرو برده و کنجکاو کنند که سرانجام این بحث‌ها قرار است به کجا برسند. یکی از نقاط قوت وقتی نیچه گریست این است که داستان به‌گونه‌ای روایت شده که هم می‌تواند برای متخصص این حوزه جذاب و جالب باشد و هم مخاطب عادی -که تخصص یا مطالعه‌ی خاصی در این زمینه ندارد- آن را درک کرده و سیر داستان و اتفاقات آن را به‌خوبی دریابد. علاوه بر این، وقتی نیچه گریست از آن کتاب‌هایی است که می‌تواند افق دید مخاطب را گسترده‌تر کرده و او را وارد دنیایی کاملاً جدید کند که شاید قبل از این کتاب حتی از وجود آن هم خبر نداشت. در بخشی از کتاب وقتی نیچه گریست می‌خوانیم: «آنااو! دکتر بروئر با شنیدن آن نام چنان بر خود لرزید که مقداری قهوه از فنجانی که نزدیک لب برده بود بیرون ریخت. به سرعت بر خود مسلط شد و با این امید که دوشیزه سالومه آن واقعه را ندیده باشد، با دستمال، قطرات قهوه را از روی لباس خود زدود. آنااو! آنااو! باور نمی‌کرد. هرجا می‌رفت، آنااو، همان نام رمزی که برای برتا پاپنهایم انتخاب کرده بود، به دنبال او می‌آمد. بروئر همواره با دقت فراوان تلاش می‌کرد هنگام مواجهه با دانشجویان نام واقعی بیماران را بر زبان نیاورد و به جای آن از نام مستعار استفاده کند. به همین دلیل هم نام مستعار آنااو را برای برتا پاپنهایم برگزیده بود. سالومه افزود: «ینیا به شدت تحت تأثیر شما قرار گرفته دکتر بروئر. هرگاه در مورد کنفرانس آموزشی مربوط به درمان آنااو حرف می‌زند می‌گوید، از اینکه انوار دانش فردی نابغه، او را در بر گرفته‌اند، احساس خوشحالی می‌کند. پیش‌تر هرگز چنین اظهارنظرهایی از او نمی‌شنیدم. بنابراین مصمم شدم روزی به ملاقات شما بیایم. شاید هم فرصتی به دست بیاورم و نزد شما به تحصیل ادامه بدهم. البته این «روزی» به دلیل وخیم شدن وضعیت نیچه در ماه گذشته، زود از راه رسید.» بروئر نگاهی به اطراف انداخت. تعداد زیادی از مشتریان، کافه را ترک کرده بودند، ولی خود او درست موقعی که تصور می‌کرد برتا را ترک کرده است، هم‌چنان در آنجا و کنار زنی فوق‌العاده حضور داشت و با لو سالومه حرف می‌زد که توسط آنااو به زندگی او آورده شده بود. سراپایش با لرزشی اندک که شاید هم از سردی ناگهانی نشأت می‌گرفت لرزید. آیا همین احساس حاکی از آن نبود که فرار کردن از برتا امکان ندارد؟»    به پایان مطلب ده رمان برتر آمریکایی رسیدیم. نظر شما درباره این کتاب‌ها چیست؟ به نظرتان جای چه کتابی در این فهرست خالی بود؟ به قلم "فاطمه حیدری"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
ارنست همینگوی: زندگی نامه و آثار
ارنست همینگوی: زندگی نامه و آثار
ارنست همینگوی، برنده جایزه نوبل ادبیات، از نویسندگان برجسته آمریکاست. در این مطلب با زندگی‌نامه و کتاب‌های همینگوی بیشتر آشنا می‌شوید. همینگوی کیست؟ ارنست میلر همینگوی در سال 1899 میلادی در یکی از شهرهای ایالات متحده آمریکا متولد شد. در کنار پدری پزشک و مادر معلم، دوران اولیه زندگی را گذراند و در آغاز نوجوانی وقتی تنها پانزده سال داشت بارقه های علاقه به نویسندگی در او پدیدار شد. این عشق به نویسندگی اما بی‌هیچ تجربه واقعی ممکن نبود، پس داوطلبانه به میدان جنگ رهسپار شد. اما به دلیل کمبود توان بینایی، همینگوی به عنوان سرپرست گروهی از رانندگان آمبولانس به میدان جنگ جهانی اول وارد می شود. وداع با اسلحه داستان کتاب "وداع با اسلحه" به شکل بسیار ظریفی بازتاب روشنی از اتفاقات آن سال‌های زندگی همینگوی است. "او نشست و گفت: "یه خبر خوب، تو قراره مزین بشی، می‌خوان بهت مدال شجاعت بدن، اونا فقط می‌تونن به تو مدال برنز بدن. برای این که بد طوری زخمی شدی. اونا می‌گن اگه بتونی ثابت کنی یه اقدام قهرمانانه انجام دادی، مدال برنز تبدیل به نقره می‌شه. در غیر این صورت همین برنز رو میدن. دقیقا برام تعریف کن چطوری شد که زخمی شدی ، آیا دست به اقدام متهورانه‌ای زدی؟ گفتم: "نه، وقتی داشتیم پنیر می‌خوردیم ترکیدیم." – دست از شوخی بردار. تو باید یه کار متهورانه چه قبل و چه بعد از زخمی شدن کرده باشی. سعی کن به یاد بیاری." این چند  سطر از کتاب ضد جنگ وداع با اسلحه دقیقا شرح حال یک اتفاق واقعی از دوران حضور همینگوی در میدان جنگ است. در واقعیت گویا در یکی از سنگرها گلوله توپی زیر پایش منفجر می‌شود. همینگوی از هوش می‌رود. دو سرباز ایتالیایی، که دوستانش بودند، در کنارش کشته می‌شوند. یک سرباز دیگر هر دو پایش قطع می‌شود. همینگوی چون به هوش می‌آید سرباز زخمی را بر دوش می‌گیرد تا او را به جایی برساند. همین که از سنگر بیرون می‌آید نورافکنی روی آنها می‌افتد و مسلسل آتش می‌کند. دو گلوله به پای او می‌خورد. سرباز بی پا از روی دوشش می‌افتد و جان می‌دهد. اما بعد از روزهای جنگ و درمان و تلخی‌های آن، زندگی نوری بر روزهای "هِم" می‌تاباند. حالا با همسرش در پاریس ساکن شده است و به قول خودش به کار تمام وقت آموختن نثر نویسی مشغول است. سبک نوشتاری که نوشته‌های همینگوی پس از این دوره دیده می‌شود آنچنان درخشان است که پس از سال‌ها این روزها در جهان پر از شلوغی و فضاهای مجازی نرم‌افزاری با نام “Hemingway Editor”  وجود دارد که متن‌های انگلیسی را بررسی می کند و با قانون طلایی این استاد و پدر ادبیات مدرن یعنی: "آنچنان سره و تمیز نوشتن که هیچ کلمه‌ای نیاز به ترجمه نداشته‌باشد و همه کلمات آن باشند که خواننده می‌خواند نه بیشتر نه کمتر." او می‌خواهد در نوشته‌اش هیچ "حیله‌ای" به کار نرفته باشد، کلماتی که بار عاطفی قراردادی دارند نیامده باشد، صفت و قید به حداقل رسیده باشد، هر آنچه خود خواننده می داند یا باید بداند حذف شده باشد. خود همینگوی می گوید: "در آن زمان می کوشیدم بنویسم و گذشته از دانستن اینکه آدم به راستی چه حس می کند، نه اینکه چه قرار است حس کند و چه به او آموخته‌اند که حس کند، بزرگترین مشکل من این بود که آنچه را واقعا در عمل روی می‌دهد روی کاغذ بیاوریم، واقعا چه چیزهایی آن عاطفه‌ای را که آدم حس کرده است پدید آورده اند." پس از پاریس و زندگی‌های مشترکی که هر از چندگاهی همینگوی آغاز می‌کرد در برهه‌ای از  زندگی‌اش سفرهایی به سرزمین‌های دور و وحشی را آغاز کرد. شکار و طبیعت گردی بخش بزرگی از زندگی او را در بر گرفت و حاصل این سفرها را می‌توان در برخی کتاب‌هایش من جمله "برف‌های کلیمانجارو" و " تپه‌های سبز آفریقا" دید. برف های کلیمانجارو کتاب "برف های کلیمانجارو" داستانی کوتاه و بسیار غمگین از مردی از دنیای مدرن که در ثروت غرق است و ناگهان طبیعت وحشی او را اسیر آن خشونت و توحش قدرتمند خود می‌کند و به آرامی و بدون هیچ سر و صدایی همه چیز را از او می‌گیرد. "بیشتر دراز کشید و چند لحظه بی‌حرف از خلال بخاری که از فرط گرما از زمین می‌جوشید به کناره بوته‌ها نظر دوخت. چند آهوی کوچک و سفید روی شن‌های زرد صحرا در جست و خیز بودند و خیلی دورتر یک گورخر می‌چرید که در زمینه سبز علف‌ها شکل لکه‌ای سفید را داشت." اما به جز شکار و طبیعت و ماهی گیری مسابقات گاوبازی یک هیجان خشن دیگر بود که بعد از جنگ همینگوی به آن علاقه مند شد. مرگ در بعد از ظهر کتاب "مرگ در بعد از ظهر" کتابی غیرداستانی درباره تاریخ، مراسم و سنت‌های گاوبازی اسپانیایی است که در سال 1932 منتشر شد. همچنین حاوی تفکر عمیق‌تری در مورد ماهیت ترس و شجاعت است. "آن هنگام که همه‌ی جنگ‌ها به پایان رسیده بود، تنها جایی که می‌شد تقابل مرگ و زندگی را دید، میدان گاوبازی بود." پیرمرد و دریا؛ داستان کوتاهی شاهکار اما اوج جهان داستانی ارنست همینگوی داستان کوتاه و نه کوچکی است به نام "پیرمرد و دریا". در سال 1954 میلادی زمانی که همینگوی جایزه نوبل ادبیات را برد در گفت و گویی با خبرنگار مجله تایم گفته است: "من کوشیده‌ام یک پیرمرد واقعی بسازم و یک پسربچه واقعی و یک دریای واقعی و یک ماهی واقعی و بمبکهای واقعی؛ اما اگر آنها را خوب از کار دربیاورم، هر معنایی می‌توانند داشته باشند. سخت‌ترین کار این است که چیزی را راست از کار در بیاوریم و گاهی هم راست‌تر از راست." در جایی از کتاب پیرمرد و دریا می‌خوانیم: "هدف ماهی این بود که دور از دام‌ها و بندها و نابکاری‌ها در ژرفای آب تاریک بماند. هدف من این بود که جایی بروم که هیچ کس نرفته است و او را پیدا کنم. اکنون به هم رسیده‌ایم و از ظهر تا کنون با هم بوده‌ایم و هیچ کس نیست که به داد هیچ کداممان برسد." سانتیاگو پیرمرد داستان در یک مبارزه درونی می‌خواهد به دریا برود و ماهی بزرگی را به دام بیندازد. اما مدتهاست که هیچ ماهی صید نکرده و آوازه بدیمنی و پیری و ناتوانی‌اش همه جا را پر کرده‌است. مبارزه سانتیاگو با نا امیدی و ناتوانی جسمی‌اش جان مایه داستانی است عمیق و زیبا که به هنر نثر پیراسته و یکدست ارنست همینگوی جاودانه می‌شود. به قول بزرگی :"نوشته خوب خبری است که خبر می‌ماند." دیگر آثار همینگوی آثار ارزشمند دیگری نیز به قلم ارنست همینگوی منتشر شد که نام برخی از مهمترین‌ها را در ادامه خواهم آورد: در زمان ما (In Our Time) مردان بدون زنان (Men Without Women) برنده هیچ نمی برد (The Winner Take Nothing) خورشید همچنان می دمد (The Sun Also Rises) داشتن و نداشتن (To have and Have Not) ستون پنجم و چهل و نه داستان کوتاه (The Fifth Column and Forty-nine short stories) زنگ ها برای که به صدا در می آیند (For Whom the Bell Tolls) بهترین داستان های جنگ تمام زمان ها (The Best War Stories of All Time) در امتداد رودخانه به سمت درخت‌ها (Across the River and into the Trees)  آن مرد چهارشانه و خوش قیافه با آن هیبت ورزشکارانه که همیشه شبیه جهانگردهای آماده به کار لباس می‌پوشید، به دنبال کشف حقیقت راز مرگ و زندگی همه جا را زیر پا گذاشته بود و سخت‌ترین تمرین‌ها و تلاش‌ها را برای تیز کردن قلمش به کار بسته بود تا نثری پیراسته و سر راست را به ادبیات جهان معرفی کند و در پایان در  سن 61 سالگی با تفنگ دو لول محبوبش به زندگی خود پایان داد.   به قلم "زهره عواطفی حافظ"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
زندگی نامه و کتاب های جومپا لاهیری
زندگی نامه و کتاب های جومپا لاهیری
جومپا لاهیری؛ هندی یا آمریکایی؟ عده‌ای بر این عقیده‌اند که جومپا لاهیری را به دلیل آنکه از کودکی به آمریکا مهاجرت کرده نمی‌توان جزء نویسندگان هندی حساب کرد؛ اما واقعیت آن است که جوهر قلم جومپا لاهیری برنده جایزه ادبی پولیتزر در سال 2000 برای نخستین اثر داستان کوتاهش مترجم دردها، هنوز از خاک هندوستان جان می‌گیرد.  پدر و مادر جومپا لاهیری با نام اصلی نیلانجانا سودشنا از مهاجران هندی بودند که از کلکته به لندن مهاجرت می‌کنند. جومپا لاهیری پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، مدرک لیسانس ادبیات انگلیسی خود را در سال 1989 از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد. سپس وارد دانشگاه بوستون شد و کارشناسی ارشد خود را در سه رشته‌‌ی زبان انگلیسی، نویسندگی خلاق، و ادبیات و هنرهای تطبیقی ادامه داد و در نهایت توانست مدرک دکترای مطالعات رنسانس را در سال 1997 از این دانشگاه دریافت کند. کتاب های جومپا لاهیری مترجم دردها، همنام، خاک غریب، گودی و همین حوالی، به خودتان ایتالیایی بیاموزید و به زبان دیگر عناوین کتاب‌هایی است که در لیست کتاب‌های پرفروش جومپا لاهیری قرار دارد.  نویسنده رمان همنام، به دفعات متناوب ثابت کرده که اگر زیست در سرزمین هند را نداشته است، اما مسئله‌اش مسئله آدمیزاد است، جهان‌بینی دارد، مهاجران و مسائلی که برایشان در سرزمین‌های مختلف اتفاق می‌افتد به قلمش می‌آیند. جومپا لاهیری در موضوعات انتخابی برای داستان‌هایش می‌داند که مردمان یک سرزمین درست مثل آب می‌مانند، گاهی اگر یک‌جا بمانند دچار رکود می‌شوند و مرداب‌زده. نویسنده کتاب مترجم دردها با جرأتی که تنها مخصوص زنان نویسنده است، در داستان‌هایش واقع‌بین است، تابوی مخالفت با مهاجرت را می‌شکند، در عین حال با سادگی هرچه تمام‌تر مخاطب را لبریز از ریزه‌کاری‌های مشکلات و دردسرهای مهاجرت می‌کند. جومپا لاهیری؛ زن نویسنده مقتدر جومپا لاهیری یک زن نویسنده مقتدر است، با اراده است چرا؟ چون بارها داستان‌هایش را نوشته ولی چاپ نشده، اما این امر او را خسته نکرده، جوهر قلمش را خشک نکرده، او هم‌چنان نوشته و نوشته و نوشته؛ او به طرز عجیبی به قرار گرفتن نویسنده در اتاق تاریک خلاقیت معتقد است؛ لاهیری در مصاحبه اختصاصی‌اش می‌گوید: نوشتن در خلال یک فرآیند رازآلود از جایی درون نویسنده آغاز می‌شود. جومپا لاهیری می‌گوید: «در مورد پروژه‌هایی که به آنها دلبستگی دارم، به همان شیوه‌ای که کسی چیزی را در اتاق تاریک لمس می‌کند، وقتی حس می‌کنم ‌نوشته‌ای ممکن است در نهایت به نوعی کمال برسد تمام تلاشم این است که به آن وفادار باشم. اما توصیف من از این اتاق با توصیف شما و هر کس دیگری از این اتاق متفاوت است. چون ما محدود هستیم و هر کدام از ما از موهبت چشمان خودش برخوردار است، هر کدام با فهم شخصی خود متوجه می‌شویم که در این اتاق چه چیزهایی در پیش‌زمینه هستند و چه چیزهای در پس‌زمینه و فکر می‌کنم زیبایی کارخلاقه همین است.» معرفی آثار جومپا لاهیری مترجم دردها مترجم دردها با ترجمه امیرمهدی حقیقت شامل ده داستان کوتاه از جومپا لاهیری است که در سال 2000 برنده جایزه ادبی پولیتزر می‌شود. بیشتر این داستان‌ها بر محور جابه‌جایی یا غربت و از خود بیگانگی می‌گردد. قسمتی از داستان مترجم دردها "نمی‌شد رفت داخل معبد، چون سال‌ها قبل با قلوه‌سنگ پر شده بود. آنها مثل همه توریست‌هایی که آقای کاپاسی به آنجا می‌آورد قدم زنان از پای دیواره‌ها رد می‌شدند و نمای بیرونی معبد را تماشا می‌کردند. آقای داس عکس می‌گرفت و پشت سرشان می‌آمد. بچه‌ها جلوتر می‌دویدند و مجسمه‌های لخت را به هم نشان می‌دادند. آقای کاپاسی خوشحال بود که می‌دید آنها به‌خصوص آقای داس از معبد خوش‌شان آمده است." همان‌طور که ملاحظه می‌کنید در همین یک پاراگراف، صحنه‌‌ و توصیف مکان و آدم‌ها کاملا بومی فضای هندوستان است.  گودی گودی رمان دیگری از جومپا لاهیری است که در آن به حوادث خونبار هند در دهه شصت می‌پردازد. این رمان به گفته جومپا لاهیری یک دهه بر زمین ماند چرا که زاویه ورود به داستان آنچه که می‌خواست نمی‌شد. گودی رمانی متفاوت با درون‌مایه اجتماعی است که زندگی دو برادر را به تصویر می‌کشد. دو برادر که از یک تربیت، یک فرهنگ و یک خانواده آمده‌اند اما تفاوت‌هایی که میان شخصیت‌هایشان وجود دارد، دو زندگی متفاوت را برای هرکدام رقم می‌زند. سوبهاش و اودایان میترا، دو برادر و دو شخصیت اصلی این کتاب هستند. سوبهاش، همان پسری است که خانواده آرزویش را دارد. خوب، بافکر و تحصیل کرده. تصمیم گرفته برای زندگی به آمریکا برود و زندگی آرامی را همراه با تحقیقات و پژوهش‌های علمی‌اش برای خودش بسازد. اما برادرش، اودایان، پسری پرشور و شر است که در دهه 60 به جنبش‌های سیاسی ناکسالباری می‌پیوندد. جنبشی سیاسی که به هدف از بین بردن فقر ایجاد شده است.  قسمتی از داستان گودی "جمعه‌شب‌ها با ماشین به کلبه او می‌رفت، از بزرگراه می‌پیچید توی جاده جنگلی طولانی که به دریاچه نمک می‌رسید. تمام شنبه و گاهی حتی تا یکشنبه صبح را می‌ماند. هالی بی‌توقع بود. همیشه با سوبهاش راحت بود. هر بار که از هم جدا می‌شدند، خاطرجمع بود که باز هم را می‌بینند. در ساحل قدم می‌زدند، روی ماسه‌های سفت که مَد دریا شیارشیارشان کرده بود. در آب سرد شنا می‌کردند. سوبهاش نمک آب را روی زبانش می‌چشید. آب انگار وارد جریان خونش می‌شد، به تک‌تک سلول‌هاش می‌رفت و تطهیرش می‌کرد. ماسه لای موهاش می‌ماند. به پشت غوطه می‌خورد، بی‌وزن، با دست‌های باز، دنیا سراسر فرورفته در سکوت. فقط صدای هومِ بمِ دریا بود، و خورشید مثل زغال داغ، پشت چشم‌هاش می‌سوخت." خاک غریب خاک غریب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه و جذاب جومپا لاهیری است که از مهاجرت صحبت می‌کنند. داستان‌های این مجموعه به دو بخش تقسیم می‌شوند: بخش اول پنج داستان کوتاه است و بخش دوم سه داستان کوتاه مرتبط به هم. جومپا لاهیری برای نوشتن داستان‌ها و پیدا کردن شخصیت‌های اصلی به سراغ آدم‌هایی رفته است که یا از هند مهاجرت کرده‌اند و یا اصالت هندی دارند و از مسائلی نوشته است که در جریان این مهاجرت‌ها برایشان رخ می‌دهد. قسمتی از داستان خاک غریب "پدر بنا بود ماه اوت باز به سفر برود ــ این‌بار به پراگ. ولی گفته بود قبلش می‌تواند بیاید خانه جدید آن‌ها را که در شرق سیاتل خریده بودند ببیند و یک هفته پیششان بماند. بهار آن سال، به خاطر کار آدام، از بروکلین بلند شده بودند. یک شب که روما توی آشپزخانه خانه جدیدش شام می‌پخت، پدر زنگ زده بود و پیشنهاد داده بود بیاید پیششان. زنگ پدر غافلگیرش کرده بود. بعد از مرگ مادر، روما تا مدت‌ها خودش را موظف می‌دید شب به شب به پدر زنگ بزند و بپرسد روزش را چطوری گذرانده. حالا کم‌تر تلفن می‌زد ــ معمولا هفته‌ای یک بار، یکشنبه‌عصرها. پشت تلفن به پدر گفت «این‌جا همیشه قدمتون سرِ چشمه. خودتون می‌دونید که اصلا پرسیدن نداره.»" همنام همنام نیز مانند مجموعه‌داستان مترجم دردها از جومپا لاهیری به مشکلات فرهنگی هندی‌ها در دنیای مدرن می‌پردازد. لاهیری در این رمان مصائب و دشواری‌های زندگی زوجی بنگالی را توصیف می‌کند که به آمریکا مهاجرت کرده‌اند. این زوج در امریکا با سبکی از زندگی مواجه می‌شوند که تفاوت بسیاری با نوع زندگی خودشان دارد و برایشان نامأنوس است.  قسمتی از داستان همنام "حالا دیگر آشیما تنهاست. پرده دور تخت، او را از سه زن دیگر توی اتاق جدا کرده. کم‌کم از لابه‌لای حرف‌هاشان اسمشان را می‌فهمد. یکی بِوِرلی است. یکی لوییس، سمت چپی هم کارول. آشیما می‌شنود که یکی از آنها یکهو هوار می‌کشد: «وای! مرده‌شورش را ببرد. جانم دارد بالا می‌آید!» بعد صدای مردی می‌آید: «عزیزم، دوستت دارم. واقعآ دوستت دارم.» آشیما این جمله را هیچ وقت از شوهر خودش نشنیده. توقعش را هم نداشته. آنها اصولا این‌جوری نیستند. اولین بار است که بین چند تا غریبه تنها افتاده. همیشه یا در یک اتاق پیش پدر و مادرش خوابیده یا آشوک پهلوش بوده. پیش خودش می‌گوید کاش پرده‌ها را کنار می‌زدند تا می‌شد با این زن‌های امریکایی حرف بزنم، بلکه یکی از آنها قبلا بچه زاییده باشد بتواند بگوید باید منتظر چی باشم." از جومپا لاهیری داستان کوتاه دیگری نیز در مجموعه خوبی خدا جمع‌آوری شده. این داستان با عنوان جهنم - بهشت به بررسی خانواده‌ای هندی‌تبار ساکن آمریکا می‌پردازد.  قسمتی از داستان کوتاه جهنم - بهشت "خاکستر سیگارش را توی فنجانی می‌تکاند که مادرم مخصوص همین کار برایش کنار گذاشته بود. با وجودی که اهل درس و کتاب و دانشگاه بود، هیچ کارش حساب و کتاب نداشت. همیشه گرسنه بود تا از در می‌آمد تو، می‌گفت ناهار نخورده، بعد می‌رفت پشت سر مامان که پای اجاق، کتلت سرخ می‌کرد و قبل از اینکه مامان فرصت کند آنها را با سالاد و پیاز توی ظرف بچیند داغ داغ برمی‌داشت و با ولع می‌خورد. پدر و مادرم او را دانشجوی ممتاز جاداوپور می‌دانستند که با بورسه‌ای معتبر به ام آی تی آمده، اما او کلاس‌ها را جدی نمی‌گرفت و مرتب غیبت می‌کرد. غر می‌زد که این آمریکایی‌ها دارند معادله‌هایی حل می‌کنند که وقتی من قد اشا بودم حل می‌کردم‌. من کلاس دوم دبستان بودم و کاکو پروناب باورش نمی‌شد جذر و عدد پی را هنوز یادم ندادند و معلمم تکلیف نمی‌دهد."   همان طور که در این معرفی کوتاه خواندید، از ویژگی‌های بارز جومپا لاهیری گذر از مرزها و داشتن جهان‌بینی وسیعی است که اجازه نداده حرف‌ها و حدیث‌های ملیتی حتی بر نوع نگاه او به وطن و معنایش و درد انسان تأثیر‌گذار باشد. او فقط یک نویسنده است که تمام تلاشش را می‌کند تا برای انسانیت فارغ از رنگ‌ها، نژادها، ملیت‌ها و مرزها بنویسد. لاهیری به شدت به آزمون و خطا در نویسندگی معتقد است. او بر این اعتقاد است که نویسنده نباید از بازنویسی خسته شود و همچنان باید ادامه بدهد.  به قلم "نجمه نیلی پور"  کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
آشنایی با بهترین کتاب های شعر مذهبی و آیینی
آشنایی با بهترین کتاب های شعر مذهبی و آیینی
زبان شعر همواره احساسی و شورانگیز بوده و برای بیان مطالب مورد نظر شاعر همراه با عاطفه، دارای نفوذ و تأثیر بوده است. واژه‌ها و کلماتی که با بهره‌گیری از آرایه‌های ادبی و عناصری چون خیال‌انگیزی، وزن، موسیقی، اندیشه و معنا معارف والای انسانی و گاه حتی غیرحقیقی را نیز برای مخاطبان به تصویر می‌کشند، همانگونه که «مهدی اخوان ثالث» می‌گوید: «شعر محصول بی‌تابی آدم است در لحظاتی که شعور نبوت بر او پرتو انداخته است.» این سخن گویای آن است که شعر متعلق به قلمرو آگاهی‌های برتر و والاتر است و با شعور و احساس ژرف همراه و هم‌ریشه است. شعر آیینی چیست؟ هر شعری که به لحاظ محتوایی برگرفته از منایع و حیاتی و آموزه‌های قرآنی، اسلامی و عترت باشد را می‌توان در قلمرو شعر آیینی به حساب آورد، اشعاری که در مدح و منقبت و سوگ پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) سروده می‌شود و یکی از شاخه‌های پربار و ارزشمند شعر است. قدمت شاعران آیینی به زمان حضرت رسول اکرم (ص) می‌رسد، از حسان بن ثابت انصاری خزرجی که صحابی پیامبر بوده تا دعبل و همام بن غالب تحیمی‌ بصری مشهور به فرزدق. شعر آیینی در ایران نیز قدمتی دیرینه دارد و مضامین آیینی همواره الهام‌بخش شاعران فارسی بوده‌اند، شعری که از گذشته در ادبیات حضور داشته و همچنان این حضور امتداد دارد، هرچند لحن شاعران و نوع برخورد آنها با این نوع از شعر در گذشته و حال تفاوت‌هایی دارد و در اشعار شاعران ایرانی، از روزگاران کهن تا به امروز، به خوبی سیر تغییرات این نوع ادبی را می‌توان مشاهده کرد. بهرین اشعار آیینی در کارنامه اغلب شاعران، آثاری هر چند معدود در این موضوع مشاهده می‌شود، اما شاعرانی نیز وجود دارند که اشعار خود را وقف اهل بیت کرده‌اند. در این یادداشت می‌خواهیم به معرفی بهترین کتاب‌های شعر آیینی که در میان مخاطبان جایگاه ویژه‌ای یافته‌اند، بپردازیم. 1- دیوان اشعار محتشم کاشانی بسیاری محتشم کاشانی را با همان شعر معروفش می‌شناسند، شعری که سال‌هاست در کتبیه‌های محرم نقش بسته و ما را به شور کربلا پیوند می‌زند: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»، ترکیب‌بندی که تاکنون شاعران بسیاری از آن در شعرها و نوحه‌هایشان سود برده‌اند. کمال‌الدین علی محتشم کاشانی را می‌توان معروف‌ترین شاعر مرثیه‌گوی ایران دانست که برای اولین بار سبک جدیدی در سرودن اشعار مذهبی به وجود آورد و دیوان او را می‌توان یکی از بهترین کتاب‌های شعر آیینی به حساب آورد. دیوان محتشم کاشانی به لحاظ مضامین عمیق مذهبی، لحن سوزناک و عاطفی، و زبان ساده و روان، اثری ارزشمند و ماندگار است. ترکیب‌بند مشهور «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» در دوازده بند در مرثیه شهدای کربلا سروده شده که بند اول ترکیب بند وی با بیت «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ؟» آغاز می‌شود. دیوان محتشم علاوه بر این ترکیب‌بند، شامل غزلیات، قصاید، قطعات و رباعیات است.    2- گنجینه اسرار عمان سامانی عمان سامانی، از شاعران پرآوازه‌ آیینی در اواخر قرن سیزده و اوایل قرن چهارده است و منظومه گنجینه الاسرار نوشتۀ او، دربردارندۀ یکی از بهترین و تأثیرگذارترین اشعار مذهبی در وصف امام حسین (ع) و حادثه عاشورا است و از بهترین کتاب‌های شعر آیینی است. کتاب گنجینه الاسرار به دلیل نوع و شیوه بیانش توانسته به خوبی محتوایی عرفانی را انتقال دهد و مفاهیم بزرگ واقعه کربلا را با روایتی عاشقانه به طور محسوس و ملموس به نمایش بگذارد. گنجینه عمان را که شامل 831 بیت می‌شود می‌توان یک سفرنامه نیز دانست، سفرنامه‌ای که گزارشگرِ حرکت عارفانه و روحانی قافله یاران امام حسین در مسیر شهادت است. حبیب الله فضائلی شاعر و محقق معاصر در وصف گنجینة الاسرار آورده: «این کتاب به حق کنز اسـرار یـا چنانچه خود سراینده نامیده، گنجینه اسرار است، اسراری از ظهور عشق و جمال، اسراری از راز و نیاز عاشق و جذبه‌های معشوق، اسراری از سیر و سلوک و حالات وجد و شوق، اسراری از سوز و گداز و هجران و وصل.»   3- ما هرچه داشتیم به پای تو ریختیم ادبیات عاشورایی، از غنی‌ترین و حماسی‌ترین ذخایر فکری و احساسی شیعی است. برخی از شاعران نیز تمام شهرت خود را مدیون همین ذخیره فکری - احساسی شیعی هستند. محمدعلی مجاهدی (پروانه) از شاعران معاصر و از نخستین افرادی بود که به تحقیق و بررسی در شعر شیعی پرداخت و نظریات و مستندات بسیاری را به جامعه ادبی معرفی کرد، حتی واژه «شعر آیینی» از پیشنهادات این شاعر و پژوهشگر به نام ادبیات دینی و به ویژه شعر سرخ کشورمان است که امروزه در سطح جامعه بسیار فراگیر شده است. کتاب «ما هرچه داشتیم به پای تو ریختیم» از محمدعلی مجاهدی که به کوشش انتشارات فصل پنجم منتشر شده و از بهترین کتاب‌های شعر آیینی است، مشتمل بر اشعار عاشورایی این شاعر آیینی است و شامل 28 شعر عاشورایی اعم از غزل و قصیده است. استاد محمدعلی مجاهدی که اغلب ما او را با غزل ماندگار «چنگ دل آهنگ دلکش می‌زند / ناله عشق است و آتش می‌زند / قصه دل، دلکش است و خواندنی است / تا ابد این عشق و این دل ماندنی است...» می‌شناسیم در سرایش این مجموعه غزل عاشورایی، زبان، لحن، روایت و نگرش متفاوت و ماندگاری را در قالب غزل سرخ به مخاطبانش ارائه داده است.   4- با کاروان نیزه سرودن ترکیب‌بند از رسوم دیرینه شاعران خصوصاً آیینی‌سرایان بوده است. علیرضا قزوه با تأسی به پیشینیان در سرودن مرثیه عاشورایی متوسل بـه قالب ترکیب‌بند شده است.کتاب با کاروان نیزه که توسط انتشارات سوره مهر و در 56 صفحه منتشر شده است، در بیست و چهارمین دوره‌ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران جایزه‌ تشویقی دریافت کرد. محتوای کتاب با مقدمه‌ای از علی معلم دامغانی، چهره‌ی ماندگار در عرصه‌ی شعر و ادب فارسی با عنوان شعر آیینی روزگار ما آغاز می‌شود و با نگاه نقادانه‌ عبدالجبار کاکایی، شاعر و ترانه‌سرای مطرح ایرانی درباره‌ی مدح و مداحی در زبان و ادبیات فارسی و این ترکیب‌بند به پایان می‌رسد. با کاروان نیزه مجموعه شعری در قالب ترکیب‌بند و چهارده بند، این امکان را به شاعر می‌دهد تا یک مجلس روضه‌خوانی کامل برای اباعبدالله بر پا کند و یکی از بهترین کتاب‌های شعر آیینی باشد.   5- آغاز روشنایی آیینه علی موسوی گرمارودی از آن دسته شاعرهایی است که سبک شعرهایش محدود به یک قالب نیست؛ البته او را به شعرهای سپیدش می‌شناسند، اما در قصیده‌گویی هم ممتاز است. او ابیاتی در قالب‌های غزل، مثنوی، رباعی، نیمایی، مفردات، مسمط و دوبیتی دارد.   کتاب «آغاز روشنایی آیینه» کتابی از علی موسوی گرمارودی است که انتشارات سوره مهر در 124 صفحه آن را منتشر کرده،ترکیب‌بند عاشورایی در پانزده بند است که در دهه هشتاد سروده شده و به جرأت می‌توان گفت جزء قوی‌ترین و پرمایه‌ترین ترکیب‌بندهای معاصر و از بهترین کتاب‌های شعر آیینی است. در کتاب آغاز روشنایی آیینه می‌توانید شعرهای عاشورایی گرمارودی را بخوانید، کتابی که بی‌تردید از پرمایه‌ترین ترکیب‌بندی‌ها این دوران است. هرکدام از شعرهای آغاز روشنایی آیینه که عنوان ویژه‌ای چون شاعری در تصوف شعر، زنگ اول در کلاس «از گلویِ غمگنِ فرات»، حریر و حماسه و در غیابِ «من» دارد، برای مخاطب تصویری از عاشورا و صحنه‌های شورانگیزش می‌سازد.    6- گنجشک و جبرئیل ما در شعر مذهبی خویش، چند شاعر جریان‌ساز داریم. از شاعران و شعرهای ماندگار محتشم و عمان سامانی که بگذریم، در شاعران معاصر چند اثر به چشم می‌آید که کتاب «گنجشک و جبرئیل» مرحوم سید حسن حسینی یکی از این آثار است، کتابی که در سال‌های 1364-1363 سروده شده و در انتشارات افق به چاپ رسیده است. این مجموعه که بدون شک، در زمره بهترین کتاب‌های شعر آیینی به شمار می‌رود، شامل 31 قطعه شعر نو است. شعرها از حیث قالب شعری ، نگاهی نوگرا و پیشرو و از جهت مضمون و اندیشه ، جوهره‌ای شیعی و عاشورایی دارند. از این شاعر، آثار دیگری نیز در عرصه شعر و مباحث نظری شعر، به چاپ رسیده است. کتاب گنجشک و جبرئیل شامل بیست و هفت شعر سپید و چهار شعر نیمایی است و شاعر در هر کدام از این شعرها، از چشم اندازی خاص واقعه عاشورا را منعکس کرده است. در دید شاعر، واقعه کربلا واقعه‌ای جان‌گداز نیست که از نهم محرم آغاز شده و در ظهر روز دهم پایان یافته باشد، شاعر می‌کوشد دید خویش را از این محدوده فراتر برده و همه تاریخ و جغرافیای صدر اسلام که در این واقعه دخیل بوده‌اند را به مخاطب نشان دهد، برای این است که در کتاب و میان اشعار، گاه به وقایع دوران حضرت پیامبر و امیرمؤمنان برمی‌خوریم.   7- ظهر روز دهم قیصر امین پور شاعر و پژوهشگر نامدار کشورمان است که علاوه بر جایگاه منحصر به فردی که در شعر معاصر دارد، در حوزه‌های خاصی از شعر و ادبیات نیز شاعری پیشتاز و صاحب سبک به شمار می‌رود. از جمله این حوزه‌ها، حوزه شعر آیینی و شعر کودک و نوجوان است. قیصر امین پور از آن دست شاعرانی است که بخش مهمی از ماهیت قلم خود را در مواجهه با بازتاب مفاهیم انقلاب، دفاع مقدس و مبانی دینی و مذهبی برای نوجوانان استوار کرد. یکی از آثار او، منظومه بلند «ظهر روز دهم» برای نوجوان‌هاست که پدر و مادرها هم می‌توانند خواننده آن باشند و با تصاویر شاعرانه‌اش همراه شوند، کتابی که در 36 صفحه و قیصر امین‌پور آن را در سال 1363 سرود و انتشارات سروش آن را در سال برای اولین‌بار 1373منتشر کرد، «ظهر روز دهم» در این سال‌ها به چاپ‌های متعددی رسیده است. این منظومه عاشورایی در قالب نیمایی و برای مخاطب نوجوان درباره یکی از کودکان عاشورا - حضرت قاسم(ع) - سروده شده است که امروز خود او به یکی از الگوهای مبارزه در برابر ظلم و نمادی بر حریت و آزادگی بدل شده است. منظومه ظهر روز دهم، حکایت رشادت کودکی در آن روز خونین است که «گرچه کودک بود، شمشیر بلندی داشت»، «کودکی تنها که شمشیر بلندش کربلا را شخم می‌زد.»   8- مجلس حر بن‌ یزید ریاحی علی معلم دامغانی ادیب، دانشمند، پژوهشگر و از مهمترین شاعران روزگار ما و برترین چهره‌های شعر انقلاب است. مثنوی، قالب اصلی و مورد توجه معلم است، اما این شاعر در کتاب «مجلس حر بن یزید ریاحی» نخستین سروده خود در قالب شعر نو را سروده که ما را با زندگی اولین شهید کربلا آشنا می‌کند، کتابی که عنوان آن به سبک مجالس تعزیه، «مجلس حربن یزید ریاحی» انتخاب شده و توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است و جزو دسته بهترین‌ کتاب‌های شعر آیینی محسوب می‌شود. روایت علی معلم، از ماجرای حر، بخش کوتاهی است از یک کار مفصل با الهام از زیارت وارث. این منظومه که لحنی حماسی - عاشقانه دارد، پوسته زیبا و منقشی دارد که در حد خود مانند دیگر سروده‌های علی معلم، جذب کننده است و فرازهای برجسته‌اش در عین زیبایی گاهی اوقات تا حدی عمیق است که بداعت و نوآوری آن را در داستانی که به تکرار شنیده‌ایم چندین برابر می‌کند.   9- گل و گلاب نام علی انسانی و اشعار او همواره در ذهن ستایشگران نقش بسته است، کسی که خود یکی از مداحان و پیرغلامان با سابقه اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) به شمار می‌آید. کتاب «گل و گلاب» یکی از کتاب‌های این شاعر آیینی است که انتشارات منیر در سال 1394 و در 588 صفحه چاپ و منتشر کرده است.  گل و گلاب، شامل 28 بخش است که در آن سروده‌هایی در رثای ساحت مقدس اهل بیت (ع) آمده است. در فضیلت طلایه‌دار نهضت حسینی حضرت مسلم بن عقیل (ع)، در وصف آزادگی و بصیرت حضرت حر، در ستایش از یادگار امام مجتبی حضرت قاسم بن الحسن (ع)، در فضیلت و ستایش قمر بنی هاشم حضرت عباس بن علی (ع)، در ستایش و عرض ادب به محضر کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (س) و در وصف لحظات ملکوتی سحر از بخش‌های مجموعه شعر «گل و گلاب» است که می توان به آن اشاره کرد. در این کتاب غزل‌ها، متفرقه‌ها، سروده‌های انقلابی و دل نوشته‌های چاپ نشده علی انسانی نیز آورده شده است.   10- مولای گندم‌گون قلم قاسم صرافان را به صمیمیت و لطافت می‌شناسند. کلام او سرشار از یک صفای درونی است که ناگزیر مخاطب را درگیر خود می‌کند. کتاب شعر این شاعر با عنوان «مولای گندم‌گون» که توسط انتشارات آرام دل و در 144 صفحه منتشر شده، شامل بخشی از بهترین شعرهای آیینی شاعر است که بیانگر حس عمیق و ارادت وافر شـاعر به اهل بیت است. شعر صرافان دارای یک زبان صمیمی و در عین حال سالم است که مصداق غزل «سهل و ممتنع» نیز هست. آغاز این مجموعه مزین به اشعاری در مدح پیامبر است و سپس در فصل‌های حیدرانه‌ها، مادرانه‌ها، نی‌نامه‌ها، در آسمان هشتم و ماه چهاردهم به سروده‌هایی پیرامون سایر حضرات معصومین و فرزندان گرانقدرشان پرداخته است. تمامی اشعار این مجموعه که 50 شعر هستند در قالب کلاسیک و اکثراً در قالب غزل سروده شده‌اند. در کنار غزل قالب‌هایی مانند مثنوی، ترکیب بند، رباعی و دوبیتی را نیز در این مجموعه می‌توان یافت. یکی از شعرهایی که به ذهن اغلب‌مان با مطلع «عشق، سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم/ هر که خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم» خطور می‌کند، از همین شاعر و در کتاب موالی گندم‌گون چاپ و منتشر شده است.   11- حدود ساعت سه «حدود ساعت سه» گزیده اشعار عاشورایی شاعران معاصر است که توسط سید حمیدرضا برقعی انتخاب شده‌اند. گزیده شعرهای زیادی در حوزه شعر عاشورایی منتشر شده که هر یک ویژگی‌های خاصی دارند و برخی از آنها نیز صرفاً سلیقه شعر انتخاب‌کننده آن اشعار است ولی شاید مهمترین ویژگی این گزیده، نگاه جدید و نوین‌تری است که در این گزیده مدنظر بوده است. ایـن گزیده شعر در نوع خود حرکتی نو در عرصه ارائه اشعار عاشورایی است که فارغ از محتوا از لحاظ فنی هم برای مخاطب جذابیت داشته و حرف‌های بدیع و تازه‌ای برای مخاطب دارد. این دفتر شعر، توسط انتشارات جمهوری و در 92 صفحه منتشر شده است.   12- طوفان واژه‌ها «طوفان واژه‌ها» که اکثریت آن مخصوصاٌ غزل‌هایش یک ساختار تماماً اصفهانی (هندی) دارد و توسط انتشارات فصل پنجم منتشر شده، نخستین اثر سید حمیدرضا برقعی، مجموعه‌ای از اشعار آئینی است و در سال 87 منتشر با استقبال زیادی مواجه شد، کتابی که می‌توان از بهترین کتاب‌های شعر آیینی خواند.  اشعار این مجموعه در قالب‌های غزل، مثنوی، بحر طویل و مربع ترکیب سروده شده‌اند و تلاش شده با استفاده از زبان امروزی به قوالب قدیمی شعر فارسی بپردازد. شاعر، هدفش از سرودن این اشعار را برقراری تعامل بیشتر و بهتر میان شعر آیینی عامه پسند و قابل ارائه در هیأت‌های مذهبی، خاص پسند و قابل ارائه در همایش‌های جدی ادبیات مطرح کرده است. موضوعات مهدوی، علوی، فاطمی و عاشورایی بیشترین حجم این مجموعه را به خود اختصاص داده‌ا‌ند.   13- قبله مایل به تو «قبله مایل به تو» که توسط انتشارات فصل پنجم چاپ و منتشر شده، دومین مجموعه شعر شاعر موفق و جوان آیینی معاصر سید حمیدرضا برقعی است که مزین به مقدمه دو تن از اساتید و پژوهشگران ادبیات آیینی امروز یعنی استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه) و استاد سید علی موسوی گرمارودی است. همان طور کـه استاد محمدعلی مجاهدی در مقدمه کتاب اشاره می‌کند خصلت خودنقدی و دیگری آگاهی خـوب شاعر نسبت بـه ادبیات کهن و نیز ادبیات معاصر است که از او یک شاعر جوان ولی ثروتمند از نظر گنجینه‌های ادبی ساخته است. اغلب شعرهای ایـن مجموعه شعر در قالب غزل هستند و یک قصیده و چند مثنوی و چند چهارپاره پیوسته و یک بحر تحویل هم دیده می‌شود. شعرهای این مجموعه شعر به لحاظ سبک نزدیک بـه سبک عراقی اسـت.   14- رقعه نوشتن شعر آیینی سخت است، چرا که لغات محدودی برای استفاده دارد و از سویی، همان کلمات محدود را نیز باید برای حفظ احترام به اهل بیت و براساس بار معنایی انتخاب کرد، اما سید حمیدرضا برقعی توانسته از عهده این مهم برآمده و شعرهای قابل توجهی سروده است. کتاب «رقعه» یکی از بهترین کتاب‌های شعر آیینی است که توسط انتشارات «فصل پنجم» و در 64 صفحه منتشر شده است. کتابی که پس از طوفان واژه‌ها و قبله مایل به تو، سومین مجموعه شعری است که از سید حمیدرضا برقعی منتشر می‌شود و از بهترین کتاب‌های شعر آیینی است. بیشتر شعرهای این مجموعه به موضوعات آیینی و مذهبی می‌پردازد هرچند اشعار آزاد هم در این مجموعه آمده است، اشعاری که در قالب‌های متفاوتی چون غزل و چهارپاره و قصیده و در وزن‌های مختلف سروده شده است. شعرهای برقعی در عین پر مغز بودن، بسیار عامیانه هستند و با زبانی ساده سروده شده‌اند که همین خصوصیات شعری باعث شده، کتاب های آیینی این شاعر بسیار پرطرفدار باشد.   15- ضربان ذات  «ضربان ذات (عطش‌نامه)» دفتر شعری نوشته قربان ولیئی است که انتشارات کتاب نیستان آن را در 53 صفحه و در سال 1391 منتشر کرده است. این کتاب هفتمین دفتر شعر قربان ولیئی است و شامل منظومه‌ای بلند در قالب غزل، مثنوی است که با نگاهی عرفانی به واقعه عاشورا و شخصیت امام حسین (ع) سروده شده است و در برخی از بخش‌ها با تصاویری از واقعه عاشورا همراه است. در نگاه عارفانه، شاعر به واقعه کربلا و عاشورا در ابتدا نسبت خود با هستی را مشخص کرده و سپس از آن منظر به بیان رویداد عاشورا می پردازد. قربان ولیئی به سبب مطالعات خود در حوزه ادبیات به خصوص ادبیات عرفانی از معدود شاعرانی است که از مضامین عرفانی به صورت گسترده در شعر خود بهره می‌برد، به گونه‌ای که بسیاری کارشناسان ولیئی را تنها شاعر عرفانی‌گوی معاصر می‌دانند.   16- من می‌گویم شما بگریید کتاب «من می‌گویم شما بگریید» مجموعه نوحه‌هایی زیبا از شاعران مختلف است که به وسیله‌ علیرضا قزوه گردآوری شده‌ و توسط انتشارات سوره مهر و در 282 صفحه چاپ و منتشر شده است. اشعار کتاب «من‌ می‌گویم‌، شما بگریید» را می‌توان بر منابر خواند و با آن‌ها گریست. اگر چه بعضی از شعرهای این کتاب را به کرات شنیده‌اید، اما باید بدانید که شعر خوب و با اصالت همیشه تازگی خود را حفظ می‌کند، به همین دلیل این کتاب را نیز می‌توان در زمره بهترین کتاب‌های شعر آیینی  به شمار آورد. علیرضا قزوه سعی بر این دارد تا در اشعار این کتاب ایرادات دستوری و به ویژه محتوایی کمتری دیده شود. مرثیه‌های عاشورایی در این کتاب از اشعار شاعران بزرگی همچون مولانا گرفته تا محتشم کاشانی، اقبال لاهوری و شاعران معاصر همچون حمید سبزواری، محمدعلی مرادش و ده ها شاعر معروف و مشهور دیگر و شاعران نوقلم را شامل می‌شود. همچنین این حسین کیست؟، ‌ای پدر جان همرهان بستند بار، نالۀ عشق است و آتش می‌زند، زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم و… از سرفصل‌های مختلف این کتاب هستند.   17- جرس فریاد می دارد: 720 غزل عاشورایی با فرارسیدن ماه محرم و روز عاشورا، بسیاری از افراد در مراسم‌های مختلف شرکت می‌کنند اما خواندن اشعار عاشورایی چیزی است که حتی در زمانی به غیر از محرم و صفر نیز، آدمی را به حال و هوای عاشورا می‌کشاند و یاد و خاطره‌ی شهدای عاشورا را زنده نگه می‌دارد.  اشعار بسیاری از شعرا در این سال‌ها در میان مخاطبان جای خود را یافته و توانسته‌ دل‌ها را به حماسه‌ کربلا نزدیک‌تر کند، اشعاری که در کتاب‌های مختلف شاعران پراکنده هستند. اما دو کتاب «جرس فریاد می‌دارد» و «که بربندید محمل‌ها» دو مجموعه‌ از این اشعار هستند، کتاب «جرس فریاد می‌دارد» اشعاری در قالب غزل و کتاب «که بربندد محمل‌ها» اشعار نوشته شده در قالب مثنوی هستند که میثم کریمی و جواد هاشمی آنها را جمع‌آوری کرده‌اند. این دو کتاب که ‌شامل 720 غزل و مثنوی است، توسط انتشارات محمل چاپ و منتشر شده است. هر یک از مجلدها شامل 40 منزل شعری است که بر حسب نام قهرمانان کربلا آورده شده است، اشعاری از دویست و ده شاعر متقدم و متأخر که از مدح امام حسین علیه السلام آغاز می‌شود، سپس از حرکت امام از مدینه به مکه، از مکه به کربلا، وقایع روز عاشورا تا بازگشت نزدیکان امام به مدینه می‌گوید، آخرین منزل کتاب نیز اشعار مرتبط با حضرت سجاد (ع) است. به قلم "طاهره راهی"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
آشنایی با بهترین داستان های مذهبی و آیینی
آشنایی با بهترین داستان های مذهبی و آیینی
نوشتن درباره معصومین مانند راه رفتن روی لبه یک تیغ باریک است و حفظ تعادل روی آن کاری دشوار. البته که سخت بودن آن به این معنا نیست که کسی نباید درباره این موضوعات بنویسد. همچنانکه بسیاری از نویسندگان بوده‌اند که در این سا‌ل‌ها با قلم فرسایی در این موضوعات، توانسته‌اند کارهای درخور و شایسته‌ای را برای خوانندگان ارائه کنند، کتاب‌هایی با درون‌مایه‌ مذهبی - آیینی که در قالب‌های مختلفی نوشته و منتشر شده‌اند. نویسندگانی که با کمک و استفاده از اصول داستان‌نویسی و بهره‌گیری از تاریخ اسلام می‌توانند در انتقال ارزش‌ها در میان نسل‌ها تأثیر بسزایی ایفا کنند و این امر، هدف مهم و اصلی ادبیات آیینی است. ادبیات آیینی چیست؟ محمدعلی مجاهدی (پروانه) که خود از شاعران آیینی است، برای اولین بار اصطلاح ادبیات آیینی را در دو کتاب خود، «موعود در شعر فارسی و شکوه شعر عاشورایی» به ادبیات متعهدی که رنگ دینی، الهی و مذهبی دارد، اطلاق کرد، ادبیاتی که از اعتقادات و باورهای دینی و آرمان‌های مذهبی مردم و از بطن قرآن شکل گرفته و با احساسات، عواطف، زبان و فرم خاصی از باورهای دینی مردم درهم‌ آمیخته است. ادبیاتی که حماسه‌های بزرگی از والیت و امامت و نهضت را در خود جای داده، گاهی پرچم سرخ نهضت بزرگی چون عاشورا را به اهتزاز در می‌آورد و گاه صحبت از سکوت علی می‌کند، سکوتی به بلندای بلندترین فریاد عالم. شعر و ادب آیینی به لحاظ محتوایی از چنان گستره دامنه داری برخوردار است که کمتر اثر منثور یا منظومی را می توان در عرصه زبان فارسی نشان داد که از نظر موضوعی در حیطه پهناور ادبیات آیینی قرار نداشته باشد. ادبیات آیینی از نظر ساختار لفظی و نمای بیرونی و به کارگرفتن انواع سبک ها، شگردهای هنری و آرایه های لفظی و معنوی، تفاوتی با سایر ادبیات رایج در زبان فارسی ندارد و آنچه ادب آیینی را متمایز می سازد، شاکله معنوی و بار محتوایی آن است. ادبیات آیینی سابقه دیرینی در تاریخ ادبیات فارسی دارد که نشان دهنده اهمیت موضوعات و مفاهیم آیینی نزد شاعران و سخن پردازان فارسی زبان است. در گذشته درون مایه ادبیات آیینی کهن بیشتر بر اسطوره ها، سنت ها و آداب ورسوم فرهنگی تأکید می کرد، اما از دوره اسلامی و به ویژه با روی کار آمدن حکومت های شیعی، رنگ و بوی مذهبی گرفت.  داستان مذهبی آیینی  کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی به دلیل داشتن قصه در کنار مضمون اصلی، توانسته‌اند مخاطب بسیاری را به خود جذب کنند، اگرچه نوشتن درباره این مضامین سخت و چون راه رفتن بر لبه باریک تیغ است، اما شاید به این همین گستردگی مخاطبان باشد که این ‌روزها بسیاری از نویسندگان به سمت و سوی نوشتن این قبیل کتاب‌ها روی آورده و کتاب‌های بسیاری از این دست در قفسه‌ بسیاری از کتاب‌فروشی‌ها به چشم می‌خورد. کتاب‌هایی با نثر ادبی متفاوت از سایر کتاب‌های داستانی که مخاطب را با خود همراه می‌کند و همراهی شور و شعور را به خوبی نشان می‌دهد. بهترین داستان های مذهبی و آیینی در این یادداشت سعی کرده‌ایم به معرفی 21 داستان مذهبی - آیینی بپردازیم که در این سال‌ها از زاویه‌ای متفاوت به زندگی ائمه پرداخته‌اند. 1- کشتی پهلو گرفته یکی از بهترین کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی میان مخاطبان، کتاب «کشتی پهلوگرفته» نوشته سید مهدی شجاعی است که در 160 صفحه توسط انتشارات نیستان چاپ و منتشر شده، روایت زندگی حضرت فاطمه زهرا (س) است که مصائب ایشان را از زبان اطرافیان بازگو می‌کند. کتاب کشتی پهلو گرفته را که از پرتیراژترین کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی است، شاید بتوان آغازگر بخش نویی در ادبیات داستانی دانست، چرا که نشان داد ادبیات مدرن امروز، می‌تواند به خوبی مفاهیم دینی را بیان کند. شجاعی در کشتی پهلو گرفته، ضمن مروری بر نقاط عطف حیات حضرت فاطمه زهرا (س)، روایت مصائب زندگی ایشان را از زبان اطرافیان حضرت فاطمه و خاندان اهل بیت بیان می‌کند. کتاب در 14 فصل تشکیل یافته و راوی اول شخص در هر کدام از فصول، یکی از وابستگان حضرت فاطمه (س) هستند، نام فصل‌ها نیز از شخصیت‌های اطراف حضرت فاطمه(س) وام گرفته شده‌اند. نویسنده در روایت داستان در مقام یک روضه‌خوان برمی‌آید و مخاطب را همراه با شرح وقایع، مهمان روضه حضرت زهرا (س) و اشک ریختن بر مصائبش می‌کند و از این منظر شاید بتوان این کتاب را مقتلی برای حضرت فاطمه عنوان کرد که به زبان فارسی نوشته شده است، یکی از معدود آثاری که در این حوزه نوشته شده و تاکنون رقیبی برای خود پیدا نکرد است. در بخشی از کتاب کشتی پهلو گرفته می‌خوانیم: «روزگار غریبی است دخترم! دنیا از آن غریب‌تر! این چه دنیایی است که دختر رسول خدا را در خویش تاب نمی‌آورد؟ این چه روزگاری است که «راز آفرینش زن» را در خود تحمل نمی‌کند؟ این چه عالمی است که دردانۀ خدا را از خویش می‌راند؟ روزگار غریبی است دخترم. دنیا از آن غریب‌تر.» در واقع می‌توان گفت این کتاب مرثیه‌ای است منثور از زبان و دلِ صاحبانِ عزای فاطمی که مخاطب خاصی نمی‌شناسد و همه افراد در هر سن و سالی می‌توانند پایش بنشینند و فیض برگیرند.   2- بهشت ارغوان چندین و چند کتاب رمان درباره حضرت فاطمه نوشته شده که همگی توسط نویسندگان ایرانی نوشته شده‌اند، اما شاید تنها کتاب رمانی که در این سال‌ها به زبان عربی نوشته و به زبان فارسی ترجمه شده، کتابی است با عنوان «و کانت صدّیقه» به قلم کمال السید، ادیب و نویسنده توانای عرب به زبان عربی که با عنوان «بهشت ارغوان» توسط سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا)، نویسنده، مترجم و شاعر، ترجمه و در سال 1375 توسط انتشارات پارسایان برای اولین بار در ایران چاپ و منتشر شد، هرچند که کتاب در این سال‌ها چاپ نشده و برای خواندن آن باید به سراغ کتاب‌خانه‌ها رفت، اما می‌توان کتاب «بهشت ارغوان» را نیز در کنار بهترین کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی به شمار آورد. مخاطب دراین کتاب، نه آنچنان از حقایق تاریخی دور می‌ماند نه دور از داستان و خیال است و از خیال‌انگیزی تا حدی اندک و آن هم در حاشیۀ اثر بهره برده است. «بهشت ارغوان» رمان گونه‌ای است که می‌کوشد تا در عرصه‌ای نوین، جنبه‌های انسانی شخصیت آن بهشتی بانوی زمینی را بازبشناساند. کتابی که در 40 فصل تنظیم شده و در پاورقی به برخی از منابع و عبارات عربی و... اشاره شده است. در بخشی از کتاب بهشت ارغوان می‌خوانیم: «همان‌سان که شمع‌ها در دل تاریکی می‌سوزند و قطره قطره آب می‌شوند و اشک‌های سوزان خویش را جاری می‌سازند، فاطمه می‌سوخت و ذرّه ذرّه رو به خاموشی می‌رفت. اکنون، فاطمه با سکوت فریاد می‌کرد. او همانند «مریم» روزۀ سکوت را برگزید. علی دریافته بود که هنگامۀ رحلت نزدیک است و خانه‌ای که با شاخه‌های نخل در «بقیع» برافراشته بود، اینک پناهگاه فاطمه است؛ خانۀ اندوه و رنج...»   3- نامیرا یکی از مشهورترین و بهترین کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی میان مخاطبان، کتاب «نامیرا» نوشته صادق کرمیار است که در 336 صفحه و توسط انتشارات نیستان چاپ و منتشر شده، داستانی در وصف کوفه پیش از واقعه‌ کربلاست. به گفته‌ نویسنده روایت قصه کاملاً تخیلی است اما بر بستری از واقعیت و با شخصیت‌های واقعی بنا شده است. نویسنده در رمان «نامیرا» با نگاهی نو به واقعه عاشورا پرداخته و به بیان تصمیم مردم کوفه برای دعوت از حسین‌ بن علی (ع) و سپس تردیدها و عهدشکنی و عقب‌نشینی این مردم می‌پردازد. کرمیار که در کتاب تأکید می‌کند انگیزه بسیاری از مردم کوفه از این دعوت منافع مادی و دنیوی بوده، با بیان روایتی از عبدالله بن عمیر که از شهدای واقعه‌ عاشوراست، همین نکات مبهم رفتار مردم کوفه با امام زمانشان را بررسی و نقل می‌کند. اگر به مطالعه داستانی با نگاهی نو و خواندن کتابی با پیش‌زمینه تاریخی و تحلیلی درباره واقعه عاشورا علاقه‌مندید، کتاب نامیرا را به شما پیشنهاد می‌کنیم.   4-  قاف از مهمترین و بهترین کتاب‌های ادبیات داستانی مذهبی - آیینی می‌توان به کتاب «قاف، بازخوانی زندگی رسول اکرم» اشاره کرد که توسط یاسین حجازی در 1116 صفحه نوشته شده و انتشارات شهرستان ادب آن را منتشر کرده است. این کتاب که از سه متن کهن به نام‌های تفسیر سورآبادی، سیرت رسول الله و شرف النبی است و از ولادت تا رحلت آخرین فرستاده الهی را برای خواننده روایت می‌کند، تصویری روایی و مبتنی بر مستندات تاریخی را برای خواننده به صورت خطی به تصویر می‌کشد. متن به وجود صفحات زیاد کتاب، در عین سنگینی، شیرین و لذت‌بخش است و پیامبری را توصیف می‌کند که برای مخاطب کاملاً آشنا است. «قاف، بازخوانی زندگی رسول اکرم» روایت‌های کوتاه دارد و مخاطب را با خود به دل تاریخ می‌برد. اگر کسی به مطالعه همزمان ادبیات و تاریخ علاقه‌مند باشد، این کتاب گزینه خوبی است. در بخشی از کتاب «قاف، بازخوانی زندگی رسول اکرم» می‌خوانیم: «افاقی افتاد که یک روز به مسجد دررفتم و دیدم که نماز می‌کرد و من بگذشتم… حلاوتی از  از استماع آن به دل من درآمد. پاره‌ای برفتم. دیگر بار مرا هوس افتاد  و بازگردیدم و پاره‌ای دیگر استماع قرآن بکردم و زیادت حلاوت  آن در دل من کار کرد. بعد از آن با خود اندیشه کردم  که من چرا به سخن دیگران اجتناب از این مردم کنم و سخنی بدین نکویی از وی نشنوم و به غورِ کار وی نرسم؟…»   5- ناقوس‌ها به صدا در می‌آیند «ناقوس‌ها به صدا در می‌آیند» از دیگر کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی نوشته ابراهیم حسن‌بیگی است که در 136 صفحه توسط انتشارات عهد مانا چاپ و منتشر شده، روایتی است جذاب از شخصیت و بزرگواری امیرالمؤمنان که در قالب یک قصه گنجانده شده و در برخی موارد به بررسی مؤلفه‌های سیاسی و معنوی حضرت علی می‌پردازد. ناقوس‌ها به صدا در می‌آیند در مورد یک کشیش مسیحی است که کتابی از زمانه امام علی به دستش می‌رسد و ماجراهایی از جنگ صفین تا شهادت حضرت را بیان می‌کند. متن روان کتاب، مخاطب را با خود را دهه‌های سی و چهل هجری قمری می‌برد و برای خواننده می‌تواند تلنگری کوتاه محسوب شود. کتاب در دو بعد تاریخی و رمان پیش می‌رود و ضمن مطرح کردن بخش‌هایی از سخنان حضرت مروری بر وقایع تاریخی و جنگ‌های مهم آن زمان دارد، اما از نکات خوب کتاب و متن ساده و دلنشین آن، این است که خواننده را به مطالعه بیشتر درباره حضرت و خواندن نهج البلاغه ترغیب می‌کند.   6- کمی دیرتر   یکی دیگر از بهترین کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی، کتاب «کمی دیرتر» نوشته سید مهدی شجاعی است که در سال 1390 از سوی انتشارات کتاب نیستان و در 267 صفحه منتشر شد. این داستان را شخصی که شغلش نویسندگی است؛ روایت می‌کند. داستانی که ماجرایش از یک مراسم مولودی برای نیمه شعبان آغاز می‌شود. کمی دیرتر شامل چهارفصل زمستان، پاییز، تابستان و بهار است که نگاهی انتقادی و دلسوزانه به مدعیان انتظار امام زمان دارد. کتاب با داستانی به ظاهر ساده اما جذاب و کشنده، مفهوم بزرگی را بیان می‌کند، نویسنده در ابتدا مخاطب را با آرزوی نیامدن امام دوازدهم غافلگیر می‌کند و در ادامه سعی می‌کند با دلیل و برهان این استدلال را برایش روشن کند و چه بسا، در پایان کتاب متوجه شوید این خود شمایید که این آرزو را دارید یا داشته‌اید! کمی دیرتر نگاهی متفاوت از همیشه به منتظران ظهور دارد و نویسنده سعی داشته تلنگری به افرادی بزند که ظاهراً منتظر هستند.   7- سقای آب و ادب از دیگر کتاب‌های داستانی آیینی محرم، کتاب «سقای آب و ادب» نوشته سید مهدی شجاعی است که در 264 صفحه و توسط انتشارات نیستان برای اولین بار در سال 1389 چاپ و منتشر شده، روایتی است رمان‌گونه از زندگی برادر زینب، عباس بن علی (ع) که شاید اطلاعات تاریخیِ شما در مورد ایشان را زیاد نکند (مگر اینکه اطلاعاتتان کم و محدود باشد!) اما می‌توانید از نثر ادبی و بیان شیوای نویسنده بهره ببرید. «سقای آب و ادب» با نثری ادبی و دلنشین، در ده فصل به معرفی عباس می‌پردازد. هر فصل این کتاب بیانگر رابطه شخصیت‌های مختلف با پهلوان کربلاست. کسی که از نگاه علی، نوجوانی است فاتح در صفین و برای کربلا و روز عاشورا، جنگاوری را از کودکی آموخته است. سید مهدی شجاعی در «سقای آب و ادب»، سخن از حیا و ادب عباسی می‌زند که دست‌پرورده‌ی فاطمه کلابیه ام البنین (س) است. همو که به هنگام ورود به خانه علی، خود را کنیز علی (ع) نامید و خدمتکار فرزندان فاطمه زهرا (ع). در فصل‌های مختلف، روابط عمیق عباس با سکینه، زینب و حسین را می‌بینیم و در فصل انتهایی کتاب که می‌توان آن را چکیده کتاب خواند، سخن از عباسِ فاطمه است.   8- آفتاب در حجاب از بهترین کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی نوشته سید مهدی شجاعی که روضه‌ای مصور از وقایع عاشوراست، «آفتاب در حجاب» نام دارد، کتابی که چون دیگر کتاب‌های این نویسنده توسط انتشارات نیستان و در 240 صفحه چاپ و منتشر شده است، روایتی است از زندگی حضرت زینب، از کودکی تا عاشورا و اسارت و وفات. سید مهدی شجاعی با بررسی دقیق و استناد به منابع مختلف تاریخی کوشیده است زندگی حضرت زینب را از کودکی تا پایان عمر روایت کند. «آفتاب در حجاب» حاوی وقایع کربلا و رفتن کاروان اسرا به کوفه و شام و بازگشتشان به مدینه است، گرچه بخش‌هایی از کتاب به دوران کودکی و وقایع قبل از عاشورا می‌پردازد. «آفتاب در حجاب» با نثری ادبی، نگاهی تاریخی به زندگی حضرت زینب داشته و مطالب تاریخی را با زبانی شیوا و لحنی زیبا بیان می‌کند، این کتاب نیز چون دیگر کتاب‌های این نویسنده روضه‌ای خواندنی است، پس اگر روضه‌ای از حضرت زینب از زاویه‌ای جدید می‌خواهید، خواندن این کتاب را از دست ندهید. در بخشی از کتاب «آفتاب در حجاب» می‌خوانیم: «نه، شکوه نکن زینب! با خدا شکوه نکن! از خدا گلایه نکن. فقط  سرت را بر روی شانه‌های آرامش‌بخش خدا بگذار و های‌های گریه کن. خودت را فقط به خدا بسپار و از او کمک بخواه. خودت را در آغوش گرم خدا گم کن و از خدا سیراب شو، اشباع شو، سرریز شو، آنچنان که نتوانی دست زیر پیکر پاره‌پاره حسین بگیری و او را از زمین بلند کنی و به خدا بگویی: خدا! این قربانی را از آل‌محمد قبول کن!»   9- پدر، عشق، پسر «پدر، عشق و پسر» کتاب دیگری از بهترین‌ کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی است که توسط سید مهدی شجاعی نوشته شده و انتشارات نیستان آن را در 78 صفحه منتشر کرده، روایتی که به زندگی حضرت علی‌اکبر می‌پردازد. راوی داستان، عقاب، اسب حضرت است و مخاطب راوی، مادر گرامی ایشان، لیلی بنت ابی عمره است. سید مهدی شجاعی مخاطب را در ده مجلس داستانی، به زندگی حضرت می‌کشاند و در مجالس پایانی، روایت را به شهادت او می‌رساند.  هرکدام از برش‌های کتاب با بهره‌گیری از زبانی لطیف و نثری روان و گویا و با ظرافتی عجیب  واقعه کربلا را به تصویر می‌کشند و به همین دلیل؛ سطور کتاب، رنگ و بوی عاشورایی دارد و اشک را بر چشم و دل مخاطب می‌نشاند. در میان منابع، اندکی هستند که درباره حضرت علی‌اکبر نوشته شده است، ازاین رو کتاب «پدر، عشق و پسر» را می‌توان یک کتاب خوب برای معرفی و شناخت ایشان دانست. در بخشی از کتاب «پدر، عشق و پسر» می‌خوانیم: «دشمن درست محاسبه کرده بود. در بیابان برهوت، در کویر لم یزرع که خورشید به خاک چسبیده است، که از آسمان حرارت می بارد و از زمین آتش می جوشد، تشنگی آبدیده‌ترین فولادها را هم ذوب می‌کند. عطش، سخت‌ترین اراده‌ها را هم به سستی می‌کشد. نیاز، آهنین‌ترین ایمان‌ها را هم نرم می‌کند. اما یک چیز را فقط دشمن نفهمده بود و آن اینکه جنس این ایمان‌ها، جنس این عزم‌ها و اراده‌ها با جنس همه ایما‌ن‌ها و عزم‌ها و اراده‌ها متفاوت بود.»   10- ماه به روایت آه از بهترین کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی «ماه به روایت آه» است که توسط ابوالفضل زرویی نصرآباد نوشته و توسط انتشارات نیستان در 192 صفحه چاپ و منتشر شده، روایتی متفاوت از حضرت عباس را بیان می‌کند. زرویی‌ نصرآباد که عموماً به طنز شناخته می‌شود، در این اثر هر آنچه داشته ارائه کرده تا دین خود را به صاحب نامش ادا کند. نثز ادبی و زیبای فارسی که در این کتاب در خدمت روایات صحیح قرار گرفته، خواننده را با خود همراه می‌کند تا جرعه‌ای از دریای حضرت ساقی و مادرشان حضرت ام‌البنین را بنوشد، نویسنده در این کتاب دوازده روایت‌ از روای‌های مختلفی را درباره بخش‌هایی از زندگی حضرت عباس بیان و ناگفته‌هایی از قبل و بعد از شهادت پرچمدار کربلا را با امانتداری، پایبندی به مستندات تاریخی و روایی و پرهیز از اغراق، روایت می‌کند. روایت‌هایی که با نثر روان و شیوای نویسنده درهم آمیخته و اطلاعات تاریخی تازه‌ای را برای مخاطب به تصویر می‌کشد. در بخشی از کتاب «ماه به روایت آه» می‌خوانیم: «مهربان‌تر از مادر، مَحرم‌تر از خواهر، مقاوم‌تر از کوه، زیباتر از حور و روح‌نوازتر از نسیم صبح... این صفات نادره، تنها چند شاخه گل از گلستان وجود مادر حضرت عباس، فاطمه ام‌البنین علیهما‌‌السلام است.»   11- موسی ترین به طور «موسی ترین به طور» یکی دیگر از کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی است که توسط سید علی شجاعی، دیگر نویسنده آثار مذهبی در 177 صفحه نوشته و در انتشارات نیستان منتشر شده، روایت زندگی امام موسی کاظم در زمان عباسیان و از زبان شش راوی بیان می‌شود، راویانی که در واقع گماشتگان حکومت عباسی هستند. در کتاب «موسی ترین به طور»، مخاطب به خوبی با مبارزه سیاسی، کار تشکیلاتی و شبکه مخفی ائمه آشنا شده و احوال امام را از زبان جاسوسان خلفای عباسی و در گزارش‌هایشان می‌خواند. نویسنده با بهره جستن از منابع معتبر تاریخی شیعی و سنی، متن جذابی را برای خواننده فراهم کرده که ضمن داشتن هیجان، خواننده را نسبت به تاریخ و مواجهه مسلمانان آن دوره با امامان شیعه و حکومت آگاه می‌کند. داستان کتاب «موسی ترین به طور» نیز از ماجرای شهادت امام صادق (ع) و ماجرای انتخاب جانشینی برای ایشان در مدینه شروع می‌شود. در بخشی از کتاب «موسی ترین به طور» می‌خوانیم: «شگفتا به شبی که گذشت، ماتَ فیها خَلیفَهٌ و بُویِعَ خَلیفَهٌ و وُلِدَ خَلیفَهٌ! از آن شب‌هایی که به هر هزار سال هم دست ندهد. هادی به قتل برسد و هارون الرشید بر تخت بنشیند و پسرش عبدالله متولد شود. شگفتا به این شب و به بازی روزگار هم. خلیفه جوان تنها یک سال طعم خلافت چشید و هنوز حلاوت قدرت در جانش ننشسته، بر تختش گردن زدند. بیچاره هادی و بیچاره‌تر چشم هادی در مدینه، که بی‌خبر از دسیسه‌های خیزران، ارزان جان باخت. عجب حکایت پرفریبی دارد سیاست. تا وقتی کنار ایستاده‌ای، بیناترین و عالم‌ترینی؛ و همین که میان می‌روی و بر تخت می‌نشینی، بدوقت نابیناترینی و جاهل تمام. برای هادی هم چنین.»   12- فصل شیدایی لیلاها یکی دیگر از کتاب‌های سید علی شجاعی که در زمره بهترین کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی قرار دارد، «فصل شیدایی لیلاها» نام دارد که در 184 صفحه در قطع رقعی توسط انتشارات نیستان چاپ و منتشر شده است. این کتاب قصه یاران است، آدم‌هایی که در شب واقعه، آن هنگام که چراغ‌ها خاموش شد، ماندند و به سیدالشهدا پشت نکردند. «فصل شیدایی لیلاها» که برنده جشنواره ملی جوان ایرانی است، داستان حرکت حضرت حسین (ع) از تاریخ 18 ذی‌الحجه تا غروب عاشورا را توسط هفت راوی بازگو می‌کند. «فصل شیدایی لیلاها» برجسته‌ترین لحظات تصمیم‌گیری و تردیدهای افراد در زمان عاشورا را به تصویر می‌کشد از زبان راویان کمتر شناخته‌شده و کمتر شنیده‌شده از دوران عاشورا است؛ زهیر بن قین، ضحاک بن عبدالله مشرفی، حر بن یزید ریاحی، عبید الله بن حر جعفی، عمرو بن قرظه انصاری، شبث بن ربعی و خود نویسنده. کتاب، روایت همین آدم‌هاست، از آن لحظه‌ انتخابشان که زن و فرزند و دنیایشان را با وجود علاقه رها کرده و همراه امام‌شان شدند، انتخابی که آنها را تا همیشه جاودانه ساخت. در بخشی از کتاب «فصل شیدایی لیلاها» می‌خوانیم: «در هر چشمی که هزار فرات موج می‌زد، صاحبش را به یقین با علی نسبتی است و من پی تکرار آن نگاه...»   13- حاء سین نون «حاء سین نون» یکی دیگر از بهترین کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی است که توسط سید علی شجاعی نوشته شده و به زندگی امام حسن، امام دوم شیعیان پرداخته است. کتاب که در 163 نوشته و انتشارات نیستان آن را منتشر کرده، داستانی از بی‌وفایی‌هاست. داستانی از آدم‌هایی که شک و یقین‌شان درهم پیچیده، قوه ادراک‌شان نسبت به ولایت خشکیده، گوش به جهالت سپرده‌ و امام خویش را محکوم می‌کنند. «حاء سین نون» که بخشی از زندگی امام حسن، از شهادت امام علی تا شهادت امام حسن را روایت می‌کند، راویان مختلفی چون حُجر، معاویه، جعده، مختار و دیگران حضور دارند. نویسنده یکبار مخاطب را به قصر معاویه می‌برد و آن را آنطور که بوده می‌شناساند، کسی که هرگز مسلمان نشده و هنوز تکه‌ای از عزی را با خود دارد و به دنبال رهایی از خفت«ابن‌الطلقاء» بودن است و دیگر بار خواننده را در گوشه‌های دیگری از این تاریخ می‌کشاند و می‌فهماند که چگونه صلح امام حسن پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه تاریخ است.   14- فردا مسافرم یکی از بهترین کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی که توسط یک بانوی نویسنده به رشته تحریر درآمده، کتاب «فردا مسافرم» نوشته مریم راهی است که توسط انتشارات نیستان و در 187 صفحه چاپ و منتشر شده است. «فردا مسافرم» روایتی از دختری به نام نجوی، دختر طرماح بن عدی است که خودش را در بین اسرای کربلا جا می‌زند و با آنان به شام، بعد به کربلا و مدینه می‌رود. در طول کتاب، مدام با برگشت‌هایی صحنه‌های مختلفی از واقعه عاشورا و دیگر اتفاقات مرتبط با شخصیت‌های اصلی داستان را می‌خوانیم. این شخصیت‌های اصلی حضرات رباب، لیلی، شهربانو، ام‌البنین، ام‌سلمه و سکینه هستند. مریم راهی در فصولی از رمانش با بازگشت به گذشته و روایت سرگذشت تاریخی برخی از چهره‌های خاندان نبوی سعی دارد تا برخی از خصوصیات آنها را که از ازل در درونشان نشسته را به قلم و کلمه بکشاند. گرچه این رمان براساس مستندات تاریخی پیش می‌رود اما نویسنده وقایع آن را به گونه‌ای روایت می‌کند که خواننده با قرار گرفتن در یک فضای احساسی و عاشقانه، هم از سیر تاریخ مطلع گردد و هم داستانی دلچسب مطالعه کند از عشقی شیرین. «فردا مسافرم» روایتی زیبا از برخی زنان کربلاست با متنی بسیار قوی و پر از احساس که نقش زنان در عاشورا را به خوبی نشان می‌دهد.   15- یوما از دیگر کتاب‌هایی که توسط مریم راهی نوشته و توسط انتشارات نیستان منتشر شده، کتابی با عنوان «یوما» است که به زندگی حضرت خدیجه می‌پردازد. کتاب «یوما» که یکی از بهترین کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی است و در 212 صفحه نوشته شده، مادرانه‌های حضرت خدیجه، همسرانه‌های او، حسادت‌های هند و ابولهب و لطافت‌های خدیجه نسبت به همسایگان را به خوبی نشان می‌دهد. «یوما» به روایت‌ مقاطع مختلف زندگی حضرت خدیجه می‌پردازد. رویدادها و سخنان حضرت خدیجه و پیامبر اکرم در این کتاب گاه از آیات و روایات گرفته شده و گاه از مستندات تاریخی؛ هرچند که عنصر خیال نیز در این اثر کارکرد می‌یابد. شخصیت‌های رمان اغلب واقعی هستند و در جایگاه اصلی خود در کتاب یوما ظاهر شده‌اند. از دیگر ویژگی‌های کتاب، ارائه تصویر واقعی و ملموس از فضای عربستان جاهلی است و خواننده با مطالعه کتاب، درمی‌یابد اسلام چگونه دلیل سعادت بشریت شده است.   16- دعبل و زلفا «دعبل و زلفا» به قلم مظفر سالاری نیز از بهترین کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی است که در 332 صفحه توسط انتشارات به نشر منتشر شد. «دعبل و زلفا» در واقع روایتی عاشقانه از آشنایی و زندگی پر فراز و نشیب دعبل خزاعی، شاعر اهل بیت(ع) و همسر سازش ناپذیرش زلفاست؛ دعبل خزاعی از مشهورترین شاعران و مدیحه سرایان اهل بیت بود که در زمان خلافای عباسی طی قرن دوم و سوم هجری می‌زیست. در کتاب «دعبل و زلفا»، مقاطعی از زندگی دعبل در زمان امام موسی ‌بن‌ جعفر (ع) و امام رضا (ع) به صورت داستانی مورد توجه قرار گرفته است؛ عشق میان او و زلفا، بستری جذاب برای ماجراهای فراوان این رمان است که نویسنده کوشیده بر اساس داده‌های تاریخی به بازسازی و بازآفرینی ماجراها و حوادث بپردازد. نویسنده در این کتاب محیط را به خوبی به تصویرساز کشیده است، رمانی که در بخش‌هایی مخاطب را می‌خنداند و در بخش‌هایی اشک را میهمان چشمان او می‌کند.   17 - عروس قریش کتاب «عروس قریش» از بهترین کتاب‌های ادبیات داستانی مذهبی - آیینی به قلم بانوی نویسنده دیگر به نام مریم بصیری است که نشر «اسم» آن را در 320 صفحه منتشر کرده است. این کتاب، داستانی با محوریت شخصیت جناب آمنه بنت وهب از کودکی تا زمان وفاتشان همراه با اطلاعاتی از پدر و مادر ایشان است. شخصیت کتاب «عروس قریش» بانو آمنه مادر پیامبر است که در دوران جاهلیت عرب به دنیا آمده، روزگاری که مردم دخترها را قربانی می‌کردند اما پدر آمنه دخترش را دوست داشت. نویسنده به خوبی مفاهیم تاریخی را در کتاب آورده است. بصیری اتفاقات تاریخی را برای مخاطب به تصویر می‌کشد و او را با آمنه در کوچه‌پس‌کوچه‌ها و خانه‌های مکه، با آمنه در کودکی و نوجوانی و ازدواج و مادرشدنش همراه می‌کند. از سوی دیگر، با خواندن روایت دوران زندگی بانوی بزرگ اسلام حضرت آمنه می‌توان با شرایط آن زمان مکه نیز به خوبی آشنا شد. در بخشی از کتاب «عروس قریش» می‌خوانیم: «آمنه شیرین بود، شیرین‌تر از همه کاسه‌های انگبین و پیاله‌های شهد و شربت. بِرّه نمی‌دانست چرا قیس بن‌عاصم همه دختران خود را یک‌به‌یک در گور فرو می‌برد و طایفه بنی‌تمیم که به خوردن سوسمار شهره شده است، دارد به زنده‌به‌گور کردن دختران هم شهره می‌شود.  در زمانه‌ای که دختران مکه چهره در خاک می‌کشند، بودن آمنه سعادت بزرگی برای خانه وهب است.»   18- سر بر دامن ماه از دیگر بانوان نویسنده‌ای که در داستانی مذهبی-آیینی قلم می‌زند فاطمه دولتی است و یکی از کتابهای این بانوی نویسنده «سر بر دامن ماه» نام دارد که توسط انتشارات جمکران منتشر شده است و از زبان بانو حدیث مادر امام حسن عسکری روایت می‌شود. ما همراه اوییم از وقتی که دختری نوجوان است تا وقتی که بانویی کامل، دانا و مدبر می‌شود و خبری تلخ را از زبان فرزندش حسن‌عسکری (ع) می‌شنود: «مادر! من در سال 260 هجری، به زهر کین معتمد عباسی چشم بر دنیا می‌بندم.» حدیث در زمانه آشوب‌ها و فتنه‌ها زندگی می‌کند. فتنه واقفیه که پس از شهادت موسی‌بن‌جعفر (ع) وصایت امام رضا (ع) را انکار کردند. فتنه محمدیه که محمد، فرزند صالح و برومند بانوحدیث و امام ‌هادی (ع) را، جانشین امام می‌دانستند و گرچه محمد در جوانی به رحمت خدا رفت و امام هادی (ع) به صراحت فرزند دیگرش حسن عسکری (ع) را امامِ بعد از خود معرفی کرد، زیر بار نرفتند و سرانجام فتنه جعفر کذاب که پیروانش می‌گفتند وقتی فرزندی برای حسن (ع) نیست، پس جعفر وصی برادر است! تحمل این آخری برای حدیث رنج بیشتری دارد. تا آن‌جا که با خودش واگویه می‌کند: «مادربودن سخت است. دیدن هلاکت فرزند سخت‌تر.»   19- پس از بیست سال از مهمترین و بهترین کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی «پس از بیست سال» نوشته سلمان کدیور است که انتشارات شهرستان ادب در 752 صفحه منتشر کرده و درباره عاشوراست. کدیور تلاش کرده در این رمان به این پرسش پاسخ دهد که «به راستی امام حسین (ع) را چرا کشتند؟» پرسشی که آخرین کلمات رمان او است و کتاب با آن به کار خود پایان می‌دهد. «پس از بیست سال» از کربلا آغاز می‌شود و با یک چرخش زمانی به روزگار خلافت خلیفه سوم و حکمرانی معاویه در شام می‌رود و تصویری از آن روزگار در کنار دسیسه‌ها و کلک‌های «پسر هند» را به خواننده نشان می‌دهد. کتاب «پس از بیست سال» یک تاریخ‌نگاری عاشقانه و پرکشش برای افرادی است که به تاریخ صدر اسلام علاقه دارند اما حوصله متون تاریخی را ندارند. مخاطب با خواندن این رمان با بسیاری از اتفاقات مهم صدر اسلام آشنا شده و نسبت به شخصیت‌های مهم دوران حکومت امام علی شناختی نسبی پیدا خواهد کرد. در بخشی از کتاب «پس از بیست سال» می‌خوانیم: «آرام و خمیده به عمارت داخل شد و انبوه غلامان و کنیزان را دید که لباس عزا به تن کرده و شیون‌کنان به خود لطمه می‌زدند و صورتشان را خونین می‌کردند. آیا چنین سرنوشتی را به خواب هم می‌دید؟ و چنین فاجعه‌ای را تصور می‌کرد؟ آرام‌آرام قدم برداشت و درمیان ناله‌های جان‌گداز داخل شد. ماریه را دید که در جمع زنان، بدون این‌که اشک بریزد یا ناله سردهد، مات و مبهوت چون مجسمه‌ای به او خیره شده است. به‌سختی به پاهایش فرمان حرکت داد و پیش رفت. زنان با دیدن او از جای برخاستند، پشت سر ماریه نشستند و شیون از سر گرفتند. زن، سرد و خشک و بی‌مقدمه گفت: «با فرزندم چه کردی زید؟ چرا او را با تو نمی‌بینم؟»   20- وقتی دلی «وقتی دلی» رمان تاریخی در ادبیات داستانی مذهبی - آیینی از محمدحسن شهسواری، با محوریت زندگی مصعب بن عمیر صحابی پیامبر اسلام  است که در 381 صفحه به زبانی ساده و روان نوشته شده و انتشارات شهرستان ادب آن را منتشر کرده است. مصعب که در خانواده‌ای ثروتمند زاده شد، پنهانی مسلمان شد و پس از حجرت به حبشه و یثرب، در جنگ احد به شهادت رسید. «وقتی دلی» یادآور سنت‌هایی است که در جاهلیت مرسوم بوده است. ابتدا خواننده خود را در سال 61 قمری زمانی که امام حسین(ع) به شهادت رسیده می‌بیند. رمان با تصویر پیرزنی که در کنار قبری از شهدای احد قرار دارد و شاهد نزدیک شدن کاروانی است آغاز می‌شود، کاروان متشکل از افرادی که راهی مدینه هستند و برای خواندن فاتحه به سوی مزار شهدای احد می‌روند. مهمترین بخش کتاب ماجرای هجرت مسلمانان به یثرب است که با مشورتی که بین مسلمانان و با حضور پیامبر و امیرمؤمنان صورت می‌گیرد، تصمیم می‌گیرند گروهی را قبل از هجرت به سرپرستی مصعب به بثرب بفرستند. در میان کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی تاکنون به چنین موضوعی پرداخته نشده، از این منظر شاید کتاب «وقتی دلی» را اثری منحصر به فرد بیان کرد.   21- غریب قریب کتاب «غریب قریب» یکی دیگر از بهترین کتاب‌های داستانی مذهبی - آیینی است که سعید تشکری آن را به رشته تحریر درآورده و نشر کتابستان معرفت در 562 صفحه منتشر کرده، حاصل پژوهش‌های تشکری درباره بارگاه امام رضا است. قصه کتاب، داستان ساخت و بازسازی مرقد ملکوتی امام رضا (ع) در دوره‌های مختلف تاریخی است. نویسنده در این کتاب در 12 بخش روایت‌هایی از ساخت این بارگاه در دوره‌های مختلف پادشاهی ایران را روایت کرده است. «غریب قریب» از زاویه‌ای جدید، به شاهان ایرانی و ارتباط آنان با امام رضا می‌پردازد. کتاب «غریب قریب» یک مطالعه تاریخی در مورد یک بنای مذهبی است که سالهای سال است جمعیت زیادی را از سرتاسر جهان در خود جای می دهد. شاید برای بسیاری جالب باشد که بدانند این بنای باشکوه و زیبا چگونه ساخته شده و در طول تاریخ چه چیزهایی را به خود دیده، از تغییرات نقوش اسلیمی تا آینه‌کاری‌های حرم و یا تاریخ ساخت صحن و سرای حرم امام رضا در این کتاب آمده است. در بخشی از کتاب «غریب قریب» می‌خوانیم: «نمی‌دانم چه هستم. نمی‌دانم که هستم. نمی‌دانم با کدام طرفم. با مردمم. با ایرانیان. با خراسانی‌ها. یا جزو مغولان و چنگیزیان؟ چه دینی دارم؟ مسلمان و شیعی؟ یا بودایی؟ یا لامذهب. سرگردانم. گویی گم شده‌ای دارم. سال‌هاست به دنبالش در تمام این دیار گشته‌ام. با آمدن هر پادشاه مغولی به سلطنت، با عزل و نصب هر وزیر و نایب السلطنه‌ای.» به قلم "طاهره راهی"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید.
هنر و سیاست در خدمت قلم | زندگی نامه و کتاب های جورج اورول
هنر و سیاست در خدمت قلم | زندگی نامه و کتاب های جورج اورول
اریک آرتور بلر (Eric Arthur Blair) در سال 1903 در شهری کوچک (Motihari, Bihar) در هند متولد شد. اورول (River Orwell)  نام رودخانه محبوب اریک بلر بود که وقتی قلم در دست گرفت، خود را با این نام به جهان خبرنگاری و نویسندگی معرفی کرد. اما مسیر جورج اورول که از نسل انگلستانی‌هایی بود که در هند به دنیا آمده‌بودند، برای اینکه نویسنده‌ای به نام شود، مسیری متفاوت و جذاب بود.  جورج اورول تا حدود بیست سالگی در انگلستان زندگی کرد و دوران تحصیلات ابتدایی و دانشگاهی‌اش را به عنوان یک پسر از خانواده‌ای فقیر اما باهوش سپری کرد و سپس دوباره به هند بازگشت و به عنوان پلیس دستگاه سلطنتی انگلستان مشغول به کار شد.  هوش و درایت جرج اورول باعث شد آنچه می‌بیند بسیار متفاوت از باقی نزدیکانش باشد. تجربه خودخواسته فقر در جاهای مختلف جهان، در لندن، پاریس و حتی در بنگال هند برای یافتن درک مشترک با مردم فقیر، شرکت در جنگ، زخمی شدن، فرار و هزاران تجربه بدون واسطه با جهان واقعی، شجاعت و قدرتی است که تنها از نویسندگان بزرگ بر می‌آید.  کتاب های جورج اورول بعد از دوره‌ای که شامل تجربه‌گرایی محض اورول بود، اولین کتابش با نام آس و پاس در پاریس و لندن (Down and Out in Paris and London)  را در سال 1933 چون یک ستون اصلی که بن‌مایه همه آثار قدرتمند بعدی او را تشکیل می‌دهد، منتشر کرد. روزهای برمه (Burmese Days) در سال 1934 و دختر یک روحانی (A Clergyman's Daughter) در سال 1935 که کتابی درباره زندگی با تعصبات دینی است را جرج اورول قبل از ماجراهای پیچیده حضورش در جنگ داخلی اسپانیا نوشت. پس از حضور اورول در این جنگ و زخمی شدن و در نهایت بهبود معجزه آسا و بازگشت به زندگی عادی، جرج اورول کتاب ادای احترام به کاتالونیا (Homage to Catalonia) را در سال 1938 درباره این تجربه پرچالش نوشت. در سال 1939 کتاب تنفس هوای تازه (Coming Up for Air) را که گامی به سمت دو کتاب اصلی این نویسنده بی‌تکرار تاریخ بود منتشر شد. کتاب‌های انگشت شماری در جهان وجود دارند که بیش از صد سال همه جوان‌ها و نوجوان‌ها در همه جوامع اولین بار که آن را می‌خوانند با خود بگویند: وای این کتاب درباره وضعیت سیاسی امروز جهان است. حقیقت این است که هر کدام ما بعد از خواندن کتاب‌های جرج اورول دیگر آدم قبلی نیستیم.  مزرعه حیوانات جرج اورول، مزرعه حیوانات (Animal Farm) یا قلعه حیوانات را در سال 1945 منتشر کرد. این کتاب یکی از دو رمان بسیار مشهور اوست. مزرعه حیوانات رمانی تمثیلی و طنز است. کتاب، داستان گروهی از حیوانات مزرعه‌ای را روایت می‌کند که علیه صاحب مزرعه خود شورش می‌کنند و امیدوارند جامعه‌ای ایجاد کنند که در آن حیوانات بتوانند برابر، آزاد و شاد باشند و در نهایت، شورش مورد خیانت قرار می‌گیرد و ... به گفته اورول، مزرعه حیوانات وقایع منتهی به انقلاب روسیه در سال 1917 و سپس به دوران استالینیستی اتحاد جماهیر شوروی را منعکس می‌کند، دوره‌ای از تاریخ که روسیه تحت ایدئولوژی کمونیستی جوزف استالین به سر می‌برد. در نامه‌ای به ایوون داوت (Yvonne Davet)، اورول مزرعه حیوانات را داستانی طنزآمیز علیه استالین می‌داند ("un conte satirique contre Staline")، و در مقاله خود با نام  "چرا می‌نویسم" می‌نویسد: "مزرعه حیوانات اولین کتابی بود که در آن سعی کردم با آگاهی کامل از کاری که انجام می‌دادم، هدف سیاسی و هدف هنری را در یک مجموعه ترکیب کنم."   1984 (نوزده هشتاد و چهار) "یکصد و بیست سال پس از تولد اریک بلر انگلیسی - هندی در بنگال، دوباره زندگی و شخصیت ادبی او، جرج اورول، مورد توجه قرار گرفت. با انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده، فروش هر دو کتاب او، مزرعه حیوانات (1945) و نوزده هشتاد و چهار (1949) افزایش یافت. برای خوانندگان جهانی واضح بود که اورول ظهور مستبدانی مانند ترامپ را پیش‌بینی کرده بود که جاه‌طلبی‌های تمامیت‌خواهانه را در سر می‌پروراند و در عین حال خود را به عنوان رهبران جنگ‌زده دموکراسی‌ها نشان می‌دهند که برای حفظ استقلال خود می‌جنگند. در پی شورش در ساختمان کنگره ایالات متحده توسط حامیان ترامپ در سال 2021 و تشدید جنگ روسیه در اوکراین در سال 2022، اورول دوباره در مرکز صحنه قرار گرفت. در آخرین تجسم عمومی خود، او به عنوان نوعی دانشمند علوم سیاسی ادبی ظاهر می‌شود: یک نویسنده درجه یک داستان و روزنامه نگاری که الگوها و شرایطی را که تکامل فاشیسم و ​​امپریالیسم در دنیای مدرن را ایجاد می‌کند، درک کرده است." الین ام هانت (Eileen M. Hunt) در مقاله‌ای با نام جاده‌ای به 1984، که در سال 2023 در مجله TLS نوشته است بر آنچه که تازگی تفکرات سیاسی جرج اورول می‌خوانمش، صحه می‌گذارد. جورج اورول کتاب 1984 را در سال 1949 در آخرین سال زندگی‌اش نوشته است. یک پیشگویی سیاسی که در آن به جای آرمان شهری رویایی و رنگارنگ، جرج اورول ما را به یک پاد-آرمانشهر می‌برد. شهری در ناکجاآباد که در اختیار قدرتی مستبدانه و تمامیت خواه است. اصطلاحاتی مثل "برادر بزرگتر" (Big Brother)  یا "پلیس فکر" (Thought Police) هرگز از ذهن کسی که این کتاب را خوانده است، بیرون نخواهد رفت. جالب‌ترین نکته در این کتاب اورول، همراه کردن مفاهیم زیبای رومانتیک و عاشقانه با اصول تفکرات سیاسی است. به شکلی که خواننده در حین خواندن کتاب 1984 درگیر یک عاشقانه لطیف است و در عین حال در مسیر شناخت یک روش سیاسی بسیار پیچیده است.   در سال 1950 جرج اورول خالق کتاب‌های 1984 و قلعه حیوانات در سن 48 سالگی پس از دوره بیماری سختی در بیمارستان از دنیا رفت و طبق وصیت آخرش در حیاط یک کلیسای کوچک به خاک سپرده شد و بر روی سنگ مزارش به شکلی ساده به خواست خودش تنها یک جمله نوشته شد: "اینجا اریک آرتور بلر، متولد 25 ژوئن 1903، درگذشته 21 ژانویه 1950 آرمیده است." بی هیچ اشاره‌ای به نامی که همه مردم جهان او را به آن نام می‌شناسند و بر سر در خانه‌هایی که در طول عمر کوتاهش در آنجا زیسته و حتی محلی که در آن کتابفروشی ساده بوده‌است بر تابلوهایی بزرگ نگاشته شده‌است. جرج اورول بودن یعنی نوشتن مقاله‌ای که در آن ثابت کنید 2+2=5 است اما اگر برادر بزرگتر بخواهد. ("Review of Power: A New Social Analysis by Bertrand Russell": It is quite possible that we are descending into an age in which two plus two will make five when the Leader says so.)   به قلم "زهره عواطفی حافظ"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید.
کتاب های آبنباتی: دنیای آبنبات های مهرداد صدقی
کتاب های آبنباتی: دنیای آبنبات های مهرداد صدقی
به بهانه کتاب جدید "آبنبات لیمویی" نوشته نویسنده جوان مهرداد صدقی، با مجموعه رمان های طنز آبنباتی آشنا خواهید شد. مهرداد صدقی؛ نویسنده ای محبوب مهرداد صدقی با شخصیت کودکیِ محسن از دهه 60 در کتاب آبنبات هل دار آغاز کرده است و بزرگ شدن آن را در جلدهای بعد آبنبات پسته ای، دارچینی و نارگیلی به تصویر کشیده است. یک بسته آبنبات طعم دارِ سوغات بجنورد بهانه نام‌گذاری هر جلد از این مجموعه شیرین می‌شود. همچنین در کتاب های آبنباتی با لهجه زیبای بجنوردی و اصطلاحات این شهر زیبا نیز آشنا می‌شویم‌‌. آبنبات هل دار، ماجرای آقا محسن، پسر بازیگوش و کله شقی که مدام در هچل می افتد. در جلدهای بعدی با نوجوانی و جوانی محسن و چالش های متعدد او مواجه می‌شویم. محسن بجنورد زندگی می کند و در جلد چهارم، آبنبات نارگیلی برای تحصیل به گرگان می‌رود. آبنبات های مهرداد صدقی ما را با نوستالژی های دهه شصت و هفتاد آشنا می‌کند. اگر از دهه شصت و هفتاد خاطراتی دارید، با خواندن این مجموعه پیش چشمتان زنده می شود و اگر فقط شنیده هایی از آن دوران به گوشتان خورده، تصویرسازی‌های طنز و خواندنی از آن دهه، می‌تواند برایتان جالب و تازه باشد.  خواننده با محسن در خانه، محله، مدرسه و دانشگاه همراه می‌شود و شاهد رویا پردازی‌ها و عملیات‌ها و خرابکاری‌های اوست. در این چهار جلد می‌توانید بزرگ شدن محسن را ببینید؛ اما عاقل شدنش را نه! کودکی، نوجوانی و جوانی محسن کله خراب و موقعیت‌های طنزی که ایجاد می‌شود خواندنی است. در جلد پنجم این مجموعه، کتاب آبنبات لیمویی، آقا محسن می‌خواهد جدی جدی ازدواج کند و باید دید به شیرینی دیگر آبنبات‌ها هست یا نه؟ کتاب های مهرداد صدقی کتاب آبنبات هل دار کتاب آبنبات هل‌دار نوشته مهرداد صدقی داستانی طنز از حال و هوای پشت جبهه در دوران دفاع مقدس است. برادر محسن می‌خواهد به جبهه برود و چالش‌هایی در این خانواده رقم می‌خورد. خواندن این کتاب شما را به کوچه پس کوچه‌های بجنورد می‌برد و شما را می‌نشاند سر سفره تا یک دل سیر قروتو یک غذای محلی را بچشید و در هوای خوش بش قارداش و آب روانش کیف ‌کنید. در کتاب آبنبات هلدار، محسن در هیاهوی عروسی برادر بزرگترش، پایش به پلاک دوازده بعلاوه یک باز می‌شود. نه دقیق تر دلش است که در پلاک 12+1 گیر کرده است و او به بهانه کارت عروسی و ماجراهای متعدد دیگر آن طرف ها می‌پلکد و در سرش خیالات خامی مثل مور و ملخ می‌چرخد. راز دلش با موقعیت های طنز آمیز همراه می‌شود و او مراقب است بند را آب ندهد. او که ذاتا خبرتاز (اصطلاح بجنوردی به معنی خبرچین) است می‌تواند برای حفظ رازش مهر محکمی بر دهان خود بزند؟ برشی از کتاب آبنبات هل دار "توی راه، خواستم زنگ خانه آقای احمدی را بزنم و فرار کنم، تا به دلیل رکاب زدن سریع با دوچرخه زودتر به مسجد برسم. توی دلم گفتم چون برای کار خیر و رسیدن به مسجد است اشکالی ندارد‌. نزدیک در، همین که کمی خوردم را مایل کردم، با دوچرخه زمین خوردم. احساس کردم شاید برای کار بدم تنبیه شده‌ام. برای همین، وقتی دوباره سوار دوچرخه شدم، تصمیم گرفتم زنگ خانه آقای احمدی را نزنم و به جای آن زنگ خانه آقای اشرفی را، که به قول مراد کمیته‌ای کمی ضد انقلاب بود، بزنم" کتاب آبنبات پسته ای هرزه‌چندی (فضولی) آقا محسن در کتاب آبنبات پسته ای او را به سرک کشیدن در مغازه برنج فروشی پدرش، رصد کردن خواستگارهای خواهرش، بررسی رفت و آمدهای مشکوک همسایه شان آقای اشرفی می‌کشاند. در آبنبات پسته ای آقاجان، محسن را ور دست خودش صدا می‌زند تا در مغازه آموزش‌های لازم برای تبدیل شدن به یک کاسب خوب را به صورت تجربی به او بیاموزد. در مغازه برنج فروشی محسن "چگونه در بازار کلاه سرمان نرود" را از آقاجان با پوست و استخوان می آموزد و عاقبت آقاجان ترجیح می‌دهد محسن را از مغازه بیرون کند. خواستگارها همان پشت تلفن جواب منفی می‌گیرند. بی بی معتقد است ملیحه گلویش جایی گیر کرده که همه را ندیده رد می‌کند. مامان محسن ولی قربان صدقه دختر خانم دکترش می رود و دوست دارد زودتر او را سر و سامان دهد. در آبنبات پسته ای محسن سر از این ماجرا در می‌آورد و مگر ممکن است شیطنت هایش را خرج خواهرش و خواستگارهایش نکند؟ وقتی پای خواستگارها به خانه شان باز می‌شود، تازه شروع شوخی ها و خنده هاست که مخاطب را می‌کشاند تا پایان کتاب، قصه را دنبال کند. آقای اشرفی، همسایه مشکوکی است که خلاف های ریز و درشتی دارد و آقا محسن که با نگاه تیزش از دروغ های شاخدار آقای اشرفی خبردار می شود، پی قصه را می‌گیرد و کشیک می‌کشد تا ته ماجرا را درآورد. اینجا تازه شروع شیطنت‌ها و دردسرهای‌یست که گریبان آقای اشرفی را می‌گیرد. همچنین آبنبات پسته ای در حال و هوای ماه رمضان است و کودکی های محسن شکمو و روزه های نصفه نیمه‌اش و رد شدن با حسرت از کنار ساندویچی های چرک کنار بازار اتفاقات طنزی را رقم میزند. به طور خلاصه آبنبات پسته‌ای به رفت و آمد خواستگارهای خواهر محسن می‌پردازد و به اتفاقات سال‌های 70 و  72 اشاره دارد که تغییراتی را در زندگی آن‌ها و همسایگان‌شان ایجاد می‌کند. برشی از کتاب آبنبات پسته ای - ببین پسرجان، باید بدانی اینجا بازاره. چشمات باز نکنی سرت کلاه رفته؛ اما اگه خوب به حرفام گوش کنی، بعداز چندسال، دو سه تا مغازه دیگه‌یَم مِتانی بخری. - آقاجان، پس چرا توی این سی چهل سالی که شما توی بازارین، ما فقط همی یک مغازه رِ داریم؟ - برو بیرون اصلا نمخواد کاسب بشی! مجبور شدم از ته دل و با خلوص نیت《غلط کردمِ》الکی و ریاکارانه بگویم‌. فهمیدم اولین اصل موفقیت در بازار و کل زندگی، مخالفت نکردن با آقاجان است و اگر دوباره وسط حرف‌هایش زبان درازی کنم، نه تنها کاسب نمی‌شوم، بلکه در آینده از مغازه هم سهمی نخواهم برد‌. کتاب آبنبات دارچینی در آبنبات دارچینی دانشجویان دختر، همسایه های جدید کوچه سیدی هستند. محسن هم دبیرستانی و در حال و هوای کنکور است و درس خواندن تنها کاریست که انجام نمی‌دهد و شوهر خواهرش آقای دکتر در تلاش است او را برای شرکت در کنکور و خواندن درس ترغیب کند و این اقدام دلسوزانه از عدم شناخت دقیق آقای دکتر بر می‌آید. ماجراهای کتاب آبنبات دارچینی بین سال‌های 72 تا 74 می‌گذرد. آبنبات دارچینی با پیشنهاد سفر دست جمعی به روستای طبر شروع می‌شود. کوه نوردی پیشنهاد آقا جان است که خیلی هم جدی نگفته و خواسته بگوید روستای ما هم برای خودش جای با صفایی است؛ ولی آقا دکتر، آقا برات، دایی اکبر و حتی احسان کوچولو هم از این ماجراجویی و تفریح مردانه استقبال می‌کنند. در آبنبات دارچینی محسن از دختری به نام نرگس خوشش آمده. دانشجویی که مستاجر خانه اعظم خانم است و ظرف نذری را از محسن گرفته و در را محکم رویش بسته بوده. این تنها تصویریست که محسن از او دارد. امتحانات نهایی و کنکور هم نتوانسته بود محسن را از این فکر خلاص کند. وقتی سخت از قبول شدن در کنکور ناامید شده در تکاپوی پیدا کردن کار است. حتی بنایی ساختمان هم فکر و خیالات احمقانه اش را درباره نرگس پایان نمی‌دهد. چیزی نمانده تا این فکرهای عاشقانه کار دستش دهد. اینکه حتی محسن در خیالاتش هم نمی تواند آدم جدی باشد و با احساسی که پیدا کرده هم همچنان شخصیتش همان محسن قدیم است، همان پسر سر به هوا، گیج و شکمو و پردردسر... و اتفاقات در ریل طنز پیش می روند از نقاط مثبت کتاب است. برشی از کتاب آبنبات دارچینی آقاجان جلوی همه شلوارش را در آورد. البته یک بیرجامه زیر آن پوشیده بود و جورابش را روی پارچه های بیرجامه کشیده بود. شلوارش را همین دو دقیقه پیش پوشیده بود. نمی‌دانستم دیدن همین "صحنه" ساده بعدها سرنوشتم را عوض می‌کند. آقاجان دگمه شلوارش را به مامان نشان داد و گفت:《 این دکمه شلوارم باز شل شده. اگه خدای نکرده توی بازار یک دفعه باز بشه و جلوی بقیه شلوارم بیفته چی؟》مامان گفت:《 تو که همیشه از زیرش یک شلوار داری که.》آقاجان گفت:《شانس منه که اونم همون موقع کشش در مِره...》 کتاب آبنبات نارگیلی در کتاب آبنبات نارگیلی محسن دانشجو شده و اتفاقات در نیمه دوم دهه 70 روایت می‌شود. ماجرای طنز جزوه های دانشجویی و دردسرهای خوابگاه پسران از سوژه های طنز آبنبات نارگیلی مهرداد صدقی است. کتاب آبنبات نارگیلی می‌تواند خاطرات جذاب دانشجویی را زنده کند. از غذاهای سلف، تبادل هدفمند جزوه، خوابگاه پسران و مقررات نانوشته آن. آقا محسن در میان درس نخواندن ها و تقلب هایش، دلش دوباره جایی گیر می‌کند. محسن دلش در نوجوانی هم چند جایی گیر کرده بود و حالا مانده است که چه کند؟ محسن برای پیشبرد نقشه ها و فکرهای شومش دست به تدریس حرفه ای ریاضی می‌زند. همان درسی که از 20 می‌تواند نمره منفی بگیرد. برای پی بردن به سرانجام این جسارت محسن، در تدریس درسی که هیچی از آن نمی‌داند، باید خودتان کتاب آبنبات نارگیلی را با لبخند بخوانید. برشی از کتاب آبنبات نارگیلی - با تلفن کارتی زنگ مزنی پولت تمام نشه پسرجان! ّدار همون سه‌شنبه زنگ بزنیم خوابگاهت. - نه، این تلفن کارتی دانشگاه یک مدلیه که سیمای پشتش موقع زنگ زدن با یک زرورق به هم وصل کنی، اتصال مکنی و از روی کارت پول کسر نمشه. برای همین با خیال راحت حرف بزنین. مجانیه. آقا جان، وقتی شنید تماس مجانی است و دارم به نوعی تخلف می‌کنم، گفت این کار درست نیست؛ اما وقتی فهمید بابت غذا و خوابگاه از ما پول می‌گیرند گفت:《پس چی مگن دانشگاه دولتی مجانیه؟ هرچی خواستی حرف بزن. اشکال نداره.》 آقاجان می‌خواست برای نماز به مسجد برود. اما به خاطر تماس رایگان ماند توی مغازه تا با هم حرف بزنیم. کم مانده بود برود به مسجد کنار مغازه و همه نمازگزارها را هم دعوت کند که بعد ار تعقیبات نماز بیایند با من مجانی حرف بزنند. شیرین ترین مجموعه کتاب های طنز کتاب های"آبنبات هل دار"، "آبنبات پسته ای"، "آبنبات دارچینی" و "آبنبات نارگیلی" به نوبت چاپ شده‌اند. اگر چه می‌شود هر یک از کتاب ها را بدون ترتیب خواند و یک دل سیر خندید اما شخصیت های اصلی پیوسته در هر جلد حضور دارند، آرام آرام بزرگ می‌شوند و تغییراتی در زندگیشان رقم میخورد. ما به شما توصیه می‌کنیم کتاب‌ها را به ترتیب بخوانید تا با تغییرات زندگی شخصیت های داستان و گذر زمان همراه شوید. طنزپردازی در جلد اول، کتاب آبنبات هلدار به نظر قوی تر است و شوخی های شیرین تر و همه پسندتری دارد و رفته رفته در جلدهای بعدی شوخی ها نه اینکه کم‌رنگ شود، اما جنس شوخی ها سطحی تر می‌شود. برخی از شخصیت‌های کتاب‌های آبنباتی در کتاب های آبنباتی شخصیت‌های زیادی حضور دارند‌. از نقاط قوت این کتاب شخصیت‌های متعدد و پررنگی است که به طنز و ماجراجویی داستان های آبنباتی کمک کرده است. اعضای خانواده، دوستان مدرسه و هم دانشگاهی‌ها و بچه‌های محله در تصمیم های عجیب و زیرکانه محسن و نقشه‌هایش تاثیر گذارند و حضورشان اتفاقات را پرهیجان و چالشی‌تر می‌کند. در این قسمت با شخصیت‌های مجموعه کتاب‌های آبنبات مهرداد صدقی بیشتر آشنا می‌شوید: - ملیحه ملیحه خواهر زرنگ محسن است. از او بزرگتر است؛ اما محسن حسابی او را اذیت می‌کند. ملیحه دانشجوی پزشکیست و همچنین اتفاقات جالبی با خواستگارهایش توسط آقا محسن رقم می‌خورد. در جلدهای بعدی او ازدواج می‌کند. ملیحه خیلی از محسن رو دست خورده است و همیشه نگاهی مشکوک به محسن دارد.  - بی بی یکی از شخصیت های شیرین کتاب های آبنبات هلدار، پسته ای و...  بی بی است. مادربزرگی، با سمعک و نیاز به توجه بالا. رابطه او با محمد نوه کوچکش و عروس و پسرش موقعیت های طنزی را ایجاد کرده است. شاید بی بی در اکثر مواقع روی تشک در حال استراحت بوده باشد اما با تیزبینی زیادی همراه است که کسی باورش نمی‌شود از پشت عینک ته استکانی‌اش بتواند اتفاق بیافتد. - محمد شخصیت مثبت محمد، برادر بزرگتر محسن در آبنبات هلدار عروسی می‌کند و بعد راهی جبهه می‌شود و در قسمت های بعد او دچار اتفاقات تلخ شده است. نویسنده به زیبایی از موقعیت تلخ و ناراحت کننده، طنز خلق می‌کند. شخصیت محمد در کنار پدرِ بازاریش بسیار چالش های طنز و نمکی پدر پسری ایجاد کرده است. محمد، در جلدهای بعدی صاحب فرزندی به نام احسان می‌شود و همه دعا دعا می کنند به دایی‌اش محسن نرود. - دایی اکبر و زن دایی دایی اکبر علاف ترین فرد خانواده به حساب می‌آید و از مهارت های آن می‌توان به چتر بودن اشاره کرد. با ورود دایی اکبر به قصه میفهمیم آقا محسن به چه کسی رفته است‌. دایی اکبر منبع ایده های ناب است. او پس سال ها از سربازی کبر‌میگردد و خدای چاخان کردن درباره مهارت ها و رفقای ناشناخته اش است. حالا چه کسی به دایی اکبر زن می‌دهد؟ در جلدهای بعدی مجموعه آبنبات های مهرداد صدقی رقابت نامحسوس زن دایی با عروس خانواده اتفاقات جالبی را رقم می‌زند.  شیرینی خانواده در کتاب های آبنباتی در کتاب های مهرداد صدقی خانواده زنده است و با همه طنزآمیزی که داستان های آبنباتی دارند اما جمع خانوادگی به شیرینی و زیبایی تصویر کشیده شده است. هر یک از اعضای خانوده با شخصیت منحصر به فرد خود وارد قصه می شود. با همه تفاوت هایی که در افراد خانواده حس می شود، اما همچنان خانواده محسن هوای همدیگر را دارند. قسمت های طنزی از تعامل ها وروابط پیچیده بی بی و عروسش(مادر محسن)، پدرانه های آقاجان برای محسن و محمد و... از قشنگی های کتاب آبنباتی مهرداد صدقی است. مهرداد صدقی و آبنبات لیمویی کتاب آبنبات لیمویی جدیدترین جلد از مجموعه کتاب های آبنباتی مهرداد صدقی است. چاپ اول این کتاب در سال 1403 توسط نشر سوره مهر منتشر شده و به نمایشگاه کتاب تهران رسیده است. اگر به خواندن مجموعه طنز کتاب های آبنباتی مهرداد صدقی علاقه‌مند هستید، می توانید کتاب آبنبات هل دار، آبنبات پسته ای، آبنبات دارچینی، آبنبات نارگیلی و آبنبات لیمویی را به ترتیب از جلد اول تا پنجم این مجموعه را مطالعه کنید. به قلم "فاطمه سادات موسویان"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
آشنایی با زندگی نامه و کتاب های دن براون
آشنایی با زندگی نامه و کتاب های دن براون
دنیل گرهارد براون؛ که ما او را با نام دن براون و بیشتر به خاطر انتشار کتاب جنجالی رمز داوینچی می‌شناسیم، نویسنده‌ای آمریکایی است. از دن براون چه می‌دانیم؟ دن براون در 22 ژوئن 1964 در نیوهمپشایر به دنیا آمد. پدرش معلم ریاضی یک مدرسه شبانه‌روزی بسیار معروف به نام فیلیپس اکستر بود؛ و دن براون نیز در محیط آکادمیک همانجا بزرگ شد و درس خواند. مادرش هم ارگ نواز کلیسا و در واقع دانش‌آموز موسیقی روحانی بود. پس دن براون در چنین محیطی و به عنوان پیرو کلیسای اسقفی بزرگ شد. شاید همین امر بود که بر ذهن او به عنوان نویسنده تاثیر گذاشت و دن براون را به سمت انتخاب مذهب برای سوژه کتاب‌هایش هل داد. کتاب‌های دن براون به ویژه مجموعه کتاب‌های رابرت لنگدان: فرشتگان و شیاطین، رمز داوینچی، نشان گمشده، دوزخ و منشا، در دل دالان‌های مسیحیت و فرقه‌های آن می‌گذرد؛ نبردها و توطئه‌هایی که یا در بطن تاریخ رخ داده بوده و یا در داستان‌های خود او شکل می‌گیرد، درگیری بین علم و مذهب از گذشته تا کنون و شرارت‌های پنهانی این میان... . اما با همه اینها، ما در پیچ و خم‌های داستان، گرایشی کم‌رنگ اما عمیق به سمت معنویت را می‌بینیم. گویی که قصه‌گوی ما باور دارد در پس این جهان چیزی هست؛ حتی اگر به درستی ندانیم که چیست؟! این گرایش را شاید خود دن براون، در مصاحبه‌ای که در سال 2009 انجام داده بهتر بازنمایی کرده باشد. براون در این مصاحبه توضیح داده که چه طور وقتی اولین بار با نظریه بیگ بنگ در نجوم آشنا شد، تعجب کرد و وقتی از واعظ کلیسا پرسید بالاخره بیگ‌ بنگ درست است یا شرح خلقت در کتاب مقدس؟ پاسخ واعظ چراغ دین را برایش خاموش کرد؛ "پسرهای خوب، این سوال را نمی‌پرسند." دن براون در اینجا احساس کرد که علم را بهتر درک می‌کند. اما با گذشت زمان و هرچه بیشتر زمین‌های علم را کاوید و پیش رفت به نظرش آمد که در یک دایره قرار گرفته است؛ چرا که فیزیک، او را به متافیزیک رساند و دریافت در پس علم، نظم و جنبه‌ای معنوی وجود دارد و این همانی است که در میان سطرهای کتاب‌های دن براون، دریافت می‌شود. اما تاثیر محیط برای دن براون به همین خلاصه نمی‌شود. ریشه پراکندگی معماها در موقعیت‌های جغرافیایی متفاوت و حل کردن آناگرام‌ها و پازل‌ها برای دست یافتن به پاسخ اصلی، به دوران کودکی او بر‌می‌گردد. زمانی که به همراه خواهر و برادرش، برای گرفتن هدیه‌های کریسمس سر از نقشه‌های شکار گنجی در می‌آورد که پدرشان طراحی کرده بود. رد پای این بازی‌های سرخوشانه را می‌توانیم به روشنی در مجموعه کتاب‌های رابرت لنگدان: فرشتگان و شیاطین، رمز داوینچی، نشان گمشده، دوزخ و منشا و به ویژه در کتاب رمز داوینچی ببینیم. دن براون حتی این بخش از خاطرات کودکی خود را به قهرمان زن رمان رمز داوینچی، یعنی سوفی نوو بخشیده است. دن براون بعدها و در زمان دانشجویی‌اش در کالج آمهرست، دوره نویسندگی رمان‌نویس مهمان، اِلن للچوک را شرکت کرد و یک سال تحصیلی‌اش را نیز در اسپانیا گذراند تا بتواند در دوره تاریخ هنر دانشگاه سویل شرکت کند. بعد از آن دن براون به سمت موسیقی رفت و مدت زیادی را در این حرفه گذراند. دن براون حتی یک کمپانی موسیقی تاسیس کرد و آنجا علاوه بر دیگر تولیداتی که داشت، مجموعه آهنگی را در یک سی دی، با نام فرشتگان و شیاطین منتشر کرد که طرح هنری روی سی‌دی، همان آمبیگرامی است که ما در طرح اصلی جلد رمان فرشتگان و شیاطین، می‌بینیم. چه کسانی بر دن براون تاثیر گذاشته‌اند؟ 1. سیدنی شلدون: مهم‌ترین شخصی که دن براون از او تاثیر گرفته است، سیدنی شلدون؛ نویسنده سرشناس آمریکایی است که یک اسکار نیز در مقام نویسنده بهترین فیلمنامه غیراقتباسی گرفته است. دن براون بعد از اینکه در یکی از تعطیلاتش، رمان توطئه روز رستاخیز را از وی خواند، هیجان نویسندگی زیر پوستش دوید و تصمیم گرفت که نویسنده رمان‌های دلهره‌آور شود. این طور شد که کار بر روی رمان اولش یعنی قلعه دیجیتالی را شروع کرد. کتابی که البته موفقیت چندانی نداشت.   2. جوزف کمپبل جوزف کمپبل فرد دیگری است که بر دن براون و کتاب‌هایش تاثیر بسیار زیادی داشته است. کمپبل، اسطوره شناس و شخصیتی آکادمیک است که کتابهای مهمی در حوزه اسطوره شناسی تطبیقی، نوشته است. در واقع جوزف کمپبل، همان قهرمان رمان‌های شیاطین و فرشتگان، رمز داوینچی، نشان گمشده، دوزخ و منشا است. جوزف کمپبل، رابرت لنگدان دنیای واقعی است و دن براون خودش تصریح کرده که شخصیت رابرت لنگدان را بر اساس او شکل داده است. البته دن براون به عنوان نویسنده، تکه‌هایی از خودش را نیز به رابرت لنگدان بخشیده است. شاید بتوان گفت که رابرت لنگدان، یک آلتر ایگوی خیالی از خود دن براون نیز هست. خودی که آرزو داشت می‌بود. رابرت لنگدانِ نماد شناس، در همان تاریخی متولد شده است که دن براون متولد شده و در همان مدرسه‌ای تحصیل کرده که دن براون تحصیل کرده است.   3. جان لنگدان جان لنگدان، هنرمند گرافیست آمریکایی است که برای آمبیگرام‌هایش شناخته می‌شود. همان کسی که آمبیگرام فرشتگان و شیاطین را برای دن براون زمانی که در حوزه موسیقی فعالیت می‌کرد، ساخت و براون از آن بر جلد کتاب فرشتگان و شیاطین نیز استفاده کرد. آمبیگرام هنر وارو نویسی است. به این صورت که تایپوگرافی به گونه‌ای باشد که اگر نوشته را بچرخانیم باز هم خوانده شود و معنا داشته باشد. دن براون از این شیوه در کدگذاری‌های داستانش بهره برده و در حقیقت این جان لنگ دان بوده است که آمبیگرام‌های رمان فرشتگان و شیاطین را طراحی ‌کرده است. بی‌جهت نیست که نام او را برای قهرمان کتابش انتخاب کرد.   4. آلفرد هیچکاک به نظر می‌رسد، آلفرد هیچکاک شخصیت مهم بعدی باشد زیرا عناصر داستانی دن براون بسیار یادآور کارهای اوست؛ مانند مردی میانسال و بی‌گناه که گرفتار توطئه‌های دشمنان خطرناکی می‌شود و در این بین زنی زیبا و باهوش او را همراهی می‌کند، صحنه‌های کلیدی که در مناطق توریستی قرار گرفته، گروهی از ثروتمندان عجیب و غیرعادی و مک‌گافین؛ سرنخی گمراه کننده در دل داستان که همه آن را دنبال می‌کنند و در نهایت پی می‌برند که بی‌اهمیت است.     کتاب‌های دن براون همانطور که گفتیم اولین رمان دن براون، کتاب قلعه دیجیتالی است که در سال 1998 نوشت. بعد از آن و در سال 2000، اولین جلد از مجموعه رابرت لنگدان یعنی فرشتگان و شیاطین را منتشر کرد و سال بعد در 2001، رمان نقطه فریب را به انتشار رساند. هیچ‌کدام از این سه کتاب، موفق نبودند و فروش چندانی نداشتند. تا اینکه در سال 2003 کتاب رمز داوینچی را نوشت. این کتاب با خط داستانی عجیبش، به سرعت سر و صدا کرد و در اولین هفته پس از انتشارش، در صدر فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز قرار گرفت. موفقیت کتاب رمز داوینچی، باعث توجه به کتاب‌های قبلی دن براون نیز شد و به فروش آنها کمک کرد. ظرف یک هفته هر چهار رمان او در فهرست نیویورک تایمز قرار گرفت و خودش نیز در فهرست صد فرد اثرگذار مجله تایم. در سال 2009، رمان نشان گمشده، در سال 2012، رمان دوزخ و در سال 2017 رمان منشا را به چاپ رساند که به همراه فرشتگان و شیاطین و رمز داوینچی، مجموعه رابرت لنگدان را می‌سازد. ما در این مطلب به چهار کتاب فرشتگان و شیاطین، رمز داوینچی، نشان گمشده و دوزخ که محبوبترین‌های این مجموعه هستند، می‌پردازیم.   رمان فرشتگان و شیاطین در رمان فرشتگان و شیاطین، رابرت لنگدان برای اولین بار معرفی می‌شود. استاد نمادشناسی دانشگاه هاروارد که برای تحقیق درباره قتل یکی از دانشمندان سرن به نام لئوناردو وترا دعوت می‌شود. وترا که موفق به ساخت ضد ماده شده بود، به قتل رسیده است. قاتل علامت فرقه‌ای باستانی و ضد مذهب یعنی ایلومناتی را بر سینه‌اش رسم کرده و ضد ماده را نیز ربوده است. ضد ماده در محفظه‌ای نگهداری می‌شود و باتری‌های پایدار نگهدارنده آن، تنها 24 ساعت دوام می‌آورند و بعد از آن، ضد ماده در اثر ناپایداری مانند یک بمب عمل ‌می‌کند و سبب انفجار بزرگی می‌شود. در نتیجه تنها 24 ساعت زمان برای پیدا کردن ضد ماده وجود دارد. از این جاست که ما وارد داستان می‌شویم. لنگدان با دخترخوانده وترا یعنی ویتوریا همراه می‌شود و سفری دلهره‌آور و پر خطر را در پیش می‌گیرد. تاریخ باستانی، معماری و نمادشناسی، کلیسای کاتولیک و توطئه‌های انجمن‌های مخفی که قهرمان‌ها تنها در طول 24 ساعت باید بر آنها غلبه کنند، از عناصر داستان است که در رمان‌های بعدی نیز تکرار می‌شود. داستان، پر از تعلیق است و شما را با خود همراه می‌کند. و در این بین شاید با چیزهایی آشنا شوید که پیش از این نمی‌دانستید. مانند اینکه یک شهر باستانی در زیر واتیکان قرار دارد و نحوه انتخاب پاپ برای کلیسای کاتولیک چگونه است. اقتباسی سینمایی از این فیلم در سال 2009 به کارگردانی ران هاوارد ساخته شد. گرچه رمان شیاطین و فرشتگان اولین جلد از مجموعه کتاب‌های رابرت لنگدان است؛ اما اقتباس سینمایی از رمان رمز داوینچی، پیش از آن ساخته شد. رمان فرشتگان و شیاطین از دن براون، در ایران نیز ترجمه و چاپ شده است که از جمله می‌توان به ترجمه بسیار خوب حسین شهرابی اشاره کرد.   رمان راز داوینچی رمان راز داوینچی، شناخته شده ترین کتاب از مجموعه کتاب‌های رابرت لنگدان است که به 44 زبان دنیا ترجمه شده و تا سال 2009 بیش از 80 میلیون نسخه از آن به فروش رسید. دن براون در رمز داوینچی، یک تاریخ دینی جایگزین را شکل می‌دهد و داستانش را حول مریم مجدلیه می‌چیند. اینکه جام مقدس مورد اشاره در متون باستانی چیست؟ و چرا کلیسا نقش پررنگ زنان را در تاریخ مسیحیت، پاک کرده است؟ چه اتفاقی در پیچ و خم تاریخ مسیحی رخ داده و کلیسا چه چیزی را از پیروانش مخفی کرده؟ داستان رمز داوینچی از جایی شروع می‌شود که پلیس فرانسه از رابرت لنگدان که برای سخنرانی درباره نمادهای باستانی به پاریس رفته، دعوت می‌کند تا نمادی را برای آن‌ها رمزگشایی کند. ژاک سونیر، رئیس موزه لوور در فرانسه به قتل رسیده و جسدش در وضعیت مرد ویترویوسی که توسط داوینچی طرح شده بود قرار گرفته است. معمایی هم در کنار جسدش بر روی زمین نوشته شده. این سرآغاز داستانی است دلهره‌آور که شما را با فرقه‌های باستانی پاگانی، الهگان، دیر صهیون و اپوس دئی یا همان خلیفه‌گری صلیب مقدس آشنا می‌کند. رمز داوینچی از دن براون، رمانی جذاب است که این پرسش را در سرتان روشن می‌کند. چه می‌شود اگر مسیح ازدواج کرده باشد؟ با این حال حواستان باشد که آنچه می‌خوانید رمان است نه تاریخ. از کتاب رمز داوینچی در سال 2006 اقتباسی سینمایی با بازی تام هنکس و کارگردانی ران هاوارد ساخته شد که فروش بسیار موفقی داشت. رمز داوینچی در ایران توسط نویسندگان متعددی ترجمه شده و هفت بار نیز به تجدید چاپ رسیده است. اما با اعتراضاتی که در برابر محتوای کتاب صورت گرفت چاپ مجدد رمان رمز داوینچی، ممنوع شد. با این حال، نسخه‌هایی که پیشتر چاپ شده‌ بودند، اجازه فروش دارند. پس اگر به این سبک کتاب‌ها علاقه دارید، عجله کنید. شاید دیگر نتوانید نسخه‌ای از رمان رمز داوینچی برای خرید پیدا کنید.   نشان گمشده سومین کتاب از مجموعه کتاب‌های رابرت لنگدان؛ یعنی رمان نشان گمشده، بهترین کتاب این مجموعه است. شخصیت‌پردازی‌ها، روند خلق حوادث و حتی رمزهای طرح شده در رمان بسیار قوی است. قلم دن براون در رمان نشان گمشده، بسیار پخته و روان است و برای ما داستانی گیرا و نفس‌گیر را خلق می‌کند که این بار پای فراماسونرها را به میان می‌آورد. گروهی که بیشترین و بزرگترین تئوری‌های توطئه، درباره آنها است. رابرت لنگدان، نمادشناس برجسته کتاب‌های دن براون، به دعوت پیتر سولومون، یکی از دوستان نزدیکش که از اعضای انجمن فراماسونری است، برای سخنرانی به ساختمان کنگره آمریکا می‌رود. اما لنگدان دست قطع شده‌ سولومون را پیدا می‌کند که با خال‌کوبی‌های خاصی تزیین شده است؛ دست رازها... کسی، پیتر سولومون را ربوده.... ملاخ! نامی که خود، بیانگر ورودمان به ماجرایی پر از ناشناخته‌ها است! بعد از آن، ما پا در دنیایی می‌گذاریم که در پس هر قدمش، رازی در انتظار کشف شدن مانده است. ترس از قاتلی مخوف که دنبال کشف دانشی باستانی است، حتی لحظه‌ای رهایمان نمی‌کند و زنی که با حوزه‌ای نامتعارف از علم، سر و کار دارد. آیا ممکن است چیزی وجود داشته باشد که تنها اگر بدانیم، زندگیمان زیر و رو شود؟ آیا علمی هست، که به ما قدرتی بی‌نهایت ببخشد؟ قاتل سر تا پا خالکوبی شده‌ی دن براون در رمان نشان گمشده، گمان می‌کند که هست و به رابرت لنگدان ضرب العجلی برای پیدا کردن ابزار دست یافتنش به این دانش سری و کهن، می‌دهد. گرچه تلاش‌هایی برای ساخت اقتباس سینمایی این کتاب نیز صورت گرفت اما در نهایت پروژه کنسل شد و به جای آن اقتباسی از رمان بعدی دن براون یعنی دوزخ، با بازی تام هنکس ساخته شد. البته، سریالی بر اساس این رمان ساخته شد که پس از انتشار 10 اپیزود، کنسل شد و فصل دوم آن هرگز ساخته نشد. رمان نشان گمشده از دن براون نیز در ایران ترجمه و چاپ شده است. ترجمه حسین شهرابی با پانویس‌های طولانی که بر همه نام‌های ناآشنا نوشته، بی‌نظیر است. شما نمی‌توانید این رمان جذاب را زمین بگذارید.   رمان دوزخ دن براون دوزخ را در حالی آغاز می‌کند که قهرمان کتاب؛ یعنی رابرت لنگدان بدون هیچ خاطره‌ای از چند روز گذشته، در بیمارستان به هوش می‌آید و در کشاکش این سرگردانی، با قاتلی که به جست و جوی او آمده است، رو به رو می‌شود. لنگدان به کمک یکی از پزشکان می‌گریزد اما این، تازه آغاز ماجرایی است پر رمز و راز که لنگدان را از فلورانس تا استانبول می‌کشاند. خطری همه مردم را تهدید می‌کند و لنگدان باید در میان تاریخ و هنر و دین آن را رمز گشایی کند. رمان دوزخ، اثر چهارم از مجموعه کتاب‌های رابرت لنگدان (فرشتگان و شیاطین، رمز داوینچی، نشان گمشده، دوزخ و منشا)، پر از پیچش‌های داستانی است و همانطور که منتقد روزنامه دیلی نیوز نیویورک درباره‌اش گفته: "فراری است لذت‌بخش از این جهان روزمره و مناسب روزهای تابستان" پس شاید بد نباشد در تابستان پیش رو، رمان دوزخ را از دن براون بخوانید. به قلم "قاصدک حسینی"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
آشنایی با رمان های برتر انگلیسی
آشنایی با رمان های برتر انگلیسی
خیلی از بچه‌ها و حتی بزرگترها در پاسخ به سوال «رویات چیه؟» می‌گویند: «دوست دارم دور دنیا رو بگردم!». پاسخی نسبتا پرتکرار و رویایی قشنگ و وسوسه‌انگیز است، ولی مگر چند درصد از آدم‌ها به محقق کردنش می‌رسند؟ چند نفر هستند که وقت و انرژی و هزینه لازم برای گشتن کشور خودشان را داشته باشند، دور دنیا پیشکش؟ قاعدتا زیاد نیستند.  به نظر من، یکی از دلایلی که آدم‌ها به ادبیات و سینما روی می‌آورند، همین است. این ابزارها هستند که به آدم اجازه می‌دهند با صرف هزینه‌ای کم و از روی مبل خانه‌اش، به هزار نقطه‌ی دنیا سفر کند و در گوشه و کنارش سرک بکشد. (البته که با این قیمت روزافزون کتاب، خیلی بعید نیست اگر به زودی همین کتاب هم تبدیل به کالای تجملی بشود. از این رو به شما پیشنهاد می‌کنم هرچه زودتر دست به خریدن و خواندن کتاب‌ها بزنید که حتی اگر یک روز زودتر هم خرید کنید، به نفع خودتان و جیبتان خواهد بود.) سفر به دنیای رمان های انگلیسی در مطلب پیشِ رو، قصد داریم به کمک کتاب‌ها قدمی در راه تحقق بخشیدن به رویای سفر دور دنیا برداریم. این ایستگاه: انگلیس. چترهایتان دم دستتان باشد تا برویم و با ده رمان برتر انگلیسی برای سنین و سلیقه‌های مختلف، آشنا شویم. 10 رمان برتر انگلیسی 1- مزرعه حیوانات مزرعه حیوانات کتابی‌ست که حتی آدم‌هایی که تا به حال یک کتاب نخوانده‌اند هم احتمالا اسمش را شنیده باشند و چه‌بسا نقل‌قول‌های رنگ‌وارنگش را در فضای مجازی و کوچه و خیابان، شنیده یا خوانده باشند. اصلا کافی‌ست آدم یک بار گذارش به یک کتاب‌فروشی بیفتد یا حتی یک بار خیابان انقلاب تهران را پیاده گز کند تا چشمش به مزرعه حیوانات بیفتد و یک پژواکی هم از نام جورج اورول در انتهای ذهنش نقش ببندد.  مزرعه حیوانات، داستانی‌ست با ظاهر کودکانه که مفاهیم عمیق‌تری را در پس کلمات خود پنهان کرده. مزرعه‌ای که حیوانات گوناگون در آن زندگی می‌کنند و یک روز تصمیم می‌گیرند صاحب مزرعه را بیرون کنند و کنترل اوضاع را در دست بگیرند، ولی اوضاع آن‌طوری که اکثر آن‌ها انتظارش را دارند، پیش نمی‌رود. اورول یک چشمه از هنر خود را این‌جا نشان می‌دهد که هر فردی با خواندن مزرعه حیوانات، به یاد مکانی و زمانی می‌افتد و آدم‌ها لزوما هم باهم در این موضوع تفاهم ندارند. هرکس خودش و اطرافیانش را با حیوانات مختلف مزرعه مقایسه می‌کند و تلاش می‌کند دست روی شباهت‌ها و تفاوت‌ها بگذارد. یکی از فواید ادبیات، اشاره به اوضاع اجتماعی و حتی‌الامکان تلاش برای تغییر آن است و مگر نه که هر از گاهی به نویسنده‌ای نیاز داریم که فرزند زمانه خودش باشد و در عین حال، گوشه چشمی هم به آینده داشته باشد؟ این، دقیقا همان کاری است که اورول در مزرعه حیوانات انجام می‌دهد و هر خواننده‌ای را به فکر فرو می‌برد. باعث می‌شود خواننده فارغ از این‌که اصلا داستان را دوست داشته یا نداشته، نگاهی به جهان اطرافش بیندازد و از خودش بپرسد «ما کجا هستیم؟ داریم چه کار می‌کنیم؟ به کجا قرار است برسیم؟». بارها گفته‌ام که اصلا خود این به فکر فرورفتن، یکی از میوه‌های شیرین و مقوی مطالعه است. خلاصه که اجازه ندهید عنوان ادبیات کلاسیکی که به دم این کتاب چسبیده، شما را بترساند. اگر تا به حال به هر دلیلی سراغش نرفته‌اید، دل را به دریا بزنید و جلو بروید. بخشی از کتاب مزرعه حیوانات "همین مزرعه خودمان به‌تنهایی می‌تواند زندگی یک‌دوجین اسب و بیست گاو و صدها گوسفند را تأمین کند؛ و همه آن‌ها هم چنان زندگی آسوده و مرفهی داشته باشند که الان حتی به خواب هم نمی‌بینیم. پس چرا همچنان در این شرایط نکبت‌بار زندگی می‌کنیم؟ به این دلیل که تقریبآ همه دسترنجمان را انسان‌ها به غارت می‌برند. رفقا، راه‌حل همه مشکلات ما همین است. همه‌اش در یک کلمه خلاصه می‌شود ــ انسان. انسان تنها دشمن واقعی ماست. انسان را از صحنه روزگار محو کنید، ریشه گرسنگی و بیگاری تا ابد خشکانده می‌شود. انسان تنها موجودی‌ست که مصرف می‌کند بی‌آن‌که تولید کند. انسان شیر نمی‌دهد، تخم نمی‌گذارد، قدرت کشیدن گاوآهن را ندارد، سرعتش آن‌قدر نیست که بتواند خرگوش بگیرد. با وجود این، انسان اشرف مخلوقات است"   2- 1984 حالا که سر حرف از جورج اورول را باز کرده‌ایم، حیف است حرفی از 1984 نزنیم؛ یکی دیگر از معروف‌ترین رمان‌های انگلیسی که خیلی‌ها برای این‌که خود را باسوادتر نشان بدهند، حتی به دروغ ادعا می‌کنند که آن را خوانده‌اند. ژانر دیستوپیا یا ویران‌شهر، یکی از گونه‌های پرطرفدار ادبیات است. اصلا این یکی از ویژگی‌های انسان است که دست‌کم گاهی وقتش را صرف تفکر و رویاپردازی یا نظریه‌پردازی درباره آینده کند و تمام اتفاقاتی که ممکن است بیفتند را در نظر بگیرد. اما این‌که این حدس‌ها چه‌قدر واقعی شوند، به هزاران احتمال و اتفاق دیگر وابسته‌اند که آدم باید در نظر بگیرد. مطالعه‌ی گذشته و حال و داشتن ذهنی خلاق، قطعا در این مسیر ما را یاری می‌کنند و اگر فکر کنیم، جورج اورول به خوبی واجد این شرایط بوده.  داستان کتاب 1984، در شهر لندن اتفاق می‌افتد، اما نه آن لندنی که همه ما می‌شناسیم. لندنِ 1984، در کشوری به نام اوشنیا واقع شده و تحت کنترل یک رژیم تمامیت‌خواه است. داستان کتاب ساخته‌شده از دو روایت موازی است که درهم تنیده شده‌اند؛ یک داستان عاشقانه و روایتی که مربوط به رژیم حاکم و نوع اداره کشور توسط آن است. نکته‌ای که وجود دارد، این است که خیلی‌ها کتاب 1984 را یک جور مانیفست بر علیه سوسیالیسم می‌دانند، ولی در واقعیت هدف اورول از نوشتن آن اصلا همچین چیزی نبوده. البته که اگر مثل خیلی افراد به مرگ مولف اعتقاد داشته باشید و اثر را از نویسنده آن مستقل بدانید، قطعا آزادید تا همچین برداشتی هم از آن داشته باشید.  نمونه‌های مشابه فضایی که جورج اورول در 1984 ترسیم می‌کند، بعدها در آثار ادبی و سینمایی زیادی بازسازی شده و شما هم اگر این کتاب را بخوانید، حتما شباهت‌هایی بین آن و چیزهای دیگری که خوانده‌اید و تماشا کرده‌اید؛ پیدا خواهید کرد. ولی ایده‌ی 1984 و شیوه پرداخت آن، همچنان هم در نوع خودش خاص و جذاب محسوب می‌شود و در تمام دنیا طرفداران خودش را دارد.  یکی از نقاط اشتراک مزرعه حیوانات و 1984، همان مسئله فکر کردن است که پیش‌تر به آن اشاره کردم. مهم نیست که این کتاب از نظر ادبی یا زیبایی‌شناسی چه‌قدر به نظر شما ارزشمند باشد (که از نظر خیلی منتقدان در این زمینه‌ها هم امتیاز بالایی می‌گیرد)، به هر حال اگر خوب بخوانیدش، قرار است دست‌کم برای مدتی ذهنتان را مشغول کند. بخشی از کتاب 1984 " وزارت حقیقت – یا همان مینی‌ترو در زبان نوین – به‌طرز شگفت‌آوری در میان چشم‌انداز، خودنمایی می‌کرد. ساختمان عظیم هرمی‌شکل به‌رنگ سفید که به صورت پله‌پله تا ارتفاع سیصدمتر بالا رفته بود. از جایی که وینستون ایستاده بود، سه شعار حزب را که به‌نحوی موزون بر نمای سفید ساختمان به‌طور برجسته نوشته بودند،‌ به‌راحتی می‌شد خواند: جنگ، صلح است. آزادی، بردگی است. نادانی، توانایی است. آن‌طور که می‌گفتند، وزارت حقیقت شامل سه‌هزار اتاق در بالای طبقه همکف و همین تعداد اتاق در زیرزمین بود. در تمام شهر لندن تنها سه ساختمان دیگر با این اندازه و شکل وجود داشت. این چهار ساختمان، تمام عمارت‌های اطراف را تحت‌الشعاع قرار داده بودند و از بالای عمارت پیروزی هر چهارتای آن‌ها دیده می‌شد. این ساختمان‌ها محل استقرار چهار وزارتخانه‌ای بودند که کل تشکیلات دولت بین آن‌ها تقسیم شده بود: وزارت حقیقت که با اخبار، تفریحات، آموزش و هنرهای زیبا سروکار داشت؛ وزارت صلح که به امور جنگ می‌پرداخت؛ وزارت عشق که برقراری قانون و نظم را برعهده داشت و وزارت فراوانی که مسئول امور اقتصادی بود"   3- دکتر جکیل و آقای هاید وقتی کتاب دکتر جکیل و آقای هاید را خواندم، سن زیادی نداشتم؛ ولی از قبل تقریبا به صورت کامل می‌دانستم چه اتفاقی در داستان می‌افتد و گره اصلی آن چیست و چگونه باز می‌شود. با این حال، از تمام لحظات مطالعه‌اش لذت بردم. هنوز هم آرزو می‌کنم ای‌کاش فرصتی پیش می‌آمد و حافظه‌ام از آن پاک می‌شد تا می‌توانستم یک بار بدون هیچ پیش‌زمینه‌ای سراغش بروم. دکتر جکیل و آقای هاید، روایتی متفاوت است از نبرد خیر و شر و نویسنده آن، رابرت لوئیس استیونسون، قبل از خیلی متفکرین نظر خودش درباره ذات انسان را در قالب این داستان جذاب و پر از کشمکش بیان کرده. شاید ایده‌های مطرح‌شده الان حتی کمی واضح به نظر برسند، ولی وقتی زمان نگارش کتاب را در نظر می‌گیریم، اهمیت آن خیلی بهتر مشخص می‌شود.  داستان دکتر جکیل و آقای هاید، این‌طور شروع می‌شود که دکتر جکیل که فردی سرشناس و شناخته‌شده است، ناگهان وکیل خود را فرا می‌خواند تا تغییراتی در وصیت‌نامه‌اش ایجاد کند. درست از همین‌جاست که اتفاقات خارق‌العاده‌ی داستان ما آغاز می‌شود و به مرور می‌فهمیم که دکتر جکیل دقیقا دست به چه کاری زده و اقدامات او قرار است ما و او را به کجا برساند. صحبت کردن از داستان بدون لو دادن آن کمی مشکل است، چون دقیقا آن‌جایی که پرده از رازها کنار می‌رود است که آدم واقعا به خود می‌آید و می‌بیند نگاهش به خیلی چیزهای دور و برش تغییر کرده.  پیام اصلی داستان هم می‌تواند به نسبت خواننده و دید شخصی او، متفاوت باشد و در نهایت احتمالا هیچ‌کدام از این برداشت‌ها اشتباه نخواهند بود. شاید برایتان جالب باشد که بدانید ایده‌ی نوشتن کتاب دکتر جکیل و آقای هاید، بعد از یک کابوس به ذهن آقای استیونسون رسید. (الان که فکر می‌کنم، شاید بهتر بود اسم این یادداشت را بگذاریم «ده رمانی که انسان را به فکر فرو می‌برند») بخشی از کتاب دکتر جکیل و آقای هاید "از تختم بیرون پریدم و به سوی آینه رفتم. با دیدن آن شکل و شمایل خون در رگ‌هایم منجمد شد. وقتی به رخت‌خواب رفتم هنری جکیل بودم ولی به شکل ادوارد هاید از خواب بیدار شده بودم! می‌بایست فکری به حال خودم می‌کردم. صبح شده بود. خدمتکارها بیدار شده بودند. تمام داروها در آزمایشگاه بودند و برای رسیدن به آزمایشگاه باید از دو ردیف پلکان پایین می‌رفتم و از راهروِ پشتی وارد حیاط می‌شدم. شاید می‌توانستم صورتم را بپوشانم، ولی درمورد اندامم چه می‌کردم؟ اما بلافاصله خیالم راحت شد، چون یادم آمد که خدمتکارها به رفت‌وآمد هاید عادت کرده‌اند. لباس‌هایی را که به اندازۀ ادوارد هاید نزدیک بود تنم کردم و در خانه به راه افتادم. یکی از خدمتکاران با دیدن آقای هاید در آن ساعتِ صبح و با آن لباس‌ها چشم‌هایش گرد شده بود. ده دقیقه بعد دکتر جکیل سر میز غذا‌خوری نشسته بود و وانمود می‌کرد که با اشتها در حال خوردن صبحانه است! باید اعتراف کنم که این واقعه مرا خیلی ترساند و باعث شد که جدی‌تر به عواقب، مشکلات و نتایج احتمالی وجود دوگانه‌ام فکر کنم"   4- فرانکنشتاین کتاب محبوب و معروف دیگری که می‌خواهم از آن نام ببرم، درباره هیولایی است که خیلی‌ها به اشتباه او را فرانکنشتاین خطاب می‌کنند؛ در حالی که فرانکنشتاین در واقع نامِ دانشمند سازنده‌ی این هیولاست. مری شلی در کتاب فرانکنشتاین خیلی جلوتر از زمان خود را می‌بیند و در قالب داستانی تو در تو، به خیلی دغدغه‌های فکری و فلسفی انسان مدرن می‌پردازد. شاید نوع روایت داستان در ابتدا قدری گنگ و گیج‌کننده به نظر بیاید، ولی خیلی زود به آن عادت خواهید کرد و می‌توانید از خواندنش لذت ببرید. می‌توان گفت نوع روایت آن، داستانی در دل داستانی‌ست که خود در دل داستانی دیگر است؛ ولی لطفا اجازه ندهید این عبارت شما را بترساند. فرانکنشتاین، داستان مردی جوان، باهوش و ثروتمند است که طمع دانش بیشتر و بیشتر چشمش را کور کرده و وقتی به خودش می‌آید که دیگر دیر شده و موجودی را وارد این دنیا کرده که قرار نبوده باشد. اما در عین حال، فرانکنشتاین داستان آن هیولا هم هست و داستان آدمیزاد و رفتاری که با افراد دیگر گونه‌ی خودش و با طبیعت دارد. اگر از من بپرسید، می‌گویم فرانکنشتاین داستان رنج است. و برایم جالب است که چه‌طور مریِ نوزده ساله در یک شب تاریک و به بهانه یک مسابقه داستان‌نویسی با چند نفر از دوستانش، به چنین ایده‌ای رسیده و چه‌طور توانسته تا این حد باظرافت و دقیق آن را بپردازد. تمام شخصیت‌های داستان ملموس و نزدیکند، طوری که آدم حس می‌کند از نزدیک با آن‌ها ملاقات کرده؛ حتی هیولایی که اگر این‌همه اقتباس سینمایی در کار نبود، شاید من حتی نمی‌توانستم چهره‌اش را به درستی تصور کنم. قطعا داستان به طبع زمان نگارشش و سبک مقبول آن زمانی، گاهی زیادی درگیر اطناب و توصیف‌های نه‌چندان ضروری می‌شود، ولی این موارد در حدی نیستند که لذت اصلی مطالعه داستان فرانکنشتاین را ذایل کنند.  بخشی از کتاب فرانکنشتاین "و بعد به الیزابت، پدرم و کلروال فکر کردم. همه‌ی آن‌ها را رها کرده بودم تا هیولا بتواند عطش انتقام خونین و بی‌رحمانه‌اش را فرو بنشاند. این فکر مرا غرق در افکاری وحشتناک و مایوس‌کننده کرد؛ افکاری که حتی الان هم که این ماجرا برای همیشه در حال تمام شدن است، از فکر کردن به آن به خود می‌لرزم. چند ساعتی به همین ترتیب گذشت و خورشید کم‌کم در افق پایین آمد. باد تند نیز تبدیل به نسیمی ملایم و دریا از دست امواج شکننده‌اش راحت شد؛ اما این حالت جای خود را به امواجی متلاطم داد؛ طوری که دچار دل‌آشوبه شدم و به سختی می‌توانستم سکان را بگیرم. در همین موقع ناگهان چشمم به یک خشکی در جنوب آن منطقه افتاد. چند ساعتی را با وحشت و نگرانی گذرانده بودم؛ اما ناگهان اطمینان به زندگی همچون سیلی از شادی به قلبم هجوم آورد و اشک از چشمانم جاری شد.  چه‌قدر احساسات ما متغیر است و چه‌قدر حتی در اوج بدبختی، به زندگی عشق می‌ورزیم"   5- هرگز ترکم مکن اینجا می‌خواهم به عنوان نویسنده این یادداشت، از اعتبارم استفاده کرده و خواهش کنم بدون هیچ جست‌وجوی دیگری کتاب هرگز ترکم مکن را بخوانید. جدای از تمام نکاتی که می‌توان درباره این داستان به آن‌ها اشاره کرد، به نظرم چشم‌بسته وارد دنیای کتاب شدن لذتی دارد که دانستن خلاصه داستان یا چیزهایی از آن دست، به آن نمی‌ارزد. هرگز ترکم مکن، به گفته خیلی منتقدها بهترین کتاب کازوئو ایشی‌گورو است. داستان کتاب رگه‌هایی از فانتزی دارد و وقتی واردش می‌شوید، مدتی طول می‌کشد تا متوجه شوید دقیقا کجا پا گذاشته‌اید. این بچه‌ها چه کسانی هستند؟ چرا هیچ‌کدام نام خانوادگی ندارند؟ چرا خبری از پدر و مادرهایشان نیست؟ این مراقب‌هایی که اکثرا هم زن هستند، چه ربطی به بچه‌ها دارند؟ اما وقتی از آن ابهام اولیه خارج می‌شوید و چم و خم این دنیا و هیل‌شم دستتان می‌آید، شبیه یک جور تجربه‌ی خارج از بدن است. دست‌کم برای من که این‌طور بود. یعنی فکر می‌کنم کافی‌ست کمی حوصله کنید و نگذارید مهی که در ابتدا دوروبرتان را پوشانده، مایوستان کند. ایشی‌گورو در هرگز ترکم مکن، در نهایت یک مسئله اخلاقی را پیش می‌کشد و خودش هم لزوما به پاسخ آن اشاره‌ای نمی‌کند. این به عهده‌ی من و شمای خواننده است که تصمیم بگیریم چه کاری اخلاقی و منطقی و کارآمد است و چه کاری نه. نویسنده‌ی ژاپنی-انگلیسی این کتاب، در شخصیت‌پردازی هرگز ترکم مکن، به خوبی عمل کرده و از فضایی که داستان در اختیارش گذاشته، نهایت استفاده را برده است. ما با بچه‌های هیل‌شم بزرگ می‌شویم و ذره‌ذره، عادت‌های رفتاری و مدل حرف زدنشان را یاد می‌گیریم و در انتهای داستان، می‌توانیم ادعا کنیم از روی صدای پایشان هم تشخیصشان می‌دهیم. فضاسازی داستان هم به خوبی صورت گرفته. دنیایی که کاملا شبیه دنیای ما هست و نیست. معلوم نیست در زمانی دیگر اتفاق می‌افتد یا در یک جهان موازی، هرچه هست آن‌قدر آشناست که در آن گم نشویم و آن‌قدر غریبه که هیجان کشفش را داشته باشیم. به نظر من، هرگز ترکم مکن از آن کتاب‌هایی‌ست که وقتی تمامش می‌کنید، تا مدتی برایتان سخت است سراغ کتاب جدیدی بروید، انگار که ذهنتان می‌خواهد هنوز هم بین صفحات این کتاب زندگی کند. راستی! به هیچ‌وجه قبل از خواندن کتاب، اقتباس سینمایی‌اش را تماشا نکند. اگر وقتی کتاب را خواندید فیلم را تماشا کنید، متوجه می‌شوید که چرا این حرف را زدم. بخشی از کتاب هرگز ترکم مکن "اسمم کتی اچ است. سی و یک سال دارم و بیش از یازده سال است که پرستارم. می‌دانم، یک عمر است اما راستش می‌خواهند هشت ماه دیگر هم ادامه بدهم، یعنی تا آخر سال. با این حساب تقریبا می‌شود دوازده سال تمام. حالا می‌دانم که سابقۀ کار طولانی ام ضرورتا به این معنا نیست که از نظر آن‌ها محشر است. پرستاران خیلی خوبی را می‌شناسم که دو سه ساله عذرشان را خواسته‌اند و دست کم یک پرستار را می‌شناسم که به رغم بی‌مصرف بودن چهارده سال آزگار به کارش ادامه داد. پس قصدم لاف زدن نیست اما به هر حال حتم دارم که از کارم راضی بوده‌اند و در کل، خودم هم همین طور. بهبود بیمارانم همیشه بیش از حد انتظار بوده، دورۀ نقاهتشان به نحوی قابل ملاحظه کوتاه بوده و تقریبا هیچ کدامشان ذیل گروه پریشان دسته‌بندی نشده‌اند، حتی تا قبل از اهدایی چهارم. قبول، حالا شاید دارم لاف می‌زنم اما همین که می‌توانم کارم را درست انجام دهم برایم خیلی مهم است، به خصوص خونسرد نگه داشتن بیمارانم"   6- بازمانده روز درست است که هرگز ترکم مکن یکی از بهترین آثار ایشی‌گورو به شمار می‌رود، ولی بازمانده روز هم یکی از کتاب‌های قابل‌توجه اوست. به نظرم اسم بردن از بازمانده روز در فهرست ده رمان برتر انگلیسی تا حدی ضروری بود، چرا که این کتاب از نظر لحن و شخصیت‌پردازی و حتی شاید داستان، یکی از انگلیسی‌ترین کتاب‌هایی‌ است که من تا به حال خوانده‌ام. بازمانده روز را یک پیش‌خدمت روایت می‌کند. شاید اگر در خلاصه داستان بگوییم که او در تمام طول کتاب درباره زندگی خودش و خاطرات گذشته‌اش صحبت کند، داستانی ملال‌آور به نظر برسد؛ ولی حقیقت چیز دیگری‌ست. در بازمانده روز، ما با ارزش‌ها و عقاید و رویاهای یک قشر از جامعه انگلیسی در سال‌های پیش آشنا می‌شویم که معمولا در داستان‌های دیگر اعتنایی به آن‌ها نمی‌شود. پیش‌خدمت‌ها، آشپزها، خدمتکاران و باغبانان معمولا کسانی هستند که نه‌تنها در زندگی واقعی، بلکه در دنیای داستان هم مانند سایه‌هایی نامرئی حرکت می‌کنند و حواسشان هست که همه‌چیز مرتب پیش برود، ولی ما معمولا آن‌ها را نمی‌بینیم و اهمیتی هم بهشان نمی‌دهیم. مخصوصا این طبقه خاص پیشخدمت‌ها که مسئولیت‌های فراوان دارند و بار سنگینی به دوششان است. نیاز است همه‌ی جزئیات مهمانی‌ها و مراسمات را هماهنگ کنند و خستگی از خود نشان ندهند. همواره در دسترس باشند، ولی هیچ‌وقت دیده نشوند. آن‌قدر بدانند که بتوانند با کارفرمایشان گفتگو و او را سرگرم کنند، ولی نه آن‌قدر که مهمان‌ها جرئت نکنند حرف‌های سری‌شان را بزنند. راوی بازمانده روز، استیونس، دست خواننده را می‌گیرد و سوراخ سنبه‌های عمارت‌های اشرافی و پشت‌ صحنه‌ی زندگی اعیان را به او نشان می‌دهد. تمام زحمت‌هایی که پشت پرده کشیده می‌شود و تمام سنت‌هایی که در زمان روایت داستان بازمانده روز، دارند رنگ می‌بازند و از بین می‌روند و استیونس از این رنگ‌باختگی چه‌قدر متاسف است. در سفری که استیونس در بازمانده روز می‌رود، ما هم هر قدم با او همراه هستیم. نفس‌نفس‌زنان از تپه‌ها بالا می‌رویم و از مناظر سرسبز لذت می‌بریم و وقتی ماشین عجیب رفتار می‌کند، همراه استیونس نگران می‌شویم و دلشوره می‌گیریم. داستان عاشقانه‌ای که خیلی نامحسوس و مثل قند کنار چای داغ در سرتاسر داستان کشیده شده، قلب ما را هم گرم می‌کند. خلاصه که اگر هدفمان از کتاب خواندن همان جهانگردی باشد که اول کار بهش اشاره کردیم، این کتاب گزینه خیلی خوبی‌ست.  شاید بد نباشد که به ترجمه زبردستانه‌ی آن هم گریزی بزنم، کاری که خود مترجم در مقدمه‌ای که بر کتاب نوشته توضیح می‌دهد که چه‌قدر مشکل بوده و با این حال آقای دریابندری، به خوبی از پس آن بر آمده است. بخشی از کتاب بازمانده روز "پیش‌خدمت خوب آن است که کاملا و تماما در نقش خود «جا افتاده» باشد؛ نباید این نقش را مانند لباس نمایش یک ساعت به دوش بیندازد و ساعت دیگر آن را از دوش بردارد. برای پیش‌خدمتی که به «تشخص» و حیثیت خود اهمیت می‌دهد فقط و فقط یک وضع وجود دارد که در آن می‌تواند از نقش خود بیرون بیاید، و آن تنهایی مطلق است"   7- درک یک پایان درک یک پایان، کتابی‌ست که وقتی به آن نگاه می‌کنید احتمالا با خودتان می‌گویید که حجمش کم است و زود خوانده می‌شود؛ ولی اشتباه می‌کنید. خواندن این کتاب به قدری زمان و انرژی نیاز دارد، ولی ارزشش را دارد. درک یک پایان، داستان فردی‌ست به نام تونی وبستر که در زمان بازنشستگی‌اش، به یک دفتر خاطرات بر می‌خورد و به زمان جوانی‌اش پرتاب می‌شود. به زمان‌هایی که با گروه دوستانش گذرانده بود و به اتفاقاتی که برای آن‌ها افتاده بود؛ مثلا خودکشی یکی از آن‌ها. همزمان که تونی دارد به جوانی‌اش فکر می‌کند، ماجراها را به یاد آورده و آن‌ها را حلاجی می‌کند، احتمالا خیلی خواننده‌ها هم دست به کاری مشابه می‌زنند. می‌گویند آدم برای موفق شدن بد نیست گوشه چشمی هم به گذشته داشته باشد، این‌طور نیست؟  بارنز در کنار روایت این داستان‌های ساده دست روی نکاتی می‌گذارد که ارزش قدری مکث و تامل را دارند. مفاهیمی مثل زمان، خاطره، تاریخ و چیزهای دیگر. اصلا معنی هرکدام از این واژه‌ها چیست و چه تاثیری روی زندگی ما دارند؟ تا چه حد می‌توانیم به آن‌ها اعتماد و اطمینان کنیم؟ البته که بعضی‌ها معتقدند لحن راوی داستان، گاهی حالت شعاری به خود می‌گیرد. این را می‌گویم و قضاوت را به عهده خود شما می‌گذارم تا تصمیم بگیرید آیا با آن موافق هستید، یا خیر. همین‌جا باید بگویم که اگر به دنبال یک روایت خطی و سرراست هستید و یک پایان قاطع، این کتاب مناسب شما نیست. اما اگر از پرسه زدن در پیچ‌واپیچ‌های یک داستانِ غیرخطی و کشف ماجراها لذت می‌برید، حتما درک یک پایان را امتحان کنید.  بخشی از کتاب درک یک پایان "تو پولت را بر روی یک اسب، شرط می‌بندی و اگر بردی، آن‌چه به دست آورده‌ای به شرط‌بندی بعدی بر روی اسب دیگر منتقل می‌شود. بردهای تو روی هم انباشته می‌شوند. باخت‌هایت چطور؟ آن چه می‌بازی در زمین اسب‌دوانی باقی نمی‌ماند و بیرون می‌رود. اما قاعده‌ی زندگی چگونه است؟ شاید اینجا قوانین دیگری حکم‌فرما باشند. تو داشته‌هایت را بر روی رابطه‌ای که داری شرط می‌بندی و اگر در این رابطه ببازی، به سراغ رابطه‌ی بعدی می‌روی. اگر در‌ آنجا هم ببازی، باختن‌هایت با هم جمع نمی‌شوند؛ شاید ضرب بشوند. این به هر حال، حسی است که تجربه می‌شود. زندگی فقط جمع و تفریق نیست. انباشتگی هم هست. ضرب شدن باختن‌ها و شکست‌ها در یکدیگر هم هست"   8- زنی در کابین 10 زنی در کابین 10، داستانی رازآلود است که احتمالا همین که درگیرش شوید، دیگر نمی‌توانید زمین بگذاریدش. در رمان زنی در کابین 10، دنیا را از دریچه چشم زنی می‌بینیم که شاهد یک قتل غیرمنتظره و عجیب بوده. در یک سفر دریایی با یک کشتی لوکس تفریحی، کسی زنی را به درون دریا هل می‌دهد ولی خدمه کشتی و سرنشینان آن، همگی طوری رفتار می‌کنند که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده. ولی شخصیت اصلی ما، لو بلکلاک که یک خبرنگار است، قرار نیست بگذارد ماجرا به همین سادگی تمام شود. روث ور که نویسنده کتاب‌های جنایی‌ست، در این رمان هم دست به ابتکار زده و داستانی جذاب و پر از تعلیق خلق کرده که با فضای وهم‌آور و رازآلودش، خواننده را تا لحظه‌ی آخر با خود همراه می‌کند. شاید بتوانید پایان داستان را زودتر از شخصیت‌های زنی در کابین 10 متوجه شوید و شاید هم نه، ولی به هر حال دنبال کردن این روند جالب خواهد بود. علاوه بر آن، ضرباهنگ تند داستان، باعث شده داستان حوصله را سر نبرد و احتمالا زودتر از چیزی که انتظار دارید، تمامش کنید. این کتاب را مخصوصا به افرادی پیشنهاد می‌کنیم که زیاد با ژانر جنایی آشنا نیستند و تازه می‌خواهند مطالعه کتاب‌های این ژانر را آغاز کنند. بخشی از کتاب زنی در کابین 10 "مدت زیادی چیزی نگفتیم، هیچ‌کدام‌مان. فقط مثل دو احمق وسط فرودگاه ایستادیم و همدیگر را نگاه می‌کردیم. جودا طوری صورت و موها و کبودی‌های روی گونه‌ام را نگاه می‌کرد که انگار واقعاً باور نمی‌کرد خودم باشم. فکر می‌کنم که من هم داشتم همین کار را نسبت به او می‌کردم، یادم نمی‌آید. تنها چیزی که به آن فکر می‌کردم این بود: اومدم خونه، اومدم خونه، اومدم خونه. جودا مدام می‌گفت: «باورم نمی‌شه. حالت خوبه.» و بعد اشک‌هایم جاری شدند و رو به ژاکت کاموایی خارش‌آور و زمختش گریه کردم و او هیچ چیزی نگفت، فقط طوری نگهم داشت که انگار حاضر نبود هیچ‌وقت رهایم کند. اول نمی‌خواستم که خانوادۀ هورست به پلیس زنگ بزنند، اما نمی‌توانستم کاری کنم حرفم را بفهمند و بعد از اینکه با جودا حرف زدم و قول دادم که به اسکاتلندیارد زنگ بزنم و داستانم را تعریف کنم – داستانی آن‌قدر بعید که خودم هم تقریباً باورم نمی‌شد – کم‌کم متقاعد شدم که حتی ریچارد بالمر هم نمی‌تواند با پول راهی برای فرار از آن بخرد. وقتی پلیس رسید، اول من را به مرکزی درمانی بردند تا به پاهای زخمی و مچ پیچ‌خورده‌ام برسند و دوباره برایم دارو تجویز کنند. به نظر می‌آمد که قرار است تا ابد طول بکشد، اما بالأخره دکترها گفتند که برای رفتن آمادگی دارم و یکهو به خودم آمدم و دیدم که دارند من را با ماشین به ایستگاه پلیسی آن طرف دره می‌برند و آن جا مسئولی از سفارت بریتانیا در اُسلو منتظرم بود. دوباره و دوباره دیدم که دارم داستان آنه، ریچارد و کری را تعریف می‌کنم و هر بار به گوش خودم بیشتر و بیشتر باورنکردنی می‌رسید. مدام می‌گفتم: «باید بهش کمک کنین. کری... باید برین دنبال کشتی.»"   9- ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب آلیس در یک روز زیبا کنار خواهرش نشسته و دارد با خودش فکر می‌کند «آخه چه‌طور ممکنه کسی بتونه کتابی که هیچ تصویر یا گفت‌وگویی نداره رو بخونه؟» که خرگوش سفید کوچکی را می‌بیند که مثل آدمیزاد لباس پوشیده، با عجله می‌دود و ساعتش را نگاه می‌کند و فریاد می‌زند: «دیرم شد، دیرم شد!» آلیس قبل از این‌که متوجه شود، دنبال خرگوش دویده و پشت سر اودر سوراخی می‌پرد. این، شروع ماجراهای هیجان‌انگیز آلیس در سرزمین عجایب است. تا این‌جای داستان را اکثرمان می‌دانیم. حتی شاید بیشتر از این هم بدانیم، ولی جالب اینجاست که باز هم خواندن کتاب، خالی از لطف نیست. البته که پیشنهاد می‌کنیم اگر خودتان هم بچه ندارید، یک بچه‌ای را گیر بیاورید و داستان را بلند بخوانید تا هم او لذت ببرد و هم شما بتوانید واکنش‌هایش را تماشا کنید. البته که زبان ساده و لحن روان داستان، باعث می‌شود که خود بچه‌ها هم بتوانند خیلی راحت به تنهایی آن را مطالعه کرده و لذت ببرند. لوییس کارول، نویسنده ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب، ریاضی‌دانی بوده که این داستان را برای دختر یک کشیش می‌نویسد. برخی محقق‌ها حتی رد پای دانش ریاضی نویسنده را در لابلای داستان و معماهایی که آن بین ذکر می‌شود، پیدا کرده‌اند. داستان آلیس و ماجراهایش در سرزمین عجایب، در طی سال‌ها افراد زیادی را مشغول خود کرده و اقتباس‌های زیادی هم از آن ساخته و نوشته شده که هرکدام جذابیت‌های خودش را دارد. چیزی که خیلی طرفداران این داستان از آن بی‌خبرند، این است که داستان آلیس در سرزمین عجایب به اتمام نمی‌رسد، بلکه می‌توانید ادامه‌ی آن را در آلیس آن سوی آینه دنبال کنید. خواندن ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب، شاید پلی باشد به سمت دنیای کودکی. انگار همین که همراه آلیس می‌افتی توی آن سوراخ خرگوش، دیگر آدم‌بزرگ نیستی. این داستان با این‌که برای کودکان نوشته شده، گاهی به مخاطب بزرگسال هم تلنگرهایی می‌زند. شاید بتوان گفت از آن داستان‌هایی‌ست که آدم در کودکی با آن مواجه می‌شود و لذت می‌برد و می‌خندد، ولی در بزرگسالی مفهوم واقعی پشت بعضی حرف‌ها و تمثیل‌ها را متوجه می‌شود. مثلا، گفت‌وگوهای آلیس با کرم ابریشم. خوشبختانه این کتاب، دقیقا از همان کتاب‌هایی است که خود آلیس هم دوست داشت: پر از تصویر و پر از گفت‌وگو. بخشی از کتاب آلیس در سرزمین عجایب "کرم ابریشم و آلیس برای مدتی در سکوت به یک‌دیگر نگاه کردند. بالاخره کرم ابریشم شیلنگ قلیان را از دهانش بیرون آورد و با صدایی بی‌رمق و خواب‌آلود رو به آلیس گفت: «تو کی هستی؟» برای یک گفت‌وگو شروع دلگرم‌کننده‌ای نبود. آلیس با کمی احتیاط جواب داد: «راستش... الآن درست نمی‌دانم، آه... اما این را می‌دانم که وقتی امروز صبح بیدار شدم، کی بودم. اما فکر می‌کنم از آن موقع تا حالا چند بار عوض شدم.» کرم ابریشم جدی پرسید: «منظورت چیست؟ حرف خودت را توضیح بده!» آلیس گفت: «متأسفم آقا. نمی‌توانم حرف خودم را توضیح بدهم؛ چون من خودم نیستم. متوجه‌اید که.» کرم ابریشم گفت: «متوجه نیستم.» آلیس خیلی مودب جواب داد: «متأًسفم. نمی‌توانم روشن‌تر بگویم؛ چون خودم هم سر در نمی‌آورم. اینکه در یک روز چند بار اندازه آدم عوض شود حسابی گیج‌کننده است.» کرم ابریشم گفت: «نیست!» آلیس گفت: «خب، شاید تا حالا برای شما این طور نبوده. اما وقتی رفتید توی پیله، که یک روز می‌روید، و بعد پروانه شدید، فکر کنم احساس عجیبی پیدا می‌کنید. مگر نه؟» کرم ابریشم گفتم: «ابدا.» آلیس گفت: «خب، شاید احساسات شما فرق می‌کند. تمام چیزی که می‌دانم این است که به نظر من خیلی عجیب است.» کرم ابریشم با لحن تحقیرآمیزی گفت: «تو! تو کی هستی؟»"   10- مجموعه ماجراهای نارنیا یادم است وقتی بچه بودم، گاهی می‌رفتم توی کمد و پشتش را محکم فشار می‌دادم و زیرلب دعا می‌کردم که واقعا باز شود. تاثیر نارنیا بود، انتظار داشتم بتوانم از پشت کمد خانه‌مان وارد یک دنیای جادویی شوم و ماجراهای هیجان‌انگیز را پشت‌ سر بگذارم و با موجودات افسانه‌ای بجنگم. مجموعه هشت جلدی نارنیا، یکی از پرطرفدارترین و معروف‌ترین مجموعه‌های داستان فانتزی کودکان و نوجوانان در جهان است. داستان چهار خواهر و برادر که ناگهان پایشان به دنیایی جادویی باز می‌شود و می‌فهمند که سرنوشتشان با نجات آن دنیا گره خورده است. فضاسازی این داستان چشمگیر است و در هر فصل و در هر کتاب، بچه‌ها با اتفاقات جدید و هیجان‌انگیزی روبرو می‌شوند و مشکلات جدیدی که باید چاره‌ای برای آن‌ها بیندیشند. از آن‌جایی که چهار شخصیت اصلی در سنین متفاوت هستند و از نظر اخلاقی هم باهم خیلی فرق دارند، احتمالا هر خواننده‌ای می‌تواند بالاخره با یکی از آن‌ها احساس نزدیکی و همذات‌پنداری کند. ماجراهای بچه‌ها در نارنیا به یک کتاب ختم نمی‌شود و آن‌ها در کتاب‌های بعدی باز هم به شیوه‌های مختلف به نارنیا باز می‌گردند و داستان‌های جدیدی را پشت سر می‌گذارند. خواندن داستان‌های فانتزی، فواید زیادی برای کودکان و نوجوانان دارد. ولی حتی اگر تمام آن مزایا را هم کنار بگذاریم، فکر می‌کنم در زندگی ماشینی و آپارتمانی این روزها که خیلی بچه‌ها حتی فرصت بازی یا گشت و گذار در طبیعت را ندارند، خواندن داستان‌های این چنینی که پر از ماجرا و اتفاقات هیجان‌انگیز است، می‌تواند حتی باارزش‌تر و جذاب‌تر از زمان‌های گذشته باشد. خواندن نارنیا احتمالا تجربه‌ای است که ک بچه تا آخر عمر فراموش نمی‌کند و احتمالا حتی وقتی در بزرگسالی چشمش به این کتاب‌ها خورد، به یاد روزهای کودکی‌اش لبخند می‌زند. اصلا شاید خود شما هم یکی از همین بزرگسال‌ها باشید. راستی، می‌دانستید که نویسنده این مجموعه یعنی سی. اس لوئیس، با نویسنده مجموعه ارباب حلقه‌ها، جی. آر. آر. تالکین دوستی نزدیک داشته؟ بخشی از کتاب شیر، ساحره و کمد لباس، جلد دوم مجموعه نارنیا " ـ خنجر فقط برای مواقع بسیار ضروری است. چون تو هم نباید در نبرد شرکت کنی. لوسی گفت: «برای چه قربان؟! فکر کنم ـ البته نمی‌دانم ـ ولی فکر کنم آن‌قدر شجاع هستم.»  بابانوئل جواب داد: «موضوع این نیست. اما جنگ وقتی زن‌ها در آن شرکت کنند، چهره زشتی می‌گیرد.»"   این هم از فهرست ده رمان برتر انگلیسی. نظر شما درباره آن چیست؟ جای چه کتاب‌هایی را در آن خالی می‌دانید و به نظرتان از کدام کتاب به اشتباه اسم برده شده؟ نظرتان را به ما هم بگویید. (اگر احساس می‌کنید دارم امتحانتان می‌کنم، درست فکر می‌کنید؛ قصدم همین است.) به قلم "فاطمه حیدری"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک