رمان مثل شیشه مثل سفال، بر بستر زندگی جوانی شکل می گیرد که در بستر باورهای دینی خود حس می کند به درک و دریافت های تازه ای از برخی باورهای دینی دست پیدا کرده و همین مسئله او را مانند طلبه ای به دنبال کشف حقیقت روانه می کند.
«مثل شیشه مثل سفال» به ظرافت و زیبایی شیشه از چیدن کلمات در کنار هم برای روایت بهره برده است و به سادگی سفال به طرح داستانی خود می پردازد. این رمان اثری است قصه گو که در دل لایه های داستانی خود مخاطب را به دل باورها و اندیشه ها و دغدغه های دینی مخاطب خود می برد و از او می خواهد که با او در دل داستان به این موضوعات بیاندیشد و نتیجه بگیرد.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران