حزب جمهوری اسلامی از تشکیل تا انحلال
در روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، تنی چند از روحانیون دغدغهمند، ایده تشکیل حزبی فعال و اسلامی را در سر میپروراندند و گمان میکردند اگر این اتفاق در سالهای پیشین میافتاد، کشور میتوانست زودتر سر پا شده و با مشکلات مختلف درگیر نشود. به هر روی پس از پیروزی انقلاب این آرزوی چند ساله با تاسیس حزب جمهوری اسلامی ایران محقق شد و این حزب توانست چند سالی به فعالیتهای تشکیلاتی خود بپردازد. اما هدف از تاسیس این حزب چه بود و چرا با تمام شوری که میان جوانان به وجود آورده بود، به ورطه تعطیلی کشانده شد؟ در ادامه این مطلب با ما همراه باشید تا پاسخ تمام سوالات خود را در این باره بگیرید.
لزوم تشکیل حزب جمهوری اسلامی ایران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال آن، چند تن از روحانیون تاثیرگذار در روند انقلاب ایده تاسیس حزبی مذهبی و سیاسی موثر و قدرتمند را در ذهن میپروراندند. دیری نپایید که این ایده با مشورت و سبکسنگین کردنهای دو ساله، درست هفت روز پس از پیروزی انقلاب عملی شد و حزب جمهوری اسلامی شکل گرفت. درباره لزوم تاسیس این حزب حرفهای بسیار زیادی میتوان زد. برای مثال شهید بهشتی بهعنوان یکی از برجستهترین روحانیون حاضر در این جمع در صحبتهای بعدی خود بارها تاکید کرده بود که از مدتها در فکر تاسیس یک جمعیت سیاسی و اسلامی خصوصا در دوران پس از کودتای 28 مرداد بود. در واقع، نبود چنین حزبی در میان تشکیلات سیاسی و اجتماعی مردمی حس میشد. شهید بهشتی درباره این موضوع میگوید:
«در همان سالها بود که من به فکر یک تشکیلات فعال جهت شناخت هر چه بهتر ایدئولوژی اسلام در قالب یک مکتب تمام عیار و بینقص افتادم. در تابستان سال 56 با عدهای از دوستان در رابطه با ایجاد یک هسته و جمع روحانی که بر اساس مبارز بودن، تاکید داشتن بر روی ایمان و تقوا، خلاق در طرح اندیشههای اسلامی، مبرا از هر نوع گرایش غیر دینی افتادیم. و البته تاکید داشتیم که این هسته روحانی مبارز حتما بتواند یک شاخه سیاسی و مردمی به وجود آورد که در راستای آن تشکیلاتی سیاسی و قدرتمندی شکل بگیرد. در نهایت در اوایل سال 58 پایههای این حزب بنا شد و با تاکید حضرت امام خمینی یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تاسیس حزب را به شکل عمومی اعلام کردیم. و از آن جا که ما به فکر جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی بودم، نام حزب جمهوری اسلامی را بر آن گذاشتیم.»
به گفته ایشان، کارگروه تشکیل این حزب با افراد و روحانی و غیر روحانی موثر در روند انقلاب در ارتباط با تشکیل آن حزب صحبت شد و در آخر با حضور 5 نفر از روحانیون برجسته مانند دکتر بهشتی، دکتر محمد جواد باهنر، موسوی اردبیلی، سید علی خامنهای و اکبر هاشمی رفسنجانی، تأسیس حزب جمهوری اسلامی را اعلام کردند و بعدها نیز افراد دیگری شورای مرکزی اولیه حزب جمهوری اسلامی ایران را تشکیل دادند.
در این بین آیت الله هاشمی رفسنجانی هم در رابطه با لزوم تشکیل حزب جمهوری اسلامی گفته است:
«در آن شرایط حساس پس از پیروزی انقلاب، اولین چیزی که به ذهن همه ما رسید، خلأ یک تشکیلات منظم سیاسی و اسلامی بود. همه دوستان ما در آن شرایط احساس کرده بودند که اگر پیش از این هم تشکیلات درستی میداشتیم، در بحرانهای گوناگون یقینا دچار این گونه آشفتگیها نمیشدیم. قبل از این نیز بحث تشکیل این حزب شده بود و در راستای فراهم کردن مقدماتش تلاشهایی هم کرده بودیم؛ اما این روند در ابتدا با مخالفت امام رو به رو شده بود. در حقیقت در آن روزها امام در عراق بودند و آقای طاهری خرمآبادی سفری به عراق جهت نظرخواهی از ایشان داشتند و پاسخ ایشان منفی بود. چرا که حضرت امام از اول نسبت به تشکیل حزبهای مختلف نوعی بدبینی خاص داشتند و ایجاد آن را را موجب تفرقهاندازی میدانستند. من شخصا نزد امام رفتم و موضوع را به طور کامل مطرح کردم که همه ما روحانیون به این نتیجه رسیدهایم که نقص اساسی ما در طی این سالها نداشتن حزب و تشکیلات منظم بوده است. بعد از این دیدار حضرت امام گفتند «بروید تشکیل بدهید». در همان روزهای اول پس از پیروزی انقلاب، تشکیل رسمی حزب جمهوری اسلامی اعلام شد که محل اصلی ثبتنام آن کانون توحید بود. و البته در دیگر مساجد و مراکز دینی هم امکانی برای ثبتنام داوطلبان علاقهمند انجام شد.»
تاسیس حزب جمهوری اسلامی ایران
همانطور که گفتیم در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57، درست پس از بازگشت و آزادی تمام فعالان سیاسی و مذهبی از بند زندان و تبعید، لزوم ایجاد یک تشکیلات سیاسی - اسلامی منسجم و منظم در قالب یک حزب رسمی احساس میشد و این در حالی بود که از مدتها پیش از پیروزی انقلاب برای انجام چنین کاری همفکریها و همکاریهایی هم شده بود. در نهایت در همان پاییز و زمستان 57، روحانیون که این اندیشه را در سر میپروراندند و با حضرت امام خمینی هم در ارتباط بودند، همزمان با بازگشت حضرت امام از پاریس به تهران در همان فاصله 12 تا 22 بهمن ماه 57، نتیجه این همفکری را در قالب مرامنامه و اساسنامهای حزبی موسوم به حزب جمهوری اسلامی ایران اظهار کرده و پس از جلب نظر موافق نهایی امام، خبر رسمی تاسیس این حزب را به فاصله چند روز پس از سرنگونی حکومت پهلوی اعلام کردند.
موسسان حزب جمهوری اسلامی
در نهایت، حزب جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب در تاریخ 29 اسفند 57 به شکل رسمی تاسیس شد. بنیانگذاران هسته اولیه اولیه آن افراد و روحانیونی تاثیرگذار مانند آیت الله محمد حسینی بهشتی، آیت الله سید علی خامنهای، آیت الله عبدالکریم موسوی اردبیلی، آیت الله محمد جواد باهنر و حجت الاسلام و المسلمین اکبر هاشمی رفسنجانی بودند. این پنج نفر به همراه میر حسین موسوی، حسن آیت، مهدی کروبی، عبدالله جاسبی، اسدالله بادامچیان، حبیب الله عسگراولادی، مهدی عراقی، سید محمود کاشانی (فرزند آیت الله ابوالقاسم کاشانی) و علی درخشان اعضای شورای مرکزی این حزب را تشکیل دادند.
اساسنامه و ساختار حزب جمهوری اسلامی
اساسنامه این حزب مشتمل بر 44 ماده اصلی و پنج تبصره بود که در نخستین کنگره حزب جمهوری اسلامی به تصویب اعضای حاضر رسید. ارکان ساختاری حزب جمهوری اسلامی ایران نیز شامل عضو، حوزه، واحد آمادگی، شورای بخش، شورای شهرستان، شورای استان، هیات اجرایی، شورای مرکزی، شورای داوری، شورای ایدئولوژی، شورای افتا و کنگره که عالیترین مرجع حزب محسوب میشود، بودند. مسئولیت شورای ایدئولوژی و افتا، نظارت بر خط مشی، بررسی و تصمیمگیری درباره مصوبات شورای مرکزی حزب بود. شورای مرکزی نیز حزب وظیفه برنامهریزی برنامهها و ایدههای حزب را بر عهده داشت. در نهایت هم کنگره حزب بهعنوان برترین مقام این حزب وظیفه تصویب و ایجاد هر گونه تغییر در اساسنامه و مرامنامه، انتخاب اعضای شورای مرکزی و داوری و ارزیابی عملکرد حزب و اعضای را بر عهده داشت.
اهداف تشکیل حزب
بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی ایران بارها هدف اصلی خود را از تاسیس این تشکیلات اعلام کردند و تاکید داشتند هیچ گاه هدفشان ورود همهجانبه به میدان جنگ قدرت و بیرون کردن رقبای سیاسی از صحنه نبوده است. در حقیقت اهداف اصلی تشکیلاتی این حزب را در چند مورد میتوان خلاصه کرد:
-
انتقال تفکرات صحیح دینی و اسلامی به جامعه
-
طرح تحلیلهای درست سیاسی و تزریق آن به اعماق جامعه
-
تبیین ماهیت انقلاب اسلامی و تشریح چگونگی ایجاد یک نظام اسلامی کاربردی و تاثیرگذار
-
نهادینه کردن شور مبارزه در بطن مردم جامعه و حفظ وحدت پیشین میان آنان
-
آموزش دادن مفاهیمی مانند اسلام، مبارزه، آرمان و انقلاب به جوانان جامعه
-
تشویق جوانان به داشتن انضباط حزبی و آماده کردن آنها برای حضور در عرصههای مختلف اجرایی و مدیریتی کشور
انفجار دفتر حزب
در ساعت 20:30 روز هفتم تیر ماه سال 60 ایران در شوک خبری بسیار بزرگی فرو رفت. خبر انفجاری مهیب در سالن اجتماعات دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران که منجر به کشته شدن 74 تن از اعضای این حزب شد. در این تاریخ اعضای حزب در سالن اجتماعات دفتر مرکزی که در سرچشمه تهران واقع شده بود، جلسهای پیرامون بررسی روند دور آینده انتخابات ریاست جمهوری و تورم برگزار کرده بودند. دکتر بهشتی پس از تلاوت آیاتی چند از قرآن مجید و اعلام برنامه جلسه، سخنرانی خود را با «ما نباید اجازه دهیم بار دیگر استعمارگران برای ما مهرهسازی کنند و سرنوشت مردممان را به بازی گیرند. باید تلاش کنیم کسانی که متعهد به این مکتب هستند و سرنوشت مردم ما را به بازی نمیگیرند، انتخاب شوند.» و در همین لحظه انفجاری بزرگ سالن اجتماعات را با خاک یکسان کرد. یکی از افرادی که توانست از این انفجار جان سالم به در ببرد، مرتضی محمدخان بود که این واقعه جانسوز را این چنین شرح میکند: دکتر بهشتی نیز پشت همین میز نشسته بودند و مدت زمان زیادی از شروع جلسه نگذشته بود که بمب عمل کرده و دفتر حزب را منفجر کرد. در ردیف جلویی من محمد منتظری و در اطراف من قندی و یاغانی حاضر بودند. در پشت سر من نیز سرافراز نشسته بود. زمانی که بمب منفجر شد، ما یک زردی را مشاهده کردیم و من شخصا دیوار را دیدم که رنگ زرد به خود گرفت و انفجار... . در آن شرایط ملتهب همه در حال قرآن خواندن بودند و نالههایی هم شنیده میشد، اما بیشتر همان صدای قرآن خواندن و شهادتین بود که میآمد. چند دقیقه بعد صداها به تدریج کمتر شد و بعد هم انگار یک جرثقیل آوردند که از بالا این طاق یکتکه را بردارد. جرثقیل در نهایت نتواست سقف افتادهشده را بلند کرد و زنجیرش پاره شد و طاق مجددا روی آوار افتاد. بسیاری از افراد لا به لای صندلیها قرار گرفته بودند. برای مثال نماینده لنگرود که تا این زمان در حال قرائت قرآن بود، احتمالا با افتادن مجدد طاق شهید شد. از بعضی از دوستان دیگر هم صدا میآمد و بعدا متوجه شدم که در آن موقعیت سر من تقریبا روی سینه آقای باغانی بود و این بنده خدا هم داشت به لقاءالله میپیوست. صداها را هزاران نفری که روی پشت بام بودند میشنیدند، اما کاری از دستشان برنمیآمد. انگار در فضای روی طاق گرد و خاک ایجاد شده بود و آنها میخواستند با پاشیدن آب گرد و خاک را بنشانند، غافل از این که این باعث مسدود شدن تمام منافذی شده بود که برای تنفس ما در زیر آوار وجود داشت. بعد از گذشت حدود 4 ساعت از فاجعه حس میکردم مقداری راه تنفسم باز شده است. دست چپم را از زیر خاک بیرون بردم و مرا پیدا کردند.
سعید شاهسوندی که عضو سابق کمیته مرکزی سازمان مجاهدین بود، اذعان داشت این انفجار توسط سازمان مجاهدین خلق اجرا شده است. اما ابوالحسن بنیصدر انفجار دفتر حزب را کار مجاهدین نمیدانست و معتقد بود این انفجار توسط سپاه پاسداران طراحی و اجرا شده است.
اما به راستی پروژه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی را چه کسی اجرا کرد؟ بعدها مشخص شد عامل انفجار دفتر حزب، محمدرضا کلاهی، دانشجوی برق دانشگاه علم و صنعت بوده است که پس از پیروزی انقلاب توانسته بود به سازمان مجاهدین خلق بپیوندد و البته با حفظ این سمت به شکل نفوذی ابتدا پاسدار کمیته انقلاب اسلامی واقع در خیابان پاستور شد و بعد با هدایت و حمایت سازمان مجاهدین، موفق شد به داخل حزب جمهوری اسلامی راه پیدا کند. او در حزب ترفیع رتبه پیدا کرد و مسئول دعوتها و هماهنگیها برای کنفرانس، جلسات و میزگردها شد. علاوهبراین، اون وظیفه حفاظت حزب را نیز عهدهدار شد. و به همین دلیل بهراحتی توانست نقشه شوم خود را اجرا کند. او بمب را با کیف دستیاش به داخل جلسه حزب برد و دقایقی پیش از انفجار از ساختمان خارج شد. پس از انفجار هم توانست مدتی در منزل یکی از اعضای سازمان مخفی شده و در نهایت از مرزهای غربی کشور به سمت عراق بگریزد. او در همان عراق با یکی دیگر از اعضای سازمان ازدواج کرد اما در سال 70 نامش در فهرست اعضای مسئلهدار سازمان مجاهدین خلق گرفت. در سال 72 از عضویت سازمان خارج شد شد و یک سال بعد به آلمان رفت. محمدرضا کلاهی با وجود این که دیگر عضو سازمان به حساب نمیآید، بهدلیل سابقهاش نتوانست هیچگاه زندگی عادی به دور از مخفیکاری داشتهباشد و نهایتا هم در سال 94 در یک عملیات تروریستی در هلند کشته شد.
تعطیلی حزب
پس از حادثهای که در روز هفتم تیر ماه سال 60 اتفاق افتاد، روند فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی ایران کم کم با مشکل مواجه شد و در حقیقت به دلایل مختلفی این جمع سیاسی و اسلامی به ورطه تعطیلی کشیده شد. سه عامل اصلی و کلی را میتوان در انحلال حزب جمهوری اسلامی اثرگذار دانست.
عملکرد حزب جمهوری اسلامی پاسخی بود در برابر عملکرد گروههای رقیب و معارض مانند ملیگرایان و لیبرالها. در حقیقت هدف اصلی تاسیس این حزب همانطور که پیشتر هم اشاره کردیم، حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی و انتقال منش آرمانخواهی و مبارزهطلبی به بطن جامعه و در نهایت مقابله با فعالیتها و تفکرات ضد انقلاب بود. البته واضح است که حزب جمهوری اسلامی در سالهای فعالیت خود توانست دستاوردهای بسیار خوبی در زمینه پیشبرد و تربیت نیروهای اصیل و مکتبی از خود نشان دهد و آثار آن را میتوان در انتخابات مجلس اول شورای اسلامی و دیگر موقعیتهای حساس سیاسی و اجتماعی آن سالها مشاهده کرد. علاوه بر این، وجود و فعالیت این گروههای معارض تا اواخر سال 60 باعث شده بود اگر اختلاف داخلی هم میان اعضای حزب وجود داشتهباشد، فرصت ظهور پیدا نکند. این در حالی بود که پس از حذف این گروهها صحنه سیاسی و رسمی کشور، ماهیت اصلی حزب جمهوری اسلامی که مقابله با آنها بود از میان رفت و پس از آغاز جنگ تحمیلی، رقابتهای سیاسی همیشگی کمرنگ شده و جای خود را به یک وحدت همگانی برای حفظ کشور و جلوگیری از ورود بیگانه به سرزمین مادری دارد.
مورد مهم دیگر، کثرت اشتغالات و فعالیتهای رهبران حزب بود که باعث شده بود آنها از بررسی مسائل اساسی حزب و رسیدگی به آنها به شکل اصولی و کامل باز بمانند. این مسئله در نهایت موجب شد حزب جمهوری اسلامی از درون خود با یک بنبست بزرگ مواجه شود و نتواند آنطور که باید ایدههای اجرایی خود را به منصه ظهور برساند. یقینا پیشبرد اهداف حزبی نیاز به خلاقیت و طرح ایدههای کاربردی داشت و اعضای حزب با آن همه مشغله کاری دیگر فرصت رسیدگی به امور تشکیلاتی را پیدا نمیکردند و در چنین وضعیتی فعالیتهای حزب به سوی کرختی و سستی میرفت. در این میان بسیاری از اعضای تاثیرگذار حزب جمهوری اسلامی توسط گروهکهای معاند تروریستی حذف شده بودند و عدهای دیگر هم درگیر فعالیتهای سیاسی و اجرایی خصوصا در ارتباط با جنگ تحمیلی بودند و عملا کارهای حزب روی زمین مانده بود.
مسئله آخر هم این بود که نحوه مدیریت و درایت دکتر بهشتی و محبوبیت ایشان باعث شده بود تنشهای داخلی میان اعضای حزب به حداقل ممکن برسد. در حقیقت دکتر بهشتی با دانایی، توانایی و مقبولیت خود میان سایر اعضا نوعی وحدت و یکپارچگی برقرار کرده و توانسته بود در بسیاری از صحنهها و عرصههای سیاسی موثر باشد. واقعه هفتم تیر و شهادت ایشان شکاف بسیار عمیقی میان اعضای حزب به وجود آورد و زمینهای برای شدت گرفتن و بروز اختلافات درونی کاملا فراهم شد. این مسئله توانست حزب جمهوری اسلامی را به مرز انحلال و از هم پاشیدگی برساند.
در نهایت با توجه به علل گفتهشده، بزرگان این مجموعه با دیدن عدم کارایی اجرایی حزب و بروز اختلافات درونی، نامهای به حضرت امام خمینی نوشتند و از ایشان برای متوقف کردن فعالیتهای حزب درخواست اجازه کردند. آیت الله خامنهای و هاشمی رفسنجانی در این نامه یادآور شدند که با توجه به شرایط موجود، دیگر ضرورتی برای فعالیت این حزب وجود ندارد و جامعه بیشتر به وحدت نیازمند است. در چنین شرایطی ممکن است حزبگرایی به تفرقه بیانجامد و یکپارچگی ملی را با مشکل روبهرو کند. حضرت امام نیز در پاسخ به این نامه با نامه دیگری اعلام توقف فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی ایران را اعلام کردند و به این ترتیب حزب جمهوری اسلامی ایران در تاریخ یازدهم خرداد ماه سال 66 تمام فعالیتهای خود را متوقف کرد.
کلام آخر
حزب جمهوری اسلامی ایران یکی از تشکیلاتی بود که توانست پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیروهای متدین و متعهد بسیار زیادی را جذب خود کرده و آرمانهای انقلاب را در دل جوانان این کشور نهادینه کند. پس از عملیات تروریستی نیروهای سازمان مجاهدین خلق در هفتم تیر ماه سال 60، این تشکیلات سیاسی منسجم با مشکلات بسیار زیادی مواجه و در نهایت در بحبوحه جنگ تمام فعالیتهای آن برای همیشه متوقف شد.
منابع
-
https://bookroom.ir/people/5910/اعضاء-موسس-حزب-جمهوری-اسلامی
-
https://www.iichs.ir/fa/news/19972/هدف-تأسیس-حزب-جمهوری-اسلامی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران